عمر، یکی از سرمایه ها است که در صورت بهره گیری صحیح می تواند، آینده سعادتبخش و روشنی برای ما به ارمغان آورد. بهره وری از سرمایه عمر، ویژه انسان های عاقل و آینده نگر است.
در فرصت های روزگار، وفا نیست و پیوسته رو به کاهش است، اگر قدر آن شناخته نشود، به سرعت از دست می رود، بی آنکه دستاوردی برای انسان داشته باشد.
عمر انسان که تنها سرمایه او است، همچون آب روان در سراشیبی، با تندی می گذرد و با گذشت هر روز، به اندازه یک روز از سرمایه انسان مستهلک می شود. بنابراین باید نهایت توجه و وسواس را داشت تا در قبال این رفتن سرمایه، توشه و کمالی کسب کنیم. نیروها، نشاط، سلامتی و بالاخره فرصت های مختلفی که اکنون برای هرکسی فراهم است، همیشه همینطور نمی ماند. روز به روز از مقدار آن کاسته می شود. انسان عاقل آنست که قبل از پایان یافتن فرصت ها، استعداد های خویش را شکوفا و کمال مطلوب خود را تحصیل نماید.
سعدیا دی رفت و فردا همچنان معلوم نیست در میان این و آن فرصت شمار امروز را.
برای استفاده شایسته از سرمایه عمر و جلوگیری از حسرت های آینده، توجه به مطالب و نکات زیر ضروری می نماید. ما در این مقاله کوشیده ایم با استفاده از آموزه های ارزش مند دینی، به مقدار توان و فرصت برخی از این نکات مهم را گوشزد نماییم، به این امید که برای نسل جوان ما سودمند باشد.
مفهوم وقت:
سوال: تفاوت وقت، عمر و زمان در چیست؟
پاسخ: وقت یعنى فرصت ها، ساعت ها، روزها و ماه ها و سال ها بلکه دقیقه ها و ثانیه ها و لحظه هایی که در ظرف عمر طی می شوند و زمان؛ یعنی گذر همین ثانیه ها و لحظه ها.
در روایتی از مولی علی (ع) است که عمر تو همان وقت تو است که در آنی إن عمرک وقتک الذی أنت فیه ( غرر الحکم، ۳۲۳۱) و در مقابل نیز فرموده: همانا وقت های تو اجزاء عمر تو است و سپس نصیحت نموده که مواظب باش از آن جز در جهت نجات خویش بهره نگیری. إنَّ أوْقاتِکَ أجْزاءُ عُمْرِکَ، فَلاتُنْفِذْ لَکَ وَقْتاً إلاّ فیما یُنْجیکَ بدون شک اوقاتى که مى گذرانى پاره هاى عمر تو هستند، لذا نباید وقت خود را تمام کنى مگر در چیزى که نجات تو در آن باشد. (همان،۳۶۴۲)
در کلام دیگری فرموده: عمر، مجموعه نفس هایی است که می کشی العمر أنفاس معدده (همان، ۵۳۵) هر نفسی که آدمی می کشد، در حقیقت پاره ای از عمر خویش را سپری نموده است. بهره گیرى از وقت بزرگترین توفیقى است که نصیب بشر مى شود، و او مى تواند در پرتو آن به اهداف عالیه برسد، و به پیروزى در همه ابعاد دست یابد.
بهای عمر:
سوال: معیار ارزش وقت از نظر اسلام چیست؟
پاسخ: از نظر اسـلام، ارزش عـمـر بـسـتـگـى به کارکرد قربی دارد. هر چیزی که باعث نزدیکی انسان به خدای خود شود، تامین کننده سعادت او است و وقت و عمر او را ارزشمند خواهد کرد.
از مجموعه آموزه های قرآن کریم استفاده می شود که با ایمان ، عمل صالح ، بندگى خدا و اخلاق نیکو راه سعادت انسان طی می شود و وقت و عمر او قیمت پیدا می کند. امیر مؤ منان (ع ) در این زمینه فرموده: هـمـانـا عـمـر تـو، مـهـریه سعادت و خوشبختى تو است به شرط آنکه ، آن را در طاعت و بندگى پروردگارت ، به پایان ببرى، اِنَّ عُمْرَکَ مَهْرُ سَعادَتِکَ، اِنْ اَنْفَدْتَهُ فى طاعَةِ رَبِّکَ. غرر الحکم،ح ۳۴۲۹
اگر کـسى عمرش را در راه تحصیل ایمان و معرفت ، بندگى خدا و کسب اخلاق انسانى صرف کند، از وقـت خود خوب استفاده کرده و در غیر این صورت ،دچار ضرر و خسران خواهد شد. آن امام همام در کلام گهر بار دیگری فرموده: . به راستى که زیانکارکسى است که در جهت عمرش زیان کرده; و بهره ورى که دیگران به او در خرج عمرش حسرت خورند کسى است که وقتش را در طاعت پروردگارش تمام کرده است. إن المغبون من غبن عمره ، وإن المغبوط من أنفذ عمره فی طاعة ربه. همان، ۳۵۰۲
و نیز فرمود: براى نفس شما قیمتى جز بهشت نیست , جانتان و خودتان را به غیر از بهشت , به چیز دیگرى , نفروشید .
فلیس لا نفسکم ثمن الا الجنة فلاتبیعوها الا بها. بحار الانوار، ج۱، ص۱۴۴
طلای وقت:
سوال: آیا قیاس ارزش وقت با طلا صحیح است؟
پاسخ: به وفور دیدهایم که برخی در مقام نصیحت و برای این که اهمیت وقت را یادآور شوند به دیگری میگویند «وقت طلا است». آنها گرچه وقت را با یک شیء به ظاهر با ارزش و گران سنگ مقایسه میکنند، اما در عین حال حق مطلب را به جا نیاوردهاند. به خاطر این که طلا یک شی قابل تقویم است. ارزشش قابل اندازهگیری است. ارزشش به کمیت درمیآید یا چیزی قابل جبران است، اما وقت انسان قابل تقویم و ارزشگذاری نیست و اگر هدر شد با هیچ چیز قابل جبران نخواهد بود؛ بنابراین تشبیه ارزش وقت به طلا گرچه ارزش وقت را از سایر امور بالاتر می برد، اما صحیح نیست زیرا این تشبیه به عکس مقصود ما، باعث کاستن ارزش حقیقی وقت و عمر انسان می شود. اگر انسان به این نکته که عمر یا وقت چیزی است که اگر هدر شد قابل جبران نیست توجه داشته باشد، دچار وسواس عجیبی در استفاده بهینه از ساعات عمرش خواهد شد و آن را ارزان ازکف نخواهد داد. تنها چیزی که ارزش هم سنگ وقت و عمر انسان را دارد، علم و اخلاق است که اگر انسان در تحصیل آن کوشید، میتواند ادعا کند که قدر وقت و عمر خویش را شناخته است.
عزیزترین سرمایه:
سوال: بزرگترین سرمایه انسان در زندگی چیست؟
پاسخ: بى شک وقت و فرصت بزرگترین سرمایه گرانبها و بى نظیر براى بشر است، که مى توان در استفاده بهینه از آن، در همه عرصه ها به پیش رفت و به عالى ترین درجات مادى و معنوى نایل گشت.
وقت همان عمر انسان است که سرمایه اى بالاتر از آن نیست، مشروط بر این که از آن براى رشد و ترقى ظاهر و باطن استفاده شود، یعنى وقت نردبان ترقى گردد، و گرنه نه تنها سرمایه نیست بلکه شرمایه، و وسیله شرّ و تیره بختى است. بر همین اساس امام سجّاد(ع) در فرازى از دعاى خود به خداوند عرض مى کند: عمر طولانى تا هنگامى که عمرم در راه اطاعت تو صرف شود به من عطا کن، و هرگاه عمرم چراگاه شیطان گردد، جانم را قبل از پیشى گرفتن عذابت بگیر. و عمرنی ما کان عمری بذله فی طاعتک فاذا کان عمری مرتعا للشیطان فاقبضنی الیک. ) صحیفه سجادیه، دعای ۲۰)
بهره گیرى از وقت بزرگترین توفیقى است که نصیب بشر مى شود، و او مى تواند در پرتو آن به اهداف عالیه برسد، و به پیروزى در همه ابعاد دست یابد، وقت گوهر ناب و گران سنجى است که ارزش هیچ چیز را نمى توان با آن مقایسه کرد.
سعدى چیزى را براى سنجش ارزش وقت نیافته جز شب قدر را که مطابق قرآن بهتر از هزار ماه است آنجا که گوید:
قضا روزگارى زمن در ربود که هر روزش از پى شب قدر بود
مکن عمر ضایع به افسوس و حیف که فرصت عزیز است و الوقت ضیف
و از سخنان، امام صادق(ع) است که هیچ چیزى عزیزتر از روح و وقت تو نیست: «لیس شى ء اعزّ من قلبک و وقتک. لئالى الاخبار، ج ۱، ص ۱۶.
برهمین اساس پیامبران و امامان و اولیاء خدا بیشترین استفاده را از وقت خود نموده و وقت گذرانى بیهوده را از گناهان بزرگ مى شمردند.
سهل بن عبداللّه گفته است: وقت توعزیزترین چیزها است پس آنرا به گرانبهاترین چیزها به کارگیر وقتک اعزّا لأشیاء فاشغله بأعزّالأشیاء.
پیروان راستین امامان(ع) از علما و مراجع و سایر اولیاء، به پیروى از امامان(ع) به اوقات خود احترام شایانى مى کردند، و به همین علت به درجات عالى رسیدند. یکى از این علما و مراجع، مرحوم آیت اللّه العظمى شیخ محمد حسن نجفى معروف به صاحب جواهر(مؤلف جواهرالکلام) است، این مرد بزرگ بر اثر اهمّیت دادن به وقت، این کتاب را که شامل فقه استدلالى همه ابواب فقه است و در بیش از ۴۰جلد تألیف شده، به رشته تحریر درآورد، و چنین کتاب ارزشمندى رابه جهان بشریت تحویل داد، نقل شده یکى از پسرانش از دنیا رفت، او از آن با خبر شد، دست از قلم کشید و کنار جنازه پسر آمد، و پس از تلاوت آیاتى از قرآن، همانجا بقچه خود را گشود، و از فرصت استفاده نمود، و مشغول نوشتن کتاب جواهر شد، تا حاضران از غسل و تکفین پسرش فارغ شوند.
ملاک ارزش:
سوال: چگونه می توانیم ارزش وقت خود را افزایش دهیم؟
پاسخ: مهمترین چیزی که به زندگی و عمر آدمی ارزش خاص می دهد و حتی ملاک سنجش ارزش عبادت و پرستش انسان است، انتخاب و گزینش آگاهانه راهی است که به قرب خداوند و خدایی شدن انسان می انجامد. خصوصیتی که در کتب فلسفه اخلاق با واژه اختیار تعریف می شود. اختیار ویژگی خاصی است که آدمی را از سایر پدیده ها ممتاز می سازد و فصل مقوم انسانیت انسان است.
انسان در یک تعریف حقیقی؛ یعنی یک موجود انتخابگر، بدین خاطر او در زندگی خود دائما، در هر ساعت و دقیقه و بلکه در هر لحظه ای با انتخاب و گزینش روبرو است و هرگز قادر نیست بدون آگاهی و انتخاب به زندگی خود ادامه دهد و همین خصوصیت هم پایه و مایه ارزش گذاری تمام رفتارهای او در طول حیات است. به هرمقدار که آگاهی انسان فزونی می گیرد و خود را از اسارت ها می رهاند و زندگی اش اختیاری تر می شود و خویش را در مسیر کمال و خدایی شدن قرار می دهد، ارزش لحظات عمر او نیز افزایش می یابد.
ما به راحتی درک می کنیم که ارزش لحظات عمر یک عالم و عارف وارسته، با یک فرد عامی عادی که در تقویت آگاهی و آزادی خویش در مسیر خداوند نکوشیده، قابل مقایسه نیست. قرآن کریم به این حقیقت اشاره کرده و می فرماید: آیا دانایان با نادانان برابرند، هرگز چنین نیست. هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون.( زمر، ۹).
بنابراین ارزش وقت انسان به نوع و کیفیت انتخاب های او بستگی دارد، چون علم و آگاهی انسان دارای مراتب است، اختیار انسان و پیرو آن ارزش وقت و لحظه های عمر او نیز مراتب دارد. انسان های خود ساخته ای که از درجات بالاتری از اختیار ؛ یعنی آگاهی و آزادی، برخوردارند و آگاهانه خدا را برگزیده اند، عمر با ارزش تری نیز دارند و کسانی که از اختیارشان ضعیف است، ارزش عمرشان پایین است. اگر بخواهیم ارزش عمر و لحظات آن را افزایش دهیم چاره ای جز تلاش در جهت معرفت خداوند و خود سازی که زمینه آزادی انسان از هوای نفس و شیطان را فراهم می آورد، نیست.
کیمیاى جوانى:
سوال: چرا برخی جوانان برای وقت خود ارزش قایل نیستند؟
پاسخ: وضع اکثر جوانان مانند مردى ثروتمند می ماند که سرمایه خود را بدون پروا خرج مى کند, غافل از آن که دیر یا زود ثروت کلانش به پایان خواهد رسید. (آنتوان چخوف) با این که کمتر از پنجاه سال عمر کرد, اما به دلیل آن که قدر وقت را مى دانست هزار داستان کوتاه و چندین کتاب از خود به یادگار گذاشت.
شاید (یک روز) خیلى بى اهمیت به نظر برسد, اما از لحاظ کیفیّت با (یک سال) بلکه گاهی با (ابدیت) برابر است. دانشمندى مى نویسد: (ما همچون زارعى هستیم که هر روز بیشتر از روز گذشته کشتزار مرگ خود را شخم مى زنیم. )
رشته عمـر تو را لیـل و نهار پاره سازد لحظه لحظه تارتار
ایام جوانى, دوران درخشندگى و فروغ زندگى است. دنیا با درخشش جوانان, سرسبز و با طراوت است, به طورى که دنیاى بى جوان, ماتمکده اى بیش نیست.
ویژگى هایى نظیر نشاط, کوشش, هیجان, انتقاد, زیبا دوستى, پویایى, نوجویى و نوآورى, همزاد با این دوران است. جوان با این توشه به سوى هدف گام بر مى دارد و همواره در پى رسیدن به سعادت, تلاش و کوشش مى کند. دل جوان با نوخواهى, طراوت مى یابد, چرا که جوان براى زمانى غیر از زمان گذشتگان آفریده شده و پذیرش سخن و اندیشه نو با سرشت او آمیخته است.
جـوانى یکى از نعمتهاى پرارج الهى و ازسرمایه هاى بزرگ سعادت در زندگى بشر شناخته شـده است. این دوران از عمر انسان، اگر چه خود قسمتى ازمجموع عمر آدمى است، ولی از نظر اسـلام بـه انـدازه اى ، مـهـمّ، ارزنده وممتاز قلمداد شده که گفته می شود در روز قیامت از این نعمت بطور خاص ، پرسش مى شود.
پیامبر اکرم (ص ) فرمود: در قـیـامـت هـیـچ بـنـده اى قـدم از قـدم بـرنـمـى دارد، مـگـر ایـنـکـه از او سـؤ ال مى شود: عمرش را در چه کارى صرف نموده و از جوانى اش که در چه راهى تمام کرده است و از مالش که از چه راهی بدست آورده و چگونه مصرف نموده است و از محبت ما اهل بیت(ع) . اذا کان یوم القیامه لا یزول العبد قدما عن قدم حتی یسئل عن اربعة اشیاء، عن عمره فیما افناه و عن شبابه فیما ابلاه و عن ماله من این اکتسبه و فی ما انفقه و عن حبنا اهل البیت. (جامع الاخبار، ص۲۰۴)
على علیه السلام فرمود: دو چـیـزاسـت کـه قـدر و قـیمتشان را نمى شناسد، مگر کسى که آن دو را از دست داده باشد، یکى جوانى و دیگرى تندرستى . شیئان لا یعرف فضلهما الا من فقدهما: الشباب و العافیه. (غرر الحکم، ح۵۷۶۴)
پیامبران و امامان (ع) به طور مکرر مردم را به اغتنام فرصت ها و اهمیت دقت و استفاده صحیح از آن سفارش مى کردند، و خود در این راستا پیشتاز و الگو بودند، پیامبر(ص) به ابوذر فرمود: پنج چیز را قبل از فرارسیدن پنج چیز دیگر غنیمت بشمار؛ زندگى قبل از مرگ، سلامتى قبل از بیمارى، فراغت قبل از اشتغال، جوانى قبل از پیرى،و بى نیازى را قبل از تهى دستى. اغتنم خمسا قبل خمس، حیاتک قبل موتک و صحتک قبل سقمک و فراغک قبل شغلک و شبابک قبل هرمک و غناک قبل فقرک. (مکارم الاخلاق، ج۲، ص۳۶۴)
البته علت اینکه برخی جوانان قدر جوانی خود را نمی دانند و آن را به بطالت می گذرانند ، نا آگاهی ایشان است. جوان یعنی کسی که در ابتدای راه زندگی است و به طور طبیعی تجربه اش برای زندگی اندک است. از جوان توقع نمی رود که مانند یک فرد مسن و سرد و گرم چشیده روزگار آگاهانه انتخاب و عمل نماید، ولی باید به لحاظ فرهنگی شرایط را به گونه ای سامان دهی نمود که این آگاهی و اختیار در او تقویت شود و از فرصت های خود در جهت رشد و کمال انسانی بهره بیشتری ببرد.
مصرف بهینه جوانی:
راهـهـایـى کـه فـرصـت جـوانـى بـایـد در آنـهـا مـصـرف شـود، در روایـات اهل بیت علیهم السلام نشان داده شده که به برخى از آنها اشاره مى کنیم :
الف ـ تـحـصـیـل عـلم : دانش و آگاهی خوراک روح انسان است. انسان به هیچ چیزی در زندگی خود به اندازه علم و دانش نیاز ندارد. بهترین دوران کسب دانش ایام جوانی است، زیرا به هر میزان که آدمی پیر می شود قدرت فراگیری اش کاهش می یابد. رسـول خـدا (ص) فرمود: کسى که درجوانى دانش بیاموزد، مانند نقشى است که بر سنگ کنده باشند. من تعلم فی شبابه کان بمنزله الرسم فی الحجر. (بحار الانوار، ج۱، ص۲۲۲)
امام صادق علیه السلام فرمود: دوسـت نـدارم ، جـوانى از شما مسلمانان را ببینم مگر آنکه روز او به یکى از دوحالت آغاز شود؛ یا دانشمند باشد یا دانشجو، اگر چنین نکرد ( ودر نادانى به سر برد) در اداى وظیفه کوتاهى کـرده و کـوتاهى دراداى وظیفه از بین بردن جوانى است . از بین بردن جوانى گناه است و اگر مـرتـکـب گـناه شود، درعذاب الهى مسکن خواهد گزید، قسم به خداوندى که محمد(ص ) را به حق به نبوّت فرستاده است .
ب ـ عـبادت و بندگى : بعد از دانش هیچ چیزی به مانند عبادت در رشد و کمال انسان موثر نیست. اسلام ، نسل جوان را دعوت مى کند که بنده خدا باشند وخود را از افسار گـسـیـختگى و بى بند و باریهایى که دشمنان اسلام پیش پاى جوانان مى گذارند، برهانند. آنـان کـه ایـام جـوانـى خود را صرف عبادت و بندگى خدا کرده ، از گناهان پرهیز مى کنند، در پـیـشـگـاه الهـى مـورد احـتـرام وارزش بـوده ، در سـایـه رحـمـت او بـهـره مـنـد خـواهـنـد بـود. رسول خداصلى الله علیه وآله فرمود: همانا خداوند، جوانى را که جوانى خود را در اطاعت و بندگى خدا گذرانده ، دوست دارد. ان الله یحب الشاب الذی یفنی شبابه فی طاعه الله. (کنز العمال، ح۴۳۰۶۰)
همچنین فرمود: خـداونـد هـفـت گـروه را در سـایـه رحمت خود جاى مى دهد، روزى که سایه اى جز سایه او نیست ، اوّل زمامدار دادگر و دوّم جوانى که در عبادت خداوند پرورش یافته باشد… .
ج ـ اخـلاق نـیـکـو: شخصیت انسان را صفات و ملکات اخلاقی او شکل می دهد و دوران جـوانـى ، بـهـتـریـن فـرصـت بـراى بـه دسـت آوردن فضایل اخلاقى است .
رسول خدا (ص )فرمود: جوان سخاوتمند خوش اخلاق ، در نزد خدا از پیر بخیلِ عابدِ بداخلاق ، محبوبتر است . شاب سخی حسن الخلق احب الی الله من شیخ بخیل عابد سیء الخلق. (کنز العمال، ح۱۶۰۶۱)
د ـ تـوبـه : جـوانـى ، بهترین فرصت براى تغییر مسیر از زشتیها و پلیدیها به پاکیهاست . اسـلام بـه جـوانـان ، پـناهگاه مطمئن ومحکمى را نشان داده و آنها نیز باید براى درامان ماندن از سـقـوط و افـتـادن درمـنـجـلاب گناه ، به آن پناهگاه پناه برده توبه نمایند که جوانى ، بهار توبه است . پیامبر اکرم (ص ) فرمود: هیچ چیزی نزد خداوند از جوان توبه کار محبوب تر نیست . ما من شئ احب الی الله تعالی من شاب تائب. ( کنز العمال، ح۱۰۲۳۳)
زمان کوشش:
سوال: چه کنیم تا از وقت خود بهترین استفاده را ببریم و زیانکار نباشیم؟
پاسخ: چه سرمایه ای با ارزشتر از لحظه های عمر انسان در این دنیا و چه زیانی بالاتر از این که لحظات گرانبهای عمر در آمال و آرزوهای فانی هدر رود و برای فردای خود کاری نکرده باشیم. آدمی تنها یک بار این ساعت ها و روزها را درک می کند و به سرعت می گذرد، در حالی که تبعات آن چه خوب و چه بد تا ابد همراه ما خواهد بود.
مولی علی (ع) در کلامی فرمود: بر استى که زیانکارترین مردم در تجارت و معامله عمر و پشیمان ترین آنان در سعى و کوشش کسى است که پیکرش را در پى آرزوهایش بفرساید و مقدّرات الهى با وى مساعدت ننمایند و او به آرزوهایش نرسد، آنگاه با اندوه و حسرت فراوان از جهان بیرون رود و با رنجهاى فراوان وارد آخرت گردد. ان اخسر الناس صفقه و اخیبهم سعیا رجل اخلق بدنه فی طلب آماله و لم تساعده المقادیر علی ارادته، فخرج من الدنیا بحسراته و قدم علی الاخره بتبعاته: (عیون الحکم و المواعظ، ج۱، ۱۵۷)
آن امام همام در جای دیگری هشدار می دهد و می فرماید: آگاه باش که شب و روز در تو عمل می کنند و از تو می گیرند ( کنایه از اینکه انسان با هر دقیقه و ثانیه ای که از عمرش می گذرد، قسمتی از حیات و سرمایه های حیاتی اش را از کف می دهد و به همان اندازه پیر و ضعیف می شود) پس تو نیز سهم خود را با کار و کوشش از آن بگیر. إن اللیل والنهار یعملان فیک فاعمل فیهما ، ویأخذان منک فخذ منهما. ( غرر الحکم، ح۳۷۰۵)
قرآن مجید مى فرماید: و کسانی که در ما کوشش کنند، هر آینه به راه های خویش هدایتشان کنیم و بدرستی که خدا با نیکوکاران است. و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان اللّه لمع المحسنین. ( عنکبوت،۹۶)
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آرامش ما در عدم ما است.
امیر مومنان در کلام گهر بار دیگری فرمود: ای مردم الان الان ( قدر هر آن و لحظه خود را بدانید) و به کارو کوشش بپردازید قبل از این که پشیمان شوید و قبل از این که کسی بگوید: ای حسرت بر من که در کنار خدا بودم و (در مورد رسیدن به قرب او) کوتاهی کردم. الآن الآن من قبل الندم ، ومن قبل أن تقول نفس : یا حسرتى على ما فرطت فی جنب الله. ای مردم الان الان (عمل و کوشش نمایید) تا هنگامی که آزادی عمل دارید ، چراغ روشن است ، درب توبه باز است ، قلم خشک نشده و نامه عمل مفتوح است. أیها الناس ! الآن الآن مادام الوثاق مطلقا ، والسراج منیرا ، وباب التوبة مفتوحا ، من قبل أن یجف القلم وتطوى الصحف. (تنبیه الخواطر،ج۲، ص ۸۹ )
و قبل از این که اهل عذاب فریاد برآورند که ای پروردگار ما را از آنچه در آنیم خارج نما تا عمل صالحی انجام دهیم غیراز آنچه قبلا می کردیم، (پاسخ می شنوند که) مگر ما به شما عمر و فرصت ندادیم؟ و کسانی را برای تذکر دادن به شما مامور نساختیم؟ و انبیاء را برای انذار شما نفرستادیم؟ پس عذاب را بچشید، زیرا که ظالمین را یاری نخواهد بود. وهم یصطرخون فیها ربنا أخرجنا نعمل صالحا غیر الذی کنا نعمل أولم نعمرکم ما یتذکر فیه من تذکر وجاءکم النذیر فذوقوا فما للظالمین من نصیر. ( فاطر،۳۷).
آفت تسویف:
سوال: از نظر بزرگان اهمیت زمان حال تاچه اندازه است؟
پاسخ: تنها افراد قوی و با اراده قادرند فورا نسبت به کارهای خیر و مفید اقدام کنند. آدم های بی اراده، راحت طلب و هوس باز، معمولا کارهای خود را به فردایی محول می کنند که شاید هرگز نیاید. تاخیر انداختن کارها و کار امروز را به فردا وانهادن وسوسه شیطان است و از جمله آفـت هـاى بزرگ اغتنام فرصت محسوب مى شود. انداختن کار امروز به فردا مخصوص امروز نیست، فردا هم وضعیت همین طور است و گاهی انسان آنقدر کارهای مهم را عقب می اندازد که به کلی توفیق انجام آن را از دست می دهد. در روایات اسلامى ، از این موضوع با عنوان (تسویف ) یاد شده است .
امیر مؤ منان (ع ) در ضمن نامه اى به یکى از اصحاب فرمود: «با آن چه از عمرت باقى مانده از گذشته جبران کن، فردا و پس فردا مگو( و کار امروز را به فردا وانگذار) زیرا گذشتگانى که به هلاکت رسیدند، به خاطر پایدارى در آرزوها و امروز و فردا کردن بود، تا آنگاه که ناگهان فرمان خدا(مرگ) به سویشان آمد، در حالى که غافل بودند. فتدارک ما بقی من عمرک و لا تقل غدا و بعد غد فانما هلک من کان قبلک باقامتهم علی الامانی والتسویف حتی اتاهم امر الله بغته و هم غافلون. (بحارالانوار، ج۷۳، ص۷۵)
امام باقر(ع ) فرمود: از به تاخیر انداختن کار بپرهیز؛ زیرا تسویف دریایى است که هلاک شدگان ، در آن غرق مى شوند. ایاک و التسویف فانه بحر یغرق بیه الهلکی. ( بحار الانوار، ۷۸،ص۱۶۴)
امیر المومنین علی(ع) فرمود: آگاه باش که گذشته عمر تو تمام شده و آینده تنها در حد آرزو است و همین الان فرصت داری که عمل کنی. إن ماضی عمرک أجل ، وآتیه أمل ، والوقت عمل. ( غرر الحکم، ح۳۴۶۲).
گذر لحظه ها:
سوال: گذر عمر چه عبرتی برای انسان دارد؟
پاسخ: فخر رازی، از مفسران بزرگ می گوید: یکی از بزرگان و وارستگان می گفت: شخصی را دیدم که یخ می فروخت و مکرر فریاد می زد: به کسی که سرمایه اش ذوب می شود، رحم کنید».ارحموا من یذوب رأس ماله. انسانی که روز به روز از عمرش کاسته می شود و در برابر آن، فضایلی کسب نمی کند، مانند یخی است که آب می شود و هیچ می گردد.
گذشت فرصت ها,آنچنان سریع است و گاهى انسان چنان غافل و غرق روزمرگى هاى زندگى مى شود که متوجه گذشتن آن نمى شود. به تعبیر حضرت على(علیه السلام): فرصت همچون ابر مى گذرد، فرصت هاى نیک را غنیمت بشمارید، و قبل از گذشتن، از آن ها بهره بگیرید. و الفرصة تمرّمرّ السّحاب فانتهزوا فرص الخیر. (نهج البلاغه، حکمت ۲۱)
از طرفی هم عمر و گذشت آن قابل جبران نیست. آنان که در واپسین سال هاى عمر, آرزوى بازگشت دوباره آن را دارند, به جایى نمى رسند و این آرزوى دست نیافتنى بر دلشان مى ماند و چون اجل فرا برسد, یک ساعت هم قابل تأخیر و تقدیم نیست: ولن یؤخر الله نفساً اذا جاء اجلُها.( منافقون، ۱۱)
بنابراین سه چیز در این زمینه عبرت انسان است: گذرا بودن عمر، سرعت لحظه ها و اینکه آنچه رفت باز نمی گردد.
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هردم جرس فریاد مى دارد که بر بندید محملها
روز بگذشـت خیالسـت که از نـو آید فرصت رفته محالست که از سر گردد
بزرگى در مقام نصیحت به فرزند خود گفت: ضربان هاى قلب و دقایق حیات, هر کدام شماره معیّن دارد; نه کم مى شود و نه زیاد. مرگ خود مى رسد و همین که پیمانه عمر لبریز شد, نداى رحیل در مى دهند. پس حسابگرانه زندگى کنیم که به هنگام رفتن, حسرت و تأسف نداشته باشیم.
فرزند من، هر دقیقه اى که می گذرد فرصتى از تو فوت مى شود که هیچ وقت به دست نمى آید. لحظه اى که به کارهاى مفید صرف شود, تخمى است که مى روید و بزرگ مى شود و روزى ثمر مى دهد. زندگى, کوتاه تر از آن است که ساعتی از آن را تلف کنیم. پس بر دقایق حیات خود حریص باش و روزهاى عمر گران بها را بى جا صرف مکن که آب رفته به جوى باز نمى گردد و روز گذشته تجدید نمی شود.
علی (ع) فرموده: چه باسرعت می گذرد ساعت ها در روز و روزها در ماه و ماه ها در سال و سالها در عمر انسان. ما أسرع الساعات فی الیوم ، وأسرع الأیام فی الشهر ، وأسرع الشهور فی السنة ، وأسرع السنین [ السنة ] فی العمر (نهج البلاغه، خطبه ۱۸۸)
حتی خوب بودن و کار نیک کردن کافی نیست، باید بهترین بود و بهترین کار را انتخاب کرد، زیرا کسانی که گزینه اول را انتخاب می کنند، مانند کسانی که بد عمل می کنند، دچار حسرت می شوند. تنها کسانی از خودشان راضی خواهند بود که بهترین باشند.
شیخ بهایى گفته: آنچه ندارد عوض اى هوشیار عمر عزیز است غنیمت شمار.
فرصت سوزی:
سوال: چه عواملی باعث وقت کشی و فرصت سوزی می شود.؟
پاسخ: لحظه ها و ساعتها فرصتهایی هستند برای شکوفا شدن و تلف شدن آن ها به معنی ناشکوفا ماندن انسان است. به راحتی می بتوان گفت: تلف شدن وقت، بزرگترین آفت زندگی است. اگر انسان بتواند ارزش لحظه های زندگی را درک کند، هرگز نخواهد گذاشت حتی ثانیه ای از آن بدون استفاده تلف شود. اولیاء خدا قدر لحظه لحظه زندگی خود را می دانستند. هر کس به هر میزان که از کمال و انسانیت برخوردار است، آن را مدیون بهره مندی صحیح از فرصتها است. امکان ندارد کسی با فرصت سوزی و وقت کشی به مقام و منزلتی، چه مادی و چه معنوی، رسیده باشد.
کـسـانـى که عمر خود را، ضایع کرده و اوقاتى را که خدا براى رشد و کمالشان ، قرار داده ، صـرف هـوا و هـوس نـمـوده انـد، روز قـیامت ، دچار حسرت و اندوه و عذاب الهى مى شوند و در آن روز، بـیـدار شـده و مـى فـهـمـنـد کـه نباید عمر خود را، تلف و زندگى را به بیهودگى ، مى گذراندند. از این رو، فریاد برمى آورند که خداوندا! یک بار دیگر ما را به دنیا برگردان ، تـا تـمـام لحـظات زندگى را در کسب ایمان ، عمل صالح و اخلاق نیکو، صرف کنیم و از الطاف تو، بهره مند گردیم . ولى در پاسخ آنان ، گفته مى شود: باید وقتى که در دنیا بودید، از وقت و عمرتان ، بهره مى گرفتید.
بهره مندی از لحظه های حیات نیاز به دانش فراوانی دارد و بدون شناخت اهداف بزرگ زندگی، آشنایی عمیق با خود انسانی و استعداد های فراوانی که در نهاد انسان نهفته است و باید شکوفا شود، امکان پذیر نیست. آشنایی با عوامل فرصت سوزی و اتلاف وقت و آشنایی با روش مصرف بهینه وقت یکی از آگاهی هایی است که در این زمینه لازم است. بـرخـى از عـواملى که باعث مى شود، انسان نتواند به خوبى از فرصت ها بهره بردارى کند، عبارت است از:
الف ـ کـسالت و تنبلى : کسالت و تنبلى نوعى بیمارى است که چون خوره ، دین و دنیاى انسان را نـابـود مـى سـازد. از ایـن رو اسـلام آن را نـکـوهش کرده و پیروان خود را از دچار شدن به آن برحذر مى دارد. امام باقر(ع ) فرمود: تنبلى ، به دین و دنیاى انسان ، ضرر مى زند. الکسل یضر بالدین والدنیا .(بحارالانوار، ج۷۵، ص۱۸۰)
در جاى دیگر مى فرماید: مـن از مردى که در کار دنیایش تنبلى کند، خوشم نمى آید، کسى که در امر دنیایش کاهلى کند، در امر آخرتش کاهل تر خواهد بود.
ب- بى هدفى : اگر هدف انسان در زندگى مشخص باشد در هر لحظه و با سرعت ، آن هدف را پـى مـى گـیـرد؛ امـا آدم بـى هـدف ایـنـجـا و آنـجـا پـرسـه مى زند و وقت خود را به بطالت و بیهودگى از دست مى دهد.
د ـ بى برنامه بودن : بسیارى از فرصت ها در اثر نداشتن برنامه درست ، ازدست مى روند.
ه ـ لهـو و بـیـهـودگـى : روى آوردن انـسـان بـه خـوشـگـذرانـى هـاى مـوقـت و بـى حـاصـل ، فـرصت هاى گرانبها را نابود مى کند؛ البته معناى آن ، نداشتن تفریح نیست ، بلکه باید تفریح انسان در راستاى کمال طلبى باشد.
خ- بی کاری: یکی از عوامل تباه کننده عمر ،بیکاری است که اسلام به شدت آن را نهی کرده است . پیامبر گرامی اسلام فرمود: براستی خداوندانسان تندرست وبیکاررا که نه به کار دنیا می پردازد ونه به کار آخرت ،دشمن می دارد. انّ اللّه یبغض الصحیح الفارغ لافی شغل الدنیا ولا فی شغل الاخره. (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۷، ص۱۶۴)
ح- پر خوابی: روزی چند ساعت خواب برای هر کسی لازم است، ولی بیش از آن موجب اتلاف وقت می شود و فرصت زندگی را کوتاه خواهد کرد. امام صادق (ع) فرموده: منفعل ترین مردم که خدا اورا دشمن دارد،کسی است که ازفرط پرخوری شب هنگام به خواب رفته و بسان مرداری که به گوشه ای افتاده ونیز کسی که روزرابه بطالت وبیکاری تلف کند.ابغض الخلق الی اللّه جیفه باللّیل وبطّال بالنّهار. (بحار الانوار، ج۸۴، ۱۵۸)
ج- بازی: بازی در صورتی مفید است که به نحوی به شکوفایی استعداد های انسان کمک کند، برخی بازی ها ورزش و حرکت آفرین اند، ولی برخی بازی ها صرفا سرگرمی و غیر مفید اند و کمکی به انسان نمی کنند.
د- بی برنامگی: برنامه و نظم مهمترین عامل کنترل لحظه ها از اتلاف و بیهودگی است. بدون برنامه به طور حتم وقت انسان هدر خواهد شد. از آن رو در آموزه های اسلامی روی این موضوع تاکید بسیار شده است.
ذ- آرزوها و امیدها: برخی آدمها اصولا خیال پرداز و غیر واقعیت گرا هستند. این دسته همواره با آرزوها و امید های دراز و غیر واقعی خود مشغول اند و به اهدافی می اندیشند که رسیدنی نیستند. علی(ع) در مورد ایشان می فرماید: ضایع شدن عمر، بین امیدها و آرزوها است. ضیاع العمر بین الآمال و المنی . ( عیون الحکم و المواعظ، ص۳۰۹)
در مـقـابـل ایـنـهـا، کـسـانـى هـستند که عمر خود را غنیمت دانسته و در راه کسب ایمان و بندگى خدا کـوشـیـده انـد و رضـاى او را جـلب کـرده انـد و در آخرت نیز، از رضاى حق و بهشت او، بهره مند خواهند شد.
به طور کلی از نظر اسلام تمام اوقاتی که در غیر عبادت خدای می گذرد، ضایع شده تلقی شده است. امام علی(ع) صرف عمر درغیر عبادت واطاعت راتضییع عمر می داند ومیفرماید: عمرخود را ازضایع شدن در غیر عبادت وطاعت خدای حفظ کن. احفظ عمرک من التضییع له فی غیر العباده والطّاعات. (همان، ص۷۶)
البته پر واضح است که عبادت مخصوص نماز و روزه و مانند آن نیست و از این نظر تمامی کارهای انسان در صورتی که در مسیر قرب الهی برنامه ریزی شود، به عنوان عبادت تلقی می گردد.
در قرآن آنچه را که موجب اتلاف وقت مى شود به عنوان لغو، باطل، افراط و به طور کلّى بیهوده گرایى و پوچى، از آن سرزنش شده است، چرا که موجب نابودى عالى ترین سرمایه زندگى، و آفت زیست سالم مى گردد، خداوند در تعریف انسان با ایمان مى فرماید: مؤمنان از کارهاى بیهوده روى گردان هستند. و الّذین هم عن اللّغو معرضون. (مومنون، ۳)نیز در چندین آیه، خسارت و آه و افسوس آنان را که به وقت اهمّیت ندادند، در قیامت متذکر شده در یک جا مى فرماید: در قیامت اهل باطل و اتلاف گران وقت زیان خواهند دید و خسر هنا لک المبطلون. (غافر، ۷۸) و در مورد دیگر مى فرماید: باید ترسید از آن روزى(قیامت) که انسان بیهوده گرا بگوید افسوس بر من از افراط کارى و کوتاهى هایى که در راه اطاعت خدا نمودم. ان تقول نفسٌ یا حسرتى على ما فرّطت فى جنب اللّه. (زمر، ۵۶)
گوهر وقت بدین خیرگى از دست مده آخـر این عمـر گران مـایـه بهـایى دارد
غفلت و حسرت:
سوال: حسرت انسان در آخرت به خاطر چیست؟
پاسخ: یکی از اسامی قیامت ، روزحسرت است. بیشترین حسرتی که انسان در آن روز بدان دچار می شود، نسبت به لحظات غفلت از خداوند است، وقتی که می بیند چه بهره ها در دنیا از عمرش می توانست ببرد و نبرده و چه کارها که می توانست انجام دهد و نداده و چه نورها که می توانست برای آخرتش ذخیره کند و نکرده.
دنـیـا مـحـلّ کـار، کـوشـش و عـمـل و تقرب به خداوند اسـت و آخـرت ، جـاى بـهـره بـردارى از عمل دنیا، باید کارى کرد که در آخرت دچار حسرت نشد. قرآن کریم مى فرماید: آنـــان (سـتـمگران ) را از روز حسرت [ روز رستاخیز که براى همه مایه تاءسف است ] بترسان ،در آن هنگام که همه چیز پایان مى یابد! و آنها در غفلتند و ایمان نمى آورند! و انذرهم یوم الحسره اذ قضی الامر و هم فی غفله و هم لا یومنون. (مریم، ۳۹ )
اگر ما هم دچار غفلت شویم و از حسابرسى عمر و عملکرد خویش غافل گردیم, حسابگرانى دقیق, مأمور ثبت و ضبط اعمال و ارزیابى شخصیت فکرى و عملى ما براساس عملکردمان هستند. آنها نه غافل مى شوند و نه چیزى از چشم بیناى آنان پوشیده مى ماند. به فرموده امام على(علیه السلام): عمر تو, همان تعداد نفس هاى توست و کسى مراقب آنها است و آنها را مى شمارد.انّ عمرک عدد انفاسک وعلیها رقیب یحصیها . (غررالحکم، ۳۴۳۴ )
الإمام زین العابدین ( علیه السلام ) در دعایی فرموده : خدایا مرا در وقت هاى غفلت و بى خبرى، براى یاد خودت هوشیار و بیدار کن، و در روزگار فرصت و فراغت، به عبادت و بندگى بگمار و برای من راه آسانی به سوی محبت خود قرار ده، تا خیر دنیا و آخرت را برایم کامل گرداند. اللهم صل على محمد وآله ، ونبهنی لذکرک فی أوقات الغفلة، ستعملنی بطاعتک فی أیام المهلة ، وانهج لی إلى محبتک سبیلا سهلة أکمل لی بها خیر الدنیا والآخرة.( صحیفه سجادیه، دعای ۲۰)
سعدى مى گوید:
صاحبا عمر، عزیز است غنیمت دانش گوى خیرى که توانى ببر از میدانش
جاى گریه است بر این عمر که چون خنده گل پنج روزى است بقاى دهن خندانش
در قـیامت عمر، جوانى و مال انسان مورد پرسش قرار مى گیرند. چنان که امام صادق (ع ) مى فرماید: از جمله مواعظ لقمان به فرزندش این بود که در قیامت وقتى در موقف حساب قرار گرفتى ، از تو درباره چهار چیز مى پرسند: جوانى ات را چگونه پوساندى و نابود کردى ؟ عمرت را در چه راه فانى ساختى ؟ مالت را از کجا به دست آوردى و در چه راه صرف کردى ؟عن شبابک فی ما ابلیته و عمرک فی ما افنیته و مالک مما اکتسبته و فی ما انفقته.( اصول کافی، ج۲، ۱۳۴) در مـیـان چـهـار مـورد مـزبـور، دو مـورد اول (نـعـمـت جوانى و نعمت عمر) که موضوع بحث ماست از گـرانـبـهـاتـریـن نـعـمـت هـاى خـداونـد هـسـتـنـد؛ دوران جـوانـى بـهـتـریـن فـرصـت بـراى نـیل به پیروزى هاى درخشان زندگى است ، خداى مهربان در جسم و جان جوانان به طور طبیعى سـرمـایـه هـایـى را بـه امانت سپرده که اگر به خوبى مورد استفاده قرار گیرند، مى توانند موجبات خوشبختى و سعادت جوانان را در دنیا و آخرت فراهم آورند.
انـسـان بـایـد از عـمـر خـود در راه کـمـال انـسـانـى بـهـره گـیـرد. ایـن کمال در افزایش علم و معرفت و اطاعت خدا خلاصه مى شود. هر چه غیر از این باشد، اتلاف عمر مـحـسـوب مـى شـود. اگـر کـار و کـسـبـى دارد، اگـر زنـدگـى تـشکیل مى دهد، اگر با دیگران نشست و برخاست دارد و حتى اگر به گشت و گذارى در شهرها و کـشورها مى پردازد، همه باید در راستاى این کمال باشد. اغتنام فرصت به استفاده از لحظه لحظه زندگى است . چنین نشاطى تعطیلى ندارد و چنین انسانى خستگى نمى پذیرد.
در روز قیامت بسیارى حسرت فرصت هاى سوخته و عمر تباه شده را خواهند خورد. حسرت اینکه سرمایه عمر را داده و چیزى براى حیات ابدى خویش تدارک ندیده اند. او نردّ فنعمل غیر الذى کنّا نعمل قد خسروا انفسهم. یا مرا برگردانی تا عمل تازه ای انجام دهم غیر از آنچه قبلا مرتکب شدم. (این آرزوی محالی است و) آنها زیان دیده اند .( اعراف، ۳۵) این حسرت, با آرزوى بازگشت دوباره به دنیا براى جبران قصور و سستى و ذخیره سازى عمل صالح است; آرزویى که غیر قابل تحقق و دست نیافتنى است.
فرصت باقی مانده:
سوال: آیا می توان فرصت های سوخته را جبران نمود و عاقبت به خیر شد؟
پاسخ: اگر چه جوانی بهترین و با ارزش ترین فرصت زندگی انسان است و اگر به بطالت و بی خبری بگذرد، جبران ناپذیر است، ولی در عین حال نباید از ارزش مدت باقی مانده و انتهایی عمر غفلت نمود. فرصت های پایانی هم ویژگی های خاص خود را دارد. انسان در ابتدای زندگی پخته و آزموده نیست، از آن رو امکان این که به خطا برود زیاد است، ولی در فرصت های نهایی، با پختگی، تجربه و آگاهی بیشتری همراه می شود و در موقعیتی قرار می گیرد که قادر است با کیفیت بخشیدن به زندگی و رفتار خود، حتی گذشته نه چندان خوب و گاهی بد خود را جبران نماید و پایان خوشی را برای زندگی خود رقم بزند.
بنابراین ارزش آینده و حتی فرصت کم باقی مانده، کمتر از گذشته نیست و به هیچ وجه نباید انسان نسبت به خود، نا امید شود. شخصی ممکن است خدای ناکرده تمام عمر گذشته خود را در گناه و تباهی سپری کرده باشد، ولی در نهایت متنبه شود ، توبه نماید و آینده و فرصت باقی مانده عمر خویش را در عبادت وعمل نیک سپری کند. در این صورت گذشته قابل جبران است و می تواند عاقبت به خیر از دنیا رحلت کند و پایان خوبی داشته باشد.
علی (ع) می فرماید: باقی مانده عمر مومن قابل ارزش گذاری نیست، چون می تواند به وسیله آن از دست رفته را جبران نماید و فرصت های سوخته را زنده کند. بقیة عمر المؤمن لا قیمة لها ، یدرک بها ما قد فات ، ویحیی ما مات. (الدعوات راوندی، ص۱۲۲) و نیز فرموده: قدر و ارزش باقی مانده عمر را کسی نمی شناسد مگر اینکه پیامبر یا صدیق باشد. لا یعرف قدر ما بقی من عمره إلا نبی أو صدیق. (غررالحکم، ح۱۰۸۰۱) چیزی قیمتی و کمیاب تر از فرصت مانده عمر مومن نیست. لیس شئ أعز من الکبریت الأحمر إلا ما بقی من عمر المؤمن. ( محاسبه النفس، ص۷۷)
رسول گرامی اسلام نیز فرموده : کسی که در مدت باقی مانده از عمر خویش نیکی نماید، به خاطر گناهان گذشته مواخذه نخواهد شد و کسی که در مدت باقی مانده نیز گناه کند، به خاطر گذشته و آینده زندگی خود مورد مواخذه قرار می گیرد. من أحسن فیما بقی من عمره لم یؤاخذ بما مضى من ذنبه ، ومن أساء فیما بقی من عمره اخذ بالأول والآخر. (بحار الانوار، ج۳۶، ص۳۵۰)
پنج روزى که درین مرحله مهلت دارى خوش بیاساى زمانى که زمان این همه نیست.
طول عمر:
سوال: با توجه به سختی های زمان پیری چگونه طلب عمر طولانی می تواند سعادت آفرین باشد؟
پاسخ: در پاسخ به این سوال لازم است به چند نکته توجه شود.
اول. بالاخره عمر انسان به هر مقدار که طولانی باشد روزی تمام می شود، عاقلانه ترین کار این است که انسان از فرصتی که دارد چه طولانی و چه کوتاه، در جهت اصلاح خود و جامعه بهره ببرد و برای زندگی پس از مرگ آماده شود. رسول گرامی اسلام فرموده: آگاه باش که عمر محدود است و هرگز کسی را یارای آن نیست که از آنچه برای او مقدر شده فراتر رود، پس در عمل خیر بکوشید، قبل از آن که اجل فرا رسد و فرصت پایان یابد. إن العمر محدود لن یتجاوز أحد ما قدر له ، فبادروا قبل نفاذ الأجل. (اعلام الدین، ص ۳۳۶ )
دوم. خط سیر عمر انسان, رو به زوال فرصت ها, سست شدن قوا و فرسودگى اعضا, باز پس گرفته شدن نعمت هاى الهى, تسلط ضعف بر انسان و از بین رفتن شور و نشاط به پیش می رود. وقتی عمر انسان طولانی می شود، آدمی پیر و فرتوت و چه بسا بیمار می شود و ممکن است ادامه زندگی برایش با رنج فراوان همراه باشد، پس لازم است که خویش را برای چنین وضعیتی آماده سازد و انتظار آن را داشته باشد. . قرآن کریم فرموده: کسی را که عمر طولانی می دهیم دوباره او را به دوران ضعف کودکی باز می گردانیم. ومن نعمّره نُنَکّسه فى الخلق…).( یس، ۶۷)
در کلامی امیر بیان علی (ع) فرموده است: ثمره طولانی شدن زندگی، بیماری و پیری است. کسی که عمرش دراز می شود، مصیبت هایش فزونی می گیرد، بنابراین اگر کسی دوست دارد که زنده بماند و عمری طولانی نماید، باید که برای تحمل بلا و سختی، قلب صبوری آماده سازد. ثمرة طول الحیاة السقم والهرم. من طال عمره کثرت مصائبه. ( غرر الحکم، ح۴۶۲۳، ۸۲۶۸ ) من أحب البقاء فلیعد للبلاء قلبا صبورا .(کشف الغمه، ج۳، ۱۳۸)
سوم. ورود به عالم آخرت کار دشواری است و آمادگی بسیاری را می طلبد و نیاز به ظرفیت وسیعی دارد تا آدمی به اصلاح خود بپردازد ، با توبه و انابه از خدای تعالی بخشش بخواهد ، استعداد های خویش را شکوفا نماید و امکانات حیات اخروی را کامل نماید. فلسفه حیات و زندگی هم همین است، بنابراین معقول نیست کسی قدر لحظات زندگی در دنیا را نداند و با آرزوی مرگ، فرصت کمال و سعادت را از خویش سلب نماید و بلکه مستحب است که انسان در دعای خویش از خدای متعال طالب عمری طولانی باشد. در این زمینه پیامبر خدا(ص) فرموده است: آرزوی مرگ نکنید، زیرا که ورود به آخرت شدید است و آگاه باشید از سعادت انسان عمر طولانی و توبه و انابه به سوی خدای تعالی است. لا تمنوا الموت ، فإن هول المطلع شدید ، وإن من السعادة أن یطول عمر العبد ، ویرزقه الله الإنابة . (کنز العمال،ح ۴۲۱۴۹ ).
چهارم. در عین حال طول عمر هنگامی نافع است که آدمی در طاعت و عبادت حق تعالی بکوشد، پس اگر بنا باشد که این فرصت مورد سوء استفاده شیطان قرار بگیرد و به هر مقدار که بر روزهای عمر آدمی افزوده می شود، بار گناهش افزون گردد، بهتر است که کوتاه شود. امام سجّاد(ع) در فرازى از دعاى خود به خداوند عرض مى کند: بار خدایا به من تا هنگامی که در طاعت تو باشم طول عمر بده و هرگاه که چراگاه شیطان گردد، جانم را بگیر. و عمرنی ما کان عمری بذله فی طاعتک فاذا کان عمری مرتعا للشیطان فاقبضنی الیک. ( صحیفه سجادیه، دعای ۲۰).
پیامبر گرامی اسلام فرموده: خوشا به حال کسی که عمرش طولانی و عملش نیک و جایگاهش در آخرت نیکو باشد، زیرا که خدای را از خویش راضی نمود، و وای بر کسی که عمرش طولانی و عمل و جایگاهش در آخرت بد باشد، زیرا که مورد سخط خدای تعالی بوده. طوبى لمن طال عمره وحسن عمله فحسن منقلبه إذ رضی عنه ربه ، وویل لمن طال عمره وساء عمله وساء منقلبه إذ سخط علیه ربه. (بحار الانوار، ج۶۹، ص۴۰۰)
فرصت سازی:
سوال: چه کارهایی باعث افزایش عمر انسان می شود؟
پاسخ: همیشه شنیدیم که عمر دست خدا است و ما اختیاری در انتخاب و کمیت آن نداریم، ولی این حرف دقیق نیست. درست است که عمر دست خدا است، ولی اینطور نیست که ما هیچ کاره باشیم، هر کس در طولانی یا کوتاه شدن عمر خود نقش دارد. بیشتر مشکلاتی که انسان در بدن خود پیدا می کند و باعث کوتاهی عمرش می شود در اثر عدم رعایت نکات طبی و بهداشتی و تغذیه ای و حرکتی است. هر کس می تواند با انتخاب درست راه زندگی و به طورمثال رعایت بهداشت، تغذیه سالم و ورزش، سلامتی خود را حفظ کند و بر طول عمر خویش بیفزاید.
در روایتی علی(ع) فرمود: کسی که می خواهد عمر بیشتری کند، صبحانه خود را صبح زود میل کند، کفش راحت و نیکو انتخاب کند، لباس سبک بپوشد و کمتر با زنان طرف شود. من أراد البقاء ولا بقاء – فلیباکر الغداء ، ولیجود الحذاء ، ولیخفف الرداء ، ولیقل غشیان النساء. ( عیون اخبار الرضا(ع) ج۲، ص۳۸)
پرهیز از عواملی که باعث بیماری و پیری می شوند، تامین انرژی از طریق تغذیه مناسب و حرکت بدنی، عواملی مهمی هستند که بر زمان عمر انسان می افزایند، اما تنها عوامل مادی در این موضوع دخیل نیستند، بسیاری از عوامل معنوی نیز می توانند فرصت زندگی را برای انسان افزایش دهند.در آموزه های دینی به این عوامل اشاره شده است. مثل نیکویی و عمل خیر، صدقه، ، صله رحم، عبادت، خوشحال نمودن والدین، نیکی به خانواده، دعاء و مانند آن. به برخی از روایات در این زمینه اشاره می کنیم.
پیامبر خدا (ص) فرمود: عمل نیکو و صدقه، فقر را می زدایند و عمر را می افزایند و هفتاد نوع مرگ بد را از انسان دفع می کنند. البر وصدقة السر ینفیان الفقر ، ویزیدان فی العمر ، ویدفعان عن سبعین میتة سوء ( ثواب الاعمال،ص۱۶۹ ) .
و نیز فرمود: سه عمل است که علاوه بر آثار اخروی در همین دنیا نیز بر زندگی انسان اثر مثبت می گذارند، مانند حج که فقر را می زداید و صدقه که بلا را دفع می کند و صله رحم که عمر را می افزاید. ثلاث ثوابهن فی الدنیا والآخرة : الحج ینفی الفقر ، والصدقة تدفع البلیة ، وصلة الرحم تزید فی العمر (تحف العقول، ص۷ ) .
بر طهارت و پاکیزکی خویش بیفزای تا خدای تعالی بر عمرت بیفزاید. أکثر من الطهور یزد الله فی عمرک
امام صادق فرمود: بدهی و قرض خود را سبک نمایید، زیرا که سبکی قرض عمر انسان را زیاد می کند. خففوا الدین ، فإن فی خفة الدین زیادة العمر. ( امالی مفید، ص۶۰)
کسی که نیت خویش را نیکو گرداند، عمرش زیاد می شود. من حسنت نیته زید فی عمره. ( بحار الانوار،ج ۶۹، ص ۴۰۸)
کسی که به اهل خانه خود نیکویی نماید عمرش طولانی می گردد. من حسن بره بأهل بیته زید فی عمره. (أمالی الطوسی : ۲۴۵ / ۴۲۵) .
اگر دوست داری که خداوند بر عمرت بیفزاید، پدر و مادر خویش را خوشحال نما. إن أحببت أن یزید الله فی عمرک فسر أبویک (الزهد للحسین بن سعید : ۳۳ / ۸۷) .
امام باقر(ع) نیز فرمود: به شیعیان ما سفارش مایید که قبر حسین( ع) را زیارت نمایند، زیرا که رفتن به کربلا و زیارت حسین(ع) روزی را زیاد و عمر را طولانی می کند و بدی ها را دفع می کند. مروا شیعتنا بزیارة قبر الحسین بن علی ( علیه السلام ) ، فإن إتیانه یزید فی الرزق ، ویمد فی العمر ، ویدفع مدافع السوء. (البحار : ۱۰۱ / ۴ / ۱۲) .
نگاه عاقل:
سوال: افراد عاقل چگونه با عمر خود معامله می کنند؟
پاسخ: عقل یعنی نیروی حسابگری و آینده نگری در انسان و عاقل کسی است که عاقبت اندیش و آینده نگر است و در هر تصمیمی که می گیرد، آخرت و قیامت آن را در نظر دارد. امیرمؤمنان علی(ع) فرموده است: به حقیقت، خردمند و دانا کسی است که در امروزش فردایش را بنگرد و دنیایش را مزرعه آخرت بداند و در آزاد کردن نفسش از شهوات و سخط حقّ و عذاب جهنّم بکوشد، و بکوشد براى روزى که از آن راه فرار ندارد!. ان العاقل من نظر فی یومه لغده و سعی فی فکاک نفسه و عمل لما لابد له و لا محیص عنه.(غرر الحکم، ح۳۵۷۰)
و نیز فرمود: از امروزت براى فردایت توشه برگیر، و فراهم شدن وقت را غنیمت شمار، و از فرصت و مهلت و امکانات استفاده کن. تزوّد من یومک لغدک، واغتنم عفو الزّمان، و انتهز فرصة الامکان. ( غرر الحکم، ۵۰۴۶) همه وقت مؤمن پراست، و او در همه وقتش به کارهاى مثبت اشتغال دارد المؤمن مشغولٌ وقته. (نهج البلاغه، حکمت ۳۳۳)
امامان شیعه(ع) حتى در زندان و در سخت ترین شرایط از وقت استفاده مى کردند، مطابق بعضى از روایات، امام رضا(ع) مدتى در زندان سرخس تحت نظر بود، اباصلت هروى مى گوید: براى دیدار آن حضرت به کنار زندان رفتم، و از زندانبان تقاضاى ملاقات با امام را نمودم، او گفت نمى توانى با امام(ع) ملاقات کنى. گفتم: چرا؟ گفت: امام شبانه روز مشغول نماز و عبادت است، وقت ملاقات ندارد، در یک شبانه روز هزار رکعت نماز مى خواند. فقط ساعتى در آغاز روز، و قبل از ظهر و ساعاتى هنگام غروب، در محل نماز خود به راز و نیاز با خدا مشغول است و نماز نمى خواند.
آب و خاک و باد و نار با شرر بى خبر از ما و از حق باخبر
ما بعکس آن زغیر حق خبیر بى خبر از حق و با چندین نذیر
لاجرم اشفقن منها جمله شان کند شد زآمیز حیوان حمله شان
گفت بیزاریم جمله زین حیات کاو بود با خلق حى با حق موات
چون بماند از خلق گردد او یتیم انس حق را قلب مى باید سلیم
(دفتر دوم مثنوى)
استفاده بهینه:
سوال: چگونه می توان از وقت و عمر استفاده بهینه کرد؟
پاسخ: : زندگى فردى و اجتماعى هیچ کس بدون وقت شناسى و ایجاد نظم و برنامه موفقیت آمیز خواهد بود. نظم در تقسیم صحیح وقت، نظم در برنامه ریزى و نظم در مدیریت و اجرا، ما با یک نگاه به جهان هستى مى فهمیم که همه چیز بر اساس نظم دقیق است، بنابراین بیهوده گرایى، درست گام نهادن بر خلاف نظم است، همان گونه که گردش ماه وسیله اى براى نظام زمان بندى شده است، ما نیز باید همسو با این نظام، با برنامه ریزى صحیح حرکت کنیم، و زندگى معنوى و مادى خود را با آن هماهنگ سازیم، و این هماهنگى همان استفاده مطلوب از وقت ها، فرصت ها و لحظه ها است.
۱- تقسیم وقت: اگر بخواهیم در وقت و عمر خود بهره وری داشته باشیم باید آن را بر اساس نیازهای گوناگون خود تقسیم نماییم. تقسیم وقت مانند تقسیم کار عامل مهمی در استفاده بهینه از وقت و سرمایه است.
پیامبر(ص) در فرازى از سخنان خود ابوذر فرموده: «اى اباذر! بر خردمندى که عقلش مغلوب هواى نفسش نیست لازم است که ساعات شبانه روز خود را به چهار بخش تقسیم کند: ۱- بخشى از آن را به مناجات با خدا و ارتباط با ذات پاک او بپردازد، و بخش دوم رابه حساب رسى خود اختصاص دهد، و بخش سوم را به تفکر در مخلوقات خدا بگذراند، و بخش چهارم را به بهره مندى از لذّات و شادى ها و آسایش از راه حلال مصرف کند، چرا که این بخش از آسایش و بهره از لذّات، حامى و کمک براى استفاده از سه بخش قبل است، و موجب شادى قلب و تفریح روح خواهد شد.(بحارالانوار، ج۷۷، ص۷۴)
امیرمؤمنان على(ع) نیز در سخنى مى فرماید:«انسان با ایمان ساعت هاى زندگیش را به سه بخش تقسیم مى کند، ۱- بخشى را به مناجات با خدا و برقرارى ارتباط با آفریدگار جهان مى پردازد. ۲- و بخشى را در طریق تأمین هزینه زندگى و سامان دادن به معاش(مانند غذا، لباس، مسکن و مرکب) به کار مى گیرد ۳- و بخش دیگر را براى استراحت و بهره گیرى از لذّت هاى حلال و آرامش بخش روح و روان برمى گزیند، و براى خردمند صحیح نیست که حرکتش جز در یکى از این چهار مورد باشد، یعنى تأمین معاش، عبادت آباد نمودن آخرت و یا بهره گیرى از لذّت و آسایش حلال. (نهج البلاغه، حکمت ۳۹)
۲-برنامه ریزی: هر دقیقه برنامه ریزی برابر با ۱۰ دقیقه صرفهجویی در انجام کار است. در طراحی یک برنامه مناسب، با توجه به رسالت و بینشی که برای خود تعیین می کنیم، اولاً نیازمند انتخاب استراتژی، راهبرد و تاکتیک های رسیدن به هدف و ثانیاً اتخاذ تصمیمات استراتژیک هستیم. آموزه های علم مدیریت استراتژیک نیز از اینجا وارد فرآیند موفقیت می شود و دهها تئوری و روش و شیوه ارائه می دهد تا برنامه ای که مسیر ما را به سوی اهدافمان تعیین می کند، کار آمدتر شود. برنامه ریزی وابسته به اصول علمی دقیقی است که اگر رعایت نشود، موفقیت آمیز نخواهد بود.
الف. شفافیت اهداف: هر چه هدفها شفافتر باشد، کارایی شمادر رسیدن به آنها بیشتر میشود. روشن بودن هدف، هشتاد درصد از موفقیت وخوشبختی است برای اینکه کارهای بیشتری را درزمان خیلی کمتری انجام دهید هدفهای خود را بنویسید، داشتن هدفهای مکتوب، تاثیر بسیارخوبی روی قدرت تفکر شما دارد، به شما انگیزهکار و فعالیت میدهد، قدرت خلاقیت شما راتقویت میکند و هر چه این هدفها بزرگتروروشنتر باشد برای رسیدن به آنها مشتاقترمیشوید.
ب. اولویت بندی: ماهمیشه بین چند نوع کار تحت فشارهستیم: کارهای مهم، کارهای فوری. کارهای مهم آن دسته از کارهایی است که مارا به موفقیت می رسانند و مربوط به اهداف ما می شوند. کارهای فوری کارهایی است که اصطلاحا روزمره هستند و همیشه برای شما پیش می آیند. فقط کافی است درمقابل آنها مقاومت نکنید تا به سادگی شما را از مسیر هدف دور سازند.معمولا درمقابل کارهای فوری تفکر زیادی انجام نمی شود و می توان به سادگی همه آنها را انجام داد.برای کنترل کارهای فوری باید روی هدف متمرکز بود.
هرفردی باید با توجه به اهدافی که مدنظر دارد وقت خودرا تقسیم بندی کند. این نحوه تقسیم وقت دقیقا به شرایط وی بستگی دارد.برخی از تقسیم بندی ها تقریبا بین افراد یکسان است وعمدتا موارد ذیل را شامل می شود:
درس ، خواب ، رفت و آمد ، نظافت شخصی ، صرف غذا وفراغت.دراین میان، درس ، نظافت شخصی وصرف غذا تغییر ناپذیرند ودو مورد بعد اوقاتی هستند که تاحدودی تغییر پذیرند؛ یعنی خواب و رفت وآمد ؛وتنها ساعت فراغت است که جز اوقاتی قرار می کیرد که کاملا تغییر پذیرند.
پ. تعیین اولویت حقیقی: اولویتهای حقیقی خود را در زندگی وکار تعیین کنید. توانایی حلاجی کردن و تجزیه و تحلیل لیستکارها و مشخص کردن مهمترین هدف خود،سکوی پرشی است که شما را به بالاترین سطوحموفقیت، عزت نفس و سربلندی پرتاب میکند.بنابراین در ابتدا مهمترین و باارزشترین کار خودرا انجام دهید که نتایج بسیار ارزنده و قابل توجهی خواهد داشت و سایر کارها را در لیست انتظار قرار دهید. به یاد داشته باشید که هیچوقت برای انجام کارها، وقت کافی وجود ندارد، ولیهمیشه برای انجام مهمترین کارها وقت کافی است وهمیشه از خود بپرسید که بهترین استفادهای که میتوانم در حال حاضر از وقتم بکنم چیست؟ این پرسش و پیدا کردن جواب آن، کلید اصلی مدیریت زمان، غلبه بر تنبلی و تبدیل شدن به فردی بسیار فعال و سازنده است.
برای پیشبرد این منظور تمامی کارهای خود را بر اساس اهمیت و فوریت علامت گذاری ارزشی نمایید. این کار کمک فروانی می کند تا بهترین استفاده را از وقت خود در هر زمینه ای ببریم. علامت گذاری شایع رفتار عبارتند از:
۱- مهم وفوری ۳- فوری امّا غیر مهم
۲- مهم امّا غیر فوری ۴- کم اهمیّت امّا فوری
۵- بیهوده ووقت گیر
روش کار:
۱- فهرست اهداف دراز مدت خود رابنویسید.
۲- درجه اولویت این اهداف راتعیین کنید ومقابل هرهدف بنویسید.
۳- فهرست کارهای لازم برای نیل به اهداف بااولویت یک را تهیه کنید.
۴- درجه اولویت این کارهارا تعیین کنید وکارهای بااولویت یک را مشخص نمائید.
۵- برنامه زمانی انجام کارهای مشخص بااولویت یک راتهیه کنید.
۶-کارهای بااولویت یک راطبق برنامه انجام دهید
۳- مدیریت اجرایی: پس از تعیین هدف و تعیین مسیر بر اساس طراحی یک برنامه زمان بندی شده با استفاده از تکنیک های مختلف برنامه ریزی، نوبت به اجرای برنامه می رسد که خود محل بحث دهها تئوری و روش اجرایی است.
ما در این بخش به ذکر چند نکته بسنده می کنیم.
اول. یک نکته کلیدی در این مرحله این است که در حین اجرا و پس از هر دوره زمانی، باید دستاوردهای خود را ارزیابی و نتیجه آن را در برنامه اعمال کنیم. این امر موجبات تصحیح رفتار خود و برنامه هایمان را فراهم می نماید که در نتیجه اجرای آنها، قله اهدافمان فتح گردد. اینک با بررسی دقیق فرآیند موفقیت، به یک نتیجه بسیار مهم و اساسی دست می یابیم و آن اینکه با انجام همه این فعالیت ها و در واقع با اعمال مدیریت شخصی به بخشی از توانمندی های بیکران خویش می رسیم و با تحقق اهدافمان، گوهر گران بهای خود را در بستر شیرین موفقیت می یابیم! بر این اساس شما نیز با ما هم عقیده خواهید شد که:
ای انسان! تو می توانی … اگر از امروز اراده کنی!
دوم. قبل از شروع کار، مقدمات آن را کاملاآماده کنید. وقتی همه چیز با نظم و ترتیب در برابر شما قرارگرفته باشد، با میل و رغبت بیشتری دست به کارمیشوید و هر چه محیط کارتان تمیزتر و مرتبترباشد احساس میکنید که فردی موثر، کارآمد و آماده پیشرفت هستید.
سوم. تمرین مرتب مهارت ها باعث کاهش زمان انجام کار و افزایش کارایی میشود. مهارت ها و تواناییهای خود را در حوزه اصلیکاری تان مرتبا به روز کنید. در واقع یکی از کارهاییکه به شما در صرفه جویی وقت کمک میکند پیشرفت در مهارت های شغلی و فردی است. هر چهدر ارتباط با کارهای ضروری و مهم تان، دانش ومهارت بیشتری به دست آورید میتوانید سریعتر آنها را شروع کنید و زودتر به اتمام برسانید؛ بنابراین یادگیری شرط لازم موفقیت در هرزمینهای است برای این کار هر روز حداقل یک ساعت در زمینه حرفه خودتان مطالعه داشته باشید صبحها کمی زودتر از خواب بیدار شوید ودر هر سمینار یا هر دوره آموزشی که به شما درزمینه شغلی تان کمک کند شرکت کنید.
ظهور لحظه ها:
سوال: آیا در قیامت ما لحظه های عمر خویش را می بینیم و ظهور خواهد داشت؟
پاسخ: به طور کلی قیامت ظرف ظهور انسان است و لحظه های زندگی هر یک صندوقچه هایی هستند که در آخرت باز می شوند و محتوای خویش را به آدمی می نمایانند. در صورتی که انسان از آن لحظه ها به خوبی استفاده کرده باشد، در قیامت شاد می شود و در غیر این صورت افسرده و حسرت زده خواهد شد.
رسول گرامی اسلام در روایت بسیار عبرت آموزی به این حقیقت اشاره نموده است . ایشان فرموده: روز قیامت که می شود برای هر روز از عمر انسان بیست و چهار صندوقچه به تعداد ساعت های شبانه روز باز خواهد شد. صندوقچه ای را باز می کنند، و بنده آن را مملو از نور و سرور می یابد، در آن هنگام باندازه ای خوشحال می شود که اگر آن خوشحالی را به تمام اهل جهنم تقسیم کنند، همه آنها حالتی پیدا می کنند که درد سوزنده آتش را احساس نمی کنند، آن ساعتی است که در آن خدای تعالی را اطاعت نموده است.
سپس صندوقچه دیگری را باز می کنند و می بیند که پر از تاریکی و بوی بد بسیار ناراحت کننده است، در آن هنگام چنان ناله و حالت دردناکی پیدا می کند که اگر آن ناراحتی را به تمام اهل بهشت تقسیم کنند، لذت درک نعمت های بهشتی برای آنها نقصان می یابد، آن ساعتی است که در آن، خدای تعالی را معصیت نموده است.
پس از آن صندوقچه دیگری را باز می کنند و مشاهده می کند که کاملا خالی است، یعنی محتوای آن نه باعث خوشحالی او می شود و نه باعث آزار او، این ساعتی است که در آن خوابیده و یا به کارهای مباح دنیا مشغول شده است، در این لحظه است که احساس خسارت می کند و تاسف می خورد که چرا از آن فرصت های سرنوشت ساز بهره نبرده، در صورت که می توانست آنها را پر از کارهای نیکی و نور و سروری کند که قابل توصیف نباشد.
بعد می فرماید: به همین خاطر است که قرآن کریم قیامت را روز تغابن نامیده است. یفتح للعبد یوم القیامة على کل یوم من أیام عمره أربعة وعشرون خزانة عدد ساعات اللیل والنهار ، فخزانة یجدها مملوءة نورا وسرورا فیناله عند مشاهدتها من الفرح والسرور ما لو وزع على أهل النار لأدهشهم عن الإحساس بألم النار ، وهی الساعة التی أطاع فیها ربه ، ثم یفتح له خزانة اخرى فیراها مظلمة منتنة مفزعة فیناله عند مشاهدتها من الفزع والجزع ما لو قسم على أهل الجنة لنغص علیهم نعیمها ، وهی الساعة التی عصى فیها ربه ، ثم یفتح له خزانة اخرى فیراها فارغة لیس فیها ما یسره ولا ما یسوؤه ، وهی الساعة التی نام فیها أو اشتغل فیها بشئ من مباحات الدنیا ، فیناله من الغبن والأسف على فواتها – حیث کان متمکنا من أن یملاها حسنات – ما لا یوصف ، ومن هذا قوله تعالى 🙁 ذلک یوم التغابن ) . (بحار الانوار، ج۷، ص۲۶۲)
نوشته: سید مصطفی علم خواه
در فرصت های روزگار، وفا نیست و پیوسته رو به کاهش است، اگر قدر آن شناخته نشود، به سرعت از دست می رود، بی آنکه دستاوردی برای انسان داشته باشد.
عمر انسان که تنها سرمایه او است، همچون آب روان در سراشیبی، با تندی می گذرد و با گذشت هر روز، به اندازه یک روز از سرمایه انسان مستهلک می شود. بنابراین باید نهایت توجه و وسواس را داشت تا در قبال این رفتن سرمایه، توشه و کمالی کسب کنیم. نیروها، نشاط، سلامتی و بالاخره فرصت های مختلفی که اکنون برای هرکسی فراهم است، همیشه همینطور نمی ماند. روز به روز از مقدار آن کاسته می شود. انسان عاقل آنست که قبل از پایان یافتن فرصت ها، استعداد های خویش را شکوفا و کمال مطلوب خود را تحصیل نماید.
سعدیا دی رفت و فردا همچنان معلوم نیست در میان این و آن فرصت شمار امروز را.
برای استفاده شایسته از سرمایه عمر و جلوگیری از حسرت های آینده، توجه به مطالب و نکات زیر ضروری می نماید. ما در این مقاله کوشیده ایم با استفاده از آموزه های ارزش مند دینی، به مقدار توان و فرصت برخی از این نکات مهم را گوشزد نماییم، به این امید که برای نسل جوان ما سودمند باشد.
مفهوم وقت:
سوال: تفاوت وقت، عمر و زمان در چیست؟
پاسخ: وقت یعنى فرصت ها، ساعت ها، روزها و ماه ها و سال ها بلکه دقیقه ها و ثانیه ها و لحظه هایی که در ظرف عمر طی می شوند و زمان؛ یعنی گذر همین ثانیه ها و لحظه ها.
در روایتی از مولی علی (ع) است که عمر تو همان وقت تو است که در آنی إن عمرک وقتک الذی أنت فیه ( غرر الحکم، ۳۲۳۱) و در مقابل نیز فرموده: همانا وقت های تو اجزاء عمر تو است و سپس نصیحت نموده که مواظب باش از آن جز در جهت نجات خویش بهره نگیری. إنَّ أوْقاتِکَ أجْزاءُ عُمْرِکَ، فَلاتُنْفِذْ لَکَ وَقْتاً إلاّ فیما یُنْجیکَ بدون شک اوقاتى که مى گذرانى پاره هاى عمر تو هستند، لذا نباید وقت خود را تمام کنى مگر در چیزى که نجات تو در آن باشد. (همان،۳۶۴۲)
در کلام دیگری فرموده: عمر، مجموعه نفس هایی است که می کشی العمر أنفاس معدده (همان، ۵۳۵) هر نفسی که آدمی می کشد، در حقیقت پاره ای از عمر خویش را سپری نموده است. بهره گیرى از وقت بزرگترین توفیقى است که نصیب بشر مى شود، و او مى تواند در پرتو آن به اهداف عالیه برسد، و به پیروزى در همه ابعاد دست یابد.
بهای عمر:
سوال: معیار ارزش وقت از نظر اسلام چیست؟
پاسخ: از نظر اسـلام، ارزش عـمـر بـسـتـگـى به کارکرد قربی دارد. هر چیزی که باعث نزدیکی انسان به خدای خود شود، تامین کننده سعادت او است و وقت و عمر او را ارزشمند خواهد کرد.
از مجموعه آموزه های قرآن کریم استفاده می شود که با ایمان ، عمل صالح ، بندگى خدا و اخلاق نیکو راه سعادت انسان طی می شود و وقت و عمر او قیمت پیدا می کند. امیر مؤ منان (ع ) در این زمینه فرموده: هـمـانـا عـمـر تـو، مـهـریه سعادت و خوشبختى تو است به شرط آنکه ، آن را در طاعت و بندگى پروردگارت ، به پایان ببرى، اِنَّ عُمْرَکَ مَهْرُ سَعادَتِکَ، اِنْ اَنْفَدْتَهُ فى طاعَةِ رَبِّکَ. غرر الحکم،ح ۳۴۲۹
اگر کـسى عمرش را در راه تحصیل ایمان و معرفت ، بندگى خدا و کسب اخلاق انسانى صرف کند، از وقـت خود خوب استفاده کرده و در غیر این صورت ،دچار ضرر و خسران خواهد شد. آن امام همام در کلام گهر بار دیگری فرموده: . به راستى که زیانکارکسى است که در جهت عمرش زیان کرده; و بهره ورى که دیگران به او در خرج عمرش حسرت خورند کسى است که وقتش را در طاعت پروردگارش تمام کرده است. إن المغبون من غبن عمره ، وإن المغبوط من أنفذ عمره فی طاعة ربه. همان، ۳۵۰۲
و نیز فرمود: براى نفس شما قیمتى جز بهشت نیست , جانتان و خودتان را به غیر از بهشت , به چیز دیگرى , نفروشید .
فلیس لا نفسکم ثمن الا الجنة فلاتبیعوها الا بها. بحار الانوار، ج۱، ص۱۴۴
طلای وقت:
سوال: آیا قیاس ارزش وقت با طلا صحیح است؟
پاسخ: به وفور دیدهایم که برخی در مقام نصیحت و برای این که اهمیت وقت را یادآور شوند به دیگری میگویند «وقت طلا است». آنها گرچه وقت را با یک شیء به ظاهر با ارزش و گران سنگ مقایسه میکنند، اما در عین حال حق مطلب را به جا نیاوردهاند. به خاطر این که طلا یک شی قابل تقویم است. ارزشش قابل اندازهگیری است. ارزشش به کمیت درمیآید یا چیزی قابل جبران است، اما وقت انسان قابل تقویم و ارزشگذاری نیست و اگر هدر شد با هیچ چیز قابل جبران نخواهد بود؛ بنابراین تشبیه ارزش وقت به طلا گرچه ارزش وقت را از سایر امور بالاتر می برد، اما صحیح نیست زیرا این تشبیه به عکس مقصود ما، باعث کاستن ارزش حقیقی وقت و عمر انسان می شود. اگر انسان به این نکته که عمر یا وقت چیزی است که اگر هدر شد قابل جبران نیست توجه داشته باشد، دچار وسواس عجیبی در استفاده بهینه از ساعات عمرش خواهد شد و آن را ارزان ازکف نخواهد داد. تنها چیزی که ارزش هم سنگ وقت و عمر انسان را دارد، علم و اخلاق است که اگر انسان در تحصیل آن کوشید، میتواند ادعا کند که قدر وقت و عمر خویش را شناخته است.
عزیزترین سرمایه:
سوال: بزرگترین سرمایه انسان در زندگی چیست؟
پاسخ: بى شک وقت و فرصت بزرگترین سرمایه گرانبها و بى نظیر براى بشر است، که مى توان در استفاده بهینه از آن، در همه عرصه ها به پیش رفت و به عالى ترین درجات مادى و معنوى نایل گشت.
وقت همان عمر انسان است که سرمایه اى بالاتر از آن نیست، مشروط بر این که از آن براى رشد و ترقى ظاهر و باطن استفاده شود، یعنى وقت نردبان ترقى گردد، و گرنه نه تنها سرمایه نیست بلکه شرمایه، و وسیله شرّ و تیره بختى است. بر همین اساس امام سجّاد(ع) در فرازى از دعاى خود به خداوند عرض مى کند: عمر طولانى تا هنگامى که عمرم در راه اطاعت تو صرف شود به من عطا کن، و هرگاه عمرم چراگاه شیطان گردد، جانم را قبل از پیشى گرفتن عذابت بگیر. و عمرنی ما کان عمری بذله فی طاعتک فاذا کان عمری مرتعا للشیطان فاقبضنی الیک. ) صحیفه سجادیه، دعای ۲۰)
بهره گیرى از وقت بزرگترین توفیقى است که نصیب بشر مى شود، و او مى تواند در پرتو آن به اهداف عالیه برسد، و به پیروزى در همه ابعاد دست یابد، وقت گوهر ناب و گران سنجى است که ارزش هیچ چیز را نمى توان با آن مقایسه کرد.
سعدى چیزى را براى سنجش ارزش وقت نیافته جز شب قدر را که مطابق قرآن بهتر از هزار ماه است آنجا که گوید:
قضا روزگارى زمن در ربود که هر روزش از پى شب قدر بود
مکن عمر ضایع به افسوس و حیف که فرصت عزیز است و الوقت ضیف
و از سخنان، امام صادق(ع) است که هیچ چیزى عزیزتر از روح و وقت تو نیست: «لیس شى ء اعزّ من قلبک و وقتک. لئالى الاخبار، ج ۱، ص ۱۶.
برهمین اساس پیامبران و امامان و اولیاء خدا بیشترین استفاده را از وقت خود نموده و وقت گذرانى بیهوده را از گناهان بزرگ مى شمردند.
سهل بن عبداللّه گفته است: وقت توعزیزترین چیزها است پس آنرا به گرانبهاترین چیزها به کارگیر وقتک اعزّا لأشیاء فاشغله بأعزّالأشیاء.
پیروان راستین امامان(ع) از علما و مراجع و سایر اولیاء، به پیروى از امامان(ع) به اوقات خود احترام شایانى مى کردند، و به همین علت به درجات عالى رسیدند. یکى از این علما و مراجع، مرحوم آیت اللّه العظمى شیخ محمد حسن نجفى معروف به صاحب جواهر(مؤلف جواهرالکلام) است، این مرد بزرگ بر اثر اهمّیت دادن به وقت، این کتاب را که شامل فقه استدلالى همه ابواب فقه است و در بیش از ۴۰جلد تألیف شده، به رشته تحریر درآورد، و چنین کتاب ارزشمندى رابه جهان بشریت تحویل داد، نقل شده یکى از پسرانش از دنیا رفت، او از آن با خبر شد، دست از قلم کشید و کنار جنازه پسر آمد، و پس از تلاوت آیاتى از قرآن، همانجا بقچه خود را گشود، و از فرصت استفاده نمود، و مشغول نوشتن کتاب جواهر شد، تا حاضران از غسل و تکفین پسرش فارغ شوند.
ملاک ارزش:
سوال: چگونه می توانیم ارزش وقت خود را افزایش دهیم؟
پاسخ: مهمترین چیزی که به زندگی و عمر آدمی ارزش خاص می دهد و حتی ملاک سنجش ارزش عبادت و پرستش انسان است، انتخاب و گزینش آگاهانه راهی است که به قرب خداوند و خدایی شدن انسان می انجامد. خصوصیتی که در کتب فلسفه اخلاق با واژه اختیار تعریف می شود. اختیار ویژگی خاصی است که آدمی را از سایر پدیده ها ممتاز می سازد و فصل مقوم انسانیت انسان است.
انسان در یک تعریف حقیقی؛ یعنی یک موجود انتخابگر، بدین خاطر او در زندگی خود دائما، در هر ساعت و دقیقه و بلکه در هر لحظه ای با انتخاب و گزینش روبرو است و هرگز قادر نیست بدون آگاهی و انتخاب به زندگی خود ادامه دهد و همین خصوصیت هم پایه و مایه ارزش گذاری تمام رفتارهای او در طول حیات است. به هرمقدار که آگاهی انسان فزونی می گیرد و خود را از اسارت ها می رهاند و زندگی اش اختیاری تر می شود و خویش را در مسیر کمال و خدایی شدن قرار می دهد، ارزش لحظات عمر او نیز افزایش می یابد.
ما به راحتی درک می کنیم که ارزش لحظات عمر یک عالم و عارف وارسته، با یک فرد عامی عادی که در تقویت آگاهی و آزادی خویش در مسیر خداوند نکوشیده، قابل مقایسه نیست. قرآن کریم به این حقیقت اشاره کرده و می فرماید: آیا دانایان با نادانان برابرند، هرگز چنین نیست. هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون.( زمر، ۹).
بنابراین ارزش وقت انسان به نوع و کیفیت انتخاب های او بستگی دارد، چون علم و آگاهی انسان دارای مراتب است، اختیار انسان و پیرو آن ارزش وقت و لحظه های عمر او نیز مراتب دارد. انسان های خود ساخته ای که از درجات بالاتری از اختیار ؛ یعنی آگاهی و آزادی، برخوردارند و آگاهانه خدا را برگزیده اند، عمر با ارزش تری نیز دارند و کسانی که از اختیارشان ضعیف است، ارزش عمرشان پایین است. اگر بخواهیم ارزش عمر و لحظات آن را افزایش دهیم چاره ای جز تلاش در جهت معرفت خداوند و خود سازی که زمینه آزادی انسان از هوای نفس و شیطان را فراهم می آورد، نیست.
کیمیاى جوانى:
سوال: چرا برخی جوانان برای وقت خود ارزش قایل نیستند؟
پاسخ: وضع اکثر جوانان مانند مردى ثروتمند می ماند که سرمایه خود را بدون پروا خرج مى کند, غافل از آن که دیر یا زود ثروت کلانش به پایان خواهد رسید. (آنتوان چخوف) با این که کمتر از پنجاه سال عمر کرد, اما به دلیل آن که قدر وقت را مى دانست هزار داستان کوتاه و چندین کتاب از خود به یادگار گذاشت.
شاید (یک روز) خیلى بى اهمیت به نظر برسد, اما از لحاظ کیفیّت با (یک سال) بلکه گاهی با (ابدیت) برابر است. دانشمندى مى نویسد: (ما همچون زارعى هستیم که هر روز بیشتر از روز گذشته کشتزار مرگ خود را شخم مى زنیم. )
رشته عمـر تو را لیـل و نهار پاره سازد لحظه لحظه تارتار
ایام جوانى, دوران درخشندگى و فروغ زندگى است. دنیا با درخشش جوانان, سرسبز و با طراوت است, به طورى که دنیاى بى جوان, ماتمکده اى بیش نیست.
ویژگى هایى نظیر نشاط, کوشش, هیجان, انتقاد, زیبا دوستى, پویایى, نوجویى و نوآورى, همزاد با این دوران است. جوان با این توشه به سوى هدف گام بر مى دارد و همواره در پى رسیدن به سعادت, تلاش و کوشش مى کند. دل جوان با نوخواهى, طراوت مى یابد, چرا که جوان براى زمانى غیر از زمان گذشتگان آفریده شده و پذیرش سخن و اندیشه نو با سرشت او آمیخته است.
جـوانى یکى از نعمتهاى پرارج الهى و ازسرمایه هاى بزرگ سعادت در زندگى بشر شناخته شـده است. این دوران از عمر انسان، اگر چه خود قسمتى ازمجموع عمر آدمى است، ولی از نظر اسـلام بـه انـدازه اى ، مـهـمّ، ارزنده وممتاز قلمداد شده که گفته می شود در روز قیامت از این نعمت بطور خاص ، پرسش مى شود.
پیامبر اکرم (ص ) فرمود: در قـیـامـت هـیـچ بـنـده اى قـدم از قـدم بـرنـمـى دارد، مـگـر ایـنـکـه از او سـؤ ال مى شود: عمرش را در چه کارى صرف نموده و از جوانى اش که در چه راهى تمام کرده است و از مالش که از چه راهی بدست آورده و چگونه مصرف نموده است و از محبت ما اهل بیت(ع) . اذا کان یوم القیامه لا یزول العبد قدما عن قدم حتی یسئل عن اربعة اشیاء، عن عمره فیما افناه و عن شبابه فیما ابلاه و عن ماله من این اکتسبه و فی ما انفقه و عن حبنا اهل البیت. (جامع الاخبار، ص۲۰۴)
على علیه السلام فرمود: دو چـیـزاسـت کـه قـدر و قـیمتشان را نمى شناسد، مگر کسى که آن دو را از دست داده باشد، یکى جوانى و دیگرى تندرستى . شیئان لا یعرف فضلهما الا من فقدهما: الشباب و العافیه. (غرر الحکم، ح۵۷۶۴)
پیامبران و امامان (ع) به طور مکرر مردم را به اغتنام فرصت ها و اهمیت دقت و استفاده صحیح از آن سفارش مى کردند، و خود در این راستا پیشتاز و الگو بودند، پیامبر(ص) به ابوذر فرمود: پنج چیز را قبل از فرارسیدن پنج چیز دیگر غنیمت بشمار؛ زندگى قبل از مرگ، سلامتى قبل از بیمارى، فراغت قبل از اشتغال، جوانى قبل از پیرى،و بى نیازى را قبل از تهى دستى. اغتنم خمسا قبل خمس، حیاتک قبل موتک و صحتک قبل سقمک و فراغک قبل شغلک و شبابک قبل هرمک و غناک قبل فقرک. (مکارم الاخلاق، ج۲، ص۳۶۴)
البته علت اینکه برخی جوانان قدر جوانی خود را نمی دانند و آن را به بطالت می گذرانند ، نا آگاهی ایشان است. جوان یعنی کسی که در ابتدای راه زندگی است و به طور طبیعی تجربه اش برای زندگی اندک است. از جوان توقع نمی رود که مانند یک فرد مسن و سرد و گرم چشیده روزگار آگاهانه انتخاب و عمل نماید، ولی باید به لحاظ فرهنگی شرایط را به گونه ای سامان دهی نمود که این آگاهی و اختیار در او تقویت شود و از فرصت های خود در جهت رشد و کمال انسانی بهره بیشتری ببرد.
مصرف بهینه جوانی:
راهـهـایـى کـه فـرصـت جـوانـى بـایـد در آنـهـا مـصـرف شـود، در روایـات اهل بیت علیهم السلام نشان داده شده که به برخى از آنها اشاره مى کنیم :
الف ـ تـحـصـیـل عـلم : دانش و آگاهی خوراک روح انسان است. انسان به هیچ چیزی در زندگی خود به اندازه علم و دانش نیاز ندارد. بهترین دوران کسب دانش ایام جوانی است، زیرا به هر میزان که آدمی پیر می شود قدرت فراگیری اش کاهش می یابد. رسـول خـدا (ص) فرمود: کسى که درجوانى دانش بیاموزد، مانند نقشى است که بر سنگ کنده باشند. من تعلم فی شبابه کان بمنزله الرسم فی الحجر. (بحار الانوار، ج۱، ص۲۲۲)
امام صادق علیه السلام فرمود: دوسـت نـدارم ، جـوانى از شما مسلمانان را ببینم مگر آنکه روز او به یکى از دوحالت آغاز شود؛ یا دانشمند باشد یا دانشجو، اگر چنین نکرد ( ودر نادانى به سر برد) در اداى وظیفه کوتاهى کـرده و کـوتاهى دراداى وظیفه از بین بردن جوانى است . از بین بردن جوانى گناه است و اگر مـرتـکـب گـناه شود، درعذاب الهى مسکن خواهد گزید، قسم به خداوندى که محمد(ص ) را به حق به نبوّت فرستاده است .
ب ـ عـبادت و بندگى : بعد از دانش هیچ چیزی به مانند عبادت در رشد و کمال انسان موثر نیست. اسلام ، نسل جوان را دعوت مى کند که بنده خدا باشند وخود را از افسار گـسـیـختگى و بى بند و باریهایى که دشمنان اسلام پیش پاى جوانان مى گذارند، برهانند. آنـان کـه ایـام جـوانـى خود را صرف عبادت و بندگى خدا کرده ، از گناهان پرهیز مى کنند، در پـیـشـگـاه الهـى مـورد احـتـرام وارزش بـوده ، در سـایـه رحـمـت او بـهـره مـنـد خـواهـنـد بـود. رسول خداصلى الله علیه وآله فرمود: همانا خداوند، جوانى را که جوانى خود را در اطاعت و بندگى خدا گذرانده ، دوست دارد. ان الله یحب الشاب الذی یفنی شبابه فی طاعه الله. (کنز العمال، ح۴۳۰۶۰)
همچنین فرمود: خـداونـد هـفـت گـروه را در سـایـه رحمت خود جاى مى دهد، روزى که سایه اى جز سایه او نیست ، اوّل زمامدار دادگر و دوّم جوانى که در عبادت خداوند پرورش یافته باشد… .
ج ـ اخـلاق نـیـکـو: شخصیت انسان را صفات و ملکات اخلاقی او شکل می دهد و دوران جـوانـى ، بـهـتـریـن فـرصـت بـراى بـه دسـت آوردن فضایل اخلاقى است .
رسول خدا (ص )فرمود: جوان سخاوتمند خوش اخلاق ، در نزد خدا از پیر بخیلِ عابدِ بداخلاق ، محبوبتر است . شاب سخی حسن الخلق احب الی الله من شیخ بخیل عابد سیء الخلق. (کنز العمال، ح۱۶۰۶۱)
د ـ تـوبـه : جـوانـى ، بهترین فرصت براى تغییر مسیر از زشتیها و پلیدیها به پاکیهاست . اسـلام بـه جـوانـان ، پـناهگاه مطمئن ومحکمى را نشان داده و آنها نیز باید براى درامان ماندن از سـقـوط و افـتـادن درمـنـجـلاب گناه ، به آن پناهگاه پناه برده توبه نمایند که جوانى ، بهار توبه است . پیامبر اکرم (ص ) فرمود: هیچ چیزی نزد خداوند از جوان توبه کار محبوب تر نیست . ما من شئ احب الی الله تعالی من شاب تائب. ( کنز العمال، ح۱۰۲۳۳)
زمان کوشش:
سوال: چه کنیم تا از وقت خود بهترین استفاده را ببریم و زیانکار نباشیم؟
پاسخ: چه سرمایه ای با ارزشتر از لحظه های عمر انسان در این دنیا و چه زیانی بالاتر از این که لحظات گرانبهای عمر در آمال و آرزوهای فانی هدر رود و برای فردای خود کاری نکرده باشیم. آدمی تنها یک بار این ساعت ها و روزها را درک می کند و به سرعت می گذرد، در حالی که تبعات آن چه خوب و چه بد تا ابد همراه ما خواهد بود.
مولی علی (ع) در کلامی فرمود: بر استى که زیانکارترین مردم در تجارت و معامله عمر و پشیمان ترین آنان در سعى و کوشش کسى است که پیکرش را در پى آرزوهایش بفرساید و مقدّرات الهى با وى مساعدت ننمایند و او به آرزوهایش نرسد، آنگاه با اندوه و حسرت فراوان از جهان بیرون رود و با رنجهاى فراوان وارد آخرت گردد. ان اخسر الناس صفقه و اخیبهم سعیا رجل اخلق بدنه فی طلب آماله و لم تساعده المقادیر علی ارادته، فخرج من الدنیا بحسراته و قدم علی الاخره بتبعاته: (عیون الحکم و المواعظ، ج۱، ۱۵۷)
آن امام همام در جای دیگری هشدار می دهد و می فرماید: آگاه باش که شب و روز در تو عمل می کنند و از تو می گیرند ( کنایه از اینکه انسان با هر دقیقه و ثانیه ای که از عمرش می گذرد، قسمتی از حیات و سرمایه های حیاتی اش را از کف می دهد و به همان اندازه پیر و ضعیف می شود) پس تو نیز سهم خود را با کار و کوشش از آن بگیر. إن اللیل والنهار یعملان فیک فاعمل فیهما ، ویأخذان منک فخذ منهما. ( غرر الحکم، ح۳۷۰۵)
قرآن مجید مى فرماید: و کسانی که در ما کوشش کنند، هر آینه به راه های خویش هدایتشان کنیم و بدرستی که خدا با نیکوکاران است. و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان اللّه لمع المحسنین. ( عنکبوت،۹۶)
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آرامش ما در عدم ما است.
امیر مومنان در کلام گهر بار دیگری فرمود: ای مردم الان الان ( قدر هر آن و لحظه خود را بدانید) و به کارو کوشش بپردازید قبل از این که پشیمان شوید و قبل از این که کسی بگوید: ای حسرت بر من که در کنار خدا بودم و (در مورد رسیدن به قرب او) کوتاهی کردم. الآن الآن من قبل الندم ، ومن قبل أن تقول نفس : یا حسرتى على ما فرطت فی جنب الله. ای مردم الان الان (عمل و کوشش نمایید) تا هنگامی که آزادی عمل دارید ، چراغ روشن است ، درب توبه باز است ، قلم خشک نشده و نامه عمل مفتوح است. أیها الناس ! الآن الآن مادام الوثاق مطلقا ، والسراج منیرا ، وباب التوبة مفتوحا ، من قبل أن یجف القلم وتطوى الصحف. (تنبیه الخواطر،ج۲، ص ۸۹ )
و قبل از این که اهل عذاب فریاد برآورند که ای پروردگار ما را از آنچه در آنیم خارج نما تا عمل صالحی انجام دهیم غیراز آنچه قبلا می کردیم، (پاسخ می شنوند که) مگر ما به شما عمر و فرصت ندادیم؟ و کسانی را برای تذکر دادن به شما مامور نساختیم؟ و انبیاء را برای انذار شما نفرستادیم؟ پس عذاب را بچشید، زیرا که ظالمین را یاری نخواهد بود. وهم یصطرخون فیها ربنا أخرجنا نعمل صالحا غیر الذی کنا نعمل أولم نعمرکم ما یتذکر فیه من تذکر وجاءکم النذیر فذوقوا فما للظالمین من نصیر. ( فاطر،۳۷).
آفت تسویف:
سوال: از نظر بزرگان اهمیت زمان حال تاچه اندازه است؟
پاسخ: تنها افراد قوی و با اراده قادرند فورا نسبت به کارهای خیر و مفید اقدام کنند. آدم های بی اراده، راحت طلب و هوس باز، معمولا کارهای خود را به فردایی محول می کنند که شاید هرگز نیاید. تاخیر انداختن کارها و کار امروز را به فردا وانهادن وسوسه شیطان است و از جمله آفـت هـاى بزرگ اغتنام فرصت محسوب مى شود. انداختن کار امروز به فردا مخصوص امروز نیست، فردا هم وضعیت همین طور است و گاهی انسان آنقدر کارهای مهم را عقب می اندازد که به کلی توفیق انجام آن را از دست می دهد. در روایات اسلامى ، از این موضوع با عنوان (تسویف ) یاد شده است .
امیر مؤ منان (ع ) در ضمن نامه اى به یکى از اصحاب فرمود: «با آن چه از عمرت باقى مانده از گذشته جبران کن، فردا و پس فردا مگو( و کار امروز را به فردا وانگذار) زیرا گذشتگانى که به هلاکت رسیدند، به خاطر پایدارى در آرزوها و امروز و فردا کردن بود، تا آنگاه که ناگهان فرمان خدا(مرگ) به سویشان آمد، در حالى که غافل بودند. فتدارک ما بقی من عمرک و لا تقل غدا و بعد غد فانما هلک من کان قبلک باقامتهم علی الامانی والتسویف حتی اتاهم امر الله بغته و هم غافلون. (بحارالانوار، ج۷۳، ص۷۵)
امام باقر(ع ) فرمود: از به تاخیر انداختن کار بپرهیز؛ زیرا تسویف دریایى است که هلاک شدگان ، در آن غرق مى شوند. ایاک و التسویف فانه بحر یغرق بیه الهلکی. ( بحار الانوار، ۷۸،ص۱۶۴)
امیر المومنین علی(ع) فرمود: آگاه باش که گذشته عمر تو تمام شده و آینده تنها در حد آرزو است و همین الان فرصت داری که عمل کنی. إن ماضی عمرک أجل ، وآتیه أمل ، والوقت عمل. ( غرر الحکم، ح۳۴۶۲).
گذر لحظه ها:
سوال: گذر عمر چه عبرتی برای انسان دارد؟
پاسخ: فخر رازی، از مفسران بزرگ می گوید: یکی از بزرگان و وارستگان می گفت: شخصی را دیدم که یخ می فروخت و مکرر فریاد می زد: به کسی که سرمایه اش ذوب می شود، رحم کنید».ارحموا من یذوب رأس ماله. انسانی که روز به روز از عمرش کاسته می شود و در برابر آن، فضایلی کسب نمی کند، مانند یخی است که آب می شود و هیچ می گردد.
گذشت فرصت ها,آنچنان سریع است و گاهى انسان چنان غافل و غرق روزمرگى هاى زندگى مى شود که متوجه گذشتن آن نمى شود. به تعبیر حضرت على(علیه السلام): فرصت همچون ابر مى گذرد، فرصت هاى نیک را غنیمت بشمارید، و قبل از گذشتن، از آن ها بهره بگیرید. و الفرصة تمرّمرّ السّحاب فانتهزوا فرص الخیر. (نهج البلاغه، حکمت ۲۱)
از طرفی هم عمر و گذشت آن قابل جبران نیست. آنان که در واپسین سال هاى عمر, آرزوى بازگشت دوباره آن را دارند, به جایى نمى رسند و این آرزوى دست نیافتنى بر دلشان مى ماند و چون اجل فرا برسد, یک ساعت هم قابل تأخیر و تقدیم نیست: ولن یؤخر الله نفساً اذا جاء اجلُها.( منافقون، ۱۱)
بنابراین سه چیز در این زمینه عبرت انسان است: گذرا بودن عمر، سرعت لحظه ها و اینکه آنچه رفت باز نمی گردد.
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هردم جرس فریاد مى دارد که بر بندید محملها
روز بگذشـت خیالسـت که از نـو آید فرصت رفته محالست که از سر گردد
بزرگى در مقام نصیحت به فرزند خود گفت: ضربان هاى قلب و دقایق حیات, هر کدام شماره معیّن دارد; نه کم مى شود و نه زیاد. مرگ خود مى رسد و همین که پیمانه عمر لبریز شد, نداى رحیل در مى دهند. پس حسابگرانه زندگى کنیم که به هنگام رفتن, حسرت و تأسف نداشته باشیم.
فرزند من، هر دقیقه اى که می گذرد فرصتى از تو فوت مى شود که هیچ وقت به دست نمى آید. لحظه اى که به کارهاى مفید صرف شود, تخمى است که مى روید و بزرگ مى شود و روزى ثمر مى دهد. زندگى, کوتاه تر از آن است که ساعتی از آن را تلف کنیم. پس بر دقایق حیات خود حریص باش و روزهاى عمر گران بها را بى جا صرف مکن که آب رفته به جوى باز نمى گردد و روز گذشته تجدید نمی شود.
علی (ع) فرموده: چه باسرعت می گذرد ساعت ها در روز و روزها در ماه و ماه ها در سال و سالها در عمر انسان. ما أسرع الساعات فی الیوم ، وأسرع الأیام فی الشهر ، وأسرع الشهور فی السنة ، وأسرع السنین [ السنة ] فی العمر (نهج البلاغه، خطبه ۱۸۸)
حتی خوب بودن و کار نیک کردن کافی نیست، باید بهترین بود و بهترین کار را انتخاب کرد، زیرا کسانی که گزینه اول را انتخاب می کنند، مانند کسانی که بد عمل می کنند، دچار حسرت می شوند. تنها کسانی از خودشان راضی خواهند بود که بهترین باشند.
شیخ بهایى گفته: آنچه ندارد عوض اى هوشیار عمر عزیز است غنیمت شمار.
فرصت سوزی:
سوال: چه عواملی باعث وقت کشی و فرصت سوزی می شود.؟
پاسخ: لحظه ها و ساعتها فرصتهایی هستند برای شکوفا شدن و تلف شدن آن ها به معنی ناشکوفا ماندن انسان است. به راحتی می بتوان گفت: تلف شدن وقت، بزرگترین آفت زندگی است. اگر انسان بتواند ارزش لحظه های زندگی را درک کند، هرگز نخواهد گذاشت حتی ثانیه ای از آن بدون استفاده تلف شود. اولیاء خدا قدر لحظه لحظه زندگی خود را می دانستند. هر کس به هر میزان که از کمال و انسانیت برخوردار است، آن را مدیون بهره مندی صحیح از فرصتها است. امکان ندارد کسی با فرصت سوزی و وقت کشی به مقام و منزلتی، چه مادی و چه معنوی، رسیده باشد.
کـسـانـى که عمر خود را، ضایع کرده و اوقاتى را که خدا براى رشد و کمالشان ، قرار داده ، صـرف هـوا و هـوس نـمـوده انـد، روز قـیامت ، دچار حسرت و اندوه و عذاب الهى مى شوند و در آن روز، بـیـدار شـده و مـى فـهـمـنـد کـه نباید عمر خود را، تلف و زندگى را به بیهودگى ، مى گذراندند. از این رو، فریاد برمى آورند که خداوندا! یک بار دیگر ما را به دنیا برگردان ، تـا تـمـام لحـظات زندگى را در کسب ایمان ، عمل صالح و اخلاق نیکو، صرف کنیم و از الطاف تو، بهره مند گردیم . ولى در پاسخ آنان ، گفته مى شود: باید وقتى که در دنیا بودید، از وقت و عمرتان ، بهره مى گرفتید.
بهره مندی از لحظه های حیات نیاز به دانش فراوانی دارد و بدون شناخت اهداف بزرگ زندگی، آشنایی عمیق با خود انسانی و استعداد های فراوانی که در نهاد انسان نهفته است و باید شکوفا شود، امکان پذیر نیست. آشنایی با عوامل فرصت سوزی و اتلاف وقت و آشنایی با روش مصرف بهینه وقت یکی از آگاهی هایی است که در این زمینه لازم است. بـرخـى از عـواملى که باعث مى شود، انسان نتواند به خوبى از فرصت ها بهره بردارى کند، عبارت است از:
الف ـ کـسالت و تنبلى : کسالت و تنبلى نوعى بیمارى است که چون خوره ، دین و دنیاى انسان را نـابـود مـى سـازد. از ایـن رو اسـلام آن را نـکـوهش کرده و پیروان خود را از دچار شدن به آن برحذر مى دارد. امام باقر(ع ) فرمود: تنبلى ، به دین و دنیاى انسان ، ضرر مى زند. الکسل یضر بالدین والدنیا .(بحارالانوار، ج۷۵، ص۱۸۰)
در جاى دیگر مى فرماید: مـن از مردى که در کار دنیایش تنبلى کند، خوشم نمى آید، کسى که در امر دنیایش کاهلى کند، در امر آخرتش کاهل تر خواهد بود.
ب- بى هدفى : اگر هدف انسان در زندگى مشخص باشد در هر لحظه و با سرعت ، آن هدف را پـى مـى گـیـرد؛ امـا آدم بـى هـدف ایـنـجـا و آنـجـا پـرسـه مى زند و وقت خود را به بطالت و بیهودگى از دست مى دهد.
د ـ بى برنامه بودن : بسیارى از فرصت ها در اثر نداشتن برنامه درست ، ازدست مى روند.
ه ـ لهـو و بـیـهـودگـى : روى آوردن انـسـان بـه خـوشـگـذرانـى هـاى مـوقـت و بـى حـاصـل ، فـرصت هاى گرانبها را نابود مى کند؛ البته معناى آن ، نداشتن تفریح نیست ، بلکه باید تفریح انسان در راستاى کمال طلبى باشد.
خ- بی کاری: یکی از عوامل تباه کننده عمر ،بیکاری است که اسلام به شدت آن را نهی کرده است . پیامبر گرامی اسلام فرمود: براستی خداوندانسان تندرست وبیکاررا که نه به کار دنیا می پردازد ونه به کار آخرت ،دشمن می دارد. انّ اللّه یبغض الصحیح الفارغ لافی شغل الدنیا ولا فی شغل الاخره. (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۷، ص۱۶۴)
ح- پر خوابی: روزی چند ساعت خواب برای هر کسی لازم است، ولی بیش از آن موجب اتلاف وقت می شود و فرصت زندگی را کوتاه خواهد کرد. امام صادق (ع) فرموده: منفعل ترین مردم که خدا اورا دشمن دارد،کسی است که ازفرط پرخوری شب هنگام به خواب رفته و بسان مرداری که به گوشه ای افتاده ونیز کسی که روزرابه بطالت وبیکاری تلف کند.ابغض الخلق الی اللّه جیفه باللّیل وبطّال بالنّهار. (بحار الانوار، ج۸۴، ۱۵۸)
ج- بازی: بازی در صورتی مفید است که به نحوی به شکوفایی استعداد های انسان کمک کند، برخی بازی ها ورزش و حرکت آفرین اند، ولی برخی بازی ها صرفا سرگرمی و غیر مفید اند و کمکی به انسان نمی کنند.
د- بی برنامگی: برنامه و نظم مهمترین عامل کنترل لحظه ها از اتلاف و بیهودگی است. بدون برنامه به طور حتم وقت انسان هدر خواهد شد. از آن رو در آموزه های اسلامی روی این موضوع تاکید بسیار شده است.
ذ- آرزوها و امیدها: برخی آدمها اصولا خیال پرداز و غیر واقعیت گرا هستند. این دسته همواره با آرزوها و امید های دراز و غیر واقعی خود مشغول اند و به اهدافی می اندیشند که رسیدنی نیستند. علی(ع) در مورد ایشان می فرماید: ضایع شدن عمر، بین امیدها و آرزوها است. ضیاع العمر بین الآمال و المنی . ( عیون الحکم و المواعظ، ص۳۰۹)
در مـقـابـل ایـنـهـا، کـسـانـى هـستند که عمر خود را غنیمت دانسته و در راه کسب ایمان و بندگى خدا کـوشـیـده انـد و رضـاى او را جـلب کـرده انـد و در آخرت نیز، از رضاى حق و بهشت او، بهره مند خواهند شد.
به طور کلی از نظر اسلام تمام اوقاتی که در غیر عبادت خدای می گذرد، ضایع شده تلقی شده است. امام علی(ع) صرف عمر درغیر عبادت واطاعت راتضییع عمر می داند ومیفرماید: عمرخود را ازضایع شدن در غیر عبادت وطاعت خدای حفظ کن. احفظ عمرک من التضییع له فی غیر العباده والطّاعات. (همان، ص۷۶)
البته پر واضح است که عبادت مخصوص نماز و روزه و مانند آن نیست و از این نظر تمامی کارهای انسان در صورتی که در مسیر قرب الهی برنامه ریزی شود، به عنوان عبادت تلقی می گردد.
در قرآن آنچه را که موجب اتلاف وقت مى شود به عنوان لغو، باطل، افراط و به طور کلّى بیهوده گرایى و پوچى، از آن سرزنش شده است، چرا که موجب نابودى عالى ترین سرمایه زندگى، و آفت زیست سالم مى گردد، خداوند در تعریف انسان با ایمان مى فرماید: مؤمنان از کارهاى بیهوده روى گردان هستند. و الّذین هم عن اللّغو معرضون. (مومنون، ۳)نیز در چندین آیه، خسارت و آه و افسوس آنان را که به وقت اهمّیت ندادند، در قیامت متذکر شده در یک جا مى فرماید: در قیامت اهل باطل و اتلاف گران وقت زیان خواهند دید و خسر هنا لک المبطلون. (غافر، ۷۸) و در مورد دیگر مى فرماید: باید ترسید از آن روزى(قیامت) که انسان بیهوده گرا بگوید افسوس بر من از افراط کارى و کوتاهى هایى که در راه اطاعت خدا نمودم. ان تقول نفسٌ یا حسرتى على ما فرّطت فى جنب اللّه. (زمر، ۵۶)
گوهر وقت بدین خیرگى از دست مده آخـر این عمـر گران مـایـه بهـایى دارد
غفلت و حسرت:
سوال: حسرت انسان در آخرت به خاطر چیست؟
پاسخ: یکی از اسامی قیامت ، روزحسرت است. بیشترین حسرتی که انسان در آن روز بدان دچار می شود، نسبت به لحظات غفلت از خداوند است، وقتی که می بیند چه بهره ها در دنیا از عمرش می توانست ببرد و نبرده و چه کارها که می توانست انجام دهد و نداده و چه نورها که می توانست برای آخرتش ذخیره کند و نکرده.
دنـیـا مـحـلّ کـار، کـوشـش و عـمـل و تقرب به خداوند اسـت و آخـرت ، جـاى بـهـره بـردارى از عمل دنیا، باید کارى کرد که در آخرت دچار حسرت نشد. قرآن کریم مى فرماید: آنـــان (سـتـمگران ) را از روز حسرت [ روز رستاخیز که براى همه مایه تاءسف است ] بترسان ،در آن هنگام که همه چیز پایان مى یابد! و آنها در غفلتند و ایمان نمى آورند! و انذرهم یوم الحسره اذ قضی الامر و هم فی غفله و هم لا یومنون. (مریم، ۳۹ )
اگر ما هم دچار غفلت شویم و از حسابرسى عمر و عملکرد خویش غافل گردیم, حسابگرانى دقیق, مأمور ثبت و ضبط اعمال و ارزیابى شخصیت فکرى و عملى ما براساس عملکردمان هستند. آنها نه غافل مى شوند و نه چیزى از چشم بیناى آنان پوشیده مى ماند. به فرموده امام على(علیه السلام): عمر تو, همان تعداد نفس هاى توست و کسى مراقب آنها است و آنها را مى شمارد.انّ عمرک عدد انفاسک وعلیها رقیب یحصیها . (غررالحکم، ۳۴۳۴ )
الإمام زین العابدین ( علیه السلام ) در دعایی فرموده : خدایا مرا در وقت هاى غفلت و بى خبرى، براى یاد خودت هوشیار و بیدار کن، و در روزگار فرصت و فراغت، به عبادت و بندگى بگمار و برای من راه آسانی به سوی محبت خود قرار ده، تا خیر دنیا و آخرت را برایم کامل گرداند. اللهم صل على محمد وآله ، ونبهنی لذکرک فی أوقات الغفلة، ستعملنی بطاعتک فی أیام المهلة ، وانهج لی إلى محبتک سبیلا سهلة أکمل لی بها خیر الدنیا والآخرة.( صحیفه سجادیه، دعای ۲۰)
سعدى مى گوید:
صاحبا عمر، عزیز است غنیمت دانش گوى خیرى که توانى ببر از میدانش
جاى گریه است بر این عمر که چون خنده گل پنج روزى است بقاى دهن خندانش
در قـیامت عمر، جوانى و مال انسان مورد پرسش قرار مى گیرند. چنان که امام صادق (ع ) مى فرماید: از جمله مواعظ لقمان به فرزندش این بود که در قیامت وقتى در موقف حساب قرار گرفتى ، از تو درباره چهار چیز مى پرسند: جوانى ات را چگونه پوساندى و نابود کردى ؟ عمرت را در چه راه فانى ساختى ؟ مالت را از کجا به دست آوردى و در چه راه صرف کردى ؟عن شبابک فی ما ابلیته و عمرک فی ما افنیته و مالک مما اکتسبته و فی ما انفقته.( اصول کافی، ج۲، ۱۳۴) در مـیـان چـهـار مـورد مـزبـور، دو مـورد اول (نـعـمـت جوانى و نعمت عمر) که موضوع بحث ماست از گـرانـبـهـاتـریـن نـعـمـت هـاى خـداونـد هـسـتـنـد؛ دوران جـوانـى بـهـتـریـن فـرصـت بـراى نـیل به پیروزى هاى درخشان زندگى است ، خداى مهربان در جسم و جان جوانان به طور طبیعى سـرمـایـه هـایـى را بـه امانت سپرده که اگر به خوبى مورد استفاده قرار گیرند، مى توانند موجبات خوشبختى و سعادت جوانان را در دنیا و آخرت فراهم آورند.
انـسـان بـایـد از عـمـر خـود در راه کـمـال انـسـانـى بـهـره گـیـرد. ایـن کمال در افزایش علم و معرفت و اطاعت خدا خلاصه مى شود. هر چه غیر از این باشد، اتلاف عمر مـحـسـوب مـى شـود. اگـر کـار و کـسـبـى دارد، اگـر زنـدگـى تـشکیل مى دهد، اگر با دیگران نشست و برخاست دارد و حتى اگر به گشت و گذارى در شهرها و کـشورها مى پردازد، همه باید در راستاى این کمال باشد. اغتنام فرصت به استفاده از لحظه لحظه زندگى است . چنین نشاطى تعطیلى ندارد و چنین انسانى خستگى نمى پذیرد.
در روز قیامت بسیارى حسرت فرصت هاى سوخته و عمر تباه شده را خواهند خورد. حسرت اینکه سرمایه عمر را داده و چیزى براى حیات ابدى خویش تدارک ندیده اند. او نردّ فنعمل غیر الذى کنّا نعمل قد خسروا انفسهم. یا مرا برگردانی تا عمل تازه ای انجام دهم غیر از آنچه قبلا مرتکب شدم. (این آرزوی محالی است و) آنها زیان دیده اند .( اعراف، ۳۵) این حسرت, با آرزوى بازگشت دوباره به دنیا براى جبران قصور و سستى و ذخیره سازى عمل صالح است; آرزویى که غیر قابل تحقق و دست نیافتنى است.
فرصت باقی مانده:
سوال: آیا می توان فرصت های سوخته را جبران نمود و عاقبت به خیر شد؟
پاسخ: اگر چه جوانی بهترین و با ارزش ترین فرصت زندگی انسان است و اگر به بطالت و بی خبری بگذرد، جبران ناپذیر است، ولی در عین حال نباید از ارزش مدت باقی مانده و انتهایی عمر غفلت نمود. فرصت های پایانی هم ویژگی های خاص خود را دارد. انسان در ابتدای زندگی پخته و آزموده نیست، از آن رو امکان این که به خطا برود زیاد است، ولی در فرصت های نهایی، با پختگی، تجربه و آگاهی بیشتری همراه می شود و در موقعیتی قرار می گیرد که قادر است با کیفیت بخشیدن به زندگی و رفتار خود، حتی گذشته نه چندان خوب و گاهی بد خود را جبران نماید و پایان خوشی را برای زندگی خود رقم بزند.
بنابراین ارزش آینده و حتی فرصت کم باقی مانده، کمتر از گذشته نیست و به هیچ وجه نباید انسان نسبت به خود، نا امید شود. شخصی ممکن است خدای ناکرده تمام عمر گذشته خود را در گناه و تباهی سپری کرده باشد، ولی در نهایت متنبه شود ، توبه نماید و آینده و فرصت باقی مانده عمر خویش را در عبادت وعمل نیک سپری کند. در این صورت گذشته قابل جبران است و می تواند عاقبت به خیر از دنیا رحلت کند و پایان خوبی داشته باشد.
علی (ع) می فرماید: باقی مانده عمر مومن قابل ارزش گذاری نیست، چون می تواند به وسیله آن از دست رفته را جبران نماید و فرصت های سوخته را زنده کند. بقیة عمر المؤمن لا قیمة لها ، یدرک بها ما قد فات ، ویحیی ما مات. (الدعوات راوندی، ص۱۲۲) و نیز فرموده: قدر و ارزش باقی مانده عمر را کسی نمی شناسد مگر اینکه پیامبر یا صدیق باشد. لا یعرف قدر ما بقی من عمره إلا نبی أو صدیق. (غررالحکم، ح۱۰۸۰۱) چیزی قیمتی و کمیاب تر از فرصت مانده عمر مومن نیست. لیس شئ أعز من الکبریت الأحمر إلا ما بقی من عمر المؤمن. ( محاسبه النفس، ص۷۷)
رسول گرامی اسلام نیز فرموده : کسی که در مدت باقی مانده از عمر خویش نیکی نماید، به خاطر گناهان گذشته مواخذه نخواهد شد و کسی که در مدت باقی مانده نیز گناه کند، به خاطر گذشته و آینده زندگی خود مورد مواخذه قرار می گیرد. من أحسن فیما بقی من عمره لم یؤاخذ بما مضى من ذنبه ، ومن أساء فیما بقی من عمره اخذ بالأول والآخر. (بحار الانوار، ج۳۶، ص۳۵۰)
پنج روزى که درین مرحله مهلت دارى خوش بیاساى زمانى که زمان این همه نیست.
طول عمر:
سوال: با توجه به سختی های زمان پیری چگونه طلب عمر طولانی می تواند سعادت آفرین باشد؟
پاسخ: در پاسخ به این سوال لازم است به چند نکته توجه شود.
اول. بالاخره عمر انسان به هر مقدار که طولانی باشد روزی تمام می شود، عاقلانه ترین کار این است که انسان از فرصتی که دارد چه طولانی و چه کوتاه، در جهت اصلاح خود و جامعه بهره ببرد و برای زندگی پس از مرگ آماده شود. رسول گرامی اسلام فرموده: آگاه باش که عمر محدود است و هرگز کسی را یارای آن نیست که از آنچه برای او مقدر شده فراتر رود، پس در عمل خیر بکوشید، قبل از آن که اجل فرا رسد و فرصت پایان یابد. إن العمر محدود لن یتجاوز أحد ما قدر له ، فبادروا قبل نفاذ الأجل. (اعلام الدین، ص ۳۳۶ )
دوم. خط سیر عمر انسان, رو به زوال فرصت ها, سست شدن قوا و فرسودگى اعضا, باز پس گرفته شدن نعمت هاى الهى, تسلط ضعف بر انسان و از بین رفتن شور و نشاط به پیش می رود. وقتی عمر انسان طولانی می شود، آدمی پیر و فرتوت و چه بسا بیمار می شود و ممکن است ادامه زندگی برایش با رنج فراوان همراه باشد، پس لازم است که خویش را برای چنین وضعیتی آماده سازد و انتظار آن را داشته باشد. . قرآن کریم فرموده: کسی را که عمر طولانی می دهیم دوباره او را به دوران ضعف کودکی باز می گردانیم. ومن نعمّره نُنَکّسه فى الخلق…).( یس، ۶۷)
در کلامی امیر بیان علی (ع) فرموده است: ثمره طولانی شدن زندگی، بیماری و پیری است. کسی که عمرش دراز می شود، مصیبت هایش فزونی می گیرد، بنابراین اگر کسی دوست دارد که زنده بماند و عمری طولانی نماید، باید که برای تحمل بلا و سختی، قلب صبوری آماده سازد. ثمرة طول الحیاة السقم والهرم. من طال عمره کثرت مصائبه. ( غرر الحکم، ح۴۶۲۳، ۸۲۶۸ ) من أحب البقاء فلیعد للبلاء قلبا صبورا .(کشف الغمه، ج۳، ۱۳۸)
سوم. ورود به عالم آخرت کار دشواری است و آمادگی بسیاری را می طلبد و نیاز به ظرفیت وسیعی دارد تا آدمی به اصلاح خود بپردازد ، با توبه و انابه از خدای تعالی بخشش بخواهد ، استعداد های خویش را شکوفا نماید و امکانات حیات اخروی را کامل نماید. فلسفه حیات و زندگی هم همین است، بنابراین معقول نیست کسی قدر لحظات زندگی در دنیا را نداند و با آرزوی مرگ، فرصت کمال و سعادت را از خویش سلب نماید و بلکه مستحب است که انسان در دعای خویش از خدای متعال طالب عمری طولانی باشد. در این زمینه پیامبر خدا(ص) فرموده است: آرزوی مرگ نکنید، زیرا که ورود به آخرت شدید است و آگاه باشید از سعادت انسان عمر طولانی و توبه و انابه به سوی خدای تعالی است. لا تمنوا الموت ، فإن هول المطلع شدید ، وإن من السعادة أن یطول عمر العبد ، ویرزقه الله الإنابة . (کنز العمال،ح ۴۲۱۴۹ ).
چهارم. در عین حال طول عمر هنگامی نافع است که آدمی در طاعت و عبادت حق تعالی بکوشد، پس اگر بنا باشد که این فرصت مورد سوء استفاده شیطان قرار بگیرد و به هر مقدار که بر روزهای عمر آدمی افزوده می شود، بار گناهش افزون گردد، بهتر است که کوتاه شود. امام سجّاد(ع) در فرازى از دعاى خود به خداوند عرض مى کند: بار خدایا به من تا هنگامی که در طاعت تو باشم طول عمر بده و هرگاه که چراگاه شیطان گردد، جانم را بگیر. و عمرنی ما کان عمری بذله فی طاعتک فاذا کان عمری مرتعا للشیطان فاقبضنی الیک. ( صحیفه سجادیه، دعای ۲۰).
پیامبر گرامی اسلام فرموده: خوشا به حال کسی که عمرش طولانی و عملش نیک و جایگاهش در آخرت نیکو باشد، زیرا که خدای را از خویش راضی نمود، و وای بر کسی که عمرش طولانی و عمل و جایگاهش در آخرت بد باشد، زیرا که مورد سخط خدای تعالی بوده. طوبى لمن طال عمره وحسن عمله فحسن منقلبه إذ رضی عنه ربه ، وویل لمن طال عمره وساء عمله وساء منقلبه إذ سخط علیه ربه. (بحار الانوار، ج۶۹، ص۴۰۰)
فرصت سازی:
سوال: چه کارهایی باعث افزایش عمر انسان می شود؟
پاسخ: همیشه شنیدیم که عمر دست خدا است و ما اختیاری در انتخاب و کمیت آن نداریم، ولی این حرف دقیق نیست. درست است که عمر دست خدا است، ولی اینطور نیست که ما هیچ کاره باشیم، هر کس در طولانی یا کوتاه شدن عمر خود نقش دارد. بیشتر مشکلاتی که انسان در بدن خود پیدا می کند و باعث کوتاهی عمرش می شود در اثر عدم رعایت نکات طبی و بهداشتی و تغذیه ای و حرکتی است. هر کس می تواند با انتخاب درست راه زندگی و به طورمثال رعایت بهداشت، تغذیه سالم و ورزش، سلامتی خود را حفظ کند و بر طول عمر خویش بیفزاید.
در روایتی علی(ع) فرمود: کسی که می خواهد عمر بیشتری کند، صبحانه خود را صبح زود میل کند، کفش راحت و نیکو انتخاب کند، لباس سبک بپوشد و کمتر با زنان طرف شود. من أراد البقاء ولا بقاء – فلیباکر الغداء ، ولیجود الحذاء ، ولیخفف الرداء ، ولیقل غشیان النساء. ( عیون اخبار الرضا(ع) ج۲، ص۳۸)
پرهیز از عواملی که باعث بیماری و پیری می شوند، تامین انرژی از طریق تغذیه مناسب و حرکت بدنی، عواملی مهمی هستند که بر زمان عمر انسان می افزایند، اما تنها عوامل مادی در این موضوع دخیل نیستند، بسیاری از عوامل معنوی نیز می توانند فرصت زندگی را برای انسان افزایش دهند.در آموزه های دینی به این عوامل اشاره شده است. مثل نیکویی و عمل خیر، صدقه، ، صله رحم، عبادت، خوشحال نمودن والدین، نیکی به خانواده، دعاء و مانند آن. به برخی از روایات در این زمینه اشاره می کنیم.
پیامبر خدا (ص) فرمود: عمل نیکو و صدقه، فقر را می زدایند و عمر را می افزایند و هفتاد نوع مرگ بد را از انسان دفع می کنند. البر وصدقة السر ینفیان الفقر ، ویزیدان فی العمر ، ویدفعان عن سبعین میتة سوء ( ثواب الاعمال،ص۱۶۹ ) .
و نیز فرمود: سه عمل است که علاوه بر آثار اخروی در همین دنیا نیز بر زندگی انسان اثر مثبت می گذارند، مانند حج که فقر را می زداید و صدقه که بلا را دفع می کند و صله رحم که عمر را می افزاید. ثلاث ثوابهن فی الدنیا والآخرة : الحج ینفی الفقر ، والصدقة تدفع البلیة ، وصلة الرحم تزید فی العمر (تحف العقول، ص۷ ) .
بر طهارت و پاکیزکی خویش بیفزای تا خدای تعالی بر عمرت بیفزاید. أکثر من الطهور یزد الله فی عمرک
امام صادق فرمود: بدهی و قرض خود را سبک نمایید، زیرا که سبکی قرض عمر انسان را زیاد می کند. خففوا الدین ، فإن فی خفة الدین زیادة العمر. ( امالی مفید، ص۶۰)
کسی که نیت خویش را نیکو گرداند، عمرش زیاد می شود. من حسنت نیته زید فی عمره. ( بحار الانوار،ج ۶۹، ص ۴۰۸)
کسی که به اهل خانه خود نیکویی نماید عمرش طولانی می گردد. من حسن بره بأهل بیته زید فی عمره. (أمالی الطوسی : ۲۴۵ / ۴۲۵) .
اگر دوست داری که خداوند بر عمرت بیفزاید، پدر و مادر خویش را خوشحال نما. إن أحببت أن یزید الله فی عمرک فسر أبویک (الزهد للحسین بن سعید : ۳۳ / ۸۷) .
امام باقر(ع) نیز فرمود: به شیعیان ما سفارش مایید که قبر حسین( ع) را زیارت نمایند، زیرا که رفتن به کربلا و زیارت حسین(ع) روزی را زیاد و عمر را طولانی می کند و بدی ها را دفع می کند. مروا شیعتنا بزیارة قبر الحسین بن علی ( علیه السلام ) ، فإن إتیانه یزید فی الرزق ، ویمد فی العمر ، ویدفع مدافع السوء. (البحار : ۱۰۱ / ۴ / ۱۲) .
نگاه عاقل:
سوال: افراد عاقل چگونه با عمر خود معامله می کنند؟
پاسخ: عقل یعنی نیروی حسابگری و آینده نگری در انسان و عاقل کسی است که عاقبت اندیش و آینده نگر است و در هر تصمیمی که می گیرد، آخرت و قیامت آن را در نظر دارد. امیرمؤمنان علی(ع) فرموده است: به حقیقت، خردمند و دانا کسی است که در امروزش فردایش را بنگرد و دنیایش را مزرعه آخرت بداند و در آزاد کردن نفسش از شهوات و سخط حقّ و عذاب جهنّم بکوشد، و بکوشد براى روزى که از آن راه فرار ندارد!. ان العاقل من نظر فی یومه لغده و سعی فی فکاک نفسه و عمل لما لابد له و لا محیص عنه.(غرر الحکم، ح۳۵۷۰)
و نیز فرمود: از امروزت براى فردایت توشه برگیر، و فراهم شدن وقت را غنیمت شمار، و از فرصت و مهلت و امکانات استفاده کن. تزوّد من یومک لغدک، واغتنم عفو الزّمان، و انتهز فرصة الامکان. ( غرر الحکم، ۵۰۴۶) همه وقت مؤمن پراست، و او در همه وقتش به کارهاى مثبت اشتغال دارد المؤمن مشغولٌ وقته. (نهج البلاغه، حکمت ۳۳۳)
امامان شیعه(ع) حتى در زندان و در سخت ترین شرایط از وقت استفاده مى کردند، مطابق بعضى از روایات، امام رضا(ع) مدتى در زندان سرخس تحت نظر بود، اباصلت هروى مى گوید: براى دیدار آن حضرت به کنار زندان رفتم، و از زندانبان تقاضاى ملاقات با امام را نمودم، او گفت نمى توانى با امام(ع) ملاقات کنى. گفتم: چرا؟ گفت: امام شبانه روز مشغول نماز و عبادت است، وقت ملاقات ندارد، در یک شبانه روز هزار رکعت نماز مى خواند. فقط ساعتى در آغاز روز، و قبل از ظهر و ساعاتى هنگام غروب، در محل نماز خود به راز و نیاز با خدا مشغول است و نماز نمى خواند.
آب و خاک و باد و نار با شرر بى خبر از ما و از حق باخبر
ما بعکس آن زغیر حق خبیر بى خبر از حق و با چندین نذیر
لاجرم اشفقن منها جمله شان کند شد زآمیز حیوان حمله شان
گفت بیزاریم جمله زین حیات کاو بود با خلق حى با حق موات
چون بماند از خلق گردد او یتیم انس حق را قلب مى باید سلیم
(دفتر دوم مثنوى)
استفاده بهینه:
سوال: چگونه می توان از وقت و عمر استفاده بهینه کرد؟
پاسخ: : زندگى فردى و اجتماعى هیچ کس بدون وقت شناسى و ایجاد نظم و برنامه موفقیت آمیز خواهد بود. نظم در تقسیم صحیح وقت، نظم در برنامه ریزى و نظم در مدیریت و اجرا، ما با یک نگاه به جهان هستى مى فهمیم که همه چیز بر اساس نظم دقیق است، بنابراین بیهوده گرایى، درست گام نهادن بر خلاف نظم است، همان گونه که گردش ماه وسیله اى براى نظام زمان بندى شده است، ما نیز باید همسو با این نظام، با برنامه ریزى صحیح حرکت کنیم، و زندگى معنوى و مادى خود را با آن هماهنگ سازیم، و این هماهنگى همان استفاده مطلوب از وقت ها، فرصت ها و لحظه ها است.
۱- تقسیم وقت: اگر بخواهیم در وقت و عمر خود بهره وری داشته باشیم باید آن را بر اساس نیازهای گوناگون خود تقسیم نماییم. تقسیم وقت مانند تقسیم کار عامل مهمی در استفاده بهینه از وقت و سرمایه است.
پیامبر(ص) در فرازى از سخنان خود ابوذر فرموده: «اى اباذر! بر خردمندى که عقلش مغلوب هواى نفسش نیست لازم است که ساعات شبانه روز خود را به چهار بخش تقسیم کند: ۱- بخشى از آن را به مناجات با خدا و ارتباط با ذات پاک او بپردازد، و بخش دوم رابه حساب رسى خود اختصاص دهد، و بخش سوم را به تفکر در مخلوقات خدا بگذراند، و بخش چهارم را به بهره مندى از لذّات و شادى ها و آسایش از راه حلال مصرف کند، چرا که این بخش از آسایش و بهره از لذّات، حامى و کمک براى استفاده از سه بخش قبل است، و موجب شادى قلب و تفریح روح خواهد شد.(بحارالانوار، ج۷۷، ص۷۴)
امیرمؤمنان على(ع) نیز در سخنى مى فرماید:«انسان با ایمان ساعت هاى زندگیش را به سه بخش تقسیم مى کند، ۱- بخشى را به مناجات با خدا و برقرارى ارتباط با آفریدگار جهان مى پردازد. ۲- و بخشى را در طریق تأمین هزینه زندگى و سامان دادن به معاش(مانند غذا، لباس، مسکن و مرکب) به کار مى گیرد ۳- و بخش دیگر را براى استراحت و بهره گیرى از لذّت هاى حلال و آرامش بخش روح و روان برمى گزیند، و براى خردمند صحیح نیست که حرکتش جز در یکى از این چهار مورد باشد، یعنى تأمین معاش، عبادت آباد نمودن آخرت و یا بهره گیرى از لذّت و آسایش حلال. (نهج البلاغه، حکمت ۳۹)
۲-برنامه ریزی: هر دقیقه برنامه ریزی برابر با ۱۰ دقیقه صرفهجویی در انجام کار است. در طراحی یک برنامه مناسب، با توجه به رسالت و بینشی که برای خود تعیین می کنیم، اولاً نیازمند انتخاب استراتژی، راهبرد و تاکتیک های رسیدن به هدف و ثانیاً اتخاذ تصمیمات استراتژیک هستیم. آموزه های علم مدیریت استراتژیک نیز از اینجا وارد فرآیند موفقیت می شود و دهها تئوری و روش و شیوه ارائه می دهد تا برنامه ای که مسیر ما را به سوی اهدافمان تعیین می کند، کار آمدتر شود. برنامه ریزی وابسته به اصول علمی دقیقی است که اگر رعایت نشود، موفقیت آمیز نخواهد بود.
الف. شفافیت اهداف: هر چه هدفها شفافتر باشد، کارایی شمادر رسیدن به آنها بیشتر میشود. روشن بودن هدف، هشتاد درصد از موفقیت وخوشبختی است برای اینکه کارهای بیشتری را درزمان خیلی کمتری انجام دهید هدفهای خود را بنویسید، داشتن هدفهای مکتوب، تاثیر بسیارخوبی روی قدرت تفکر شما دارد، به شما انگیزهکار و فعالیت میدهد، قدرت خلاقیت شما راتقویت میکند و هر چه این هدفها بزرگتروروشنتر باشد برای رسیدن به آنها مشتاقترمیشوید.
ب. اولویت بندی: ماهمیشه بین چند نوع کار تحت فشارهستیم: کارهای مهم، کارهای فوری. کارهای مهم آن دسته از کارهایی است که مارا به موفقیت می رسانند و مربوط به اهداف ما می شوند. کارهای فوری کارهایی است که اصطلاحا روزمره هستند و همیشه برای شما پیش می آیند. فقط کافی است درمقابل آنها مقاومت نکنید تا به سادگی شما را از مسیر هدف دور سازند.معمولا درمقابل کارهای فوری تفکر زیادی انجام نمی شود و می توان به سادگی همه آنها را انجام داد.برای کنترل کارهای فوری باید روی هدف متمرکز بود.
هرفردی باید با توجه به اهدافی که مدنظر دارد وقت خودرا تقسیم بندی کند. این نحوه تقسیم وقت دقیقا به شرایط وی بستگی دارد.برخی از تقسیم بندی ها تقریبا بین افراد یکسان است وعمدتا موارد ذیل را شامل می شود:
درس ، خواب ، رفت و آمد ، نظافت شخصی ، صرف غذا وفراغت.دراین میان، درس ، نظافت شخصی وصرف غذا تغییر ناپذیرند ودو مورد بعد اوقاتی هستند که تاحدودی تغییر پذیرند؛ یعنی خواب و رفت وآمد ؛وتنها ساعت فراغت است که جز اوقاتی قرار می کیرد که کاملا تغییر پذیرند.
پ. تعیین اولویت حقیقی: اولویتهای حقیقی خود را در زندگی وکار تعیین کنید. توانایی حلاجی کردن و تجزیه و تحلیل لیستکارها و مشخص کردن مهمترین هدف خود،سکوی پرشی است که شما را به بالاترین سطوحموفقیت، عزت نفس و سربلندی پرتاب میکند.بنابراین در ابتدا مهمترین و باارزشترین کار خودرا انجام دهید که نتایج بسیار ارزنده و قابل توجهی خواهد داشت و سایر کارها را در لیست انتظار قرار دهید. به یاد داشته باشید که هیچوقت برای انجام کارها، وقت کافی وجود ندارد، ولیهمیشه برای انجام مهمترین کارها وقت کافی است وهمیشه از خود بپرسید که بهترین استفادهای که میتوانم در حال حاضر از وقتم بکنم چیست؟ این پرسش و پیدا کردن جواب آن، کلید اصلی مدیریت زمان، غلبه بر تنبلی و تبدیل شدن به فردی بسیار فعال و سازنده است.
برای پیشبرد این منظور تمامی کارهای خود را بر اساس اهمیت و فوریت علامت گذاری ارزشی نمایید. این کار کمک فروانی می کند تا بهترین استفاده را از وقت خود در هر زمینه ای ببریم. علامت گذاری شایع رفتار عبارتند از:
۱- مهم وفوری ۳- فوری امّا غیر مهم
۲- مهم امّا غیر فوری ۴- کم اهمیّت امّا فوری
۵- بیهوده ووقت گیر
روش کار:
۱- فهرست اهداف دراز مدت خود رابنویسید.
۲- درجه اولویت این اهداف راتعیین کنید ومقابل هرهدف بنویسید.
۳- فهرست کارهای لازم برای نیل به اهداف بااولویت یک را تهیه کنید.
۴- درجه اولویت این کارهارا تعیین کنید وکارهای بااولویت یک را مشخص نمائید.
۵- برنامه زمانی انجام کارهای مشخص بااولویت یک راتهیه کنید.
۶-کارهای بااولویت یک راطبق برنامه انجام دهید
۳- مدیریت اجرایی: پس از تعیین هدف و تعیین مسیر بر اساس طراحی یک برنامه زمان بندی شده با استفاده از تکنیک های مختلف برنامه ریزی، نوبت به اجرای برنامه می رسد که خود محل بحث دهها تئوری و روش اجرایی است.
ما در این بخش به ذکر چند نکته بسنده می کنیم.
اول. یک نکته کلیدی در این مرحله این است که در حین اجرا و پس از هر دوره زمانی، باید دستاوردهای خود را ارزیابی و نتیجه آن را در برنامه اعمال کنیم. این امر موجبات تصحیح رفتار خود و برنامه هایمان را فراهم می نماید که در نتیجه اجرای آنها، قله اهدافمان فتح گردد. اینک با بررسی دقیق فرآیند موفقیت، به یک نتیجه بسیار مهم و اساسی دست می یابیم و آن اینکه با انجام همه این فعالیت ها و در واقع با اعمال مدیریت شخصی به بخشی از توانمندی های بیکران خویش می رسیم و با تحقق اهدافمان، گوهر گران بهای خود را در بستر شیرین موفقیت می یابیم! بر این اساس شما نیز با ما هم عقیده خواهید شد که:
ای انسان! تو می توانی … اگر از امروز اراده کنی!
دوم. قبل از شروع کار، مقدمات آن را کاملاآماده کنید. وقتی همه چیز با نظم و ترتیب در برابر شما قرارگرفته باشد، با میل و رغبت بیشتری دست به کارمیشوید و هر چه محیط کارتان تمیزتر و مرتبترباشد احساس میکنید که فردی موثر، کارآمد و آماده پیشرفت هستید.
سوم. تمرین مرتب مهارت ها باعث کاهش زمان انجام کار و افزایش کارایی میشود. مهارت ها و تواناییهای خود را در حوزه اصلیکاری تان مرتبا به روز کنید. در واقع یکی از کارهاییکه به شما در صرفه جویی وقت کمک میکند پیشرفت در مهارت های شغلی و فردی است. هر چهدر ارتباط با کارهای ضروری و مهم تان، دانش ومهارت بیشتری به دست آورید میتوانید سریعتر آنها را شروع کنید و زودتر به اتمام برسانید؛ بنابراین یادگیری شرط لازم موفقیت در هرزمینهای است برای این کار هر روز حداقل یک ساعت در زمینه حرفه خودتان مطالعه داشته باشید صبحها کمی زودتر از خواب بیدار شوید ودر هر سمینار یا هر دوره آموزشی که به شما درزمینه شغلی تان کمک کند شرکت کنید.
ظهور لحظه ها:
سوال: آیا در قیامت ما لحظه های عمر خویش را می بینیم و ظهور خواهد داشت؟
پاسخ: به طور کلی قیامت ظرف ظهور انسان است و لحظه های زندگی هر یک صندوقچه هایی هستند که در آخرت باز می شوند و محتوای خویش را به آدمی می نمایانند. در صورتی که انسان از آن لحظه ها به خوبی استفاده کرده باشد، در قیامت شاد می شود و در غیر این صورت افسرده و حسرت زده خواهد شد.
رسول گرامی اسلام در روایت بسیار عبرت آموزی به این حقیقت اشاره نموده است . ایشان فرموده: روز قیامت که می شود برای هر روز از عمر انسان بیست و چهار صندوقچه به تعداد ساعت های شبانه روز باز خواهد شد. صندوقچه ای را باز می کنند، و بنده آن را مملو از نور و سرور می یابد، در آن هنگام باندازه ای خوشحال می شود که اگر آن خوشحالی را به تمام اهل جهنم تقسیم کنند، همه آنها حالتی پیدا می کنند که درد سوزنده آتش را احساس نمی کنند، آن ساعتی است که در آن خدای تعالی را اطاعت نموده است.
سپس صندوقچه دیگری را باز می کنند و می بیند که پر از تاریکی و بوی بد بسیار ناراحت کننده است، در آن هنگام چنان ناله و حالت دردناکی پیدا می کند که اگر آن ناراحتی را به تمام اهل بهشت تقسیم کنند، لذت درک نعمت های بهشتی برای آنها نقصان می یابد، آن ساعتی است که در آن، خدای تعالی را معصیت نموده است.
پس از آن صندوقچه دیگری را باز می کنند و مشاهده می کند که کاملا خالی است، یعنی محتوای آن نه باعث خوشحالی او می شود و نه باعث آزار او، این ساعتی است که در آن خوابیده و یا به کارهای مباح دنیا مشغول شده است، در این لحظه است که احساس خسارت می کند و تاسف می خورد که چرا از آن فرصت های سرنوشت ساز بهره نبرده، در صورت که می توانست آنها را پر از کارهای نیکی و نور و سروری کند که قابل توصیف نباشد.
بعد می فرماید: به همین خاطر است که قرآن کریم قیامت را روز تغابن نامیده است. یفتح للعبد یوم القیامة على کل یوم من أیام عمره أربعة وعشرون خزانة عدد ساعات اللیل والنهار ، فخزانة یجدها مملوءة نورا وسرورا فیناله عند مشاهدتها من الفرح والسرور ما لو وزع على أهل النار لأدهشهم عن الإحساس بألم النار ، وهی الساعة التی أطاع فیها ربه ، ثم یفتح له خزانة اخرى فیراها مظلمة منتنة مفزعة فیناله عند مشاهدتها من الفزع والجزع ما لو قسم على أهل الجنة لنغص علیهم نعیمها ، وهی الساعة التی عصى فیها ربه ، ثم یفتح له خزانة اخرى فیراها فارغة لیس فیها ما یسره ولا ما یسوؤه ، وهی الساعة التی نام فیها أو اشتغل فیها بشئ من مباحات الدنیا ، فیناله من الغبن والأسف على فواتها – حیث کان متمکنا من أن یملاها حسنات – ما لا یوصف ، ومن هذا قوله تعالى 🙁 ذلک یوم التغابن ) . (بحار الانوار، ج۷، ص۲۶۲)
نوشته: سید مصطفی علم خواه