استقلالطلبی در انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی از «سیاست نیروی سوم» تا «نه شرقی، نه غربی»
۱۳۹۴/۱۱/۰۴
–
۱۱۱ بازدید
ایران در فاصلهی کمتر از یک صد سال شاهد دو انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی بود.
یکی از اهداف انقلابهای مشروطه و انقلاب اسلامی ایران دستیابی به استقلال کشور از سلطهی بیگانگان بود. با این حال، نحوهی نگرش به استقلال بین مشروطهخواهان و انقلاب اسلامی متفاوت بود؛ به طوری که در مشروطه به مفهوم استقلال به عنوان یک هدف مستقل نگاه میشد اما در انقلاب اسلامی به این مسئله به صورت هدف رقابتی نگریسته میشد. برای تبیین بیشتر این موضوع لازم است تا این دو واژه تعریف شود.
یکی از راههای دستیابی به اهداف ملی در کشورها تقسیم آنها به اهداف مختلف و سپس برنامهریزی برای دستیابی به آنهاست. در این بین، کشورها اهداف خود را به هدفهای مستقل و هدفهای رقابتی تقسیم مینمایند و برای رسیدن به آنها برنامه تدوین میکنند. هدفهای مستقل عبارت از اهدافی هستند که فارغ از رقابتها و سایر کشورها دنبال میشود، اما هدفهای رقابتی هدفهایی هستند که دنبال کردن آنها با واکنش سایر ملل مواجه میگردد.(1)
ائتلاف به قیمت استقلال کشور
مشروطهطلبان با تفکر اینکه استقلال کشور با روی کار آمدن دولت قانونمند محقق خواهد شد، پیگیری این مسئله را بدون توجه به موقعیت ژئوپلیتیک ایران و رقابت قدرتهای بزرگ، جزء هدفهای مستقل قرار داده و یا حداقل در جریان مبارزات، اگر هم بر نفی تسلط دول خارجی تأکید میکردند، کمتر بر لوازم آن پایبند بودند.
به عنوان مثال، مشروطهخواهان در جریان مبارزه بر ضد استبداد، بدون توجه به موقعیت انگلستان در منطقه و تلاش این کشور برای تبدیل ایران به یک کشور ضعیف به منظور ایجاد منطقهی حائل بین هندوستان و روسیه، برای پیروزی مشروطه، سفارت انگلستان را انتخاب کردند.
در همین رابطه، آبراهامیان مینویسد که در جریان مبارزات مشروطه، نزدیک به چهارده هزار نفر در سفارت انگلستان تحصن کرده بودند.(2) سردنیس رایت، سفیر سابق انگلیس در ایران، نیز در خاطرات خود به نقش دولت انگلیس در تبدیل سفارتخانهی این کشور به محل تجمع مشروطهخواهان اشاره میکند.(3) برای درک این سیاست اشتباه مشروطهخواهان، باید به سیاستبازی بزرگی که در قرن هجدهم بین کشورهای روسیه و انگلستان در جریان بود اشاره کرد.
انقلاب اسلامی به همان اندازه که مبین مخالفت تمامی ملت ایران با سیاستهای داخلی شاه بود، نشان از ناخرسندی از سیاست خارجی او هم داشت. محور مخالفان شاه به سیاست خارجی او را، انتقاد از اتحاد عملی با آمریکا تشکیل میداد. از این رو، به او لقب شاه آمریکایی داده بودند.
بعد از تلاش ناموفق روسیه برای گسترش قلمرو خود در اروپا، توجه این کشور برای توسعهطلبی، به آسیا معطوف شد. از این رو، با لشکرکشیهای مختلف، آسیای مرکزی را متصرف شد. از طرفی نزدیک شدن روسیه به مرزهای هند نیز باعث شد تا انگلستان با تلاش برای جدایی هرات از ایران و بعداً بخشهایی از بلوچستان در صدد ایجاد منطقهی حائلی بین هند و روسیه شود.(4)
نزدیکی مشروطهخواهان به انگلیس در جریان مبارزات برای پیروزی مشروطه باعث شد تا سیاست بازی بزرگ بیش از پیش در بین دو قدرت بزرگ جریان بیابد؛ به طوری که روسیه این مسئله را به مثابهی فرصتی برای ماجراجویی در ایران تلقی کند.
تحریک روسیه برای سیاست توسعهطلبی در ایران توسط مشروطهطلبان، یکی از زمینههای انعقاد قرارداد 1907 گردید. بر این اساس، با میانجیگری فرانسه، این دو دولت در خصوص سیاستهای توسعهطلبی به مصالحهی نسبی دست یافتند. به طوری که این مسئله باعث انعقاد قرارداد 1907 و تقسیم ایران به مناطق نفوذ بین انگلستان و روسیه شد.(5) در حقیقت بیتوجهی روشنفکران به واقعیتها باعث شد تا بسترهای لازم برای دخالت هرچه بیشتر دولتهای بزرگ بعد از انقلاب مشروطه در ایران باز شود.
برکناری شاه و قطع سلطهی آمریکا دو هدف انقلاب اسلامی
با این حال، در انقلاب اسلامی از همان ابتدا پیروان امام خمینی (ره)، به استقلال به چشم یک هدف رقابتی نگاه کرده و ارزیابی آنها این بود که دستیابی به استقلال واقعی در گرو براندازی رژیم پهلوی و قطع هرگونه وابستگی از دول مسلط است.
انقلاب اسلامی به همان اندازه که مبین مخالفت تمامی ملت ایران با سیاستهای داخلی شاه بود، نشان از ناخرسندی از سیاست خارجی او هم داشت. محور مخالفان شاه به سیاست خارجی او را انتقاد از اتحاد عملی با آمریکا تشکیل میداد. از این رو، به او لقب شاه آمریکایی داده بودند.
از دید بسیاری از ایرانیان، نقش شاه به عنوان ژاندارم منطقه و تلاش برای حفظ منافع این آمریکا، باعث از دست رفتن استقلال ایران شده بود. این احساس باعث شد تا انقلابیون دو هدف برکناری شاه و قطع وابستگی به شاه را همزمان دنبال کنند.(6)
منافع وجودی هر کشوری منافعی است که به بقا و حیات یک کشور بستگی دارد و بی آنها موجودیت کشور مورد تهدید قرار میگیرد. از این رو، کشورها در این حوزه حاضر به چانهزنی و مذاکره نیستند.(7) بررسی نگرش انقلابیون به مفهوم استقلال در سال 57 نشان میدهد که آنها با توجه به وابستگی رژیم شاه به آمریکا و شناخته شدن دولت پهلوی به عنوان یک دولت دستنشانده، قطع رابطهی وابستگی به قدرتهای بزرگ را در انقلاب اسلامی تبدیل به منافع وجودی کردند و برای همین شاهد تسخیر لانهی جاسوسی آمریکا در کمتر از یک سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بودیم.
در واقع انقلاب اسلامی را میتوان نماد مقابله با الگوی قیممآبانهی نظام بینالملل دانست. به عبارتی زمانی که کشوری بخواهد در راستای آزادی عمل به استقلال و مقابله با الگوی قیممآبانه دست یابد، از انگیزهی بالایی برای رویارویی با قدرتهای بزرگ برخوردار شده و به مقابله با آنها میپردازد. انقلاب اسلامی را میتوان واکنشی به فرآیند دخالت فزایندهی قدرتهای بزرگ در ایران دانست. از این رو، بعد از انقلاب رویارویی با مداخلههای قدرتهای بزرگ جزئی از ارکان سیاست ایران قرار گرفت.(8)
ائتلافگرایی مشروطهخواهان برای حفظ استقلال
مشروطهخواهان بعد از عقد قرارداد 1907 و تقسیم ایران به دو منطقهی نفوذ، به این نتیجه رسیدند که برای حفظ استقلال ایران باید سیاست نیروی سوم و یا ائتلاف با یک دولت بیطرف در کشور اجرا شود. به همین منظور، اقدام به استخدام مورگان شوشتر آمریکایی، به عنوان مستشار مالی در ایران، به منظور ساماندهی درآمدهای کشور کردند.
اقدامات شوشتر هرچند در راستای ساماندهی اقتصاد کشور صورت میگرفت، اما از آنجا که وی نسبت به معادلات دو کشور روسیه و انگلیس آگاهی چندانی نداشت، این مسئله باعث شد تا اصلاحات مالی وی باعث شود تا روسیه احساس کند سیاستهای توسعهطلبانهاش در ایران تهدید میشود و از این رو، با اولتیماتوم و لشکرکشی به ایران، باعث اخراج مورگان شوشتر شد.(9) سیاست ائتلافگرایی مشروطهخواهان و گرایش به آمریکا در حالی صورت میگرفت که این کشور در آن سالها سیاست انزواطلبی را در پیش گرفته بود.
در روابط بینالملل، دولتی که سیاست انزواطلبی در پیش میگیرد به دنبال حفظ وضع موجود است.(10) بر این اساس، این سؤال وجود دارد که چرا روشنفکران بدون توجه به این مسئله سعی کردند به ائتلاف با آمریکا روی آوردند. این در حالی است که آمریکا در آن مقطع، سیاست حفظ وضع موجود در جهان را پیگیری میکرد.
بعد از شکست سیاست ائتلاف با آمریکا به عنوان دولت سوم و از طرفی اشغال مناطق مختلف ایران از سوی روسیه و انگلیس بعد از آغاز جنگ جهانی اول، حزب دمکرات در مجلس سوم شورای ملی بدون توجه به وضعیت کشور، بر ضرورت پیوستن ایران به اتحاد عثمانی و آلمان اصرار ورزیده و اعتقاد داشت که ایران باید با ائتلاف با این کشورها، به روسیه و انگلیس اعلان جنگ دهد.(11)
سیاست ائتلاف با دولتهای مخالف روسیه و انگلیس از سوی مشروطهخواهان، که آن زمان در حزب دموکرات ساماندهی شده بودند، در حالی دنبال میشد که در عمل پیگیری این مسئله باعث شد تا بسترهای لازم برای ماجراجویی سه کشور روسیه، انگلیس و عثمانی در زمان جنگ اول جهانی فراهم شود؛ به طوری که در آن سالها شاهد لشکرکشی هر سه کشور به ایران بودیم.
انقلاب اسلامی را میتوان نماد مقابله با الگوی قیممآبانهی نظام بینالملل دانست. به عبارتی زمانی که کشوری بخواهد در راستای آزادی عمل به استقلال و مقابله با الگوی قیممآبانه دست یابد، از انگیزهی بالایی برای رویارویی با قدرتهای بزرگ برخوردار شده و به مقابله با آنها میپردازد.
نه شرقی، نه غربی
جمهوری اسلامی بعد از استقرار، در سیاست خارجی، به جای دنبال کردن سیاست ائتلاف، سیاست خارجی «نه شرقی و نه غربی» را به عنوان خطمشی اساسی کشور دنبال کرد. بر اساس سیاست «نه شرقی و نه غربی»، ایران نه سیاست ائتلاف با غرب و نه خطمشی وابستگی به شرق را دنبال میکند. در عین حال، جمهوری اسلامی در روابط خارجی، سیاست خصومت با غرب و شرق را دنبال نمیکند، بلکه به دنبال سیاستی مستقل از هر دو دوت است. بر این اساس، سیاست خارجی ایران بر اساس حفظ استقلال کشور پایهگذاری میشود؛ مسئلهای که تحقق آن در گرو استقلال سیاسی از هر دو قدرت شرق و غرب است.(12)
رابرت اسگود در تشریح سیاست خارجی جمهوری اسلامی معتقد است که بقای ملی یا حفظ تمامیت ارضی کشور، استقلال و خوداتکایی، از اصول اساسی حکومت ایران است.(13) به عبارتی سیاست خارجی ایران بر اساس نفی هرگونه ائتلاف با دولی که استقلال ایران را در سدههای اخیر تهدید میکردند پیریزی شده است. از این رو، شاهد هستیم که ایران در سالهای بعد از انقلاب، با وجود رویارویی با آمریکا، سیاست تجاوزکارانهی شوروی به افغانستان را هم محکوم کرده و هیچگاه حاضر نبوده است سیاست ائتلاف با یکی از دو قطب برای خنثیسازی قطب دیگر را دنبال کند.
فرجام سخن
مقایسهی خطمشی مشروطهطلبان و جمهوری اسلامی نشان میدهد که در انقلاب مشروطه هرچند دستیابی به استقلال سیاسی همواره مورد توجه بود، اما دنبال کردن خطمشیهای ائتلاف با دول سوم و همچنین سیاستهایی که بهانهی بیشتری برای مداخلهی قدرتهای بزرگ در امور ایران را میداد باعث شد تا روسیه و انگلیس در آن زمان بیش از پیش در امور داخلی ایران دخالت کنند. این در حالی است که پیگیری سیاست «نه شرقی و نه غربی» از سوی جمهوری اسلامی ایران و عدم جداسازی مفهوم استبداد پهلوی با دستنشاندگی این حکومت با دو هدف حذف نظام سلطنتی و قطع وابستگی به بیگانگان همزمان در مبارزات انقلابی توسط امام خمینی(ره) و پیروانش پیگیری شد. مسئلهای که باعث شد ایران به استقلال واقعی دست یابد.(*)
پینوشتها:
1. ارگانسکی، سیاست جهان، ترجمهی حسین فرهودی، بنگاه ترجمهی کتاب، ص 71.
2. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، تهران، ترجمهی احمد گلمحمدی، محمدابراهیم فتاحی، نشر نی، چاپ دهم، ص 112.
3. دنیس رایت، ایرانیان در میان انگلیسیها، ترجمهی کریم امامی، انتشارات نشر نو، 1365، ص 376 تا 384.
4. گراهام فولر، قبلهی عالم، ژئوپلیتیک ایران، ترجمهی عباس مخبر، نشر مرکز، ص 163 و 162.
5. هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران، مؤسسهی انتشارات امیرکبیر، 1375، ص 320.
6. روحالله رمضانی، چارچوبی تحلیلی برای بررسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ترجمهی علیرضا طیب، نشر نی، چاپ هفتم، ص 58.
7. سید جلال دهقانی فیروزآبادی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، انتشارات سمت، چاپ سوم، 1389، ص 145.
8. ابراهیم متقی، الگو و روند در سیاست خارجی، انتشارات مفید، 1390، ص 226 تا 228.
9. ایرج ذوقی، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ، انتشارات پاژنگ، 1368، ص 285 تا 290.
10. سید عبدالعلی قوام، اصول سیاست خارجی و سیاست بینالملل، انتشارات سمت، چاپ نهم، 1382، ص 173.
11. هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران، ص 343.
12. علیرضا ازغندی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، انتشارات قومس، 1389، ص 52.
13. سید جلال دهقانی فیروزآبادی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ص 142.
*سید محسن موسویزاده، پژوهشگر تاریخ معاصر/ برهان/۱۳۹۴/۱۰/۳۰