یکی از علل سرعت پیشرفت مسلمین در علوم این بوده است که در اخذ علوم و فنون و صنایع و هنرها تعصب نمی ورزیدند و علم را در هر نقطه و در دست هر کس می یافتند، از آن بهره گیری می کردند و به اصطلاح امروز روح «تساهل» بر آنها حکمفرما بوده است.چنانکه می دانیم در احادیث نبوی، به این نکته توجه داده شده است که علم و حکمت را هر کجا و در دست هر کس پیدا کردید آن را فرا گیرید. رسول اکرم فرمود: «کَلِمَهُ الحِکمَهِ ضالةُ الموُمِنِ فَحَیثُ وَجَدَها فَهُوَ اَحَقُ بِها؛(بحارالانوار چاپ آخوندی، ج 2، ص 99) همانا دانش راستین گمشده مومن است، هر جا آن را بیابد خودش به آن سزاوارتر است».
در نهج البلاغه است: «الحِکمِهُ ضالةُ الموُمِنِ، فَخُذِ الحِکمَهَ وَ لَو مِن اَهلِ النًفاقِ؛ (نهج البلاغه، حکمت 80) دانش راستین گمشده مؤمن است، پس آن را فراگیر و بیاموز و لو از مردم منافق». و هم از کلمات آن حضرت است: «خُذُوا الْحِکمَةَ وَ لَوْ مِنَ المُشرِکینَ؛ (بحار، ج 2، ص 97) حکمت را بیاموزید ولو از مشرکان». در روایات اسلامی، ائمه اطهار از حضرت مسیح نقل کرده اند که: «خُذُوا الحَقً مِنْ اَهْلِ الْباطِلِ وَ لا تَأْخُدُوا الْباطِلَ مِنْ اَهَلِ الحَقً وَ کُونُوا نُقادَ الکَلامِ؛ (بحار، ج 4، ص 96) حق را (هر چند) از اهل باطل فرا گیرید و اما باطل را (هر چند) از اهل حق فرا نگیرید، سخن سنج و حقیقت شناس باشید».
این روایتها زمینه وسعت دید و بلند نظری و تعصب نداشتن مسلمین را در فراگرفتن علوم و معارف از غیر مسلمانان فراهم کرد و به اصطلاح درمسلمین «روح تساهل» و «تسامح» و عدم تعصب در مقام فراگیری و علم آموزی به وجود آورد.
و از این رو مسلمین اهمیّت نمی دادند که علوم را از دست چه کسی می گیرند و به وسیلة چه اشخاصی ترجمه و نقل می شود و به دست آنها می رسد، بلکه بر اساس آنچه از پیشوای عظیم الشأن خود آموخته بودند خود را به دلیل این که اهل ایمانند صاحب و وارث اصلی حکمتهای جهان می دانستند، حکمت را نزد دیگران امری «عاریت» تصور می کردند.
معتقد شده بودند که علم و ایمان نباید از یکدیگر جدا زیست کنند؛ معتقد بودند که حکمت در محیط بی ایمانی غریب و بیگانه است. وطن حکمت قلب اهل ایمان است. بدیهی است که جمله: «کَلِمَةُ الْحِکْمَةِ ضالَهُ المؤمِنِ فَحَیثُ وَجدَها فَهُوَ اَحَقُ بِها» همه این معانی و مفاهیم را در بردارد. این بود که مسلمین تمام همت و سعی شان این بود که بر علوم و معارف جهان دست یابند.
عامل دیگر که در اقبال عظیم مسلمین به علوم مؤثر بوده است، توصیه و تشویق فراوان اسلام به تحصیل علم است.
مجموعه آثار شهید مطهری ج14 ـ خدمات متقابل اسلام و ایران صفحه393 الی 395،شهید مطهری
به نقل از سایت تبیان
در نهج البلاغه است: «الحِکمِهُ ضالةُ الموُمِنِ، فَخُذِ الحِکمَهَ وَ لَو مِن اَهلِ النًفاقِ؛ (نهج البلاغه، حکمت 80) دانش راستین گمشده مؤمن است، پس آن را فراگیر و بیاموز و لو از مردم منافق». و هم از کلمات آن حضرت است: «خُذُوا الْحِکمَةَ وَ لَوْ مِنَ المُشرِکینَ؛ (بحار، ج 2، ص 97) حکمت را بیاموزید ولو از مشرکان». در روایات اسلامی، ائمه اطهار از حضرت مسیح نقل کرده اند که: «خُذُوا الحَقً مِنْ اَهْلِ الْباطِلِ وَ لا تَأْخُدُوا الْباطِلَ مِنْ اَهَلِ الحَقً وَ کُونُوا نُقادَ الکَلامِ؛ (بحار، ج 4، ص 96) حق را (هر چند) از اهل باطل فرا گیرید و اما باطل را (هر چند) از اهل حق فرا نگیرید، سخن سنج و حقیقت شناس باشید».
این روایتها زمینه وسعت دید و بلند نظری و تعصب نداشتن مسلمین را در فراگرفتن علوم و معارف از غیر مسلمانان فراهم کرد و به اصطلاح درمسلمین «روح تساهل» و «تسامح» و عدم تعصب در مقام فراگیری و علم آموزی به وجود آورد.
و از این رو مسلمین اهمیّت نمی دادند که علوم را از دست چه کسی می گیرند و به وسیلة چه اشخاصی ترجمه و نقل می شود و به دست آنها می رسد، بلکه بر اساس آنچه از پیشوای عظیم الشأن خود آموخته بودند خود را به دلیل این که اهل ایمانند صاحب و وارث اصلی حکمتهای جهان می دانستند، حکمت را نزد دیگران امری «عاریت» تصور می کردند.
معتقد شده بودند که علم و ایمان نباید از یکدیگر جدا زیست کنند؛ معتقد بودند که حکمت در محیط بی ایمانی غریب و بیگانه است. وطن حکمت قلب اهل ایمان است. بدیهی است که جمله: «کَلِمَةُ الْحِکْمَةِ ضالَهُ المؤمِنِ فَحَیثُ وَجدَها فَهُوَ اَحَقُ بِها» همه این معانی و مفاهیم را در بردارد. این بود که مسلمین تمام همت و سعی شان این بود که بر علوم و معارف جهان دست یابند.
عامل دیگر که در اقبال عظیم مسلمین به علوم مؤثر بوده است، توصیه و تشویق فراوان اسلام به تحصیل علم است.
مجموعه آثار شهید مطهری ج14 ـ خدمات متقابل اسلام و ایران صفحه393 الی 395،شهید مطهری
به نقل از سایت تبیان