امروزه ادبيات عاميانه در نقاط گوناگون ايران با گويش هاي متفاوت ميان مردم مناطق گوناگون مشهور و متداول است. از جمله در گيلان اشعار شرف شاه دولايي، از شاعران قرن هشتم ق. ، به گويش گيلكي، در مازندران اشعار امير پازواري به گويش مازندراني، در كردستان داستان هاي كُردي منظومي كه اصطلاحن بيت ناميده ميشود و با آواز ميخوانند و نيز بسياري از قصههاي كوتاه عاميانه به گويش هاي گوناگون كه گاه در آثار پژوهندگان گويششناسي نقل شده است.
در اين مقاله صرفن به ادبيات عاميانه ی فارسي متداول در درون مرزهاي ايران پرداخته ميشود.
اشعار عاميانه از ديرباز در ميان مردم ايران شناخته بوده است. اين اشعار را، كه به گويش هاي محلي بوده است، فَهلويات ميگفتهاند. برخي از اين فهلويات، كه خنياگران در كوچه و بازار ميخواندهاند، داستان هاي عشقي منظوم بوده است مانند آن چه که در مناطق غربي ايران درباره ی عشق شَروين دشتبي ميخواندهاند. به همين سبب است كه اشعاري را هم كه در زمان ما در جنوب ايران به گويش هاي محلي ميخوانند «شَروه» مينامند. در آذربايجان هم خوانندگان اين فهلويات به نام «شهري خوان» معروفاند. امروزه اشعار عاميانه به زبان فارسي را، كه بر زبان عامه ی مردم جاري است، ترانه و تصنيف نيز ميگويند. وزن بسياري از اين اشعار منطبق با اوزان عروضي نيست، اما با طرز خواندن و تكيه بر برخي از هجاها ميتوان آنها را موزون كرد.
اشعار عاميانه ی متاخرتر، متاثر از ادبيات سنتي است و وزن عروضي دارد. قالب برخي از ترانههاي عاميانه نيز مطابق با هيچيك از قالب هاي شعر رسمي نيست، بلكه ساده و ايراني است. قالب دوبيتي بيش از قالب هاي ديگر در اشعار عاميانه كاربرد دارد. برخي از اشعار متاخر نيز به قالب هاي غزل و قصيده است. اين اشعار را با آهنگ هاي خاص و همراه با موسيقي و دوبيتي ها را بيش تر با آواز دشتي و در گوشه ی بختياري ميخوانند. برخي از پژوهشگران دستگاه و مقام موسيقي اين اشعار را ثبت كردهاند . سرايندگان بيش تر آنها معلوم نيستند، اما گاه نام برخي از آنان در دوبيتي ها آمده است . اين نوع ترانههاي عاميانه عاري از تشبيهات و استعارههاي پيچيده و هرگونه تصنع و گوياي احساسات و افكار عاميانه است . در بسياري از آن ها زبان عاميانه و واژگان محلي به كار رفته است .بسياري از اين ترانه ها نيز همان است كه در بين مردم به باباطاهر يا فايز دشتستاني منسوب است. مضمون بيش تر ترانههاي عاميانه، عاشقانه و در وصف معشوق، طلب وصال او، يا گله از هجران است. بسياري از آن ها نيز نشاني از زندگي روستايي و عشايري دارد و در آن ها از دشت و بيابان و سبزه و چشمه سخن گفته شده است .در برخي از آن ها با سوزي خاص سخن از دوري وطن و فراق يار و خويشان است. برخي از آن ها هم هجو و شوخي و مطايبه است و پارهاي از آن ها حكايتي را نقل ميكند. برخي از اين اشعار در واقع مناظره يا گفتگوي عاشقانه و دوستانه ميان دو تن است
پارهاي از تصانيف عاميانه درپي يك واقعه ی تاريخي ساخته شده و به زبان مردم كوچه و بازار خوانده شده است. كهنترين ابياتي كه به زبان فارسي باقي مانده از همين نوع است. از جمله، تصنيفي است كه مردم بخارا، در سال۵۶ ق. به مناسبت عشق پديدآمده ميان سعيد بن عثمان، امير گمارده ی معاويه در خراسان، و ملكه ی بخارا ساختند و در كوچه و بازار ميخواندند . همچنين است « حَراره » (=ترانه)اي كه كودكان در كوچه به دنبال يزيد بن مفرغ، عاشق دختري بهنام سميه، به آواز ميخواندند. هنگامي كه، در سال ١۰۸ق. اسدبن عبدالله، حاكم خراسان، در جنگ با امير خُتَلان شكست خورد، اهل خراسان براي او تصنيفي ساختند و ميخواندند. اين گونه تصنيف ها در تاريخ ادامه يافته است. در سال ۵۰۸ ق. چون احمد عطّاش در عهد سلطان محمّد بن ملكشاه شوريد و شكست خورد، او را اسير كردند و در اصفهان گرداندند و مردم اصفهان به دنبال او با دف و طبل و دهل تصنيفي مي خواندند . پس از شكست لطفعليخان زند از آقامحمّدخان قاجار، نخستين پادشاه اين سلسله، نيز مردم شيراز تصنيفي ساختند و همچنين است تصنيف مردم تهران دربارة فرار محمّدعلي شاه قاجار. يا آن چه درباره ی سخاوت حسنخان يگانه، پسر يوسفخان مستوفيالممالك (متوفّي ١٣۰٣ق.)، ساخته بودند در بسياري از اشعار عاميانه نام قهرمانان ناشناس محلي باقي مانده است، از جمله ترانههايي كه در خراسان راجع به نصرو يا نصرالله، در فارس درباره ی حسينا و در ابيانه و اطراف كاشان درباره كريم خان مشهور است.
بخشي از اشعار عاميانه هم اشعار مذهبي است، يك نمونه ی كهن از اين نوع اشعار، به گفته ی نويسنده ی تاريخ سيستان « سرود كَرْكوي » راجع به آتشگاه كَرْكويَه بر زبان زردشتيان جاري بوده است. پارهاي از اين اشعار هم اشعار سوگواري است. در قرن چهارم ق، نرشخي از سرودههاي مردم بخارا در سوگ سياوش و آنچه مطربان و قوّالان در اين باره به نام « گريستن مغان» ميخواندهاند، سخن گفته است. تعزيه نامه ها نيز بخشي قابل توجه از اشعار عاميانه ی قرون اخير است كه با آهنگي خاص در مراسم تعزيه همراه نمايش خوانده ميشود.
گذشته از تعزيهنامهها برخي از اشعار عاميانه در مجالس ترحيم و مراسم سوگواري خوانده ميشود . اشعار سوگواري در مناطق گوناگون نام هايي خاص دارد، چون آن كه در بلوچستان « موتَك » و در آذربايجان « آغي » ناميده ميشود. برخي از اشعار عاميانه مذهبي اشعاري است كه قلندران و درويشان دورهگرد در كوچه و بازار در منقبت علي و اهل بيت به پيروي از سنت مناقب خوانان قرن هاي پنجم و ششم ق. ميخوانند. از مشهورترين آن ها لوحي اصفهاني است كه در عهد صفوي بيش تر درويشان دورهگرد شعرهاي او را در گذرها ميخواندهاند اين درويشان در قهوه خانه ها و تكيهها مراسم مشاعره ی خاصي به نام « سخنوري » برپا ميكردهاند كه اشعار آنان هم پارهاي از ادبيات عاميانه ی ايران محسوب ميشود.
از ديرباز مطرباني به نام « قوّال » و « مقري » پارهاي از اشعار عاميانه را در كوچه و بازار همراه با ساز و رقص ميخواندهاند و گاهي صوفيان آنان را براي اجراي مراسم سماع به خانقاه هاي خود دعوت ميكردهاند اين گروه از مطربان تا عصر حاضر نيز باقي ماندهاند.
بسياري از اشعار عاميانه را به مناسبت هايي خاص در مواقعي از سال مي خوانند. از آن جمله است اشعاري كه نوروزي خوانان چند روز پيش از آغاز نوروز در دسته هاي چهار پنجنفري در كوچهها ميخوانند ترانه هايي كه حاجي فيروزها در استقبال نوروز با رقص و آواز در معابر ميخوانند و ترانههاي خاص چهارشنبهسوري و سيزدهبهدر و نيز آن چه روستاييان خراسان به نام سرود جشن سده ميخوانند. در ماه رمضان هم در برخي از ولايات رسم است كه جوانان پس از افطار در كوچهها اشعاري عاميانه با صداي بلند سرميدهند. در بعضي شهرها و روستاها مراسمي خاص براي فراخواندن باران متداول بود كه با ترانه هاي عاميانه ی ويژه ی باران خواهي همراه بود .به علاوه شب هاي جمعه مردم براي حاجت خواهي، مخصوصن دختران براي بخت گشايي و زنان براي محبوب شدن نزد همسران خود، همراه با بعضي آداب، شعرهاي عاميانه ميخواندند. امروزه در بوشهر كشاورزان نيز به هنگام وزنكردنِ غلات جمله هاي دعايي موزوني ميخوانند تا به غلات آنان بركت داده شود
بسياري از ترانههاي عاميانه ترانههاي خاص مراسم ازدواج است كه بيش تر بين زنان متداول است و از هنگام خواستگاري تا زفاف، گاه گروهي و گاه به تنهايي، گاه با ساز و گاه بدون ساز، به آواز ميخوانند. اينگونه از ترانهها در برخي از مناطق نام هايي خاص دارد. مثلن در استان فارس آن ها را « واسونَك » و در بوشهر « يزلهگري » ميگويند. نمونهاي كهن از تصنيف هاي عروسيِ عهد صفوي نيز در عقايدالنّساء ثبت شده است.
برخي از ترانهها هم به مشاغلي خاص مربوط است، مانند ترانه هاي چوپانان، گندمكاران و جوكاران و قاليبافان .در بوشهر مردم به هنگام ساختن آبانبار، دسته جمعي اشعاري عاميانه را با آهنگي خاص ميخوانند .
بخش قابل توجهی از ترانهها و تصنيف هاي عاميانه اشعاري است كه بزرگتران خانواده، بهويژه مادران، براي كودكان ميخوانند و كودكان نيز آنها را فرا ميگيرند و تكرار ميكنند .گاه اين ترانهها بيان قصههايي كوتاه و در واقع مَتَل است. در گويش سمناني به آنها « آستونك » ميگويند. پارهاي از اين ترانهها نيز لالايي هايي است كه مادران براي خواباندن كودكان، با آهنگي خاص ميخوانند و در مناطق گوناگون گه گاه به لهجههاي محلي است . برخي از ترانه هاي كودكان هم اشعاري است كه آنان در بعضي از بازي هاي خود ميخوانند .اينگونه ترانهها سابقه در گذشتههاي دور دارد، چون آن كه نقل است رودكي از آهنگ جملهاي مسجّع، كه كودكي در گردوبازي ميخواند، وزن قالب رباعي را برساخت. گاه اين تصانيف در بازي هاي نمايشي زنانه هم به كار ميرود، ازجمله بازي نمايشي خاله رو.رو و نيز عموسبزيفروش و نيز نمايش عروسِ قريش كه زنان در مجالس مولودي اجرا ميكنند. پاره اي از ادبيات عاميانه هم معماها و چيستان هاي متداول در بين مردم است كه بسياري از آن ها منظوم يا جملههايي موزون است. در برخي از مناطق اين چيستان ها نامي خاص دارد، مثلن در سروستان به آنها « فالگوشك » ميگويند. البته معما در ادبيات رسمي مكتوب هم جايگاهي خاص دارد، اما چيستان هاي عاميانه به زباني سادهتر است.
بخشي قابل توجه از ادبيات عاميانه ی ايران ضربالمثل هايي است كه بر زبان عوام جاري است و بسياري از آن ها منظوم يا جملههايي آهنگين و مسجّع است . نخستينبار يكي از ادباي قرن يازدهم ق. به نام محمّدعلي حبلهرودي، امثال فارسي را در ١۰۴۹ ق. در كتابي به نام مجمعالامثال گرد آورد و سپس در١۰۵۴ق. مجموعهاي ديگر از امثال را با داستان هاي امثال و حكايت هاي مذهبي و اخلاقي در كتاب جامعالتّمثيل يا مجمعالتّمثيل تأليف كرد.
بخشي عمده از ادبيات عاميانه ايران شامل قصه هاي كوتاهي است كه عامه ی مردم براي يكديگر و خاصه مادران و مادربزرگان براي كودكان نقل ميكنند. در گذشته، دايهها و خدمتكاران حرمسراها بسياري از اين قصهها را از بر بودند و براي سرگرم كردن كودكان نقل ميكردند . اين قصه هاي مجهول المؤلّف سينه به سينه از گذشتگان به آيندگان رسيده است. قصهگويانِ گذشته، از نقل آن ها بيش تر تفريح و لذت خود و ديگران را ميخواستند و براي جذابتركردن آن ها شاخ و برگ هايي نیز بر آن ها ميافزودند .
برخي از قصهها از ديرباز براي سرگرمي پادشاهان فراهم آمده است . كتاب مشهور الف ليلة و ليلة و ترجمه ی فارسي آن با عنوان هزار و يكشب يكي از نمونههاي بسيار كهن اينگونه كتاب هاست كه بيش تر قصه هاي آن بن مايه ی قصههاي عاميانه دارد . به استثناي كتاب هايي مانند هزار و يكشب ، بيش تر قصه هاي كوتاه عاميانه را تنها در دورههاي اخير گردآوري و مكتوب كردهاند. اين قصهها ساده و بيپيرايه است، اما گه گاه برخي از تعبيرات كهن در پارهاي از آنها ديده ميشود. برخي از جمله هاي قالبي آغاز و انجام آن ها وزن و قافيه دارد .
قصههاي كوتاه عاميانه را از لحاظ مضمون و محتوا به دو بخش ميتوان تقسيم كرد:
گروهي از آن ها صرفن تخيلي و شرح ماجراجويي ها و خيال پردازي هاي عجيب و غريب است و بيش تر از سحر و افسون و غول و ديو و پري سخن مي گويد.
گروهي ديگر بيش و كم واقع گرايانه و حاكي از ماجراهاي عادي زندگي مردم، آرزوها و دردهاي آن هاست. بسياري از آن ها از تأثير بخت و سرنوشت در زندگي حكايت دارند .قهرمانان اينگونه قصهها بيش تر شاهان و شاهزادگان، تهيدستان مانند خاركش و پينهدوز، و پارسايان و درويشاناند. در بسياري از اين قصهها سخن از مكر زنان و يا خيانت آنان به همسرانشان است .گاهي شخصيت هاي تاريخي مانند سلطان محمود غزنوي يا شاهعبّاس صفوي كه با لباس مبدل به ميان مردم ميروند در اين قصهها حضور دارند. در برخي از آن ها پندهاي حكيمانه نهفته است تا كودكان از شنيدن آن ها راه و رسم زندگي را بياموزند .پارهاي از اين قصه ها نيز مضمون طنز دارد و در واقع لطيفه است؛ از جمله قصه هايي كه قهرمانان آن ها بهلول و ملاّ.نصرالدّين اند. قصههاي كوتاه عاميانه كه گاه آن ها را « وسَنه » نيز مينامند در مناطق گوناگون با لهجههاي عاميانه ی محلي آميخته است . پارهاي ديگر از قصههاي عاميانه ی فارسي قصههاي بلندي است كه نقالان و قصهگويان دورهگرد آن ها را ساختهاند. اين گروه از افسانهپردازان در كوچه و بازار معركه ميگرفتند و هر روز بخشي از قصه ی خود را نقل ميكردند و روز ديگر مردم دوباره در معركه ی آنان حاضر ميشدند تا دنباله ی قصه ی روز گذشته را بشنوند . در دوره ی قاجار بسياري از آنان پيرو يكي از طريقههاي درويشي به نام طريقه ی عجم بودند. از عهد صفوي به بعد، پاتوق اين گروه از معركهگيران قهوهخانهها شد. برخلاف قصه هاي كوتاه عاميانه، كه تا دورههاي اخير بيش تر روايت هاي شفاهي داشته، از ديرباز قصههاي بلند نقالان از صورت شفاهي به صورت مكتوب در آمده است. در مجالس نقالي كاتباني حاضر ميشدند و عين گفته هاي نقال را تند مي نوشتند. بسياري از نسخههاي خطي قصههاي نقالان به اين گونه فراهم آمده است، اما نسخههاي خطي يك قصه نقالي، اگرچه مضمون و محتواي آن ها يكسان است، كم تر مطابق يكديگر است؛ زيرا نقالان گوناگون در مناطق متفاوت ضمن نقل يك قصه به سليقه ی خود چيزهايي بر آن ميافزودند و چيزهايي از آن ميكاستند.
بيش تر قصههاي عاميانه ی نقالان از دوره ی صفوي به بعد ساخته شده است، اما در ميان كهنترين و اساسيترين آن ها، كه پيش از دوره ی صفوي نوشته شده است، بايد از پنج كتاب، يعني سمك عيّار ، اسكندرنامه ، داراب نامه ، فيروزشاه نامه و قصه ی حمزه نام برد، اين قصهها اگرچه به نثر است، بيش و كم صبغه ی ( رنگ و بو ی آ. ا. )حماسي دارد و برخي از محققان آن ها را در برابر حماسههاي سنتي طبقه ی اشراف، حماسههاي عاميانه دانسته اند. با اين همه، قهرمانان اصلي بيش تر اين قصهها مانند اسكندرنامه، دارابنامه و فيروزشاهنامه شاهان و شاهزادگاناند. قهرمان اول قصه ی حمزه نيز فردي از طبقه ی اشراف و بزرگزادگان است، اما در سمك عيّار قهرمان اصليِ قصه عيّاري از طبقه ی عامه است. زن در اين قصهها اهميتي ويژه دارد و در بيش تر آن ها طرح اصلي، عشقِ قهرمانِ قصه به يك زن است . در برخي از اين قصهها هم واقعيت هاي تاريخي به افسانه درآميخته است، از جمله قصه ی حسين كُرد شبستري كه زمان ماجراهاي قصه، دوران فرمانروايي شاهعباس اول است و از كشمكش هاي ايرانيان و ازبكان آميخته با بنمايههاي قصههاي نقالان مانند شيرينكاري هاي عياران سخن ميگويد، بهعلاوه برخي از كتاب هاي مَقْتَل (=درباب واقعه ی كربلا) كه در دوره ی قاجار نوشته شده است، ازجمله طريق البكاء نوشته ی محمدحسين شهرابي، به قصههاي عاميانه درآميخته است، و از اينرو بايد آن ها را بخشي از ادبيات عاميانه ی ايران محسوب داشت.
بسياري از فتوّتنامهها ( داستان های جوانمردان آ. ا. )، خاصه رسالههايي را كه اصناف پيشهور نوشتهاند، از ادبيات عاميانه ی ايران بايد شمرد. اين دست از رسالهها كه بيش تر به صورت پرسش و پاسخ است، آداب و رسوم و افسانههاي طبقه ی پيشهور اعصار گذشته را تبيين ميكند و مطالب آن ها شفاهن بين جوانمردان اصناف بازگو ميشده است. همچنين رسالههاي درويشان خاكسار عهد قاجار كه شرح اعتقادات و افسانههاي خاكساران است.
بعضي از آثار ادب عاميانه مأخوذ از ادبيات رسمي و سنتي است، مانند آن چه نقالان به زبان عاميانه و با تعبيرات خاص خود از داستان هاي شاهنامه و آثار حماسي ديگر نظير گرشاسبنامه و سامنامه نقل كردهاند و سپس روايت شفاهي آنان باز به صورت مكتوب درآمده است و آن ها را اصطلاحن « طومار » ناميدهاند، همچنين برخي از قصه هاي كوتاه عاميانه كه بر زبان مردم ايران و تاجيكستان جاري و در اصل مأخوذ از مثنوي معنوي است . از سوي ديگر قصه هاي عاميانه نيز گاه در قالب تمثيلات در ادبيات عرفاني فارسي وارد شده است و همچنين بسياري از شاهكارهاي ادب فارسي بهگونه اي سرشار از اشارات به فرهنگ و اعتقادات و آداب و رسوم عوام است، از جمله تاريخ بيهقي ، ويس و رامين فخرالدّين اسعد گركاني، ديوان خاقاني و لطايف عبيد زاكاني .
در دوره ی قاجار نويسندگاني مانند ميرزاحبيب اصفهاني در ترجمه ی سرگذشت حاجي بابا ، اثر جيمز موريه، و علياكبر دهخدا در سلسله مقاله هاي چرند و پرند در روزنامه ی صور اسرافيل ، به فرهنگ مردم و زبان عاميانه توجهي خاص مبذول داشتند. درپي آنان، نويسندگان معاصر در داستان هاي خود اقبال فراوان به ادبيات عاميانه نشان دادند. محمدعلي جمالزاده در داستان هايش توجهي خاص به ضربالمثل ها و اصطلاحات و تعبيرات عاميانه دارد و در برخي از آن ها مانند داستان « دوستي خالهخرسه » به طرح و عناوين قصه هاي كوتاه عاميانه نظر دارد. صادق هدايت نيز در طرح برخي از داستان هايش به فرهنگ عاميانه توجه دارد، از جمله در كتاب كمحجم وغوغ ساهاب ، كه به همكاري دوستش، مسعود فرزاد نوشت. صادق چوبك در داستان هايش بيش از ديگران به زندگي طبقه ی عامه توجه دارد. او زبان محاوره ی عاميانه را به كار برده و عنوان داستان سنگ صبور را از قصههاي عاميانه وام گرفته است. همچنين است جلال آلاحمد كه در داستان هايش به قالب قصههاي عاميانه و زبان عاميانه توجهي خاص دارد و نيز صبحي مهتدي كه به سبك قصههاي عاميانه داستان حاجي ملاّ زلفعلي را نوشت و همچنين غلامحسين ساعدي در داستان ها و نمايشنامههايش و صمد بهرنگي در داستان هايش براي كودكان و نوجوانان.
در عهد قاجار برخي از شاعران مانند اشرفالدّين حسيني ، صاحب روزنامه ی نسيم شمال ، فرهنگ و زبان عامه را در شعرهاي خود منعكس كردند. شعر دوره ی معاصر ايران نيز بيش و كم از ادبيات عاميانه متأثر است، از جمله احمد شاملو با شعر « پريا » به قصههاي كوتاه عاميانه و نيز زبان عوام توجهي خاص نشان داده است. در ميان شاعران معاصر اخوان ثالث بيش از ديگران براي بارورتر كردن اشعارش از ادبيات عاميانه بهره جسته است. او گذشته از آن كه در شعر « سر كوه بلند » به ترانههاي عاميانه نظر دارد، در شعرهايي مانند «چاووشي» و «قصّة شهر سنگستان» از بنمايههاي قصّههاي عاميانه بهره برده است و در « خوان هشتم و آدمك » ماجراي يك مجلس نقالي را با همان لحن حماسي نقالان شرح ميدهد.
ايرانيان تحقيق و مطالعه ی جدي درباره ی ادبيات عاميانه را همراه با توجه به فرهنگ عامه، از غربيان آموختند، هر چند كه در گذشته برخي از ادبا و عالمان ايراني آثاري حاكي از فرهنگ عامه پديد آورده بودند، مانند ديوان البسه ی نظامالدين محمود قاري ( متوفي ۸۶۶ ق. )، ديوان كنزالاشتهاءِ بسحاق اطعمه (متوفّي ۸٣۰ ق. ) و عقايدالنّساء يا كلثوم ننه ، منسوب به آقاجمال خوانساري ، از علماي عهد صفوي.
كلوستون از نخستين خاورشناساني بود كه به بررسي قصههاي عاميانه ی فارسي پرداخت و در سال ١۸۸۹م. كتابي در اين باره منتشر كرد. پس از او هانري ماسه ، يان ريپكا ، آرتور كريستنسن و الول ساتن به قصههاي عاميانه ی ايران توجهي خاص داشتند و درباره ی آن ها آثاري منتشر كردند.
در ايران علياكبر دهخدا كه از جواني توجهي خاص به فرهنگ و ادب عامه داشت، در تأليف امثال و حكم و نيز لغتنامه به معرفي زبان و ادب عامه پرداخت. از دهه ی دوم ١٣۰۰ ش. نخستين آثار ادب عاميانه در ايران به چاپ رسيد. محمدعلي فروغي (متوفي ١٣۲١ ش. )، از طريق فرهنگستان اول و وزارت معارف وقت، به جمعآوري فرهنگ و ادبيات مردمي روي آورد. همزمان با آن، صادق هدايت (متوفي ١٣٣۰ ش. ) با دو كتاب اوسانه در ١٣١۰ ش. و نيرنگستان در ١٣١۲ ش. بخشي عمده از ترانهها و متل ها و قصههاي عاميانه را با دقت و روش عالمانه گرد آورد. حسين كوهي كرماني به درخواست و تشويق محمدعلي فروغي هفتصد ترانه از ترانههاي روستايي ايران را در١٣١۷ ش. و پيش از آن چهارده افسانه ی روستايي را منتشر . كرد. . پس از شهريور ١٣۲۰ ش. فضلالله صبحي مهتدي (متوفي ١٣۴١ ش. )، كه در راديو قصههاي كودكان نقل ميكرد، قصههاي مردمي را گرد آورد. پيش از او اميرقلي اميني (متوفي ١٣۵۷ ش. ) به امثال فارسي پرداخته و در ١٣٣۹ ش. هزار و يك سخن را در چاپخانه ی كاوياني برلين به طبع رسانده بود و در ١٣۲۴ ش. داستانهاي امثال و در ١٣٣۹ ش. سي افسانه از افسانه هاي محلي اصفهان را چاپ كرد . سيدابوالقاسم انجوي شيرازي (متوفي ١٣۷۲ ش. ) كه تحت تأثير هدايت به گردآوري فرهنگ عوام علاقه مند بود، به ياري مردم مناطق گوناگون ايران، آثار ارزنده اي از ادبيات عامه را به چاپ رسانيد، از جمله قصههاي كوتاه عاميانه را با دقت و رعايت امانت، با نام هاي گويندگان آن ها، در سه مجلد قصههاي ايراني (تهران، ١٣۵۲ ش. ) و نيز مردم و شاهنامه (تهران، ١٣۵۴ ش. ) و مردم و فردوسي (١٣۵۵ ش. ) و همچنين مثل ها و داستان هاي امثال را در تمثيل و مثل (تهران، ١٣۵۲ ش. ) منتشر كرد. صمد بهرنگي و بهروز دهقاني نيز افسانههاي آذربايجان (تبريز، ١٣۴۴ ش. ) را به چاپ رساندند. ابراهيم شكورزاده در كتاب عقايد و رسوم عامه ی مردم خراسان (تهران، ١٣۴۶ ش. ) ترانهها و قصههاي عاميانه ی خراسان و صادق همايوني در فرهنگ مردم سروستان (تهران، ١٣۴۸ ش. ) چيستان ها و ترانهها و قصههاي مردم سروستان و محمد احمدپناهي سمناني در آداب و رسوم مردم سمنان (تهران، ١٣۷۴ ش. ) ترانهها و افسانههاي مردم سمنان را منتشر كردند.
در كنار گردآوري ادبيات شفاهي مناطق گوناگون ايران، كه دانشمندان بومي آن مناطق به آن پرداختهاند، برخي از محققان و استادان ادبيات دانشگاه تهران نيز قصههاي مكتوب عاميانه را، كه آثار نقالان قرون گذشته است، با تصحيح انتقادي به چاپ رساندند. از آن جمله است: سمك عيّار به كوشش پرويز ناتل خانلري ، دارابنامه ی طرسوسي به كوشش ذبيحالله صفا (تهران، ١٣٣۴ ش. )؛ دارابنامه ی بيغمي ، يا همان فيروزشاهنامه ، به كوشش ذبيحالله صفا (تهران، ١٣۴١ـ١٣٣۹ ش. )؛ اسكندرنامه به كوشش ايرج افشار (تهران، ١٣۴٣ ش.) و اميرارسلان به كوشش محمدجعفر محجوب (تهران، ١٣۴۰ ش.). در ميان استادان ادبيات، محجوب بيش از ديگران به ادبيات عاميانه عنايت داشت و سلسله مقالههايي دربارة ادبيات عامه ی ايران تحت عنوان « سخنوري » در دوره ی نهم مجله ی سخن (١٣٣۷ ش.) و « داستانهاي عاميانه ی فارسي » در دوره ی دهم آن مجله ( ١٣٣۸ ش.) منتشر كرد. محمدعلي جمالزاده نیز فرهنگي از واژگان و تعبيرات عوام را به نام فرهنگ لغات عاميانه تأليف كرد كه آن نيز به كوشش محمدجعفر محجوب در ١٣۴١ ش. به چاپ رسيد. از ديگر تحقيقات مهم درباره ی زبان عاميانه كتاب كوچه ، تأليف شاعر معاصر، احمد شاملو و فرهنگ فارسي عاميانه تأليف ابوالحسن نجفي (تهران، ١٣۷۸ ش.) در خور ذكر است.
از دانشمندان غربي ويليام هنوي ، استاد امريكايي زبان و ادبيات فارسي، و مارينا گييار ، محقق فرانسوي، به قصههاي نقالان توجهي خاص دارند و مقالههايي تحقيقي به چاپ رساندهاند. هنوي همچنين ملخص دارابنامه ی بيغمي را به انگليسي ترجمه كرده است ( عشق و جنگ ، نيويورك، ١۹۷۴ م.). مارگارت ميلز استاد كرسي فولكلور دانشگاه اوهايو، درباره ی قصههاي عاميانه ی فارسي در افغانستان و تاجيكستان مطالعه و تحقيق ميكند و اولريش مارزلف، محقق آلماني، راجع به ادبيات عاميانة ايران، تاليفات متعدد دارد.
منابع :
احمد پناهيسمناني، محمد. آداب و رسوم مردم سمنان ، تهران،١٣۷۴ ش. ؛ همو، ترانه و ترانهسرايي در ايران ، تهران، ١٣۷۶ش.؛
احمدي، مرتضي، كهنههاي هميشه نو (ترانههاي تخت حوضي) ، تهران، ١٣۸۲ ش.؛
احمدي ريشهري، عبدالحسين، سنگستان، عقايد و رسوم عامه ی مردم بوشهر ، تهران، ١٣۷۵ ش.؛
اسماعيلپور، ابوالقاسم، « امير پازواري » نشریه ی آينده ، سال ١۸، ش.۶ـ١، تهران، ١٣۷١ ش.؛
افشار، ايرج، « هدايت و نظام گردآوري فرهنگ مردم ايران »، فصل نامه ی فرهنگ مردم ، سال دوم، ش.١، تهران، ١٣۸۲ش.؛
افشاري، مهران، «فرقه ی عجم و سخنوري»، فصل نامه ی هستي ، دوره ی اول،سال١٣، ش.١ ،تهران، ١٣۷۴ش. ؛ همو، « مقدمه »، نك: چهارده رساله درباب فتوّت و اصناف ؛ همو، « مقدمه »، نك: فتوّتنامهها و رسائل خاكساريّه ؛
افشاري، مهران و مهدي مدايني، « مقدّمه »، نك: هفت لشكر (طومار جامع نقالان) ؛
الول ساتن، پل لارنس، «تأثير قصهها و افسانههاي عاميانه در ادبيات نوين ايران»، ادبياتنوينايران ، ترجمه ی يعقوب آژند،تهران،١٣۶٣ ش. ؛
انجوي شيرازي، سيدابوالقاسم، جان عاريت ، بهكوشش مهين صداقتپيشه، تهران، ١٣۸١ ش.؛ همو، مردم و فردوسي ، تهران، ١٣۵۵ ش.؛
بهار، محمدتقي، بهار و ادب فارسي ، به كوشش محمّد گلبن، تهران، ١٣۵١ ش.؛
بهار، مهرداد، جستاري چند در فرهنگ ايران ، تهران، ١٣۷٣ ش.؛
تاريخ سيستان ، به كوشش محمدتقي بهار، تهران، ١٣١۴ ش.؛
جاحظ، ابوعثمان عمرو، البيان والتّبيين ، به كوشش حسن السّندوبي، قاهره، ١٣۵١ق./١۹۲٣ م.؛
چهارده رساله درباب فتوّت و اصناف ، بهكوشش مهران افشاري و مهدي مدايني، تهران، ١٣۸١ش.؛ حبلهرودي، محمّدعلي، مجمعالامثال ، بهكوشش صادقكيا، تهران،١٣۴۴ ش.؛
حميدي، سيدجعفر، ماشيننوشتهها، شعرهاي بلاگردان در باور رهنوردان بيدار ، تهران، ١٣۶۹ ش.؛ درويشي، محمدرضا، بيست ترانه ی محلي فارس ، تهران، ١٣۷۴ ش.؛
راوندي، محمدبن علي، راحةالصّدور و آية السّرور ، محمد اقبال، تهران، ١٣٣٣ ش.؛
ريپكا، يان، تاريخادبياتايران از آغاز تا امروز ، ترجمه ی يعقوب آژند، تهران، ١٣۸۰ ش.؛
زرّينكوب، عبدالحسين، يادداشتها.و.انديشهها ، تهران، ١٣۵۵ ش.؛
شرفشاه دولايي، ديوان ، به كوشش محمدعلي صوتي، تهران، ١٣۵۸ ش.؛
شكورزاده، ابراهيم، عقايد و رسوم مردم خراسان ، تهران، ١٣۶٣ ش.؛
شمس قيس رازي، محمد، المعجم في معايير اشعار العجم ، بهكوشش محمد قزويني و محمدتقي مدرس رضوي، تهران، ١٣٣۸ ش.؛
شهيدي، عنايتالله، پژوهشي در تعزيه و تعزيهخواني از آغاز تا پايان دوره ی قاجار در تهران ، تهران، ١٣۸۰ ش.؛
صادقي، علياشرف، « شروينيان يا عشقنامه ی شروين دشتبي و شروهسرايي »، نك: يادنامه ی دكتر تفضّلي ؛
صفا، ذبيحالله، « مقدمه »، نك: طرسوسي؛
صوتي، محمدعلي، « مقدمه»، نك: شرفشاه دولايي؛
طبري، محمد بن جرير، تاريخ الرّسل والملوك ، به كوشش يان دخويه، ليدن، ١۸۸۹ـ١۸۸۵ م.؛ طرسوسي، ابوطاهر، دارابنامه ی طرسوسي ، به كوشش ذبيحالله صفا، تهران، ١٣۵۶ش.؛
عقايد النّساء مشهور به كلثوم ننه ، منسوب به آقاجمال خوانساري، به همراه مرآت البلهاء ، به كوشش محمود كتيرايي، تهران، ١٣۴۹ ش.؛
عناصري، جابر، «نوروزي ـ خنياگران بيساز و دف» (ترانههاي نوروزي و آهنگ هاي نوبهاري)، آهنگخوان ها، فصل نامه ی موسيقي ، ش. ۲ و ٣، تهران، ١٣۶۸ ش.؛
فتوّتنامهها و رسائل خاكساريّه ، به كوشش مهران افشاري، تهران، ١٣۸۲ ش.؛
قزل اياغ، ثريا، راهنماي بازي هاي ايران ، تهران، ١٣۷۹ ش.؛
قزويني رازي، عبدالجليل، النقض ، به كوشش ميرجلالالدين محدث، تهران، ١٣۵۸ ش.؛
كاشفي سبزواري، حسين، فتوت نامه ی سلطاني ، تهران، ١٣۵۰ ش.؛
كتيرايي، محمود، از خشت تا خشت ، تهران، ١٣۷۸ ش.؛
كريستنسن، آرتور، «قصههاي ايراني»، ترجمه ی كيكاووس جهانداري، مجله ی سخن ، سال ۷، ش.١ و ۲، تهران، ١٣٣۵ ش.؛
كوهي كرماني، حسين، هفتصد ترانه از ترانههاي روستايي ايران ، تهران، ١٣۴۷ ش.؛
كيا، صادق، « مقدمه »، نك: حبلهرودي؛
مارزلف، اولريش، طبقهبندي قصههاي ايراني ، ترجمه ی كيكاووس جهانداري، تهران، ١٣۷۶ ش.؛ محجوب، محمدجعفر، « سخنوري »، مجله ی سخن ، سال۹، ش۶ و ۷ و ۹، تهران، ١٣٣۹ ش.؛
محمّدبن منوّر، اسرار التّوحيد في مقامات الشّيخ ابي سعيد ، به كوشش محمدرضا شفيعي كدكني، تهران، ١٣۷١ ش.؛
مرتضوي، منوچهر، « آرزوي پيران »،
نامواره ی دكتر محمود افشار ، بهكوشش ايرج افشار و كريم اصفهانيان، تهران، ١٣۶۸ ش.؛
ناتل خانلري، پرويز، وزن شعر فارسي ، تهران، ١٣۶۹ ش.؛
نرشخي، ابوبكر محمّد، تاريخ بخارا ، به كوشش محمدتقي مدرس رضوي، تهران، ١٣۵١ ش.؛ نصرآبادي، محمّدطاهر، تذكره ی نصرآبادي ، به كوشش حسن وحيد دستگردي، تهران١٣١۷ ش.؛ واصفي، زينالدّين محمود، بدايع الوقايع ، به كوشش الكساندر بُلدرف، تهران، ١٣۴۹ ش.؛
هفت لشكر (طومار جامع نقالان)، از كيومرث تا بهمن ، به كوشش مهران افشاري و مهدي مدايني، تهران، ١٣۷۷ ش.؛
همايوني، صادق، ترانههاي محلي فارس ، شيراز، ١٣۷۹ ش.؛ همو، فرهنگ مردم سروستان ، تهران، ١٣۴۸ ش.؛ يادنامه ی دكتر تفضلي ، بهكوشش علياشرف صادقي، تهران، ١٣۷۹ ش.؛
مهران افشاری