خانه » همه » مذهبی » ارتباطِ «محبت خداوند به بنده‌اش» با «ابتلا» به چه معنی است؟

ارتباطِ «محبت خداوند به بنده‌اش» با «ابتلا» به چه معنی است؟

عصراسلام: جواب: حدیثِ فوق به این شکل در کتاب «التمحیص» که منسوب به محمد بن همام الاسکافی (۳۳۶ ق) است وارد شده است. قطع نظر از اصل کتاب و اعتبار آن، همین که سندی بین اسکافی (مولف) و راویِ این حدیث از امام، وجود ندارد برای معتبر نبودن حدیث فوق، کافی است. این حدیث در کتاب التمحیص به شکل زیر آمده است:

«عن سفیان بن السمط عن ابی عبد الله علیه السلام قال: ان الله إِذَا أَحَبَّ عَبْداً ابْتَلَاهُ وَ تَعَهَّدَهُ بِالْبَلَاءِ كَمَا يَتَعَهَّدُ الْمَرِيضَ أَهْلُهُ بِالطُّرَفِ وَ وَكَّلَ بِهِ مَلَكَيْنِ فَقَالَ لَهُمَا أَسْقِمَا بَدَنَهُ وَ ضَيِّقَا مَعِيشَتَهُ وَ عَوِّقَا عَلَيْهِ مَطْلَبَهُ حَتَّى يَدْعُوَنِي فَإِنِّي أُحِبُّ صَوْتَهُ فَإِذَا دَعَا قَالَ اكْتُبَا لِعَبْدِي ثَوَابَ مَا سَأَلَنِي فَضَاعِفَاهُ لَهُ حَتَّى يَأْتِيَنِي وَ مَا عِنْدِي خَيْرٌ لَهُ»[۱]

بیهقی از ابوهریره نقل می‌کند که وی از پیامبر صلی الله‌علیه وآله شنید که ایشان می‌فرمود:«ان الله عزوجل اذا احب عبدا ابتلاه لیسمع صوته».[۲] همچنین حدیث فوق به این شکل نیز در کتب اهل سنت وارد شده است:«ان الله اذا احب قوما ابتلاهم».[۳]

این حدیث ما را به بررسی مساله‌ای دیگر در بحث بلاء و ابتلا و نزول عذاب هدایت می‌کند. خلاصه‌ی آن مساله – به نظر من – این است که در برابرِ ما تعدادی نصوص دینی وجود دارد درباره‌ی نزول مصائب بر یک شخص یا یک امت. حال این مصائب می‌تواند بلاء و گرفتاری باشد یا عذاب و امتحان و آزمایش.

این نصوص را می‌توان در چند مجموعه جای داد که مهمترین این مجموعه‌ها عبارتند از:

مجموعه اول: روایاتی که دلالت می‌کنند بر اینکه مصیبت و گرفتاری، همچون یک آزمایش می‌باشد که قدرت انسان و صبر و ایمان آن را نشانه رفته است؛ دقیقا مانند دنیا که خود یک محل و مکان برای آزمایش و امتحان و ابتلاء است. پس مصیبت، یک مساله‌ی استثنایی و خارج از منطق عمومیِ ابتلاء در حیات دنیا نیست.

مجموعه‌ی دوم: روایاتی هستند که با مجموعه‌ی اول، هم‌مضمون بوده و علاوه بر آن، نکته‌ی دیگری را هم می‌رساند. روایت مورد نظر شما – که در متن سوال به آن اشاره کردید – و امثالِ آن، در این مجموعه قرار می‌گیرد. این روایات می‌گویند خداوند متعال، عبدِ خویش را مبتلی و گرفتار می‌کند تا فضایی برای بازگشت به سوی او و تضرع و دعا، فراهم شود. گاهی انسان، کارهای خوبی انجام می‌دهد وخداوند هم آگاه به اوست لذا پاداش او را به صورتی می‌دهد که آن عبد، بیشتر به خداوند نزدیک شود؛ به همین دلیل، وی را مبتلی و گرفتار می‌کند تا او را بیشتر و بیشتر به سوی دعا و تضرع و بازگشت به سوی خداوند بکشاند و با روح خود، خداوند متعال را احساس کند. این حالات – یعنی احساسِ روحیِ خداوند – غرض اصلیِ زندگی از نگاه دین است.

البته از مطالبِ فوق، نمی‌توان نتیجه گرفت کسی که مبتلی و گرفتار نیست پس محبوب خداوند نمی‌باشد. بلکه نهایت چیزی که در این رابطه می‌توان گفت این است که امکان دارد برای چنین شخصی، نزولِ بلا نیاز نباشد زیرا وی حتی بدون گرفتاری و بلا، باز هم به خداوند توجه دارد و در حال انابه و تضرع است؛ به همین دلیل، نسبت به کسی که مبتلا می‌شود تا این حالات در وی ایجاد گردد، کامل‌تر است. پس ابتلا در اینجا به معنای ایجاد فرصت – از سوی خداوند – برای انسانی است که محبوب خداوند بوده و خداوند متعال صلاح او را می‌داند و آگاه است که چنین انسانی در هنگام سختی‌ها، با قلب خود به سوی خداوند روی می‌آورد و همین امر، فضای جدیدی را جلوی روی او قرار می‌دهد تا ارتباط خود با خداوند را تقویت کند. ابتلا و گرفتاری در اینجا فرصتی است که خداوند برای کسی ایجاد می‌کند که در قلب او، خیر و ایمان و ریشه‌هایِ این دو را می‌یابد. وقتی خداوند در گروهی از انسانها، خیر و نیکی را مشاهده کرد و آنها را دوست داشت، برای آنها چنین ابتلاءات و تکانه‌هایی را ایجاد می‌کند.

مجموعه سوم: این مجموعه روایات، اشاره به این نکته دارد که ابتلائی که سراغ انسان می‌آید به منظور هلاکت و خسران بیشتر وی است. این ابتلاء، عقوبتی است برای افعال ناپسندی که انجام داده است. وقتی انسان، إفساد و طغیان می‌کند خداوند متعال وی را به شادمانی‌ها و گرفتاری‌ها مبتلا می‌کند که عقوبتی برای طغیانش باشد؛ و این انسان به جای بازگشت و انابه و توبه و رجوع به وجدان و حق، با این ابتلاءات، بیشتر طغیان می‌کند. این یعنی وقتی خداوند کسی را دوست داشته باشد وی را مبتلی می‌کند و نیز اگر کسی را دشمن داشته باشد همین کار را با وی می‌کند یعنی او را مبتلا می‌گرداند. این، همان «امداد» است که خداوند، اهل کفر و ضلالت را مدد می‌رساند و آنها را تا زمان مشخصی، بهره‌مند می‌کند و آنها را به عافیت، مبتلا می‌نماید. این حالت، همچنین معنای إمهال – البته بنا بر یک وجه – است.

مجموعه چهارم: نصوص دینی که اشاره به بلاء و عذاب و غضب الهی دارد که تعداد این نصوص زیاد هستند. آیاتی از قرآن که حالاتِ اقوامی را بیان می‌کند که عذاب و بلا بر آنها نازل شده، در این مجموعه، جای می‌گیرند.

مطالب فوق، این معنی را به ذهن منتقل می‌کنند که آنچه در نگاه ما مصیبت است احتمال دارد یکی از دو مورد زیر باشد:

چون خداوند، بنده‌ای را دوست دارد، وی را مبتلا کرده است.
چون خدواند نسبت به بنده‌ای غضب کند چنین بلائی نازل می‌شود تا عقوبت گردد.
اثبات اینکه فلان گرفتاری یا بلاء و مصبیت، از کدام نوع می‌باشد مساله‌ی ساده ای برای ما نیست؛ زیرا غالبا نسبت به زوایای مسائل و امور پنهانی و نیز عالَم اراده‌ی الهی، آگاهی نداریم؛ ولی از روی خوش‌بینی و حُسنِ ظن، وقتی با یک گرفتاری و بلاء مواجه شویم آن را اینگونه تفسیر می‌کنیم که ناشی از حب خداوند است و همین نگاه، ما را به تضرع و بازگشت به سوی خداوند فرامی‌خواند.

آنچه از مطالب پیشین می‌توان فهمید این است که آن شَرّی که – اگر تعبیر درستی باشد – انسان از طریق مصیبت‌ها و بلاها و بحرانها، با آن مواجه می‌شود دو وجه دارد؛ احتمال دارد از باب رحمت و ابتلا باشد و احتمال دارد از باب غضب خداوند و بلاء و عذاب باشد. در علم خداوند متعال، مسائل کاملا روشن و واضح است اما در علمِ محدودِ ما، تمیز و تفکیک اینها برای ما بسیار سخت است. اگر یکی از عذاب‌های امت‌های پیشین که در قرآن آمده و ما با نگاه تاریخی آنها را مورد بررسی قرار می‌دادیم – البته آن دسته عذابهایی که باعث هلاکت همه‌ی آنها نشد[۴] – امروزه بر ما نازل شود نمی‌توانیم تشخیص دهیم که این اتفاق، از باب عذاب است یا ابتلاء؛ به عبارت دیگر نمی‌توان فهیمد که از باب محبت است یا از باب غضب. 
هر آنچه برای ما ظاهر می‌شود واقعیتِ بیرونیِ اتفاقات است ولی کشفِ اغراض و اهدافی که این اتفاقات بر آنها بنا نهاده شده و در عالَم اراده‌ی خداوند مخفی هستند برای ما سخت است؛ زیرا آنچه در جلوی چشمانِ ما اتفاق می‌افتد و ما ظاهرِ مادیِ آن را می‌بینیم از آن اغراض و اهداف، حکایت نمی‌کنند. اگر آیات قرآن به ما خبر نمی‌داد که فلان اتفاق، عذاب است ما علم به آن پیدا نمی‌کردیم و فقط از روی ظن و گمان، حدس می‌زدیم.

در زمانه‌ی ما نیز وضعیت همین گونه است و مردم، گرفتار ظن و گمان و حدس هستند. وقتی عذاب بر گروهی نازل می‌شود – مانند زلزله و طوفان و … – مردم می‌گویند «این غضب خداوند است»؛ ولی اگر همین عذاب بر خودشان نازل شود می‌گویند «ابتلا و امتحان است» و یا می‌گوییم «این عذاب به خاطر تطهیر ما از گناهان به وسیله‌ی نزولِ عذاب دنیوی است تا گرفتار عذاب اخروی نشویم». این در حالی است که شاید عذابِ نازل بر دیگران، ابتلاء باشد و عذابِ نازل بر ما، ناشی از غضب خداوند باشد.

ولی منطق خوش‌بین بودن و به فال نیک گرفتن که دراسلام وجود دارد ما را به سوی این ذهنیت و سبکِ زندگی فرامی‌خواند که در مواجهه با مصائب، به وسیله‌ی «امیدوار بودن» قوی باشیم. یعنی مصیبت‌ها را اینگونه تفسیر کنیم که خداوند متعال ما را مبتلی کرده و دوست داشته است. همانطور که گاهی برای اینکه تکانی به خود بدهیم، احتیاج به عنصر غضب الهی داریم. مثلا سعی می‌کنیم خود را مسئول پیش آمدن فلان گرفتاری بدانیم و بدین وسیله، انگیزه‌ای برای ما ایجاد شود تا به سوی خداوند دوباره برگردیم. ولی تمام اینها مربوط به ساختارها و شاکله‌های نفسانی انسان است که وی را امیدوار و یا نادم می‌کند. 
از جهت عقلی، امکانات و ابزارهای کافی و آسان برای کشف از واقعیتِ قصد و اراده‌ی الهی وجود ندارد. فقط می‌توان از روی ظن و تخمین سخن گفت. همچنین وقتی می‌گوییم «فلان عذاب، نازل شده تا خداوند ما را از گناهان خویش تطهیر کند تا در همین دنیا پاک شویم و یا اینکه فلان عذاب نازل شده تا صبر و ایمان ما زیاد شود»، باز هم قضیه از همین قرار است.

خلاصه اینکه برای یک واقعه – همچون عذاب‌ها و مصیبت‌ها و نیز خیرات و نعمتها – می‌توان چندین قصد و هدف و نتیجه در رابطه با فعل الهی در نظر گرفت؛ از نظر عقلی، کشف قصد و تعیین آن سخت است ولی نصوص دینی ما را به این سمت هدایت می‌کند – البته به صورت شخصی – که در هنگام مواجهه با مصائب، آن احتمالی را در نظر آوریم که با توجه به حالتی که در آن به سر می‌بریم، به ایمان ما کمک کند و باعث تقویت آن شود.

این، آن چیزی است که من با کنار هم قرار دادن نصوص دینی در این رابطه می‌فهمم و البته علم حقیقی در نزد خداوند متعال است.
حيدر حبّ الله
ترجمه: محمّد رضا ملايی

[۱] امام صادق می‌فرمایند هر گاه خداوند بنده ای را دوست داشته باشد وی را مبتلا می‌کند و متعهد به گرفتاری و بلای او می‌شود … و دو ملک را بر وی می‌گمارد و به آن دو می‌گوید بدنش را مریض گردانید و معیشتش را تنگ کنید و درخواست‌های او را به تعویق بیاندازید تا مرا دعا کند من صوت او را دوست دارم. وقتی آن عبد دعا می‌کند خداوند به آن دو ملک می‌گوید برای عبد من، ثواب آنچه را طلب کرده بنویسید و آن را برایش مضاعف گردانید تا روز قیامت به نزد من آید. آنچه در نزد من برای وی است بهتر است برای او. محمد بن همام بن سهیل ابن همام اسکافی, التمحیص (قم: مدرسة الإمام المهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف‏, ۱۴۰۴), ۵۵ و ۵۶.

[۲] پیامبر می‌فرماید: وقتی خداوند بنده ای را دوست داشته باشد او را مبتلا می‌گرداند تا صدای دعایش را بشنود؛ بیهقی, شعب الایمان, بدون تاریخ, ج ۷ ص ۱۴۶.

[۳] وقتی خداوند قومی را دوست داشته باشد آنها را مبتلا می‌کند. حنبل, مسند الامام احمد بن حنبل, ج ۳۹ ص ۳۵.

[۴] . برخی از عذاب هایی که قرآن از آنها خبر می‌دهد باعث هلاکت تمامی مردم یک شهر یا منطقه شدند که معلوم است این دسته عذاب ها، از روی غضب است لذا نویسنده‌ی محترم تاکید می‌کند که منظورِ ایشان، عذابهایی است که باعث هلاکت همه‌ نشدند. (مترجم)

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد