طلسمات

خانه » همه » مذهبی » ارزش و آثار بندگی خدا

ارزش و آثار بندگی خدا


ارزش و آثار بندگی خدا

۱۳۹۶/۰۵/۱۱


۵۰۰ بازدید

سلام،
میخواستم بدونم چه کار کنم که حرفم پیش خدا ارزش داشته باشه و ب بکاف عبده رو میخونم خیلی امیدوار میشم ولی بعدش همه شوقم تموم میشه

باسلام واحترام حضورپرسشگرگرامی؛
دوست عزیز برای اینکه شما نزد خداوند متعال ارزش داشته باشید اکتفا کردن به گفتن ذکر به تنهایی کافی نیست بلکه اساس ارزش آدمی از دیدگاه اسلام، ایمان و عمل صالح یا به عبارتی تقواست- تقوا یعنی التزام عملی به دین و ایمان و انجام واجبات. ایمان و عمل صالح نیز با هم رابطه علی و معلولی دارند. در واقع ایمان مانند چشمه ای از قلب می جوشد، به سوی اعضاء و جوارح جریان پیدا می کند و به صورت عمل صالحه و حسنه ظاهر می شود. پس ریشه تقوا در قلب است، که از ایمان تولید و تغذیه می شود و آثار و ثمرات آن در رفتار انسان ظاهر می گردد. ایمان در صورتی می تواند منشأ تقوا باشد که زنده و فعال باشد و در غیر این صورت بود و نبودش یکی خواهد بود و نمی تواند انگیزه ی نیرومندی در ما برای انجام کارهای شایسته و ترک کارهای ناپسند بوجود آورد و به دست غفلت سپرده خواهد شد. آگاهی و تنبه همواره باید زنده باشد تا منشأ اثر شود. در غیر این صورت انسان، از انسانیت خارج می شود و به تعبیر قرآن، در زمره ی حیوان قرار می گیرد:«اولئک کالانعام بل هم اضل؛ آنها مثل حیوان هستند، بلکه گمراه تر از آنها».
بنده خوب و مومن کسی است که مطیع دستورات خداوند باشد یعنی اینکه به واجبات عمل کند و از کارهای حرام دوری نماید.در تمام مسایل زندگی طبق دستورات الهی انجام وظیفه کند.بهترین راه برای این منظور عمل به رساله عملیه علما و مراجع تقلید و توجه به توصیه های اخلاقی که در کتاب های اخلاقی وجود دارد است.
خوب بودن، گاهی از حیث نفس و ذات شخص است وگاهی از حیث رفتار وعملش؛ به بیان آسان تر؛اگر بخواهیم به کسی بگوییم که او « بنده خوبی برای خدا » است ؛ دو دلیل ممکن است داشته باشد :
1- از حیث خودش و وجودش، یعنی صفاتی که در او نهادینه شده.
2- از حیث رفتار واعمالش ؛ یعنی برخورد عملی اش با مردم و خداوند.
اما ازحیثیت اول :
اگرما به کسی بگوییم «بنده خوبی» است تا اینکه خدا به او بگوید، بسیار متفاوت است ، به دونفر، در قرآن ،خداوند خطاب «بنده خوب » کرده است ،که بعد از آوردن آیات، دلیل آن را پی گیری می کنیم :
1- به حضرت سلیمان درسوره ص آیه 30«وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَیْمانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ». یعنی و ما به داوود، سلیمان را عطا کردیم که چه بنده خوبى بود و بسیار رجوع کننده (به ما) بود
2- به حضرت ایوب در سوره ص آیه 44 : «نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ» یعنى ایوب بنده خوبى بود! زیرا او خیلى به یاد خدا بود ؛ خداى سبحان او را مورد تمجید و مدح قرار داد؛ ودر باره اش فرمود: «إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً» براستى که ما ایوب را شکیبا و صبور یافتیم.
گفته اند که علّت عمومیت می دهد، یعنی اگر خدا در آیه ای علت مدح رابیان کرد، می توان آن را عمومیت داد ،مثل اینکه اگر بگویند «الخمر حرام لانه مسکر» دلالت دارد بر حرمت جمیع مست کننده ها اگر چه آن مست کننده خمر نباشد؛ این آیات دلالت دارد بر خوبى هر بنده اى که اوّاب باشد و لو سلیمان ویا ایوب نباشد.
جمله« نعم العبدانه اواب » دو باردر دو جای قرآن تکرار شده است ؛«انه اواب» یعنى فوق العاده به پروردگارش رجوع مى کرد و متوجه ذات مقدسش بود، از منظر دیگر؛ یعنی کسى که پیوسته به اطاعت و امتثال فرمان خدا باز مى گردد و از کوچکترین غفلت ها و لغزش ها توبه مى کند.
این بازگشت مکرر و توجه زیاد به خدا، به روح و روان او، لطافت و صفای ویژه ای می دهد و او را از بدی ها وزشتی ها پاک می کند واو را به «بنده خوب» و«خوب بنده ای بودن» می رساند.
درابیات زیراین حقیقت ؛ یعنی اتصال به پاکان، در انسان اثر معنوی دارد، نشان داده شده است:
گِلی خوشبوی در حمام روزی ——–رسید از دست محبوبی به دستم
به اوگفتم که مشکی یاعبیری———- که از بوی دل آویز تومستم
بگفتا مدتی باگُل نشستم ————– کمال همنشین در من اثر کرد
انسان هرقدر با «خوب مطلق» خلوت کند ،از خوبی نصیبی خواهد برد
وشاید بتوان گفت که دلیل تاکید کردن نسبت به محبت به اهل بیت علیهم السلام ، بالا بردن ما به آن سطحی از کمالات است که در سایه اتصالمان به «آن خوبان »به دست می آید.
امام صادق علیه السّلام فرمودند: رسول خدا صلى اللَّه علیه و اله به اصحاب خود فرمودند کدام یک از رشته هاى ایمان استوارتر است، گفتند: خدا و رسولش به این موضوع داناترند، در این جا بعضى از آنها گفتند: زکاة است، و بعضى اظهار داشتند روزه مى باشد و دسته اى هم گفتند حج و عمره است و بعضى هم گفتند جهاد مى باشد.
در این هنگام رسول خدا صلى اللَّه علیه و اله متوجه یاران خود شدند و فرمودند آنهائى که شما گفتید درست مى باشد ولى مقصود، آنها نیستند، محکم ترین رشته هاى ایمان ؛«محبت براى خدا و دشمنى براى خدا مى باشد»، و «با دوستان خدا دوست بودن و بیزارى و برائت از دشمنان خدا نمودن » است.
(ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار، ج 1، ص: 469)
پس پاسخ ما به سؤال شما درحیثیت اول، این است که «بنده خوب شدن » فرد، بستگی به میزان اتصال ودوستیش به خوبان دارد؛ هرچقدر این پیوند عمیق تر باشد، «خوب شدن ذاتیش» بیشتر می شود.
«… الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه…» …آنها که ایمان دارند عشقشان به خدا شدیدتر است…. ودر این عالم نمونه های زیادی برای تایید این کلام وجود دارد.
واما ازحیث افعال واعمالش:
– «عمل خوب» وپسندیده باعث «بنده خوب شدن » فرد نیز می شود ؛ بندگی، یعنی رفتاری که شایسته مولا است از بنده صادر شود .
– در این باب نیز شما را به آیات و روایات ذیل آن توجه می دهیم :
– سوره کهف آیه 7 … لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا…« … تا آنها را بیازماییم که کدامینشان بهتر عمل مى کنند! …»
در تفسیردُرّ المنثور است ، راوی می گوید :رسول خدا (ص) آیه لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا را تلاوت فرمود، من پرسیدم: یا رسول اللَّه معناى آن چیست؟ فرمود: یعنى تا آنکه شما را بیازماییم که کدامیک عقل بهتر و ورع بیشتری، از حرام خدا، دارید و کدامیک سریع تر در اطاعت خدائید
– بنده خوب خدا شدن ،لوازمی دارد که باید به آن عمل کرد؛ یکی از آن لوازم چگونگی ارتزاق است ، به روایت زیر که مرحوم کلینی در کافی نقل کرده توجه کنید :
خداوند به داود علیه السلام وحى فرمود: که تو اگر از بیت المال نمى خوردى، بهترین بنده من بودى. تو با دست خود، کار نمى کنى تا از آن ارتزاق کنى. حضرت داود متأثر شد و گریه کرد. خداوند به آهن دستور داد، براى بنده من داود نرم باش. بعد از آن داود هر روز یک زره مى بافت و آن را به هزار درهم مى فروخت. داود، سیصد و شصت زره بافت و آنها را به سى و شش هزار درهم فروخت و از بیت المال بى نیاز شد.( کافی 5 74 باب ما یجب من الاقتداء بالأئمة )
موفق ومؤیدباشید.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد