خانه » همه » مذهبی » احکام اختصاصی پیامبر(ص) در قران

احکام اختصاصی پیامبر(ص) در قران


احکام اختصاصی پیامبر(ص) در قران

۱۳۹۳/۰۹/۳۰


۸۰۸ بازدید


پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اختصاصاتی داشته اند که مختص به شخص خود ایشان بوده و حتی شامل دیگر معصومین (علیهم السلام) هم نمیشده است. از آنجمله به وجوب نماز شب بر ایشان و جواز تعدد همسر تا نه نفر در یک زمان می توان اشاره کرد. در این زمینه میتوانید به کتابهایی که در باب ایشان و مختصات حضرتشان به رشته تحریر درآمده است، مراجعه فرمایید.


پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اختصاصاتی داشته اند که مختص به شخص خود ایشان بوده و حتی شامل دیگر معصومین (علیهم السلام) هم نمیشده است. از آنجمله به وجوب نماز شب بر ایشان و جواز تعدد همسر تا نه نفر در یک زمان می توان اشاره کرد. در این زمینه میتوانید به کتابهایی که در باب ایشان و مختصات حضرتشان به رشته تحریر درآمده است، مراجعه فرمایید. باید دقت داشت که تفاوت در شرایط سبب تفاوت در احکام می شود و اساسا اینکه ما بدون توجه به نسبت داده های خدا و مسئولیتها و تلاشهامان، صرفا داده های خداوند را ملاک ارزشگزاری هامان کرده ایم و برای اثبات عدل خداوند متعال درپی تساوی این داده ها هستیم، یک نگاه اشتباهیست.
پیش از آنکه به بحث تعدد همسران پیامبر (ص) و به قول شما نازیبایی این مسئله بپردازیم، باید به چند نکته به عنوان مقدمه توجه داشته باشیم؛ اولا: در آن زمان، در منطقه عربستان، تعدد زوجات یک امر عادی و متداول بود و مخصوص به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نبود و مسائل هر زمان و مکان را باید باتوجه به معیارها و استانداردهای همان زمان و مکان، تحلیل کرد. ثانیا: اگر سخنی درباره ازدواجهای متعدد ایشان مطرح است، درباره مقطع پس از رحلت نخستین همسر پیامبر، یعنی خدیجه کبری (س) است؛ زیرا ازدواجهای متعدد ایشان در 13سال آخر عمر شریفشان، یعنی درحد فاصل سنین 50 تا 63 سالگی رخ داد، دوره ای که به طور قطع، اقتضایی برای خوش گذرانی جنسی مرد وجود ندارد، خصوصا اگر اندک آشنایی با همسران پیامبر (ص) و سن و سال ایشان داشته باشیم. ثالثا: در این میان از معصوم بودن پیامبر (ص) اکرم و خطا نکردن ایشان هم سخنی نگفتیم تا شما دوست عزیز ساده تر بتوانید در حکمت تعدد زوجات آنحضرت اندیشه نموده و شبهات مربوطه را پاسخ دهید.
اینک خلاصه بحثی که مرحوم علامه طباطبایی (ره) در مساله تعدد زوجات رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در تفسیر شریف المیزان آورده اند را تقدیم حضور شما دوست عزیز می نماییم. برای تفصیل بحث به ترجمه المیزان، ج 4، ص 308 مراجعه فرمایید.
یکى دیگر از اعتراضاتى که (از سوى کلیسا) بر مساله تعدد زوجات رسول خدا (ص) شده این است که (اصحاب کلیسا) گفته اند: تعدد زوجات جز حرص در شهوترانى و بى طاقتى در برابر طغیان شهوت هیچ انگیزه دیگرى ندارد و رسول خدا (ص) براى همین جهت تعدد زوجات را براى امتش تجویز کرد و حتى خودش به آن مقدارى که براى امت خود تجویز نموده (چهار همسر) اکتفاء ننموده و عدد همسرانش را به نه نفر رسانید. این مساله به آیات متفرقه زیادى از قرآن کریم ارتباط پیدا مى کند که اگر ما بخواهیم بحث مفصلى که همه جهات مساله را فرا گیرد آغاز کنیم، على القاعده باید این بحث را در تفسیر یک یک آن آیات بیاوریم و به همین جهت گفتگوى مفصل را به محل مناسب خود مى گذاریم و در اینجا بطور اجمال اشاره اى مى نمائیم:
ابتدا لازم است که نظر ایراد و اشکال کننده را به این نکته معطوف بداریم که تعدد زوجات رسول خدا (ص) به این سادگى ها که آنان خیال کرده اند نبوده و انگیزه آن جناب از این کار زیاده روى در زن دوستى و شهوترانى نبوده است، بلکه در طول زندگى و حیاتش هر یک از زنان را که اختیار مى کرده، به طرز خاصى بوده است. اولین ازدواج آن حضرت با خدیجه کبری (علیها السلام) بوده، و حدود بیست سال و اندى از عمر شریفش را (که تقریبا یک ثلث از عمر آن جناب است) تنها با این یک همسر گذراند و به او اکتفاء نمود، که سیزده سال از این مدت بعد از نبوت و قبل از هجرتش (از مکه به مدینه) بوده. آن گاه- در حالى که- هیچ همسرى نداشت- از مکه به مدینه هجرت نموده و به نشر دعوت و اعلاى کلمه دین پرداخت و آن گاه با زنانى ازدواج کرد و همه این ازدواج ها در مدت نزدیک به ده سال انجام شد و پس از این چند ازدواج، همه زنان بر آن جناب تحریم شد، مگر همان چند نفرى که در حباله نکاحش بودند و معلوم است که چنین عملى با این خصوصیات ممکن نیست با انگیزه عشق به زن توجیه شود، چون نزدیکى و معاشرت با اینگونه زنان آن هم در اواخر عمر و آن هم از کسى که در اوان عمرش ولع و عطشى براى این کار نداشته، نمى تواند انگیزه آن باشد. علاوه بر اینکه هیچ شکى نداریم در اینکه بر حسب عادت جارى، کسانى که زن دوست و اسیر دوستى آنان و خلوت با آنانند، معمولا عاشق جمال و مفتون ناز و کرشمه اند که جمال و ناز و کرشمه در زنان جوان است که در سن خرمى و طراوتند و سیره پیامبر اسلام از چنین حالتى حکایت نمى کند و عملا نیز دیدیم که بعد از دختر بکر، با بیوه زن و بعد از زنان جوان با پیره زن ازدواج کرد، یعنى بعد از ازدواج با عایشه و ام حبیبه جوان، با ام سلمه سالخورده و با زینب دختر جحش، که در آن روز بیش از پنجاه سال از عمرشان گذشته بود ازدواج کرد. پس براى یک دانشمند اهل تحقیق اگر انصاف داشته باشد، راهى جز این باقى نمى ماند که تعدد زوجات رسول خدا (ص) و زن گرفتنش در اول بعثت و اواخر عمر را با عواملى دیگر غیر زن دوستى و شهوترانى توجیه کند.
(و اینک در توجیه آن مى گوئیم): رسول خدا (ص) با بعضى از همسرانش به منظور کسب نیرو و به دست آوردن اقوام بیشتر و در نتیجه به خاطر جمع آورى یار و هوادار بیشتر ازدواج کرد و با بعضى دیگر به منظور جلب نمودن و دلجویى و در نتیجه ایمن شدن از شر خویشاوندان همسر ازدواج فرمود و با بعضى دیگر به این انگیزه ازدواج کرد که هزینه زندگیش را تکفل نماید و به دیگران بیاموزد که در حفظ ارامل و پیر زنان از فقر و مسکنت و بى کسى کوشا باشند، و مؤمنین رفتار آن جناب را در بین خود سنتى قرار دهند و با بعضى دیگر به این منظور ازدواج کرد که با یک سنت جاهلیت مبارزه نموده و عملا آن را باطل سازد که ازدواجش با زینب دختر جحش به همین منظور بوده است، چون او نخست همسر زید بن حارثه (پسر خوانده رسول خدا ص) بود و زید او را طلاق داد و از نظر رسوم جاهلیت ازدواج با همسر پسر خوانده ممنوع بود، چون پسر خوانده در نظر عرب جاهلى حکم پسر داشت، همانطور که یک مرد نمى تواند همسر پسر صلبى خود را بگیرد، از نظر اعراب ازدواج با همسر پسر خوانده نیز ممنوع بود، رسول خدا (ص) با زینب ازدواج کرد تا این رسم غلط را بر اندازد، و آیاتى از قرآن در این باب نازل گردید. … بنابراین اگر در این خصوصیات و در جهاتى که از سیره آن جناب در اول و آخر عمرش در اول بحث آوردیم و در زهدى که آن جناب نسبت به دنیا و زینت دنیا داشت و حتى همسران خود را نیز بدان دعوت مى کرد دقت شود، هیچ شکى باقى نمى ماند در اینکه ازدواجهاى رسول خدا (ص) نظیر ازدواجهاى مردم نبوده، به اضافه اینکه رفتار آن جناب با زنان و احیاى حقوق از دست رفته آنان در قرون جاهلیت و تجدید حرمت به باد رفته شان و احیاى شخصیت اجتماعیشان، دلیل دیگرى است بر اینکه آن جناب زن را تنها یک وسیله براى شهوترانى مردان نمى دانسته و تمام همش این بوده که زنان را از ذلت و بردگى نجات داده و به مردان بفهماند که زن نیز انسان است حتى در آخرین نفس عمرش نیز سفارش آنان را به مردان کرده و فرمود: الصلاة الصلاة و ما ملکت ایمانکم لا تکلفوهم ما لا یطیقون، اللَّه اللَّه فى النساء فانهن عوان فى ایدیکم _ نماز، نماز و بردگانى که در ملک شمایند زنهار که ما فوق طاقتشان بر آنان تحمیل نکنید، خدا را خدا را در زنان که آنان مقهور و زیر دست شمایند. (سیره حلبى ج 3 ص 473) و سیره اى که آن جناب در رعایت عدالت بین زنان و حسن معاشرتشان و مراقبت حال آنان داشت مختص به خود آن جناب بود و اما اینکه چرا براى آن جناب بیش از چهار زن جایز بوده، پاسخش این است که این حکم مانند روزه وصال یعنى چند روز به یک افطار روزه گرفتن، از مختصات آن جناب است و براى احدى از امت جایز نیست، و این مساله براى همه امت روشن بود و به همین جهت دشمنانش مجال نداشتند که به خاطر آن و به جهت تعدد زوجات بر آن جناب خرده بگیرند، با اینکه همواره منتظر بودند از او عملى بر خلاف انتظار ببینند و آن را جار بزنند.(ترجمه المیزان، ج 4، ص312)
حال برای تکمیل بحث سه آیه از آیات مربوط به بحث را از سوره مبارکه احزاب ذکر کرده، معنای مختصری از آنها ارائه می نماییم.
آیات 50-52 سوره احزاب: یَأَیُّهَا النَّبىِ ُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَکَ أَزْوَاجَکَ الَّتىِ ءَاتَیْتَ أُجُورَهُنَّ وَ مَا مَلَکَتْ یَمِینُکَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَیْکَ وَ بَنَاتِ عَمِّکَ وَ بَنَاتِ عَمَّتِکَ وَ بَنَاتِ خَالِکَ وَ بَنَاتِ خَلَتِکَ الَّتىِ هَاجَرْنَ مَعَکَ وَ امْرَأَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبىِ ِّ إِنْ أَرَادَ النَّبىِ ُّ أَن یَسْتَنکِحَهَا خَالِصَةً لَّکَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَیْهِمْ فىِ أَزْوَاجِهِمْ وَ مَا مَلَکَتْ أَیْمَنُهُمْ لِکَیْلَا یَکُونَ عَلَیْکَ حَرَجٌ وَ کاَنَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا(50) تُرْجِى مَن تَشَاءُ مِنهُْنَّ وَ تُْوِى إِلَیْکَ مَن تَشَاءُ وَ مَنِ ابْتَغَیْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْکَ ذَالِکَ أَدْنىَ أَن تَقَرَّ أَعْیُنهُُنَّ وَ لَا یحَْزَنَّ وَ یَرْضَینْ َ بِمَا ءَاتَیْتَهُنَّ کُلُّهُنَّ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ مَا فىِ قُلُوبِکُمْ وَ کَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَلِیمًا(51) لَّا یحَِلُّ لَکَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ وَ لَا أَن تَبَدَّلَ بهِِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنهُُنَّ إِلَّا مَا مَلَکَتْ یَمِینُکَ وَ کاَنَ اللَّهُ عَلىَ کلُ ِّ شىَ ْءٍ رَّقِیبًا(52) _ اى پیامبر، ما براى تو آن همسرانى را که مَهْرشان را داده اى حلال کردیم، و [کنیزانى ] را که خدا از غنیمت جنگى در اختیار تو قرار داده، و دختران عمویت و دختران عمّه هایت و دختران دایى تو و دختران خاله هایت که با تو مهاجرت کرده اند، و زن مؤمنى که خود را [داوطلبانه ] به پیامبر ببخشد- در صورتى که پیامبر بخواهد او را به زنى گیرد. [این ازدواج از روى بخشش ] ویژه توست نه دیگر مؤمنان. ما نیک مى دانیم که در مورد زنان و کنیزانشان چه بر آنان مقرّر کرده ایم، تا براى تو مشکلى پیش نیاید، و خدا همواره آمرزنده مهربان است. (50) نوبت هر کدام از آن زنها را که مى خواهى به تأخیر انداز و هر کدام را که مى خواهى پیش خود جاى ده، و بر تو باکى نیست که هر کدام را که ترک کرده اى [دوباره ] طلب کنى. این نزدیکتر است براى اینکه چشمانشان روشن گردد و دلتنگ نشوند و همگى شان به آنچه به آنان داده اى خشنود گردند، و آنچه در دلهاى شماست خدا مى داند، و خدا همواره داناى بردبار است. (51) از این پس، دیگر [گرفتنِ ] زنان و نیز اینکه به جاى آنان، زنان دیگرى بگیرى بر تو حلال نیست، هر چند زیبایى آنها براى تو مورد پسند افتد، به استثناى کنیزان، و خدا همواره بر هر چیزى مراقب است. (52)
در این آیات روى سخن به شخص پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله) می باشد و موارد هفتگانه اى را که ازدواج با آنها براى پیامبر مجاز بوده شرح مى دهد: (برگرفته ازگزیده تفسیر نمونه، ج 3، ص622 به بعد)
1- «اى پیامبر! ما همسران تو را که مهر آنها را پرداخته اى براى تو حلال کردیم»
2- «و کنیزانى را که از طریق غنائم و انفال، خدا به تو بخشیده است»
3- «و دختران عموى تو و دختران عمه ها و دختران دائى تو و دختران خاله هایى که با تو مهاجرت کرده اند»
انحصار در این گروه چهارگانه روشن است، ولى قید مهاجرت به خاطر آنست که در آن روز هجرت دلیل بر ایمان بوده، و عدم مهاجرت دلیل بر کفر و یا به خاطر این است که هجرت امتیاز بیشترى به آنها مى دهد و هدف در آیه بیان زنان با شخصیت و با فضیلت است که مناسب همسرى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مى باشند.
4- «و هرگاه زن با ایمانى خود را به پیامبر ببخشد (و هیچ گونه مهرى براى خود قائل نشود) اگر پیامبر بخواهد مى تواند با او ازدواج کند» «اما چنین ازدواجى تنها براى تو مجاز است نه براى سایر مؤمنان» جمله خالِصَةً لَکَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ اعلام مى دارد که این حکم- یعنى حلال شدن زنى براى مردى بصرف اینکه خود را به او ببخشد، از خصایصى است که مختص به آن جناب است، و در مؤمنین جریان ندارد.
«ما مى دانیم براى آنها در مورد همسران و کنیزانشان چه حکمى مقرر داریم» و مصالح آنها چه ایجاب مى کرده است؟ بنا بر این اگر در مسائل مربوط به ازدواج براى آنها در بعضى موارد محدودیتى قائل شده ایم روى مصالحى بوده است که در زندگى آنها و تو حاکم بوده، و هیچ یک از این احکام و مقررات بى حساب نیست. سپس مى افزاید: «این به خاطر آن است که مشکل و حرجى (در اداى رسالت) بر تو نبوده باشد» و بتوانى در انجام این وظیفه مسؤولیتهاى خود را ادا کنى. «و خداوند آمرزنده و رحیم است» جمله اخیر اشاره به فلسفه این احکام مخصوص پیامبر گرامى اسلام (صلّى اللّه علیه و آله) است، این جمله مى گوید: پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله) شرائطى دارد که دیگران ندارند و همین تفاوت سبب تفاوت در احکام شده است. یعنى، هدف این بوده که قسمتى از محدودیتها و مشکلات از دوش پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله) از طریق این احکام برداشته شود. مرحوم علامه طباطبایی می فرمایند: لِکَیْلا یَکُونَ عَلَیْکَ حَرَجٌ حکمى را که در صدر آیه بود، و مى فرمود: إِنَّا أَحْلَلْنا لَکَ را تعلیل مى کند، ممکن هم هست تعلیل ذیل آیه باشد، و بفهماند که چرا این حکم مخصوص تو است، ولى احتمال اول روشن تر به نظر مى رسد، به خاطر اینکه مضمون آیه بیان رحمتهاى الهى نسبت به آن جناب، و تنزیه ساحت مقدس او بود، و آیه با دو کلمه غفور و رحیم ختم شد. (ترجمه المیزان، ج 16، ص: 504)
رفع یک مشکل دیگر از زندگى پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله) آن هم در زمانى که در کوره حوادث سخت گرفتار است، و توطئه هاى خطرناکى از داخل و خارج براى او مى چینند، نمى تواند فکر خود را زیاد مشغول زندگى شخصى و خصوصیش کند، باید در زندگى داخلى خود داراى آرامش نسبى باشد تا بتواند به حل انبوه مشکلاتى که از هر سو او را احاطه کرده است با فراغت خاطر بپردازد، درعین حال گاه اختلاف میان همسران و رقابتهاى زنانه متداول آنها، طوفانى در درون خانه پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله) بر مى انگیخته، و فکر او را به خود مشغول مى داشته است، اینجاست که خداوند یکى دیگر از ویژگیها را براى پیامبرش قائل شده، و براى همیشه به این ماجراها و کشمکشها پایان داد، و پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله) را از این نظر آسوده خاطر و فارغ البال کرد و چنانکه در آیه مى خوانیم فرمود: «(موعد) هر یک از این زنان را بخواهى مى توانى به تأخیر اندازى و هر کدام را بخواهى نزد خود جاى دهى» مى دانیم یکى از احکام اسلام در مورد همسران متعدد آن است که شوهر اوقات خود را در میان آنها بطور عادلانه تقسیم کند، و از این موضوع در کتب فقه اسلامى به عنوان «حق قسم» تعبیر مى کنند. یکى از خصایص پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله) این بود که به خاطر شرائط خاص زندگى، رعایت حق قسم به حکم این آیه از او ساقط بود هر چند او با این حال حتى الامکان مساوات و عدالت را رعایت مى کرد. سپس مى افزاید: «و هرگاه بعضى از آنها را که بر کنار ساخته اى بخواهى نزد خود جاى دهى گناهى بر تو نیست» و به این ترتیب نه تنها در آغاز، اختیار با توست، در ادامه کار نیز این تخییر بر قرار است.
مرحوم علامه می فرمایند: سیاق آیات دلالت دارد بر اینکه مراد از این کلام این است که رسول خدا (ص) مخیر است در قبول و یا رد آن زنى که خود را به وى بخشیده. در فراز وَ مَنِ ابْتَغَیْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلا جُناحَ عَلَیْکَ کلمه ابتغاء به معناى طلب است، و معناى جمله این است که اگر یکى از آنهایى که بعد از آنکه خود را به تو بخشید رد کردى، دوباره خواستى بپذیرى منعى بر تو نیست، مى توانى بپذیرى، نه گناهى دارد، و نه سرزنش مى شوى و ممکن هم هست جمله مورد بحث اشاره باشد به مساله تقسیم بین همسران، و اینکه آن جناب مى تواند اصلا خود را در بین همسرانش تقسیم نکند، و مقید نسازد که هر شب به خانه یکى برود، و به فرضى هم که تقسیم کرد، مى تواند این تقسیم را به هم بزند، و یا نوبت کسى را که مؤخر است مقدم، و آن کس را که مقدم است مؤخر کند، و یا آنکه اصلا با یکى از همسران متارکه کند، و قسمتى به او ندهد، و یا اگر متارکه کرده، دو باره او را به خود نزدیک کند، و این معنا با جمله وَ مَنِ ابْتَغَیْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلا جُناحَ عَلَیْکَ ذلِکَ أَدْنى … نزدیک تر است، و بهتر مى سازد، چون حاصل آن این است که: اگر همسرى را که قبلا کنار زده بودى، دوباره بخواهى نزدیک سازى، مى توانى، و هیچ حرجى بر تو نیست، و بلکه این بهتر و نزدیک تر است به اینکه چشمشان روشن شود، یعنى خوشحال شوند، و راضى گردند به آنچه تو در اختیارشان قرار داده اى، و خدا آنچه در دلهاى شماست مى داند، چون آنکه قسمتش را پیش انداخته اى خوشحال، و آنکه عقب انداخته اى به امید روزى مى نشیند که قسمتش جلو بیفتد. وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَلِیماً- یعنى خدا مصالح بندگان خود را مى داند، و چون حلیم است در عقوبت آنان عجله نمى کند.
یک حکم مهم دیگر که در آیه 52 آمده است حکم دیگرى از احکام مربوط به همسران پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله) می باشد، که مى فرماید: لا یَحِلُّ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ … ظاهر آیه به فرضى که مستقل از ما قبل باشد، و اتصال بدان نداشته باشد، این است که زنان را بر آن جناب حرام مى کند، مگر آن زنى که آن جناب مختارش کند، و آن زن خدا را اختیار کند، این که فرمود: جایز نیست زنان را عوض کنى، خود مؤید این احتمال است، و لیکن اگر فرض شود که متصل به ما قبل است که مى فرماید: إِنَّا أَحْلَلْنا لَکَ …، در این صورت مفادش تحریم ماسواى شش طایفه اى است که قبلا شمرد. در بعضى روایات از ائمه اهل بیت (ع) آمده که مراد از آیه شریفه تحریم آن زنانى است که در آیه 23 سوره نساء حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهاتُکُمْ وَ بَناتُکُمْ نام برده شده اند. پس معناى کلمه بعد در جمله لا یَحِلُّ لَکَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ بعد از زنانى است که خدا و رسول را برگزیدند، که همان نه زن نامبرده اند، و یا بعد از آنان که در آیه إِنَّا أَحْلَلْنا لَکَ برایت شمردیم مى باشد، و یا بعد از زنان حلالى که برایت معین کردیم، که بنا به احتمال سوم مقصود زنان محرم خواهد بود. وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ- یعنى و دیگر نمى توانى بعضى از همسرانت را طلاق گفته و به جاى آنان همسرانى دیگر بگیرى إِلَّا ما مَلَکَتْ یَمِینُکَ یعنى مگر کنیزکان، و این استثناء از صدر آیه است، که مى فرمود: لا یَحِلُّ لَکَ النِّساءُ. معناى جمله وَ کانَ اللَّهُ عَلى کُلِّ شَیْ ءٍ رَقِیباً نیز روشن است، و منظور از آن تحذیر، و زنهار دادن مردم است از مخالفت. (ترجمه المیزان، ج 16، ص 505) (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 7/100132632)

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد