خانه » همه » مذهبی » از ارزشها دور گشته ام و موفق نشده ام خويشتن را بيابم و به اخلاق منفي و دنياگرايي نينديشم با اينكه بسيار راهها رفته ام دچار انفعال و اضمحلال شده ام. لطفا مرا راهنمايي کنيد؟

از ارزشها دور گشته ام و موفق نشده ام خويشتن را بيابم و به اخلاق منفي و دنياگرايي نينديشم با اينكه بسيار راهها رفته ام دچار انفعال و اضمحلال شده ام. لطفا مرا راهنمايي کنيد؟

كاش مي گفتيد چه راه هايي را پيموده ايد و به مقصد نرسيده ايد تا در پاسخ گويي دقيق تر شويم و به آنچه حقيقتاً نياز است اشاره كنيم. به هر رو اميد داريم آنچه مي آيد به شكلي گره از كار شما بگشايد.
رو كردن به دنيا و پشت سر انداختن ارزشها و ميل به خلقيات منفي محصول عواملي است كه شناخت آنها به ما كمك مي رساند تا در ميدان مبازه بين عقل و جهل بر قدرت عقلمان بيفزاييم و لشگر جهل را مستأصل و نابود سازيم. از مهم ترين آنها مي توان به عوامل زير اشاره نمود.
الف: نبود يا كمبود شناخت انسان نسبت به خود و مقام و موقعش در نظام هستي مهم ترين عامل دنيا گرايي به شمار مي آيد. انسان اگر چيستي خود را بداند و بفهمد كجا بوده، كجاست و به كجا مي رود، به جايگاه با عظمت خود پي مي برد، شخصيت مي يابد و احساس كرامت مي كند آن گاه برايش تحمل ناپذير خواهد بود كه گوهر وجود خود را به آلودگي ها و پستي ها بيالايد. از اين رو معرفت نفس را سودمند ترين دانش دانسته اند. امام علي ـ عليه السلام ـ به ما آموخته: «هر كه خود را نشناخت از راه نجات دور افتاد ودر وادي گمراهي و ناداني ها قدم نهاد[1]».
خويشتن نشناخت مسكين آدمي           از فزوني آمد و شد در كمي
خويشتن را آدمي ارزان فروخت               بود اطلس خويش را بر دلق دوخت[2]ب: گناه عاملي ديگر است. هر چه ما به گناه روي آوريم، قلبمان از خدا بر مي گردد و روشنايي خود را از كف مي نهد، در نتيجه ذائقة روحمان تغيير مي کند و از اعتدال خارج مي شود. آن گاه نور به ما نمي سازد و طبعمان از آن فراري مي شود؛و کم کم به گناه خو مي گيرد و از ارزشها مي رمد. «ما جفّت الدّموع إلّا لقسوة القلوب و ما قسّت القلوب الّا بكثرة الذّنوب[3]». اشكها نخشكيد مگر به سبب سخت دلي و دلها سخت نشد مگر به سبب گناهان بسيار.
ج: محيط ناسالم و دوستان ناباب: از جمله عواملي كه مي تواند روي اخلاق و نگرش انسان اثر بگذارد محيط و همنشينان است. در قرآن مي خوانيم: «و روزي است كه ستمگر دستان خود را مي گزد و مي گويد: اي كاش با پيامبر همراهي مي كردم. واي بر من! كاش فلان شخص را به دوستي نمي گزيدم. او (بود كه) مرا به گمراهي كشانيد، پس از آنكه قرآن به من رسيده بود و شيطان همواره فروگذارندة انسان است[4]».
اي بسا ابليس آدم روي هست                    پس به هر دستي نشايد داد دست[5]د: دين تقليدي عامل بعدي است. تقليد در اصول دين يعني خانه ساختن روي آب. اسلام نيز چنين اجازه اي به پيروانش نداده و خواسته دين را از روي تحقيق بيابند تا به ايمان، اعتقاد و اخلاق و عمل خود افتخار كنند و در رويارويي با گناهكاران و كافران احساس بزرگي و سرافرازي وجودشان را فراگيرد نه شرمندگي و حقارت. ايماني كه بر پايه تقليد بنا شود به همين ترتيب هم به راحتي از بين مي رود.امام صادق عليه السلام مي فرمايد: هرکس بواسطه مردان وارد در دين شد همانها اورا از دين بيرون برند ولي آنکه باقران و سنت پيامبر وارد دين شود کوهها از جاي کنده شود اما در ايمان او خللي وارد نشود.4 اگر با تحقيق ديندار شديم براي عمل به دستورات الهي سر و جان مي بازيم و سستي و كسالت به خود راه نمي دهيم. و همواره در پرتو جهان بيني توحيدي حتي در سخت ترين شرائط نشاط داريم به همين خاطر اين امر نياز به تلاش جدي دارد.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد