متاسفانه در ایران، مساله فلسطین، این ناسور بر سیمای انسانیّت، قربانی سیاست رسمیسازی شده و خواسته یا ناخواسته به سیاست داخلی گره خورده و همین، رقم لجاج بر دفتر احتجاج کشیده و تمییز موسی کریمِ کلیم و فرعون لئیمِ سیاهگلیم و ولیِ عالی و یزیدِ طاغیِ باغی را مشکل ساخته و بخشی از واکنشها نسبت به تحولات جاری آن «سرزمین بدون مردم راستین» را، نه بر حقایق تاریخی و کنونی و ماهیت منازعه و خوانشی واقعبینانه از رویدادها، بلکه بر کینه و کدورتهای داخلی مبتنی ساخته است!
در این میان هم، چون اعتماد به رسانه، در نتیجه عملکرد غیر حرفهای آن وضعیّت مناسبی ندارد، برخی بنا را بر نفی روایت مظلومیت یک ملت و صحّت نقطه مقابل آن گذاشتهاند! میدوزند و میبافند و شایعه میسازند و ظلمی تاریخی را وارونه میکنند. ستمگر را در جایگاه قربانی مینشانند و ستمدیده را در جایگاه جلاد.
این دور از درگیریهای شدید میان غزه و اسرائیل نیز به پایان خواهد رسید و این گردنکشان تاجدار نیز اگر همچون گذشتگان تاریخِ ظلم و اجحافْ تاجِ دار نشوند، دست کم در دادگاه تاریخ رسوا خواهند شد، اما تا زمانی که گامی اساسی در جهت حل ریشهای این بحرانِ کهنه برداشته نشود، دیر یا زود، دوباره این ناسور سر برخواهد آورد.
تا زمانی که حقوق مسلّم ملّت فلسطین به رسمیّت شناخته نشود، آن هم، رسمیّتی عملی نه کلامی و زبانی؛ تا وقتی فلسطینیای که نزد خدای به «جانی» ارزیده است، در زادگاهش از «نانی» محروم میشود و مویش دستار است و پوستش جامه و خاکش بستر و بالشش بازو، و مهاجری در آن همه کاره میشود: شهرک میسازد، سرپناه فلسطینیان را درهم میکوبد، باغاتشان را به آتش جانسوز کین میکِشد، به مقدساتشان توهین میکند و ـ در یک کلام ـ تا اشغالگری پایان نیابد و خفاش مرگ/تبعیض نیشش را از قامت نحیف و خونین این سرزمین خارج نسازد و به مکیدن خون غمدیدهاش پایان ندهد و تکلیف شش میلیون آواره رانده شدهِ بیهویّتِ بیتابعیتِ پراکنده در دهها کشور جهان مشخص نشود و به حقوق بینالملل احترام گذاشته نشود، دَر بر همان پاشنه هفتاد سال اخیر خواهد چرخید!
دلیل عمده اعتراضات اخیر، خشم انباشته در اندرون انسان فلسطینی نسبت به بیش از هفتاد سال ستم و اجحاف است. در این چند روز، شهرهای اللد، عکا، رهط، ام فخم و دیگر مناطق، شاهد درگیری میان عربها و یهودیان بوده است. همه شهرهای کرانه باختری اشغالی شاهد درگیری با نظامیان اسرائیلی است. در کل، خشم فلسطینی فراگیر و بیسابقهای، اسرائیل را از هر سو، از داخل، از کرانه باختری و قدس و از سمت نوار غزه محاصره کرده است.
شوربختانه باید گفت: امروز که موریانه یأس درخت امید فلسطینیان را از جا کنده و دوات دیپلماسی را به ادات نفی حقوق مسلّمشان تبدیل کرده است، بیش از هر زمان دیگری راهحل دیپلماتیک منازعه را «آب دریا گره زدن» میدانند و شور و شعف وصفناشدنی ساکنان قدس از حملات موشکی به قدس غربی، گواه این واقعیّت تلخ است! سپری شدن سه دهه از مذاکرات مادرید، چه چیزی عاید آنان کرده است؟ هیچ! جز ترور یاسر عرفاتی که دست صلح به سمت اشغالگران دراز کرد، جز اشغال بیشتر زادگاهشان، جز تثبیت اشغالگری، جز مصادره و تخریب بیشتر منازل، جز رادیکالتر شدن جامعه اسرائیل، جز این که هر روز کشور فلسطینی دوردسترستر میشود! میگویند مشکل از حماس و جهاد اسلامی است! این جنبشها که از اواخر دهه هشتاد تشکیل شدند، پیش از آن چه؟! سه دهه قبل چه؟!
واقعیت این است که اسرائیل به دنبال صلح نیست؛ به دنبال راه حل یک کشوری و دو کشوری نیست؛ صرفا طبل در زیر گلیم میزند و به دنبال تحمیل واقعیّتهای جدید بر فلسطینیان، برای تصاحب بقیه سرزمین آنان و کوچاندنشان است. اساسا فشاری بینالمللی هم متوجّه اسرائیل نیست! تا زمانی که جامعه جهانی، خاک و نمک بریزد و موضعی یکپارچه و فشار سنگینی وارد نکند، هیچ اتفاقی نمیافتد و مادام که اسرائیل مستظهر به حمایت آمریکا است، دَر بر همان پاشنه خواهد چرخید! تنها راه حل این بحرانی که دیگر بحرانهای منطقهای نیز به نوعی با آن گره خوردهاند، احقاق حقوق فلسطینیان است.
وقتی هیچ کدام از احزاب اسرائیلی حاضر به همکاری با نمایندگان عرب کنست برای تشکیل کابینه نیستند، تنها به این جرم که عرباند؛ وقتی حتی حاضر به پذیرش فردی مثل منصور عباس رهبر حزب “رعام” ـ که برخی از خود سیاستمداران اسرائیلی، وی را “یک صهیونیست تمام عیار” میدانند ـ نیستند، حساب فلسطینیان دیگر، چه در قدس چه کرانه باختری روشن است!
صابر گل عنبری