اشاره سوال به دسته ای از احادیث است که درباره رابطه عقل و دین وارد شده است مانند احادیث زیر:
پیامبر صلی الله علیه و آله :
– «یا عَلىُّ اَلْعَقْلُ مَا اکْتُسِبَتْ بِهِ الْجَنَّةُ وَ طُلِبَ بِهِ رِضَى الرَّحْمنِ» (1) اى على! عقل چیزى است که با آن، بهشت و خشنودى خداوند مهربان به دست مى آید.
_ «مَثَلُ الْعَقْلِ فِى الْقَلْبِ کَمَثَلِ السِّراجِ فى وَسَطِ الْبَیْتِ» (2) عقل در دل، همانند چراغ در میان خانه است.
برای پی بردن به عقل و دین یا بی عقلی و بی دینی لازم است بدانیم که عقل در ادبیّات اسلامی فقط آن دستگاهی نیست که برای ما محاسبات مادّی را انجام می دهد؛ بنابر آن چه در احادیث در تعریف عقل وارد شده این است که عقل باید بتواند انسانها را تعالی ببخشد.
عقل در یک سطح، آن عاملی است که انسان را به مقامات توحید و قُرب الیه می رساند، و در یک سطح پایینتر، عقل آن چیزی است که انسان را به سبْک زندگی اسلامی می رساند؛ در یک سطح دیگر هم عقل آن چیزی است که ارتباطات مادّی زندگی دنیا را تنظیم می کند؛ همهی اینها کار عقل است. عقل و قوّهی عاقله آن قوّهای است که بتواند همهی اینها را دارا باشد.(3)
لازم است بدانیم ریشه و اساس تمام پیشرفتهای مادی و معنوی بشر در طول تاریخ، اندیشه و تعقل و سطح بهره وری او از خرد از یک طرف و سعی و تلاش خردورزان و عاقلان از طرف دیگر بوده است. اگر بشر از نظر صنعتی و تکنولوژی به موفقیت های چشمگیری دست یافته، براثر اندیشه و تلاش بوده است؛ چنان که پیشرفتهای معنوی جوامع و افراد نیز به خاطر بهره وری از توان عقل، خرد، قدرت اندیشه و تلاش بوده است.
پیامبران، امامان، اولیاء(علیهم السلام)، نخبگان و بندگان صالح الهی، همه اهل خرد و تعقل و مروج تفکر و اندیشه بوده اند.
تمام صفات اخلاقی شایسته و رفتارهای نیک، ریشه در عقل و خرد انسانی دارد. راز اینکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) دارای خُلق عظیم و رفتار نیکو بوده، این است که برخوردار از عقل کامل بود، و این حقیقت در رفتار او تبلور یافته و در گفتار آن حضرت نیز منعکس شده است، آنجا که فرمود: از عقل، بردباری نشأت گرفت و از بردباری، دانش و از دانش، هوشیاری و از هوشیاری، پاکدامنی و از پاکدامنی، خویشتن داری و از خویشتن داری، حیاء و از حیاء، وقار و از وقار، پایداری بر کار خوب و از پایداری بر کار خوب، بیزاری از کار بد، و از بیزاری از کار بد، پیروی از اندرزگو. پس این ده نوع از انواع اخلاق نیک است و هر کدام از این ده دسته، ده نوع دیگر را در بردارند.»(4)
در نیتجه این عقل یک وسیله مادی برای محاسبات مادی فقط نیست. بلکه عقل حجت باطنی خداوند در وجود انسان بوده که ارتباط انسان و روح بلندش را با حجت های بیرونی که همان پیامبران و معصومین (علیهم السلام) هستند را به خوبی برقرار می کند.
این نکته می تواند راز برخی احادیث در ارتباط بین عقل و دین یا بی عقلی و بی دینی باشد. چرا که هر انسانی به هر مقدار که عقلش شکوفا شود، در دینداری و ارتباط با خداوند متعال، به عالی ترین درجات خواهد رسید و هر انسانی که عقلش کمتر شکوفا شود و یا اصلا به مرتبه شکوفایی و بالندگی نرسد به همان مقدار هم از خداوند متعال دور شده است.
عقل انسان دارای مراتب و درجاتی است. برترین عقلها، آن است که انسان را به سوی اهداف نورانی هدایت کند. و شناخت انسان را نسبت به خالق هستی، جهان شناسی، و انسان شناسی بیشتر سازد. در این میان، شناخت خداوند و درک عظمت او و در نتیجه، اطاعت و فرمانبری او، از جایگاه ویژه برخوردار است. رسول اعظم (صلی الله علیه و آله) با توجه به این نقش عقل، می فرماید:
«اَکْمَلُ النّاسِ عَقْلاً اَخْوَفُهُمْ لِلّهِ وَاَطْوَعُهُمْ لَهُ وَ اَنْقَصُ النّاسِ عَقْلاً اَخْوَفُهُمْ لِلسُّلْطانِ وَ اَطْوَعُهُمْ لَهُ؛(5) کامل ترین مردم از لحاظ خرد، خداترس ترین و فرمانبردارترین آنان از خداست و کم خردترین مردم، بیمناک ترین و فرمانبردارترین آنان از سلطان [ستمگر] است.»
عقل هر چه بیشتر با خدا آشنا شود و از او اطاعت و پیروی نماید، رشد بیشتری خواهد کرد و به اوج کمال خود خواهد رسید. امام حسین علیه السلام فرمود: «لا یَکْمُلُ الْعَقْلُ اِلاّ بِاتِّباعِ الْحَقِّ؛(6) عقل کمال نخواهد یافت، جز با پیروی کردن از حق [و خداوند متعال حق مطلق است].»
یکی از اوصاف خردمندان و عقالان این است که اهل مدارا و سازگاری با مردم هستند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید:
«رَأْسُ الْعَقْلِ بَعْدَ الاْیمانِ بِاللّهِ مُداراةُ النّاسِ فی غَیْرِ تَرْکِ حَقٍّ؛(7) سرلوحه عقل پس از ایمان به خدا، مدارا کردن با مردم بدون فاصله گرفتن از حق می باشد.»
بنابر این همان گونه در احادیث بالا مشاهده می شود ارتباط بی نظیری بین عقلانیت و دینداری وجود دارد و در حقیقت رکن اساسی انسانیت انسان و ستون نگهدارنده دین انسان، عقل و خرد اوست؛ به همین خاطر است که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) می فرمایند:
«قِوامُ الْمَرْءِ عَقْلُهُ وَ لا دینَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَهُ؛(8) قوام (رکن نگه دارنده) مرد، خرد اوست و کسی که خرد ندارد، [در واقع] دین ندارد.»
پی نوشت:
(1) من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۶۹،ح ۵۷۶۲.
(2) علل الشرایع، ص ۹۸، ح 1.
(3) برگرفته از سخنام مقام معظم رهبری (حفظه الله تعالی)
(4) تحف العقول، ص 28.
(5) بحار الانوار، ج 1، ص 84.
(6) اعلام الدین، ص 298؛ منتخب میزان الحکمة، ص 359، ح 4405.
(7) تحف العقول، ص 68.
(8) روضة الواعظین، ص 9؛ منتخب میزان الحکمة، ص 357.
پیامبر صلی الله علیه و آله :
– «یا عَلىُّ اَلْعَقْلُ مَا اکْتُسِبَتْ بِهِ الْجَنَّةُ وَ طُلِبَ بِهِ رِضَى الرَّحْمنِ» (1) اى على! عقل چیزى است که با آن، بهشت و خشنودى خداوند مهربان به دست مى آید.
_ «مَثَلُ الْعَقْلِ فِى الْقَلْبِ کَمَثَلِ السِّراجِ فى وَسَطِ الْبَیْتِ» (2) عقل در دل، همانند چراغ در میان خانه است.
برای پی بردن به عقل و دین یا بی عقلی و بی دینی لازم است بدانیم که عقل در ادبیّات اسلامی فقط آن دستگاهی نیست که برای ما محاسبات مادّی را انجام می دهد؛ بنابر آن چه در احادیث در تعریف عقل وارد شده این است که عقل باید بتواند انسانها را تعالی ببخشد.
عقل در یک سطح، آن عاملی است که انسان را به مقامات توحید و قُرب الیه می رساند، و در یک سطح پایینتر، عقل آن چیزی است که انسان را به سبْک زندگی اسلامی می رساند؛ در یک سطح دیگر هم عقل آن چیزی است که ارتباطات مادّی زندگی دنیا را تنظیم می کند؛ همهی اینها کار عقل است. عقل و قوّهی عاقله آن قوّهای است که بتواند همهی اینها را دارا باشد.(3)
لازم است بدانیم ریشه و اساس تمام پیشرفتهای مادی و معنوی بشر در طول تاریخ، اندیشه و تعقل و سطح بهره وری او از خرد از یک طرف و سعی و تلاش خردورزان و عاقلان از طرف دیگر بوده است. اگر بشر از نظر صنعتی و تکنولوژی به موفقیت های چشمگیری دست یافته، براثر اندیشه و تلاش بوده است؛ چنان که پیشرفتهای معنوی جوامع و افراد نیز به خاطر بهره وری از توان عقل، خرد، قدرت اندیشه و تلاش بوده است.
پیامبران، امامان، اولیاء(علیهم السلام)، نخبگان و بندگان صالح الهی، همه اهل خرد و تعقل و مروج تفکر و اندیشه بوده اند.
تمام صفات اخلاقی شایسته و رفتارهای نیک، ریشه در عقل و خرد انسانی دارد. راز اینکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) دارای خُلق عظیم و رفتار نیکو بوده، این است که برخوردار از عقل کامل بود، و این حقیقت در رفتار او تبلور یافته و در گفتار آن حضرت نیز منعکس شده است، آنجا که فرمود: از عقل، بردباری نشأت گرفت و از بردباری، دانش و از دانش، هوشیاری و از هوشیاری، پاکدامنی و از پاکدامنی، خویشتن داری و از خویشتن داری، حیاء و از حیاء، وقار و از وقار، پایداری بر کار خوب و از پایداری بر کار خوب، بیزاری از کار بد، و از بیزاری از کار بد، پیروی از اندرزگو. پس این ده نوع از انواع اخلاق نیک است و هر کدام از این ده دسته، ده نوع دیگر را در بردارند.»(4)
در نیتجه این عقل یک وسیله مادی برای محاسبات مادی فقط نیست. بلکه عقل حجت باطنی خداوند در وجود انسان بوده که ارتباط انسان و روح بلندش را با حجت های بیرونی که همان پیامبران و معصومین (علیهم السلام) هستند را به خوبی برقرار می کند.
این نکته می تواند راز برخی احادیث در ارتباط بین عقل و دین یا بی عقلی و بی دینی باشد. چرا که هر انسانی به هر مقدار که عقلش شکوفا شود، در دینداری و ارتباط با خداوند متعال، به عالی ترین درجات خواهد رسید و هر انسانی که عقلش کمتر شکوفا شود و یا اصلا به مرتبه شکوفایی و بالندگی نرسد به همان مقدار هم از خداوند متعال دور شده است.
عقل انسان دارای مراتب و درجاتی است. برترین عقلها، آن است که انسان را به سوی اهداف نورانی هدایت کند. و شناخت انسان را نسبت به خالق هستی، جهان شناسی، و انسان شناسی بیشتر سازد. در این میان، شناخت خداوند و درک عظمت او و در نتیجه، اطاعت و فرمانبری او، از جایگاه ویژه برخوردار است. رسول اعظم (صلی الله علیه و آله) با توجه به این نقش عقل، می فرماید:
«اَکْمَلُ النّاسِ عَقْلاً اَخْوَفُهُمْ لِلّهِ وَاَطْوَعُهُمْ لَهُ وَ اَنْقَصُ النّاسِ عَقْلاً اَخْوَفُهُمْ لِلسُّلْطانِ وَ اَطْوَعُهُمْ لَهُ؛(5) کامل ترین مردم از لحاظ خرد، خداترس ترین و فرمانبردارترین آنان از خداست و کم خردترین مردم، بیمناک ترین و فرمانبردارترین آنان از سلطان [ستمگر] است.»
عقل هر چه بیشتر با خدا آشنا شود و از او اطاعت و پیروی نماید، رشد بیشتری خواهد کرد و به اوج کمال خود خواهد رسید. امام حسین علیه السلام فرمود: «لا یَکْمُلُ الْعَقْلُ اِلاّ بِاتِّباعِ الْحَقِّ؛(6) عقل کمال نخواهد یافت، جز با پیروی کردن از حق [و خداوند متعال حق مطلق است].»
یکی از اوصاف خردمندان و عقالان این است که اهل مدارا و سازگاری با مردم هستند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید:
«رَأْسُ الْعَقْلِ بَعْدَ الاْیمانِ بِاللّهِ مُداراةُ النّاسِ فی غَیْرِ تَرْکِ حَقٍّ؛(7) سرلوحه عقل پس از ایمان به خدا، مدارا کردن با مردم بدون فاصله گرفتن از حق می باشد.»
بنابر این همان گونه در احادیث بالا مشاهده می شود ارتباط بی نظیری بین عقلانیت و دینداری وجود دارد و در حقیقت رکن اساسی انسانیت انسان و ستون نگهدارنده دین انسان، عقل و خرد اوست؛ به همین خاطر است که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) می فرمایند:
«قِوامُ الْمَرْءِ عَقْلُهُ وَ لا دینَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَهُ؛(8) قوام (رکن نگه دارنده) مرد، خرد اوست و کسی که خرد ندارد، [در واقع] دین ندارد.»
پی نوشت:
(1) من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۶۹،ح ۵۷۶۲.
(2) علل الشرایع، ص ۹۸، ح 1.
(3) برگرفته از سخنام مقام معظم رهبری (حفظه الله تعالی)
(4) تحف العقول، ص 28.
(5) بحار الانوار، ج 1، ص 84.
(6) اعلام الدین، ص 298؛ منتخب میزان الحکمة، ص 359، ح 4405.
(7) تحف العقول، ص 68.
(8) روضة الواعظین، ص 9؛ منتخب میزان الحکمة، ص 357.