دین الهی اسلام است .برای یافتن نقش دین و اثر گذاری آن در علم نگاهی به کتابهای علم و دین ، حقیقت نقش دین در رفاه و انسانیت تا حدودی روشن میشود . ارزش انسان به معارف دینی است. در حالی که بیشتر علوم برای رفاه و راحتی اشخاص با شرایط خاص هستند. اگر پزشک یا مهندس بزرگی تعهد و ایمان را نادیده بگیرد ، فساد او در بین انسانها بیش از یک انسان دور از این عناوین و تشریفات است.مطلب زیر برای شناخت بیشتر ارزشهای واقعی و مورد نیاز انسانیت تقدیم میگردد :
علامه طباطبائی در تفسیر شریف المیزان می فرماید: دنیا متاع غرور و دام فریب است که چون سراب بیابان. به نظر بیننده لب تشنه، آب مى آید و او را به سوى خود مى کشاند، ولى وقتى نزدیک شود چیزى نمى بیند، المیزان ج 11 ص 214 آری واقعا هم چنین است شما چه کسی را دیده اید که با دنیا به آرامش حقیقی برسد؟ اگر دنیا خوب بود خدا چرا به یزید و معاویه و فرعون و قارون و… می داد؟ چرا به پیامبران و امامان نداد؟ دوست عزیز این را بدان که دنیا با خدا جمع شدنی نیست اگر کسی حب دنیا را در دل داشته باشد خون خدا را در سرزمین کربلا می ریزد آن هم نه توسط افرادی کافر بلکه افرادی که نماز خوان بودند و قرآن می خوانند و پیامبر و معجزاتش را دیده بودند. اما چرا این چنین شد؟ عاشورا آینه ی عبرت است برای ما که در این زمان هستیم و قرار است امام زمان را روزی کمک کنیم. سؤال : چه کسانی می توانند امام زمان را در وقت ظهور یاریش کنند؟ آری درست حدس زدی . کسانی که حب دنیا در دلشان ندارند و مانند یاران امام حسین (علیه السلام) در شب عاشورا باشند
اما پرسیدی که آیا ما در این دنیا مهمان هستیم یا نه ؟ بله مهمان هستیم. مهمان که نگویم مسافر هستیم، مهمان یا مسافر چنانکه از اسمش هم پیداست باید روزی دیر یا زود محل اقامتش را ترک کند شاید بگوئی که این همان سؤال من است که ا ز کجا بفهمیم از این دنیا خواهیم رفت؟ حتما هم جوابش را خودت می دانی که مرگ و نماندن هیچ کس در این دنیا، بهترین دلیل است دوست من آیا می دانی که سنّ نوح علیه السّلام چنانکه روایت شده در موقع وفات (1450) سال بود. و در روایت دیگر است که سنّ آن حضرت در موقعى که مبعوث شد (850) سال بود و مدت (950) سال در میان قوم خود مکث کرد و پس از آنکه از کشتى خارج شد (500) سال زندگى کرد پس بنابراین روایت عمر آن حضرت (2300) سال بوده است. نیز روایت شده که عمر نوح علیه السّلام (2800) سال بوده و همین که ملک الموت براى قبض روح آن حضرت هبوط کرد و نزد آن بزرگوار آمد او را یافت که در آفتاب نشسته بود پس به نوح سلام کرد و او را آگاه کرد که براى قبض روحش آمده، حضرت نوح فرمود: آن قدر مهلتم بده که از این موضع بجاى دیگر منتقل شوم پس از آنجا بلند شد و بسوى سایه درختى رفته در زیر آن خوابیده و اجازه قبض روح به ملک الموت داد، ملک الموت علیه السّلام نزد نوح آمده گفت: اى کسى که که در بین فرزندان آدم از همه بیشتر عمر کردى دنیا را چگونه یافتى؟! فرمود: من از دنیا چیزى بخاطر ندارم جز اینکه از آفتاب در زیر سایه این درخت منتقل شدم، آنگاه روح مقدس آن حضرت را قبض کرد و پسرش سام علیه السّلام متولى غسل و دفن و نماز او شد. و قبر حضرت نوح علیه السّلام در پشت کوفه در موضعى که آن را غرى می گویند با قبر حضرت آدم علیهما السّلام در یک جا می باشند.و روایت شده که فاصله بین آدم و نوح علیهما السّلام ده روز و (2242) سال بوده است. و عمرهاى قوم نوح (300) سال بوده. ترجمه إثبات الوصیة، ص: 42
و در آخر توجه حضرت عالی را به این روایت عبرت آموز جلب می کنم
مهاجر اسدى از امام صادق علیه السّلام روایت مى کند که فرمودند: عیسى بن مریم علیه السّلام از یک آبادى عبور کردند که همه ساکنان آن مرده بودند و حتى حیوانات و پرندگان هم وجود نداشتند، عیسى علیه السّلام فرمود: مردمان این آبادى در اثر غضب مرده اند، اگر اینها بطور متفرق مرده بودند یک دیگر را به خاک مى سپردند.
حواریون گفتند: یا روح اللَّه از خداوند بخواه آنان را زنده کند تا به ما بگویند چه مى کردند که خدا آنان را هلاک ساخت و ما اعمال آنها را انجام ندهیم، عیسى علیه السّلام دعا کردند، در این هنگام از طرف آسمان صدائى آمد اى عیسى آن مردگان را صدا بزن، عیسى بن مریم هنگام شب در بالاى بلندى قرار گرفت و آنان را مخاطب قرار داد.
عیسى علیه السّلام اهل قریه را صدا زد و از آنها طلب کرد با وى سخن گویند، یکى از آنها پاسخ داد: چه مى گوئید اى روح خدا، پرسید کار شما چه بود که به این وضع گرفتار شدید، گفت: ما طاغوت را عبادت مى کردیم و دنیا را دوست مى داشتیم، ما ترسى به خود راه نمى دادیم و آرزوهاى درازى داشتیم و در غفلت و لهو و لعب وقت مى گذراندیم.
عیسى علیه السّلام فرمودند: محبت شما در باره دنیا چگونه بود گفتند: مانند محبت کودک به مادر هر گاه دنیا بطرف ما مى آمد خوشحال مى شدیم و هر گاه به دنیا نمى رسیدیم، حال ما دیگرگون مى شد و ما گریه مى کردیم و غصه مى خوردیم، پرسید عبادت شما براى طاغوت چه بود، گفت: ما از اهل معصیت اطاعت داشتیم و از آنها پیروى مى نمودیم.
عیسى علیه السّلام فرمودند: پایان کار شما چگونه شد گفت: ما شبى در خواب رفتیم و صبح خود را در عذاب یافتیم، گفت: عذابى که شما گرفتار آن هستید چگونه است گفت: کوههائى از آتش را بر ما مى گدازند و تا روز قیامت این کوهها در حال سوختن و گداختن مى باشند، لهیب سوزان و شعله هاى فروزان آنها ما را آزار مى دهد.
عیسى علیه السّلام فرمودند: شما به آنها چه گفتید و آنها به شما چه گفتند، گفت: ما به آنها گفتیم ما را به دنیا برگردانید تا در آن جا زاهدانه زندگى کنیم، به ما گفتند: شما دروغ مى گوئید عیسى گفت: واى بر تو چرا از میان این جمعیت تنها شما با من سخن مى گوئید و دیگران سکوت کرده اند.
گفت: یا روح اللَّه آنها را با لگام هاى آتشین لگام زده اند و فرشتگان سخت گیر آنها را عذاب مى کنند، من در میان آنها زندگى مى کردم ولى با آنها نبودم، اما هنگامى که عذاب آمد مرا هم فرا گرفت و اکنون من به یک موئى از لب جهنم آویزان مى باشم، نمى دانم در آنجا سقوط مى کنم و یا نجات خواهم یافت.
در این جا عیسى علیه السّلام متوجه یاران خود شد و به آنان فرمود: اى دوستان خدا اینک خوردن نان خشک با نمک درشت و خوابیدن در کنار مزبله ها بسیار بهتر است از اینکه آدمى در دنیا و آخرت با عافیت زندگى کند. (ترجمه کتاب الإیمان و الکفر بحار الأنوار جلد 64 / ترجمه عطاردى ج 2، ص: 503) اگر ترسیدی و نگران شدی این را بدان که حقیقتا دنیا ترسیدنی است و همه را فریب می دهد بیا دست به دست هم دهیم و بر درگاه ایزد منان به سجده بیافتیم که ما را به این فریبهای دنیا آگاه سازد
از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل فرموده اند : یا ابا ذر: دنیا دلها و بدنها را به خود مشغول میدارد و خداوند از نعمتهاى حلال ما را باز پرسى مى کند تا چه رسد به حرام.
یا ابا ذر: از خداوند خواسته ام که رزق دوستان مرا به قدر کفاف قرار دهد و به دشمنانم مال و فرزند بسیار ببخشد.
یا ابا ذر: چون نور الهى به دل راه یابد دل را وسعت بخشد گفتم علامت آن نور چیست؟ فرمود: توجه به جهان ابدى، و کناره گیرى از دنیاى فریب کار، و آمادگى براى مرگ قبل از رسیدن آن. (مکارم الأخلاق / ترجمه میرباقرى، ج 2، ص: 465
علامه طباطبائی در تفسیر شریف المیزان می فرماید: دنیا متاع غرور و دام فریب است که چون سراب بیابان. به نظر بیننده لب تشنه، آب مى آید و او را به سوى خود مى کشاند، ولى وقتى نزدیک شود چیزى نمى بیند، المیزان ج 11 ص 214 آری واقعا هم چنین است شما چه کسی را دیده اید که با دنیا به آرامش حقیقی برسد؟ اگر دنیا خوب بود خدا چرا به یزید و معاویه و فرعون و قارون و… می داد؟ چرا به پیامبران و امامان نداد؟ دوست عزیز این را بدان که دنیا با خدا جمع شدنی نیست اگر کسی حب دنیا را در دل داشته باشد خون خدا را در سرزمین کربلا می ریزد آن هم نه توسط افرادی کافر بلکه افرادی که نماز خوان بودند و قرآن می خوانند و پیامبر و معجزاتش را دیده بودند. اما چرا این چنین شد؟ عاشورا آینه ی عبرت است برای ما که در این زمان هستیم و قرار است امام زمان را روزی کمک کنیم. سؤال : چه کسانی می توانند امام زمان را در وقت ظهور یاریش کنند؟ آری درست حدس زدی . کسانی که حب دنیا در دلشان ندارند و مانند یاران امام حسین (علیه السلام) در شب عاشورا باشند
اما پرسیدی که آیا ما در این دنیا مهمان هستیم یا نه ؟ بله مهمان هستیم. مهمان که نگویم مسافر هستیم، مهمان یا مسافر چنانکه از اسمش هم پیداست باید روزی دیر یا زود محل اقامتش را ترک کند شاید بگوئی که این همان سؤال من است که ا ز کجا بفهمیم از این دنیا خواهیم رفت؟ حتما هم جوابش را خودت می دانی که مرگ و نماندن هیچ کس در این دنیا، بهترین دلیل است دوست من آیا می دانی که سنّ نوح علیه السّلام چنانکه روایت شده در موقع وفات (1450) سال بود. و در روایت دیگر است که سنّ آن حضرت در موقعى که مبعوث شد (850) سال بود و مدت (950) سال در میان قوم خود مکث کرد و پس از آنکه از کشتى خارج شد (500) سال زندگى کرد پس بنابراین روایت عمر آن حضرت (2300) سال بوده است. نیز روایت شده که عمر نوح علیه السّلام (2800) سال بوده و همین که ملک الموت براى قبض روح آن حضرت هبوط کرد و نزد آن بزرگوار آمد او را یافت که در آفتاب نشسته بود پس به نوح سلام کرد و او را آگاه کرد که براى قبض روحش آمده، حضرت نوح فرمود: آن قدر مهلتم بده که از این موضع بجاى دیگر منتقل شوم پس از آنجا بلند شد و بسوى سایه درختى رفته در زیر آن خوابیده و اجازه قبض روح به ملک الموت داد، ملک الموت علیه السّلام نزد نوح آمده گفت: اى کسى که که در بین فرزندان آدم از همه بیشتر عمر کردى دنیا را چگونه یافتى؟! فرمود: من از دنیا چیزى بخاطر ندارم جز اینکه از آفتاب در زیر سایه این درخت منتقل شدم، آنگاه روح مقدس آن حضرت را قبض کرد و پسرش سام علیه السّلام متولى غسل و دفن و نماز او شد. و قبر حضرت نوح علیه السّلام در پشت کوفه در موضعى که آن را غرى می گویند با قبر حضرت آدم علیهما السّلام در یک جا می باشند.و روایت شده که فاصله بین آدم و نوح علیهما السّلام ده روز و (2242) سال بوده است. و عمرهاى قوم نوح (300) سال بوده. ترجمه إثبات الوصیة، ص: 42
و در آخر توجه حضرت عالی را به این روایت عبرت آموز جلب می کنم
مهاجر اسدى از امام صادق علیه السّلام روایت مى کند که فرمودند: عیسى بن مریم علیه السّلام از یک آبادى عبور کردند که همه ساکنان آن مرده بودند و حتى حیوانات و پرندگان هم وجود نداشتند، عیسى علیه السّلام فرمود: مردمان این آبادى در اثر غضب مرده اند، اگر اینها بطور متفرق مرده بودند یک دیگر را به خاک مى سپردند.
حواریون گفتند: یا روح اللَّه از خداوند بخواه آنان را زنده کند تا به ما بگویند چه مى کردند که خدا آنان را هلاک ساخت و ما اعمال آنها را انجام ندهیم، عیسى علیه السّلام دعا کردند، در این هنگام از طرف آسمان صدائى آمد اى عیسى آن مردگان را صدا بزن، عیسى بن مریم هنگام شب در بالاى بلندى قرار گرفت و آنان را مخاطب قرار داد.
عیسى علیه السّلام اهل قریه را صدا زد و از آنها طلب کرد با وى سخن گویند، یکى از آنها پاسخ داد: چه مى گوئید اى روح خدا، پرسید کار شما چه بود که به این وضع گرفتار شدید، گفت: ما طاغوت را عبادت مى کردیم و دنیا را دوست مى داشتیم، ما ترسى به خود راه نمى دادیم و آرزوهاى درازى داشتیم و در غفلت و لهو و لعب وقت مى گذراندیم.
عیسى علیه السّلام فرمودند: محبت شما در باره دنیا چگونه بود گفتند: مانند محبت کودک به مادر هر گاه دنیا بطرف ما مى آمد خوشحال مى شدیم و هر گاه به دنیا نمى رسیدیم، حال ما دیگرگون مى شد و ما گریه مى کردیم و غصه مى خوردیم، پرسید عبادت شما براى طاغوت چه بود، گفت: ما از اهل معصیت اطاعت داشتیم و از آنها پیروى مى نمودیم.
عیسى علیه السّلام فرمودند: پایان کار شما چگونه شد گفت: ما شبى در خواب رفتیم و صبح خود را در عذاب یافتیم، گفت: عذابى که شما گرفتار آن هستید چگونه است گفت: کوههائى از آتش را بر ما مى گدازند و تا روز قیامت این کوهها در حال سوختن و گداختن مى باشند، لهیب سوزان و شعله هاى فروزان آنها ما را آزار مى دهد.
عیسى علیه السّلام فرمودند: شما به آنها چه گفتید و آنها به شما چه گفتند، گفت: ما به آنها گفتیم ما را به دنیا برگردانید تا در آن جا زاهدانه زندگى کنیم، به ما گفتند: شما دروغ مى گوئید عیسى گفت: واى بر تو چرا از میان این جمعیت تنها شما با من سخن مى گوئید و دیگران سکوت کرده اند.
گفت: یا روح اللَّه آنها را با لگام هاى آتشین لگام زده اند و فرشتگان سخت گیر آنها را عذاب مى کنند، من در میان آنها زندگى مى کردم ولى با آنها نبودم، اما هنگامى که عذاب آمد مرا هم فرا گرفت و اکنون من به یک موئى از لب جهنم آویزان مى باشم، نمى دانم در آنجا سقوط مى کنم و یا نجات خواهم یافت.
در این جا عیسى علیه السّلام متوجه یاران خود شد و به آنان فرمود: اى دوستان خدا اینک خوردن نان خشک با نمک درشت و خوابیدن در کنار مزبله ها بسیار بهتر است از اینکه آدمى در دنیا و آخرت با عافیت زندگى کند. (ترجمه کتاب الإیمان و الکفر بحار الأنوار جلد 64 / ترجمه عطاردى ج 2، ص: 503) اگر ترسیدی و نگران شدی این را بدان که حقیقتا دنیا ترسیدنی است و همه را فریب می دهد بیا دست به دست هم دهیم و بر درگاه ایزد منان به سجده بیافتیم که ما را به این فریبهای دنیا آگاه سازد
از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل فرموده اند : یا ابا ذر: دنیا دلها و بدنها را به خود مشغول میدارد و خداوند از نعمتهاى حلال ما را باز پرسى مى کند تا چه رسد به حرام.
یا ابا ذر: از خداوند خواسته ام که رزق دوستان مرا به قدر کفاف قرار دهد و به دشمنانم مال و فرزند بسیار ببخشد.
یا ابا ذر: چون نور الهى به دل راه یابد دل را وسعت بخشد گفتم علامت آن نور چیست؟ فرمود: توجه به جهان ابدى، و کناره گیرى از دنیاى فریب کار، و آمادگى براى مرگ قبل از رسیدن آن. (مکارم الأخلاق / ترجمه میرباقرى، ج 2، ص: 465