خانه » همه » مذهبی » ارتباط داستان قارون در قرآن كريم را با رانت خواران جامعه بيان كنيد؟

ارتباط داستان قارون در قرآن كريم را با رانت خواران جامعه بيان كنيد؟

واژه «رانت» به معناي نزديك بودن به قدرت مي‌باشد و رانت خواري استفاده نا مشروع از نزديك بودن به مراكز قدرت و اشخاص قدرتمند را مي‌گويند.
قرآن كريم مي‌فرمايد: «قارون از قوم موسي بود، ولي بر آنها ستم ‌كرد، ما آن‌قدر از گنجها به او داده بوديم كه حمل صندوق‌هاي آن براي يك گروه زورمند مشكل بود. به خاطر بياور هنگامي را كه قومش به او گفتند: اين همه شادي مغرورانه مكن كه خداوند شادي كنندگان مغرور را دوست نمي‌دارد. و در آن چه خدا به تو داده سراي آخرت را جستجو كن، بهره‌ات را از دنيا فراموش منما، و همان گونه كه خدا به تو نيكي كرده است نيكي كن و هرگز فساد در زمين منما كه خدا مفسدان را دوست ندراد. (قاورن) گفت: اين ثروت را به وسيلة دانشي كه نزد من است به دست آورده‌ام، آيا او نمي‌دانست خداوند اقوامي را قبل از او هلاك كرد كه از او نيرومندتر و ثروتمندتر بودند؟! (و هنگامي كه عذاب الهي فرا رسد) مجرمان از گناهانشان سئوال نمي‌شوند (و مجالي براي عذر‌خواهي آنان نيست).[1]معروف است كه قارون از بستگان نزديك حضرت موسي ـ عليه‌السّلام ـ بود و از نظر اطلاعات و آگاهي معلومات قابل ملاحظه‌اي از توارت داشت و نخست در صف مؤمنان بود؛ ولي غرور ثروت او را به آغوش كفر كشيد و بالاخره با پيامبر خدا به مبارزه پرداخت كه سرانجام هلاك شد.
گرچه قارون از نزديكان حضرت موسي ـ عليه‌السّلام ـ بود، ولي آن حضرت او را به خاطر رفتار ناپسند و قدرت طلبي و ثروت اندوزي زياد و طغيان از خود طرد كرد و او به دربار فرعون پناه برد. بنابراين، نمي‌توان گفت كه قارون به صرف اينكه از نزديكان حضرت موسي ـ عليه‌السّلام ـ بود با استفاده از همين نزديك بودن رانت خواري و در جهت ثروت‎اندوزي از جايگاه و قدرت حضرت موسي ـ عليه‌السّلام ـ سوء استفاده مي‌كرد، چون اساساً حضرت موسي ـ عليه‌السّلام ـ اجازة چنين كاري را به او نداد و او را از خود راند. پيامبران الهي و پيشوايان معصوم ـ عليهم السّلام ـ  در طول حيات و زندگاني خويش بسيار مراقب نزديكان و خويشان خود بودند و اجازة رانت ‌خواري و سوء استفاده از قدرت را به خويشان و نزديكان خود نمي‌دادند و در زمان غيبت امام زمان ـ عليه‌السّلام ـ نيز كه رهبري و حاكميت به عهدة فقيه عادل و جامع الشرايط گذارده شده، تا كنون اجازة هيچ رانت خواري و سوء استفاده به نزديكان خود نداده‌اند و اگر موردي نيز مشاهده كرده‌اند، به شدت با آن برخورد كرده‌اند.
زمامداران و صاحبان قدرت و مسؤلان حكومت اسلامي نيز ‌بايد در مقابل چنين افراد فرصت طلبي هوشيار باشند و اجازه ندهند كه اقوام و خويشاوندان آنها در پناه مقام و جايگاه آنان به منافع نامشروع مادي خود برسند.[2]چنان‌كه حضرت علي ـ عليه‌السّلام ـ در نامه‌اي به مالك اشتر به هنگام فرمانداري مصر مي‌فرمايد: «همانا زمامداران را خواص و نزديكاني است كه خودخواه و چپاولگرند، و در معاملات انصاف ندارند، ريشه ستمكاريشان را با بريدن اسباب آن بخشكان و به هيچ كدام از اطرافيان و خويشاوندانت زمين را واگذار مكن، و به گونه‌اي با آنان رفتار كن كه قرار دادي به سودشان منعقد نگردد كه به مردم زيان رساند، مانند آبياري مزارع، يا زراعت مشترك، كه هزينه‌هاي آن را بر ديگران تحميل كنند، در آن صورت سودش براي آنان، و عيب و ننگش در دنيا و آخرت براي تو خواهد ماند… حق را به صاحب حق، هر كس كه باشد، نزديك يا دور، بپرداز، و در اين كار شكيبا باش و اين شكيبايي را به حساب خدا بگذار، گرچه اجراي حق مشكلاتي براي نزديكانت فراهم آورد، تحمل سنگيني آن را به ياد قيامت برخود هموار ساز…»[3] بنابراين داستان قارون و نسبت او با حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ را با رانت‎خواران جامعة امروز بي‎ارتباط است؛ چون حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ اجازه رانت‎خواري و سوء استفاده را به قارون نداد كه در جامعه امروزي ما نيز اگر عده‌اي رانت خوار و نزديك به قدرت وجود داشته باشند بايد از ناحيه زمامداران و مسئولان كشور طرد شده و بر اساس توصيه‎هاي حضرت امام علي ـ عليه‌السّلام ـ عمل شود و قارون‌هاي زمان را بايد طرد كرد و ثروت‌هاي باد آورده و اموال بيت المال را از آنها گرفت و به خزانة بيت المال برگرداند. و هشدارهاي مقام معظم رهبري حضرت آيت‌الله خامنه‌اي نيز در چند ساله اخير در همين راستا بوده است.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. علامه جعفري، محمد تقي، حكمت اصول سياسي اسلام، تهران، انتشارات بنياد نهج‌البلاغه.
2. علامه طباطبائي، محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، (تهران، دارالكتب الاسلامية)، ج 16، ص 76 ، 84 .
3. شهيد مطهري، مرتضي، بيست گفتار، قم انتشارت صدرا، ص 31 و 106.

پي نوشت ها:
[1] . قصص/76 ، 78.
[2] . مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامية، چاپ چهارم، 1367ش، ج 16، ص 152، 161.
[3] . نهج‌البلاغه، ترجمه: محمد دشتي، نامه شماره 53، ص 587.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد