خانه » همه » مذهبی » ادعای امامت در عصر غیبت و ولایت مطلقه فقیه

ادعای امامت در عصر غیبت و ولایت مطلقه فقیه


ادعای امامت در عصر غیبت و ولایت مطلقه فقیه

۱۳۹۳/۰۶/۲۳


۷۹۲ بازدید

درروایات امده هرکس ادعای امامت کنددرغیبت امام زمان اوکافراست وازطرف دیگرگفته میشودولایت فقیه همان ولایت رسول الله است ومیدانیدکه پیامبرولایت واختیارات امامت رانیزداشته اند پس بنوعی ماامامت وولایت رابرای فقیه اثبات کرده ایم این دومطلب چگونه باهم قابل جمعند؟

هیچ تعارضی میان این دسته از روایات و ولایت مطلقه فقیه وجود ندارد و این روایات کاملاً قابل جمع هستند. زیرا روایاتی که در مورد ادعای امامت در غیبت امام زمان عجل الله فرجه الشریف وارد شده ناظر به افرادی است که ادعای امامت داشته و خود را به عنوان امام معرفی می کنند که قطعاً این افراد به دلیل انکار امامت امام معصوم علیه السلام و گمراه نمودن دیگران کافر می باشند . اما آنچه در ولایت مطلقه فقیه است با این مسأله بسیار متفاوت است زیرا ولی فقیه خود را نائب امام معرفی می کند نه اینکه ادعای امامت کند و مشروعیت و ولایت خود را از ناحیه امام معصوم علیه السلام می گیرد و ولایت ایشان در طول ولایت امام معصوم علیه السلام است نه در عرض و هم ردیف آن برای روشن شدن این مسأله لازم است دو موضوع را مورد بررسی قرار دهیم .
نخست تفاوت ولایت فقیه با ولایت امام معصوم علیه السلام و جایگاه ولایت فقیه ، دوم معنای ولایت مطلقه فقیه
«تفاوت ولایت فقیه با ولایت امام معصوم علیه السلام»
ولایت فقیه چند تفاوت عمده با ولایت امام معصوم علیه السلام دارد که به طور گذرا بدان اشاره می کنیم 1.ولایت فقیه در طول ولایت امام معصوم علیه السلام ؛ یکی از تفاوت های اساسی ولایت فقیه و ولایت امام معصوم علیه السلام آن است که ولایت فقیه در طول ولایت امامان معصوم علیهم السلام قرار دارد به این معنا که ولی فقیه ولایت خود را از ناحیه امام معصوم علیه السلام گرفته و نائب و منصوب از ناحیه ایشان می باشد تعابیری که در روایات به کار رفته است تعابیری همچون « فانّهم حجتی علیکم و انا حجه الله علیهم» (الحر العاملی ، محمد بن الحسن ، وسائل الشیعه ، بیروت ، دار احیاء التراث العربی ، ج18، ص 101) « فانّی قد جعلته حاکماً علیکم» (همان ، ج18، ص 99) «خلفائی» (همان ، ج18، ص 101) و مانند آن بیانگر این نکته است بر این اساس ، ولایت فقیه و ولایت امام معصوم علیه السلام در یک ردیف قرار نداشته و هم عرض نیستند بلکه ولایت فقیه جامع الشرایط از ولایت امام معصوم علیه السلام نشأت گرفته و در طول آن بوده و با واسطه ایشان ، منصوب از سوی خداوند می باشد . در حالی که امام معصوم علیه السلام به طور مستقیم از سوی خداوند منصوب شده است
2.تفاوت در حیطه ولایت ؛ ولایت فقیه از نظر حیطه ولایت با ولایت امام معصوم علیه السلام متفاوت است زیرا ولایت فقیه تنها در محدوده ولایت تشریعی است و ولایت تکوینی را در بر نمی گیرد اما ولایت امام معصوم علیه السلام شامل ولایت تشریعی و تکوینی هر دو می شود . توضیح اینکه ولایت بر دو قسم است؛ ولایت تکوینی و ولایت تشریعی ولایت تکوینی به معنای تصرف در نظام خلقت و قانون مندی های مربوط به طبیعت است که اساساً مربوط به خدای متعال است که خالق هستی در نظام خلقت و قوانین حاکم برآن است و خداوند این ولایت را به پیامبر اکرم و امامان معصوم علیهم السلام عطا نموده است . (مصباح یزدی ، محمد تقی ، نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه ، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ره ، 1378، 79) پس ولایت تکوینی یعنی سرپرستی موجودات جهان و عالم در خارج و تصرف عینی داشتن در آنهاست . (جوادی آملی ، عبد الله ، ولایت فقیه ، ولایت فقاهت و عالت ، قم، مرکز نشر اسرا، 1385، ص 123) قسم دوم ولایت تشریعی است که به معنای ولایت در محدوده تشریع و تابع قانون الهی است این ولایت از امور اعتباری و قراردادی است. (همان ، ص 124) ولایتی که در ولایت فقیه مطرح است ، ولایت تشریعی است که امری اعتباری است و خداوند متعال به افراد دارای صلاحیت واگذار نموده است و ولایت تکوینی مربوط به پیامبر اکرم و امامان معصوم علیهم السلام است و ولی فقیه در این حیطه ولایتی ندارد .
3. تفاوت در گستره ولایت ؛ یکی دیگر از تفاوت های ولایت فقیه با ولایت امام معصوم علیه السلام ، تفاوت در گستره ولایت است بدین معنا که ولایت فقیه تنها امور اجتماعی را در بر می گیرد و شامل امور شخصی و فردی افراد نمی شود در حالی که ولایت امام معصوم علیه السلام هم امور شخصی و فردی افراد را شامل می شود و هم امور اجتماعی را ، حضرت امام در این باره فرمودند : « آنچه برای پیامبر اکرم و امام علیهما السلام از جهت ولایت و حکومت ثابت شده است برای فقیه ثابت است اما اگر برای ایشان ولایتی غیر از این جهت ثابت باشد ، برای فقیه ثابت نیست پس اگر بگوییم که معصوم علیه السلام در اموری مانند طلاق زن یا فروش اموال یا گرفتن اموال از فردی ولو بدون مصلحت ، ولایت دارد ، چنین ولایتی برای فقیه ثابت نیست .» (خمینی ، سید روح الله ، البیع ، قم، اسماعیلیان ، ج2 ، ص489)
« معنای ولایت مطلقه فقیه »
دیدگاه ولایت مطلقه فقیه در برابر دیدگاه ولایت مقیده فقیه است و برخلاف این دیدگاه که ولایت فقیه را محدود و مقید به امور حسبیه (امور حسبیه ، اموری است که خداوند متعال به هیچ وجه و در هیچ زمانی راضی به اهمال و تعطلیل شدن آن نیست مانند سرپرستی ایتام و اموری که متصدی خاص ندارد و…) و ضروری می داند ، ولایت فقیه را محدود به امور حسبیه ندانسته و تمام اختیاراتی که پیامبر اکرم و امامان معصوم علیهم السلام در امر حکومت و اداره امور جامعه بر عهده داشتند را برای فقیه جامع الشرایط ثابت می داند. امام (ره) در این باره می فرمایند : « فقیه عادل ، همه اختیاراتی را که پیامبر صلی الله علیه وآله و ائمه اطهار علیهم السلام در امور سیاست و حکومت دارا بودند ، دارد و معقول نیست در اختیارات آن دو فرقی باشد ، زیرا حاکم هر شخصی که باشد ، مجری احکام الهی و اقامه کننده حدود شرعی و گیرنده خراج و مالیات و تصرف کننده در آن ها بر طبق مصالح مسلمین است .» (خمینی ، سید روح الله ، البیع ، پیشین ،ج2 ، ص 467) همچنین فرمودند :« فقیه همه اختیارات امام علیه السلام را دارا می باشد مگر آن که دلیلی قائم شود که اختیاری که برای امام ثابت است به دلیل جهات شخصی معصوم است نه جهت ولایت و حکومت و یا اگر مربوط به امور حکومتی و سیاسی است اختصاص به معصوم دارد مانند آنچه در جهاد ابتدایی مشهور است .» (همان ، ج2، ص 497)
بنابر این ، در عین حال که در دیدگاه ولایت مطلقه فقیه ، ولایت فقیه جامع الشرایط مقید و محصور به امور حسبیه نیست و همه اختیاراتی را که معصومین علیهم السلام در باب حکومت و اداره جامعه بر عهده داشتند را دارا است ولی این ولایت ، از جهاتی دارای محدودیتهایی است که در کلام حضرت امام بدان اشاره شد اول اینکه اختیارات ولی فقیه در محدوده مصالح جامعه اسلامی است نه فراتر از آن و دیگر اینکه این ولایت در اموری است که اختصاص به شخص امام معصوم علیه السلام نداشته باشد » فقیه جامع الشرایط، همه اختیارات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان (علیهم السلام) که در اداره جامعه نقش دارند را داراست. این سخن، بدان معناست که فقیه و حاکم اسلامی، محدوده ولایت مطلقه اش تا آنجایی است که ضرورت نظم جامعه اسلامی اقتضا می کند اوّلا؛ و ثانیاً به شأن نبوّت و امامت و عصمت پیامبر و امام مشروط نباشد و بنابراین، آن گونه از اختیاراتی که آن بزرگان از جهت عصمت و امامت و نبوّت خود داشته اند، از اختیارات فقیه جامع الشرایط خارج است و اگر مثلا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بنابر شأن نبوّت و عصمت خود، درباره ازدواج دو نفر که خارج از مسأله اجتماع و ضرورت اداره جامعه است نظری صادر فرموده و آنان را به ازدواج دعوت و امر نموده اند، در چنین مواردی، ولیّ فقیه، اختیاری ندارد و هر موردی از اختیارات آن بزرگان که ثابت شد منوط و مشروط به سمت های اختصاصی آنان می باشد و مربوط به اداره جامعه نیست مانند نماز عیدَیْن که در عصر خود امام زمان (ارواحنا فداه) واجب است از حوزه اختیارات فقیه خارج می گردد. امام خمینی (رض)، با همه بزرگی و عظمتی که داشتند و نظریه ولایت مطلقه فقیه را مطرح نمودند، درباره نماز عید فطر و عید قربان احتیاط می کردند و می فرماید: «احتیاط آن است که در عصر غیبت، فرادا خوانده شود و به جا آوردن آن در جماعت به قصد رجاء و نه به قصد ورود، اشکالی ندارد» (خمینی ، سید روح الله ، تحریر الوسیله، قم، انتشارات اسلامی ،1404ق، ج 1، ص 218) اکنون نیز کسی از فقهاء قائل نشده است که نماز عیدین، در عصر غیبتِ ولی عصر (عج) واجب است؛ زیرا امام آن دو نماز در صورت وجوب خصوص معصوم است و در صورت نبودن امام معصوم (علیه السلام)، حاکم اسلامی یا منصوب خاص از سوی ایشان، امام جماعت خواهد بود.» (جوادی آملی ، عبد الله ، ولایت فقیه ، ولایت فقاهت و عدالت ، قم، مرکز نشر اسرا ،1385، ص 250) منظور از اینکه ولی فقیه تمامی اختیارات پیامبر اکرم و امامان معصوم علیهم السلام را دارا است ، تمام اختیارات در امر حکومت و اداره امور جامعه است نه به طور مطلق در تمام امور و لو اموری که مربوط به شخص ایشان بوده یا از اختیارات خاص ایشان محسوب می گردد علاوه بر اینکه در اینجا بحث از فضایل و مقامات معنوی نیست زیرا هیچ کس در این زمینه با معصومین علیهم السلام قابل مقایسه نیست ، آنچه بحث ولایت اعتباری و اداره امور حکومت و کشور است که در این زمینه تفاوتی میان اختیارات ولی فقیه با ایشان نیست زیرا معقول نیست که اداره امور جامعه اسلامی را به فقیه بسپاریم اما اختیارات لازم را در این زمینه در اختیار او قرار ندهیم . امام (ره ) در این باره فرمودند : «این توهم که اختیارات حکومتى رسول اکرم (ص) بیشتر از حضرت امیر (ع) بود، یا اختیارات حکومتى حضرت امیر (ع) بیش از فقیه است، باطل و غلط است. البته فضایل حضرت رسول اکرم (ص) بیش از همه عالم است؛ و بعد از ایشان فضایل حضرت امیر (ع) از همه بیشتر است؛ لکن زیادى فضایل معنوى ، اختیارات حکومتى را افزایش نمى دهد. همان اختیارات و ولایتى که حضرت رسول و دیگر ائمه، صلوات اللَّه علیهم، در تدارک و بسیج سپاه، تعیین ولات و استانداران، گرفتن مالیات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختیارات را براى حکومت فعلى قرار داده است؛ منتها شخص معینى نیست، روى عنوانِ «عالم عادل» است. وقتى مى گوییم ولایتى را که رسول اکرم (ص) و ائمه (ع) داشتند، بعد از غیبت، فقیه عادل دارد، براى هیچ کس این توهم نباید پیدا شود که مقام فقها همان مقام ائمه (ع) و رسول اکرم (ص) است. زیرا اینجا صحبت از مقام نیست؛ بلکه صحبت از وظیفه است «ولایت»، یعنى حکومت و اداره کشور و اجراى قوانین شرع مقدس، یک وظیفه سنگین و مهم است؛ نه اینکه براى کسى شأن و مقام غیر عادى به وجود بیاورد و او را از حد انسان عادى بالاتر ببرد. به عبارت دیگر، «ولایت» مورد بحث، یعنى حکومت و اجرا و اداره، بر خلاف تصورى که خیلى از افراد دارند، امتیاز نیست بلکه وظیفه اى خطیر است.» (خمینی ، سید روح الله ، ولایت فقیه ، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ره ، 1377، ص 51-52)
بنابر این، اینکه ولی فقیه تمام اختیارات حکومتی امام معصوم علیه السلام را دارا باشد هیچ منافاتی با ولایت مطلقه امام زمان (عج) ندارد و به هیچ عنوان ولی فقیه ، را در ردیف ایشان قرار نمی دهد بلکه ولایت فقیه ، پرتو و شعاعی از ولایت امام زمان (عج) بوده و ولایت خویش را از ایشان گرفته و منصوب از ناحیه ایشان می باشد . آیا هیچگاه وجود شعاع و اشعه خورشید ما را بی نیاز از منبع نور و سرچشمه روشنایی می کند ؟ ولایت فقیه و ولایت امام زمان (عج) در عرض هم قرار ندارند و در یک ردیف نیستند تا ولایت فقیه ما را در عصر غیبت از ولایت امام زمان )عج) بی نیاز کند بلکه در عصر غیبت و عدم ظهور امام ، فقیه جامع الشرایط تنها اختیارات حکومتی و اداره امور جامعه را از سوی ایشان عهده دار می گردد و در راستای اجرای احکام اسلام به میزان توانایی خویش تلاش می نماید .
اگر به ولی فقیه ، امام هم اطلاق می شود نه از این باب که ایشان همچون امام معصوم علیه السلام و در ردیف ایشان قرار دارند ، بلکه امام به معنای پیشوا و رهبر که به دلیل اینکه رهبری و اداره جامعه اسلامی در عصر غیبت بر عهده ایشان است این عنوان را دارا هستند. همانگونه که به امام جمعه و امام جماعت نیز امام گفته می شود زیرا جلوتر از دیگران می ایستند و افراد در نماز به آنها پیروی می کنند . امامت از اصطلاحات مشکک است یعنی واژه هایی که دارای شدت و ضعف هستند و بر افراد و مصادیق مختلف اطلاق می شوند همچون نور که دارای شدت و ضعف است و از نور شمع و لامپ تا نور ماه و ستارگان و نور خورشید را شامل می شود و به همه آنها نور اطلاق می شود . واژه امامت نیز یک مصداق اتم دارد که شامل امامان معصوم علیهم السلام می شود و در رتبه های بعد شامل ولی فقیه به عنوان رهبر جامعه اسلامی و امام جمعه و امام جماعت و مانند آن اطلاق می شود و این بدان معنا نیست که این افراد در مراتب و درجات امامت ، هم ردیف امام معصوم علیه السلام هستند .

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد