اذان در گوش نوزاد یا دین تحقیقی
۱۳۹۲/۰۴/۲۲
–
۳۱۶ بازدید
در ابتدا بهتر است روایاتی را که به چنین امری شفارش کرده اند را بررسی کنیم تا بهتر بتوانیم وارد بحث و گفتگو شویم. در وسایل الشیعه، ج ۱۵، ص ۱۳۶، با حدیثی روبرو می شویم که از پیامبر نقل شده است؛ بدین صورت که پیامبر اکرم فرمودند: «کسی که خداوند به او فرزندی اعطا می کند سزاوار است که در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه بگوید چرا که این کار او را از شر شیطان مصون می دارد». و یا در حدیثی دیگر از ابی عبدالله چیزی به همین مضمون وارد شده است با این تفاوت که حکمت این کار را چنین دانسته است که هیچ گاه کودک دچار مشکلات و گرفتاری های سخت نگردد.
در ابتدا بهتر است روایاتی را که به چنین امری شفارش کرده اند را بررسی کنیم تا بهتر بتوانیم وارد بحث و گفتگو شویم. در وسایل الشیعه، ج 15، ص 136، با حدیثی روبرو می شویم که از پیامبر نقل شده است؛ بدین صورت که پیامبر اکرم فرمودند: «کسی که خداوند به او فرزندی اعطا می کند سزاوار است که در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه بگوید چرا که این کار او را از شر شیطان مصون می دارد». و یا در حدیثی دیگر از ابی عبدالله چیزی به همین مضمون وارد شده است با این تفاوت که حکمت این کار را چنین دانسته است که هیچ گاه کودک دچار مشکلات و گرفتاری های سخت نگردد.
خوب آنچه در این روایات آمده است در واقع طلب خیری است برای کودک و ربطی به بحث عدم جواز تقلید در دین و لزوم به یقین رسیدن در اصول دین ندارد، چنین کاری بدین معناست که خداوندا این کودکی که تو آنرا به ما سپرده ای را به گونه ای پرورش خواهیم داد که اولین سخنان و کلامی که می شنود و آخرین گفتارهایی نیز که در واپسین لحظات عمرش در گوشش زمزمه می گردد شهادت به وحدانیت و خداوندگاری تو باشد. و در واقع والدین با چنین کاری از خداوند می خواهند که شرایط درک حقیقت و واقعیت را برای فرزندشان فراهم سازد. و از او خواستار آنند که کودک شان را از شر شیطان در امان دارد و روزگار را بر او سخت نگیرد.
علاوه بر این که خوب می دانیم اولین سخنان و رفتارها تأثیر بسیار زیادی در کودک و فرایند یادگیری او دارد چرا که هم چون لوحی است که در بدو تولد از اطرافیان خود بسیار تأثیر پذیر است و چه بهتر که اولین نقشی که بر لوح دل کودک نقش می بندد نام خداوند و یاد او باشد.
اما باید توجه داشت که همه این کارها از انسان، اختیار را سلب نمی کند و باعث نمی شود که او با اجبار و بدون بررسی و تحقیق، به خداوندگار این عالم و اصول دین او ایمان و یقین آورد.
باید خاطر نشان کنیم این سخن که می گویند باید در اصول دین تحقیق کرد و آنگاه به یقین رسید و تقلید در آنها روا نیست بدین معنا نمی باشد که فرد بخش زیادی از عمر خود را در پی یافتن دلایل فلسفی و استدلال های منطقی باشد. چرا که بسیاری از این اصول فطری اند و اگر فرد خواست ها و امیال و هوای نفسانی را از خود دور سازد، براحتی آنها را می پذیرد. اینکه باید جهان جهان خالقی داشته باشد با اندک تأملی روشن می گردد. اینکه ما بیهوده آفریده نشده ایم و باید پس از مرگ جهانی دیگر باشد واقعا نیازمند برهان های فلسفی زیادی نیست چرا که اگر این جهان با مرگ خاتمه می یافت واقعا چه جهنمی وحشتناکی می بود. تصور کنید که فردی با تمام تلاش مقامی را کسب کرده و یا دانشی را فراگرفته و یا فرد مورد علاقه خود را یافته، اما ناگهان مرگ گریبانش را می فشارد و او را به وادی نابودی و فنا می کشاند. اگر واقعا چنین باشد پس بهتر است انسان خود به این زندگی بی سرانجام پایان می دهد.
اما واقعا ما خود درک می کنیم که چنین نیست و پیامبران و امامان و نیز دینی که از طرف خداوند آورده اند این را می گویند و ما نیز واقعا با نظر به آموزه هایی که ارائه می دهند و درک عقلانی بودن آنها، تصدیق شان می کنیم و این کار واقعا به تلاش طاقت فرسا و سال ها تحقیق و بررسی راجع به دلایل و گفته در این مورد ندارد. هر چند که چنین کاری نیز چه خود عملی پسنیدیده است اما به یقین رسیدن چیزی نیست که ما آن را امری غیر ممکن و دشوار در نظر بگیریم.
خوب آنچه در این روایات آمده است در واقع طلب خیری است برای کودک و ربطی به بحث عدم جواز تقلید در دین و لزوم به یقین رسیدن در اصول دین ندارد، چنین کاری بدین معناست که خداوندا این کودکی که تو آنرا به ما سپرده ای را به گونه ای پرورش خواهیم داد که اولین سخنان و کلامی که می شنود و آخرین گفتارهایی نیز که در واپسین لحظات عمرش در گوشش زمزمه می گردد شهادت به وحدانیت و خداوندگاری تو باشد. و در واقع والدین با چنین کاری از خداوند می خواهند که شرایط درک حقیقت و واقعیت را برای فرزندشان فراهم سازد. و از او خواستار آنند که کودک شان را از شر شیطان در امان دارد و روزگار را بر او سخت نگیرد.
علاوه بر این که خوب می دانیم اولین سخنان و رفتارها تأثیر بسیار زیادی در کودک و فرایند یادگیری او دارد چرا که هم چون لوحی است که در بدو تولد از اطرافیان خود بسیار تأثیر پذیر است و چه بهتر که اولین نقشی که بر لوح دل کودک نقش می بندد نام خداوند و یاد او باشد.
اما باید توجه داشت که همه این کارها از انسان، اختیار را سلب نمی کند و باعث نمی شود که او با اجبار و بدون بررسی و تحقیق، به خداوندگار این عالم و اصول دین او ایمان و یقین آورد.
باید خاطر نشان کنیم این سخن که می گویند باید در اصول دین تحقیق کرد و آنگاه به یقین رسید و تقلید در آنها روا نیست بدین معنا نمی باشد که فرد بخش زیادی از عمر خود را در پی یافتن دلایل فلسفی و استدلال های منطقی باشد. چرا که بسیاری از این اصول فطری اند و اگر فرد خواست ها و امیال و هوای نفسانی را از خود دور سازد، براحتی آنها را می پذیرد. اینکه باید جهان جهان خالقی داشته باشد با اندک تأملی روشن می گردد. اینکه ما بیهوده آفریده نشده ایم و باید پس از مرگ جهانی دیگر باشد واقعا نیازمند برهان های فلسفی زیادی نیست چرا که اگر این جهان با مرگ خاتمه می یافت واقعا چه جهنمی وحشتناکی می بود. تصور کنید که فردی با تمام تلاش مقامی را کسب کرده و یا دانشی را فراگرفته و یا فرد مورد علاقه خود را یافته، اما ناگهان مرگ گریبانش را می فشارد و او را به وادی نابودی و فنا می کشاند. اگر واقعا چنین باشد پس بهتر است انسان خود به این زندگی بی سرانجام پایان می دهد.
اما واقعا ما خود درک می کنیم که چنین نیست و پیامبران و امامان و نیز دینی که از طرف خداوند آورده اند این را می گویند و ما نیز واقعا با نظر به آموزه هایی که ارائه می دهند و درک عقلانی بودن آنها، تصدیق شان می کنیم و این کار واقعا به تلاش طاقت فرسا و سال ها تحقیق و بررسی راجع به دلایل و گفته در این مورد ندارد. هر چند که چنین کاری نیز چه خود عملی پسنیدیده است اما به یقین رسیدن چیزی نیست که ما آن را امری غیر ممکن و دشوار در نظر بگیریم.