۱۳۹۳/۱۲/۱۶
–
۲۲۸ بازدید
در اینجا باید دو موضوع مرگ و قبر و ارتباط آنها با یکدیگر روشن شود تا معلوم گردد که عذاب قبر از چه زمانی آغاز می شود. یک. مرگ مرگ، نخستین منزل برزخ است. همه موجودات امکانى، داراى اجل معیّنى هستند که با مرگ فرا مى رسد. منظور از اجل، «فنا و نیستى» نیست بلکه زمان و موعدى است که موجودات به آن منتهى مى شوند. به عبارت روشن تر، زمانى است که موجودات سفر خود را به سوى خداوند متعال- پس از اندکى درنگ در دنیا آغاز مى کنند تا در آن مقام جاى گیرند و استقرار یابند. پس مرگ نخستین منزلگاه سفر طولانى ما است: «ثُمَّ أَماتَهُ فَأَقْبَرَهُ» (۱) «سپس او را مى میراند و در قبر پنهان مى کند».
در اینجا باید دو موضوع مرگ و قبر و ارتباط آنها با یکدیگر روشن شود تا معلوم گردد که عذاب قبر از چه زمانی آغاز می شود. یک. مرگ مرگ، نخستین منزل برزخ است. همه موجودات امکانى، داراى اجل معیّنى هستند که با مرگ فرا مى رسد. منظور از اجل، «فنا و نیستى» نیست بلکه زمان و موعدى است که موجودات به آن منتهى مى شوند. به عبارت روشن تر، زمانى است که موجودات سفر خود را به سوى خداوند متعال- پس از اندکى درنگ در دنیا آغاز مى کنند تا در آن مقام جاى گیرند و استقرار یابند. پس مرگ نخستین منزلگاه سفر طولانى ما است: «ثُمَّ أَماتَهُ فَأَقْبَرَهُ» (1) «سپس او را مى میراند و در قبر پنهان مى کند». مرگ پلى است که بین دنیا و آخرت زده شده(2) و انسان ها را از خانه دنیا- که خانه فنا و گذر و عمل است به خانه بقا و ابدیت مى برد و هیچ کس از آن گریزى ندارد. همگان فرستاده پروردگار را دیدار مى کنند و مرگ آنان را در مى یابد و سکرات موت و جان کندن، از عقبه هاى سخت و دشوار مرگ است. قرآن مرگ را چنین توصیف مى کند: «فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ وَ أَنْتُمْ حِینَئِذٍ تَنْظُرُونَ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَ لکِنْ لا تُبْصِرُونَ» (3) «پس چرا هنگامى که جان به گلوگاه مى رسد و شما در این حال نظاره مى کنید [کارى از دستتان ساخته نیست؟] و ما از شما به او نزدیک تریم، ولى نمى بینید». یعنى، هنگامى که مرگ کسى- که همان اجل و زمان رجوع و سفر او به سوى خداوند است فرا مى رسد، شما حالت او را مى بینید و نظاره مى کنید اما هیچ کارى از دستتان بر نمى آید و نمى توانید، او را به دنیا برگردانید. دلیل آن روشن است زیرا آن، سکرات مرگ است و حقیقتى است که شما از آن تنفر دارید. اما چون از جانب خدا است، کسى را در آن دخالتى نیست.(4) «کَلاَّ إِذا بَلَغَتِ التَّراقِىَ وَ قِیلَ مَنْ راقٍ وَ ظَنَّ أَنَّهُ الْفِراقُ وَ الْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ إِلى رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمَساقُ» (5) «چنین نیست تا موقعى که جان به گلوگاهش رسد و گفته مى شود: آیا کسى است که او را از مرگ نجات دهد و [در این هنگام ] به جدایى از دنیا یقین کند و ساق پاها [از سختى جان دادن ] به هم پیچد. در آن روز مسیر همه به سوى پروردگارت خواهد بود». آرى مرگ پرواز روح از جسد خاکى به سوى پرودگار جهانیان است و مردمان در این پرواز دو گروه هستند: یا پاک و طاهرند که در وصفشان فرمود: «الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَهُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّهَ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» (6) «کسانى که فرشتگان روحشان را مى گیرند، در حالى که پاک و پاکیزه اند به آنها مى گویند: سلام بر شما وارد بهشت شوید، به جهت اعمالى که انجام مى دادید». اما کسانى که دنیاى خود را با گناه آلوده کرده اند، مرگ برایشان بسیار سخت است آرى جدا شدن از دنیا و همسر، فرزندان، دوستان و آنچه در طول زندگانى خود جمع کرده اند، بسیار سخت است و چه بسا موجب بى ایمانى و بدعاقبتى شود قرآن در وصف مرگ این گروه مى فرماید: «وَ لَوْ تَرى إِذِ الظَّالِمُونَ فِى غَمَراتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلائِکَهُ باسِطُوا أَیْدِیهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَکُمُ الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما کُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ وَ کُنْتُمْ عَنْ آیاتِهِ تَسْتَکْبِرُونَ» (7) «اگر ببینى هنگامى که ظالمان در شداید مرگ فرو رفته اند و فرشتگان دست ها را گشوده، به آنان مى گویند: جان خود را خارج سازید امروز در برابر دروغ هایى که به خدا بستید و نسبت به آیات او تکبر ورزیدید، مجازات خوارکننده اى خواهید دید». روشن است از مرگ گریزى نیست اما از سختى آن مى توان گریخت و مرگ را به مثابه بوییدن گلى خوشبو تبدیل کرد. ایمان و عمل صالح- به ویژه دوستى اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و مواظبت بر نمازهاى اول وقت و احترام و نیکى به پدر و مادر و عمل به دستورات الهى، باعث خواهد شد که ما منزل اول سفر خود را به سلامت طى کنیم. دو. قبر در واقع «قبر»، همان «برزخ» است و آن عالم بین دنیا و آخرت است که انسان از هنگام مرگ تا نفخ صور در آن قرار دارد.(8) قرآن کریم- پس از نقل تمنّاى باطل بدکردارانى که از دنیا رفته اند و درخواست بازگشت به دنیا را دارند تا شاید رفتارى شایسته پیشه کنند، ولى برآورده نمى شود مى فرماید: «وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ» (9) «و پشت سر آنان برزخى است تا روزى که برانگیخته شوند». امام سجادعلیه السلام درباره عذاب و آسایش در عالم برزخ مى فرماید «هو القبر و إن لهم فیه مَعِیشَهً ضَنْکاً و الله إن القبر لروضه من ریاض الجنه أو حفره من حفر النار» بحارالأنوار، ج 6، ص 159 امام صادق علیه السلام نیز چنین تفسیرى از برزخ دارند: «البرزخ القبر و هو الثواب و العقاب بین الدنیا و الآخره. و الدلیل على ذلک أیضا قول العالم علیه السلام واللَّه ما یخاف علیکم إلا البرزخ امام صادق مى فرمایند: برزخ عبارت از قبر است که همان عقاب و ثواب بین دنیا و آخرت مى باشد. (آن گاه مرحوم مجلسى اضافه مى کند). دلیل آن سخن عالم (امام موسى کاظم علیه السلام) است که فرمودند: «به خدا قسم من بر شما تنها از برزخ مى ترسم»(10) «منظور از برزخ همان قبر است و براى مردگان در آن زندگى سختى است و به خدا قسم قبر باغى از باغ هاى بهشت است یا چاهى از چاه هاى آتش». آرى باطن و حقیقت برزخىِ قبر هر کسى، باغى از باغ هاى بهشت است و یا چاهى از چاه هاى دوزخ. وحشت قبر به هنگام ورود بدان و فشار آن و سؤال منکر و نکیر، از عقبه هاى بس خطرناک است که کسى را از آنها گریزى نیست مگر اینکه ایمان و عمل صالح را پیش از خود فرستاده باشد. روایت شده است: قبرى را مى کندند، پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله با شتاب به سوى آن رفتند و به شدت گریستند به حدى که خاک از اشک ایشان تر شد و به یاران خود فرمود «إِخْوَانِى لِمِثْلِ هَذَا فَأَعِدُّوا»(11) «برادران من براى همانند این مهیا شوید». توصیه هاى بسیارى که در روایات شده- مانند اینکه میت را بلافاصله و با سرعت به درون قبر نگذارید و قبل از دفن، مدتى او را در کنار قبرش نگاه دارید و در هنگام دفن بر او تلقین بخوانید و در شب دفن او، نماز شب اول قبر بخوانید و… همگى براى کم شدن وحشت و اضطراب او و فشار قبر است. «فشار قبر» قابل وصف نبوده و حقیقت آن براى ما روشن نیست. اجمالاً مى توان گفت: انسانى که از دنیا رفته است، به دلیل انس به دنیا و ناآشنایى به عالم برزخ ونظام جدید، تحت فشار قرار مى گیرد. سؤال منکر و نکیر نیز پرسش از حقیقت و باطن اعتقادات و اعمال ما است. امام صادق علیه السلام مى فرماید «یَجِى ءُ الْمَلَکَانِ مُنْکَرٌ وَ نَکِیرٌ إِلَى الْمَیِّتِ حِینَ یُدْفَنُ أَصْوَاتُهُمَا کَالرَّعْدِ الْقَاصِفِ وَ أَبْصَارُهُمَا کَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ یَخُطَّانِ الْأَرْضَ بِأَنْیَابِهِمَا وَ یَطَئَانِ فِى شُعُورِهِمَا. فَیَسْأَلَانِ الْمَیِّتَ مَنْ رَبُّکَ وَ مَا دِینُکَ قَالَ فَإِذَا کَانَ مُؤْمِناً قَالَ اللَّهُ رَبِّى وَ دِینِىَ الْإِسْلامُ فَیَقُولانِ لَهُ مَا تَقُولُ فِى هَذَا الرَّجُلِ الَّذِى خَرَجَ بَیْنَ ظَهْرَانَیْکُمْ فَیَقُولُ أَعَنْ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ تَسْأَلَانِى فَیَقُولَانِ لَهُ تَشْهَدُ أَنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ فَیَقُولُ أَشْهَدُ أَنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ فَیَقُولاَنِ لَهُ نَمْ نَوْمَهً لاَ حُلُمَ فِیهَا وَ یُفْسَحُ لَهُ فِى قَبْرِهِ تِسْعَهَ أَذْرُعٍ وَ یُفْتَحُ لَهُ بَابٌ إِلَى الْجَنَّهِ وَ یَرَى مَقْعَدَهُ فِیهَا وَ إِذَا کَانَ الرَّجُلُ کَافِراً دَخَلَا عَلَیْهِ وَ أُقِیمَ الشَّیْطَانُ بَیْنَ یَدَیْهِ عَیْنَاهُ مِنْ نُحَاسٍ فَیَقُولاَنِ لَهُ مَنْ رَبُّکَ وَ مَا دِینُکَ وَ مَا تَقُولُ فِى هَذَا الرَّجُلِ الَّذِى قَدْ خَرَجَ مِنْ بَیْنَ ظَهْرَانَیْکُمْ فَیَقُولُ لاَ أَدْرِى فَیُخَلِّیَانِ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الشَّیْطَانِ فَیُسَلِّطُ عَلَیْهِ فِى قَبْرِهِ تِسْعَهً وَ تِسْعِینَ تِنِّیناً لَوْ أَنَّ تِنِّیناً وَاحِداً مِنْهَا نَفَخَ فِى الْأَرْضِ مَا أَنْبَتَتْ شَجَراً أَبَداً وَ یُفْتَحُ لَهُ بَابٌ إِلَى النَّارِ وَ یَرَى مَقْعَدَهُ فِیهَا»(12) «دو فرشته منکر و نکیر، نزد میت هنگامى که دفن مى شود، مى آیند در حالى که صداى آنها همانند رعد بلند آهنگ و چشمانشان همانند برقى سهمناک و خیره کننده است. در این حال زمین را با دندان هاى خود زیر و رو مى کنند و موهاى خود را مى کشند آن گاه از میت مى پرسند: پروردگار تو کیست؟ دین تو چیست؟ اگر او مؤمن باشد، مى گوید: اللَّه پرودگار من و اسلام دین من است. آنان به او مى گویند: درباره مردى که از براى پشتیبانى شما بیرون آمده، چه مى گویى؟ مى گوید: آیا از محمدصلى الله علیه وآله پیامبر خدا مى پرسید؟ مى گویند: شهادت بده که او پیامبر خدا است. او مى گوید: شهادت مى دهم که او پیامبر خدا است. [بدین ترتیب او از آزمون سربلند بیرون آمد و آن گاه ] به او مى گویند: بخواب خوابى که در آن رؤیایى نیست. قبرش را به اندازه نه ذراع توسعه مى دهند و براى او، درى به سوى بهشت باز مى کنند و او جایگاهش را مى بیند. اما اگر او کافر باشد، بر او وارد مى شوند در حالى که شیطان چونان دودى در کنار دیدگان او نشسته است. از او مى پرسند: پرودگار تو کیست و دین تو چیست؟ درباره این شخص که براى پشتیبانى شما بیرون آمده، چه مى گویى؟ مى گوید: نمى دانم [در این هنگام ] بین او و شیطان را خالى مى کنند و بر او در قبر 99 مار بزرگ را مسلّط مى سازند که اگر یکى از این مارها در زمین نفس بکشد، هرگز درختى نخواهد رویید. و دیدگان او را به سوى آتش مى گشایند و او جایگاه خود را در آن مى بیند». آرى «برزخ» باطن جهان ماده است و ما از ادراک آن عاجزیم. آنچه مى بینیم، قبرى است در درون زمین اما حقیقت آن براى ما روشن نیست. در حالى که این قبر، یا باغى از باغ هاى بهشت و براى انسان هایى است که در دنیا بهشتى زندگى کردند و یا چاهى از چاه هاى آتش و مخصوص انسان هایى است که زندگانى جهنمى داشته اند. این بهشت و دوزخ برزخى- که غیر از بهشت و دوزخ قیامت است براى ما هویدا نیست و پس از مرگ عیان مى شود. اما مهم ترین امرى که باعث مى شود، قبر براى ما، نه تنها جایگاه تنهایى و وحشت نباشد بلکه خانه روشن و باغ بهشت گردد، همان ایمان و عمل صالح است که محبت پیامبر گرامى صلى الله علیه وآله و خاندانش، سرمایه اى بس عظیم براى طول سفر و از جمله این مرحله است. (1) عبس (80)، آیه. 21 (2) فقال لهم الحسین علیه السلام: «صبراً بنى الکرام فما الموت إلا قنطره یعبر بکم عن البؤس و الضراء إلى الجنان الواسطه و النعیم الدائمه فأیکم یکره أن ینتقل من سجن إلى قصر و ما هو لأعدائکم إلا کمن ینتقل من قصر إلى سجن و عذاب. إن أبى حدثنى عن رسول الله صلى الله علیه وآله أن الدنیا سجن المؤمن و جنه الکافر و الموت جسر هؤلاء إلى جنانهم و جسر هؤلاء إلى جحیمهم» «امام حسین علیه السلام در روز عاشوراء خطاب به یاران خود فرمود: اى فرزندان بزرگوارى صبر پیشه کنید، زیرا مرگ جزء پلى نیست که شما را از رنج و سختى به بهشت برگزیده و نعمت همیشگى عبور مى دهد. کدامین از شما گذر از زندان به قصر را نکوهیده مى دارد؟ اما مرگ براى دشمنان شما جز انتقال از قصر به زندان و عذاب نیست بدانید که پدر من از جدم پیامبر خداصلى الله علیه وآله نقل کرد که فرمود: دنیا زندان مومن و بهشت کافر است. و مرگ پلى است که آنها را به بهشتشان رهنمون مى شود و اینها را آتششان مى کشاند»: بحارالأنوار، ج 6، ص. 154 (3) واقعه (56)، آیات 83-. 85 (4) ق (50)، آیه. 19 (5) قیامه (75)، آیات 26-. 31 (6) نحل (16)، آیه. 32 (7) انعام (6)، آیه. 93 (8) منظور از قبر، همین قبر ظاهرى نیست که ما مى بینیم زیرا این قبر که جسم ما را در خود جاى مى دهد، پس از چندى مى پوسد بلکه منظور از قبر، باطن آن است که تا قیامت پا بر جاست و در روایات ما از آن به باغى از باغ هاى بهشت یا چاهى از چاه هاى جهنم تعبیر مى کنند. (9) مؤمنون (23)، آیه. 100 (10) بحارالأنوار، ج 6، ص. 218 (11) مستدرک الوسائل، ج 2، ص. 465 (12) کافى، ج 3، ص. 236