۱۳۹۳/۰۸/۳۰
–
۵۰۴ بازدید
حضرت ابوطالب(ع)درچه سالی اسلام اورد،چرا ایشان در نمازجماعت پیامبر(ص) و علی(ع)وحضرت خدیجه(س) حضور نداشتند؟
حضرت ابو طالب علیه السلام اسلام خود را مانند دیگران اظهار نکرد تا بتواند از پیامبر دفاع کند . از دیدگاه شیعه حضرت ابوطالب از همان اول به حضرت محمد صلی الله علیه و آله ایمان داشت . علامه امینی در الغدیر چهل دلیل برای ایمان حضرت ابوطالب ذکر کرده است . برای نمونه به این مطالب توجه بکنید :اصبغ بن نباته می گوید : سمعت أمیر المؤمنین صلوات الله علیه یقول: والله ما عبد أبی ولاجدی عبدالمطلب ولاهاشم ولا عبد مناف صنما قط، قیل له: فما کانوا یعبدون؟ قال: کانوا یصلون إلی البیت علی دین إبراهیم علیه السلام متمسکین به. (1) مسلم است که بعد از خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله کسی به شرافت علی علیه السلام نمی رسد. به قدری نسبت و نژاد آن حضرت پاک و درخشان است که برخی از متعصبین، مانند: علاءالدین قوشچی، جاحظ و سعدالدین تفتازانی گفته اند: ما از کلمات علی علیه السلام که فرموده است: «نحن اهل البیت لایقاس بنا احد»؛ ما اهل بیت رسول اللّه هستیم که احدی را نتوان به ما قیاس کرد، حیرانیم.
احمدبن محمدکرزی بغدادی می گوید: از عبداللّه بن احمد بن حنبل شنیدم که گفت:«وقتی در مورد فضیلت صحابه از پدرم، احمدبن حنبل سؤال کردم، گفت: ابوبکر، عمر و عثمان.
گفتم: پس جایگاه علی ابن ابی طالب علیه السلام کجاست؟
پدرم گفت: «هو من اهل البیت لایقاس به هؤلاء»؛
علی علیه السلام ازاهل بیت پیامبر است وصحابه را نباید با او قیاس کرد.
امام احمدبن حنبل در کتاب مسند خود، میرسیدعلی همدانی شافعی در کتاب مودة القربی ابن مغازلی شافعی در مناقب و محمدبن طلحه شافعی در کتاب مطالب السؤل نقل کرده اند که:
پیامبراکرم صلی الله علیه و آله فرمود: من و علی نوری بودیم در اختیار قدرت خدای تعالی، چهارده هزار سال قبل از خلقت آدم. پس چون خداوند آدم را خلق نمود، ما را که نور بودیم، در صلب آدم قرار داد و ما در صلب آدم پیوسته باهم بودیم، تا در صلب عبدالمطلب از هم جدا شدیم. پس در من، نبوت و در علی، خلافت را ظاهر ساخت. (4)
این حدیث را بسیاری از علمای اهل تسنن از جمله خوارزمی در فصل چهارم مناقب، ابن جوزی در تذکره، ابن صباغ مالکی در فصول مهمة، گنجی شافعی در کفایة الطالب، ابن ابی الحدید در جلد دوم شرح نهج البلاغه، شیخ سلیمان بلخی حنفی در ینابیع المودة، حموینی درکتاب فرائدالسّمطین.نقل کرده اند .
عقیده هرشخصی راازچند راه می توان به دست آورد:
1 ـ بررسی آثار علمی و ادبی که از او مانده است.
2 ـ طرز رفتار و کردار او در میان جامعه.
3 ـ عقیده دوستان و نزدیکان او.(5)
ایمان ابوطالب را از سه راه یاد شده می توان اثبات کرد.
راه اول؛ بررسی آثار علمی
اشعار و سروده های ابوطالب کاملاً بر ایمان و اخلاص او گواهی می دهد. اشعار ابوطالب گنجینه ای علمی و ادبی است که دارای مضامین عالی توحیدی می باشد. برای نمونه به چند بیت آن اشاره می شود:
1 ـ وقتی علی علیه السلام خبر مرگ ابوطالب را به پیامبر صلی الله علیه و آله داد، وی سخت گریست و به علی علیه السلام دستور غسل و کفن و دفن داد و از خداوند برای او طلب مغفرت نمود. ابوطالب در سروده هایش چنین می سرود:
نبیّ کموسی والمسیح بن مریم لیعلم خیارالناس انّ محمداً
فکل بأمراللّه یهدی و یعصم.(6) اتانابهدی مثل ما اتیابه
اشخاص شریف و فهمیده بدانند که محمد صلی الله علیه و آله بسان موسی و مسیح، پیامبر است. او هدایت را برای ما به ارمغان آورد، همان گونه که مسیح و موسی و تمام پیامبران به فرمان خدا مردم را راهنمایی و از گناه باز می دارند.
امانیکم هذی کاحلام نائم تمنیتم ان تقتلوه و انما
و من قال لایقرع بها من نادم نبیّ اتاه الوحی من عند ربّه
ای سران قریش! تصور کرده اید که می توانید بر او دست یابید، در صورتی که آرزویی را که در سر می پرورانید، کم تر از خواب های آشفته نیست. او پیامبر است و از ناحیه خداوند بر او وحی نازل می شود و کسی که جواب منفی بدهد، انگشت پشیمانی به دندان خواهد گرفت.
رسولاً کموسی خطّ فی اوّل الکتب الم تعلموا انّا وجدنا محمداً
و لاحیف فیمن خصّه اللّه بالحبّ و انّ علیه فی العباد محبّة
ای قریش! آیا نمی دانید که ما او را مانند موسی، پیامبر می دانیم و نام و نشان او در کتاب های آسمانی قید گردیده است. و بندگان خدا محبت مخصوص به وی دارند و نباید درباره کسی که خدا محبت او را در دل ها به ودیعت گذارده است، تأسف خورد.
حتی اوسد فی التراب دفینا واللّه لن یضلوا الیک بجمعهم
وابشربذاک وقر منک عیونا فاصدع بامرک ماعلیک غضاضة
ولقد دعوت و کنت ثم امینا ودعوتنی و علمت انّک ناصحی
من خیر ادیان البریة دینا و لقد علمت انّ دین محمد صلی الله علیه و آله
ای برادر زاده ام هرگز قریش به تو دست نخواهند یافت و تا آن روزی که لحد را بستر کنم و در میان خاک بخوابم، دست از یاری تو برنخواهم داشت.
آنچه را مأموری، آشکار کن و از هیچ چیز مترس و بشارت ده و چشمانی را روشن ساز. مرا به آئین خود خواندی و می دانم تو پند دهنده من هستی و در دعوت خود امین و درستکاری. حقا که کیش محمد صلی الله علیه و آله از بهترین آیین هاست!(6)
واحببته حبّ الحبیب المواصل لعمری لقد کلّفت وجداً باحمد
ودافعت عنه بالذری والکواهل وجدت بنفسی دونه فحمیته
واظهر دیناً حقاً غیر باطل(8) وایّده ربّ العباد بنصره
به جان خودم! به قدری به واسطه وجود احمد صلی الله علیه و آله در وجد و سرور غوطه ورم که وجد را به زحمت آورده ام؛ زیرا او را به قدری دوست می دارم مانند کسی که دوست خود را به سینه گرفته باشد. جان خود را نثار او کنم و حمایت از او نمایم به اعضای رئیسه و غیر رئیسه خود. خداوند او را پاینده بدارد که جمال اهل دنیا است و نقمت دشمنان و زینت هر کوی و محفل است. پروردگار بندگان او را با توفیقات خود تأیید و یاری نمود و ظاهر و محقق کرد دین حقی را که باطل در او راه نداشت.انّی علی دین النّبیّ احمد یا شاهد اللّه علیّ فاشهد
من ضلّ فی الدّین فانّی مهتد
«ای گواهان! شاهد باشید که من بر دین پیغمبر خدا احمد صلی الله علیه و آله استوارم. هرکس از آن خارج است، باشد. من به او هدایت شدم.»
هریک از این قطعات، قسمت کوچکی ازعقائدابوطالب است که هریک به تنهایی در اثبات ایمان گوینده آن کافی است.
راه دوم؛ طرز رفتار و کردار او در میان جامعه
راه دوم، نوع رفتار ابوطالب با پیامبر صلی الله علیه و آله و نحوه فداکاری ودفاع او از ساحت اقدس رسول خداست. هر کدام از آن خدمات می تواند آیینه فکر و روشنگر روحیات او باشد . پایه اعتقاد او به فرزند برادر، تا آن حد است که او را همراه خود به مصلّی برد و خدا را به مقام او قسم داد و باران رحمت طلبید. وی در راه حفظ رسول خدا صلی الله علیه و آله از پای ننشست و سه سال زندگی در شعب ابوطالب را بر ریاست و سیادت مکه ترجیح داد، تا آن جا که این وضعیت او را فرسوده ساخت و باعث رحلت او گردید.
ایمان او به رسول خدا صلی الله علیه و آله به قدری محکم بود که راضی شد تمام فرزندانش کشته شوند، ولی پیامبر صلی الله علیه و آله زنده بماند.
ابوطالب شب ها علی را در رختخواب پیامبر صلی الله علیه و آله می خوابانید تا اگر سوء قصدی درکار باشد، به پیامبر صلی الله علیه و آله اصابت نکند. او حاضر شد تمام سران قریش به عنوان انتقام کشته شوند و طبعاً تمام قبیله بنی هاشم نیز کشته می شد.(9)
موضع ابوطالب در آغاز بعثت
روزی که پیامبر صلی الله علیه و آله تمام خویشاوندان خود را جمع کرد و آیین اسلام را بر آنان عرضه نمود، ابوطالب به او گفت: «برادر زاده ام! قیام کن! تو والامقامی! حزب تو گرامی ترین حزب هاست! تو فرزند مرد بزرگی هستی! هرگاه زبانی تو را آزار دهد، زبان های تیزی به دفاع تو برمی خیزد. به خدا سوگند! اعراب مانند خضوع بچه حیوان نسبت به مادرش در پیشگاه تو خاضع خواهند شد.»(10)
راه سوم؛ عقیده دوستان و نزدیکان
از آن جا که اهل خانه بهتر می دانند که درخانه چیست و چه می گذرد، ایمان ابوطالب را باید از زبان اهل بیت علیهم السلام شنید: پیامبر فرمود :
.ـ یا عم ربّیت صغیرا و کفّلت یتیما و نصرت کبیرا فجزاک الله عنی خیرا.(11) ای عمو در کوچکی مرا تربیت نمودی و در یتیمی مرا کفالت کردی و در بزرگی ام مرا یاری نمودی پس خداوند بهترین پاداشها رابه تو عنایت کند.
و همچنین فرمودند: من در قیامت شفیع پدر، مادر و عمویم ابوطالب هستم.(12)
امام علی(ع) فرمود : والذی بعث محمدا بالحق نبیا لو شفع ابی فی کل مذنب علی وجه الارض لشفّعه الله. (13)
قسم به کسی که محمد را به حق به پیامبری برگزید اگر پدرم در حق تمام گناهکاران روی زمین شفاعت کند، خداوند می پذیرد.
اگر ایمان ابوطالب را در یک کفه ترازو و ایمان این مردم را در کفه دیگر قرار دهند ایمان ابوطالب فزونی خواهد داشت.(14)
در محضر امام سجاد علیه السلام از ایمان ابوطالب سخن به میان آمد. آن حضرت فرمود: در شگفتم که چرا مردم در اخلاص او تردید دارند، در صورتی که هیچ زن مسلمانی نبایست بعد از اسلام آوردن در نکاح شوهر کافر خود بماند و فاطمه بنت اسد که از سابقین در اسلام است، تا هنگام مرگ ابوطالب در نکاح او بود.»
امام باقر علیه السلام فرمود: «ایمان ابوطالب بر ایمان بسیاری از مردم ترجیح دارد و امیرمؤمنان دستور می داد از طرف وی حج به جا آورند. (15)
امام صادق علیه السلام فرمود:
ان اصحاب الکهف اسروا الایمان و اظهروا الکفر فاتاهم الله اجرهم مرتین و ان اباطالب اسروا الایمان واظهر الشرک فاتاه الله اجره مرتین.
«حضرت ابوطالب بسان اصحاب کهف است که در دل ایمان داشتند و تظاهر به شرک می نمودند. از این جهت دوبار مأجور خواهند بود.»(16)
حضرت عبدالعظیم حسنی در نامه ای از محضر امام رضا علیه السلام در مورد ایمان ابوطالب سؤال نمود. امام رضا علیه السلام در جواب فرمود:
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم. اگر در ایمان ابوطالب شک کنی، سرنوشت تو آتش جهنّم است.»(16)
عن ابی عبداللّه الصادق علیه السلام قال: نزل جبرئیل علیه السلام علی النبی صلی الله علیه و آله فقال: یا محمد! انّ ربّک یقرئک السلام و یقول: انّی قد حرّمت النّار علی صلب اَنزلک و بطن حملک و حجرکفلک فالصلب صلب ابیک ابیه عبداللّه بن عبدالمطلب و البطن الذی حملک آمنة بنت وهب و اما حجر کفلک فحجر ابی طالب. (18)
امام صادق علیه السلام فرمود: جبرئیل بر پیامبر نازل شد و گفت: ای محمد! خداوند به تو سلام می رساند و می فرماید: «من حرام کردم آتش را بر صلبی که تو را حمل کرد و شکمی که تورا پروراند و دامنی که تو را متکّفل شد؛ پس صلب یعنی پدرت عبداللّه و شکم یعنی مادرت آمنه و دامن یعنی عمویت ابوطالب.» (19)
ابوطالب در واپسین لحظات – وصیت ابوطالب هنگام مرگ
ابوطالب هنگام مرگ به فرزندانش چنین گفت:
من محمد را به شما توصیه می کنم؛ زیرا او امین قریش و راستگوی عرب و حائز تمام کمالات است. آیینی آورده است که دل ها بدان ایمان دارند، اما زبان ها از ترس شماتت به انکار آن برخاسته است. من می بینم که افتادگان و ضعیفان عرب به حمایت او برخاسته، به او ایمان آورده اند و محمد به کمک آن ها برشکستن صفوف قریش قیام نموده است.
ای خویشاوندان من! از دوستان و حامیان حزب او باشید. هرکس او را پیروی کند، سعادتمند می گردد و اگر اجل مرا مهلت می داد، من حوادث و مکاره روزگار را از او دفع می نمودم.(20)
ابوطالب در واپسین لحظه های عمر خود نیز دست از یاری پیامبر اکرم برنداشت. بزرگان خانواده را مخاطب ساخته چنین گفت:
چهار تن را به یاری پیامبر سفارش می کنم: فرزندم علی ، عباس ، حمزه و فرزندم جعفر. او را یاور باشید و شما که عزیزان من به فدایتان باد همیشه برای رسول خدا در برابر دشمنان چون سپرها محافظ باشید.(21)
علامه امینی آخرین سخنان او را چنین بازگو می کند:
یا معشر بنی هاشم اطیعوا محمدا و صدّقوه تفلحوا و ترشدوا(22)
ای جماعت بنی هاشم محمد را اطاعت و تصدیق کنید رستگار و هدایت می شوید.
و نیز گفت: محمد امین قریش است، راستگوی عرب است، دارای همه کمالات است، دلها به او ایمان دارد ولی زبانها از ترس به افکار برخاسته اند. من می بینم که در آینده مستضعفان را خواهد شکست. و بزرگان آن را خوار و خانه هایشان را خراب و بی پناهان را نیرومند خواهد کرد. و در آخر گفت: به او مهر ورزید و از حمایت کنندگان حزب محمد باشید.(23) ابوطالب بعد از چهل و چند سال تلاش در بستر مرگ افتاد و با هشتاد و اندی سال درگذشت.(24)
او را در سال 10 بعثت در کنار قبر پدرش عبدالمطلب در قبرستان حجون به خاک سپردند.
نکته قابل توجه این است که بحث مربوط به ایمان ابو طالب وتشکیک در اسلام آن بزرگوار از ابتدا
جریان داشته است و بد خواهان همواره در مقام این بوده اند که او را بی ایمان ونا مسلمان معرفی نمایند و حتی این امر را منافقان در محضر امیر المو منین علی علیه السلام نیز اظهار داشته اند و حضرت بدان جواب داده اند در روایتی از امام صادق آمده است:
عن الصادق عن آبائه علیهم السلام ان امیر المؤمنین کان ذات یوم جالسا فی الرحبة، والناس حوله مجتمعون، فقام الیه رجل فقال: یاامیر المؤمنین انت بالمکان الذی أنزلک الله به وأبوک معذب فی النار؟ فقال له علی بن أبی طالب: مه فض الله فاک، والذی بعث محمدا بالحق نبیا لو شفع أبی فی کل مذنب علی وجه الارض لشفعه الله فیهم، أبی معذب فی النار وابنه قسیم الجنة والنار؟ ! والذی بعث محمدا بالحق نبیا ان نور أبی یوم القیامة لیطفئ أنوار الخلایق کلهم الا خمسة أنوار: نور محمد صلی الله علیه واله، ونوری، ونور الحسن، ونور الحسین، ونور تسعة من ولد الحسین، فان نوره من نورنا خلقه الله تعالی قبل ان یخلق آدم علیه السلام بالفی عام
امام صادق از پدر گرامیشان نقل کرد که روزی امیر المومنین در فضای مسجد نشسته بود ومردم گرد او جمع بودند که مردی برخاسته و گفت : ای امیر المو منین چگونه است که شما در مکانی هستی که خداوند شما را در آن مکان قرار داده ، در حالیکه پدرت به آتش دوزخ در غذاب است؟
حضرت فرمود: خدا زبانت را ببرد ! به خدایی که محمد را به پیامبری مبعوث فرمود، اگر پدرم تمام گناهکاران زمین را شفاعت کند خداوند آن را بپذیرد، مگر می شود پدرم در آتش عذاب باشد و پسرش تقسم کننده بهشت وجهنم باشد؟قسم به آنکه محمد را به پیامبری مبعوث فرمود بی شک نور پدرم در روز قیامت همه انوار خلائق جز نور پنج نور: نور محمد ، نور من ونور حسن ونور حسین و نور نه فرزند از اولاد حسین را خاموش وبی اثر می کند، زیرا نور او از نور ماست و خداوند آن را دوهزار سال قبل از خلق آدم آفریده است.(25)
سخن آخر اینکه:
ابن ابی الحدید در ضمن اشعاری می گوید: اگر ابوطالب و پسرش نبودند، از دین اثری نبود که اینچنین استوار شود. ابوطالب در مکه از پیامبر (ص) حمایت کرد و پسرش در مدینه بی دریغ از پیامبر (ص) حمایت و دفاع می نمود.
پاورقیها:
1- کما ل الدین ج1 ص174-175 باب 12 –ح32
2- از جمله این کتابها ، فصوص الحکم ماحی الدین ابن عربی عارف نمای منحرف اهل سنت است که ابوطالب پدر امیر المومنین را کافر می داند.
3- الغدیر، ج 7، ص 330.
4 ـ مودة القربی، (المودة الثانیه.)
5 ـ الغدیر، ج 7، ص 331.
6 و 7 ـ فروغ ابدیت، ج 1، ص 300.
8 ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ص 316
9 ـ باید گفت در این موقعیت از تاریخ اسلام معاویه وپدرش در کجا بودند .
سیره حلبی، ج 1، ص 389.
10 ـ فروغ ابدیت، ج 1، ص 303.
11-ابوطالب مظلوم تاریخ، ص 1
12- الصبوح من السیرة، ج 1، ص 134 تا 142.
13- الحجة، ص 24.
14- الغدیر، ج 7، ص 380؛ نهج البلاغه، ج 14، ص 68
15- الغدیر، ج 7، ص 390
16- شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 70؛ الحجة، ص 17 و 15؛ اصول کافی، ص 244.
17 ـ – الغدیر، ج 7، ص 395.
18 ـ – الغدیر، ج 7، ص 392.
19- دلایلی بر ایمان ابو طالب – شمس الله صفر لکی با مقداری تلخیص واضافه
20- سیره حلبی، ج 1، ص 389.
21 ـ متشابهات القرآن از ابن شهرآشوب در تفسیر سوره حج ذیل آیه ولینصرون می باشد.
22- الغدیر، ج 7، ص 367
23- ـ همان، ص 366؛ نیز در سیره حلبی، ج 1، ص 291 رجوع کنید.
24- طبری، ج 2، ص 277.
25- احتجاج شیخ طوسی ج1 ص546
احمدبن محمدکرزی بغدادی می گوید: از عبداللّه بن احمد بن حنبل شنیدم که گفت:«وقتی در مورد فضیلت صحابه از پدرم، احمدبن حنبل سؤال کردم، گفت: ابوبکر، عمر و عثمان.
گفتم: پس جایگاه علی ابن ابی طالب علیه السلام کجاست؟
پدرم گفت: «هو من اهل البیت لایقاس به هؤلاء»؛
علی علیه السلام ازاهل بیت پیامبر است وصحابه را نباید با او قیاس کرد.
امام احمدبن حنبل در کتاب مسند خود، میرسیدعلی همدانی شافعی در کتاب مودة القربی ابن مغازلی شافعی در مناقب و محمدبن طلحه شافعی در کتاب مطالب السؤل نقل کرده اند که:
پیامبراکرم صلی الله علیه و آله فرمود: من و علی نوری بودیم در اختیار قدرت خدای تعالی، چهارده هزار سال قبل از خلقت آدم. پس چون خداوند آدم را خلق نمود، ما را که نور بودیم، در صلب آدم قرار داد و ما در صلب آدم پیوسته باهم بودیم، تا در صلب عبدالمطلب از هم جدا شدیم. پس در من، نبوت و در علی، خلافت را ظاهر ساخت. (4)
این حدیث را بسیاری از علمای اهل تسنن از جمله خوارزمی در فصل چهارم مناقب، ابن جوزی در تذکره، ابن صباغ مالکی در فصول مهمة، گنجی شافعی در کفایة الطالب، ابن ابی الحدید در جلد دوم شرح نهج البلاغه، شیخ سلیمان بلخی حنفی در ینابیع المودة، حموینی درکتاب فرائدالسّمطین.نقل کرده اند .
عقیده هرشخصی راازچند راه می توان به دست آورد:
1 ـ بررسی آثار علمی و ادبی که از او مانده است.
2 ـ طرز رفتار و کردار او در میان جامعه.
3 ـ عقیده دوستان و نزدیکان او.(5)
ایمان ابوطالب را از سه راه یاد شده می توان اثبات کرد.
راه اول؛ بررسی آثار علمی
اشعار و سروده های ابوطالب کاملاً بر ایمان و اخلاص او گواهی می دهد. اشعار ابوطالب گنجینه ای علمی و ادبی است که دارای مضامین عالی توحیدی می باشد. برای نمونه به چند بیت آن اشاره می شود:
1 ـ وقتی علی علیه السلام خبر مرگ ابوطالب را به پیامبر صلی الله علیه و آله داد، وی سخت گریست و به علی علیه السلام دستور غسل و کفن و دفن داد و از خداوند برای او طلب مغفرت نمود. ابوطالب در سروده هایش چنین می سرود:
نبیّ کموسی والمسیح بن مریم لیعلم خیارالناس انّ محمداً
فکل بأمراللّه یهدی و یعصم.(6) اتانابهدی مثل ما اتیابه
اشخاص شریف و فهمیده بدانند که محمد صلی الله علیه و آله بسان موسی و مسیح، پیامبر است. او هدایت را برای ما به ارمغان آورد، همان گونه که مسیح و موسی و تمام پیامبران به فرمان خدا مردم را راهنمایی و از گناه باز می دارند.
امانیکم هذی کاحلام نائم تمنیتم ان تقتلوه و انما
و من قال لایقرع بها من نادم نبیّ اتاه الوحی من عند ربّه
ای سران قریش! تصور کرده اید که می توانید بر او دست یابید، در صورتی که آرزویی را که در سر می پرورانید، کم تر از خواب های آشفته نیست. او پیامبر است و از ناحیه خداوند بر او وحی نازل می شود و کسی که جواب منفی بدهد، انگشت پشیمانی به دندان خواهد گرفت.
رسولاً کموسی خطّ فی اوّل الکتب الم تعلموا انّا وجدنا محمداً
و لاحیف فیمن خصّه اللّه بالحبّ و انّ علیه فی العباد محبّة
ای قریش! آیا نمی دانید که ما او را مانند موسی، پیامبر می دانیم و نام و نشان او در کتاب های آسمانی قید گردیده است. و بندگان خدا محبت مخصوص به وی دارند و نباید درباره کسی که خدا محبت او را در دل ها به ودیعت گذارده است، تأسف خورد.
حتی اوسد فی التراب دفینا واللّه لن یضلوا الیک بجمعهم
وابشربذاک وقر منک عیونا فاصدع بامرک ماعلیک غضاضة
ولقد دعوت و کنت ثم امینا ودعوتنی و علمت انّک ناصحی
من خیر ادیان البریة دینا و لقد علمت انّ دین محمد صلی الله علیه و آله
ای برادر زاده ام هرگز قریش به تو دست نخواهند یافت و تا آن روزی که لحد را بستر کنم و در میان خاک بخوابم، دست از یاری تو برنخواهم داشت.
آنچه را مأموری، آشکار کن و از هیچ چیز مترس و بشارت ده و چشمانی را روشن ساز. مرا به آئین خود خواندی و می دانم تو پند دهنده من هستی و در دعوت خود امین و درستکاری. حقا که کیش محمد صلی الله علیه و آله از بهترین آیین هاست!(6)
واحببته حبّ الحبیب المواصل لعمری لقد کلّفت وجداً باحمد
ودافعت عنه بالذری والکواهل وجدت بنفسی دونه فحمیته
واظهر دیناً حقاً غیر باطل(8) وایّده ربّ العباد بنصره
به جان خودم! به قدری به واسطه وجود احمد صلی الله علیه و آله در وجد و سرور غوطه ورم که وجد را به زحمت آورده ام؛ زیرا او را به قدری دوست می دارم مانند کسی که دوست خود را به سینه گرفته باشد. جان خود را نثار او کنم و حمایت از او نمایم به اعضای رئیسه و غیر رئیسه خود. خداوند او را پاینده بدارد که جمال اهل دنیا است و نقمت دشمنان و زینت هر کوی و محفل است. پروردگار بندگان او را با توفیقات خود تأیید و یاری نمود و ظاهر و محقق کرد دین حقی را که باطل در او راه نداشت.انّی علی دین النّبیّ احمد یا شاهد اللّه علیّ فاشهد
من ضلّ فی الدّین فانّی مهتد
«ای گواهان! شاهد باشید که من بر دین پیغمبر خدا احمد صلی الله علیه و آله استوارم. هرکس از آن خارج است، باشد. من به او هدایت شدم.»
هریک از این قطعات، قسمت کوچکی ازعقائدابوطالب است که هریک به تنهایی در اثبات ایمان گوینده آن کافی است.
راه دوم؛ طرز رفتار و کردار او در میان جامعه
راه دوم، نوع رفتار ابوطالب با پیامبر صلی الله علیه و آله و نحوه فداکاری ودفاع او از ساحت اقدس رسول خداست. هر کدام از آن خدمات می تواند آیینه فکر و روشنگر روحیات او باشد . پایه اعتقاد او به فرزند برادر، تا آن حد است که او را همراه خود به مصلّی برد و خدا را به مقام او قسم داد و باران رحمت طلبید. وی در راه حفظ رسول خدا صلی الله علیه و آله از پای ننشست و سه سال زندگی در شعب ابوطالب را بر ریاست و سیادت مکه ترجیح داد، تا آن جا که این وضعیت او را فرسوده ساخت و باعث رحلت او گردید.
ایمان او به رسول خدا صلی الله علیه و آله به قدری محکم بود که راضی شد تمام فرزندانش کشته شوند، ولی پیامبر صلی الله علیه و آله زنده بماند.
ابوطالب شب ها علی را در رختخواب پیامبر صلی الله علیه و آله می خوابانید تا اگر سوء قصدی درکار باشد، به پیامبر صلی الله علیه و آله اصابت نکند. او حاضر شد تمام سران قریش به عنوان انتقام کشته شوند و طبعاً تمام قبیله بنی هاشم نیز کشته می شد.(9)
موضع ابوطالب در آغاز بعثت
روزی که پیامبر صلی الله علیه و آله تمام خویشاوندان خود را جمع کرد و آیین اسلام را بر آنان عرضه نمود، ابوطالب به او گفت: «برادر زاده ام! قیام کن! تو والامقامی! حزب تو گرامی ترین حزب هاست! تو فرزند مرد بزرگی هستی! هرگاه زبانی تو را آزار دهد، زبان های تیزی به دفاع تو برمی خیزد. به خدا سوگند! اعراب مانند خضوع بچه حیوان نسبت به مادرش در پیشگاه تو خاضع خواهند شد.»(10)
راه سوم؛ عقیده دوستان و نزدیکان
از آن جا که اهل خانه بهتر می دانند که درخانه چیست و چه می گذرد، ایمان ابوطالب را باید از زبان اهل بیت علیهم السلام شنید: پیامبر فرمود :
.ـ یا عم ربّیت صغیرا و کفّلت یتیما و نصرت کبیرا فجزاک الله عنی خیرا.(11) ای عمو در کوچکی مرا تربیت نمودی و در یتیمی مرا کفالت کردی و در بزرگی ام مرا یاری نمودی پس خداوند بهترین پاداشها رابه تو عنایت کند.
و همچنین فرمودند: من در قیامت شفیع پدر، مادر و عمویم ابوطالب هستم.(12)
امام علی(ع) فرمود : والذی بعث محمدا بالحق نبیا لو شفع ابی فی کل مذنب علی وجه الارض لشفّعه الله. (13)
قسم به کسی که محمد را به حق به پیامبری برگزید اگر پدرم در حق تمام گناهکاران روی زمین شفاعت کند، خداوند می پذیرد.
اگر ایمان ابوطالب را در یک کفه ترازو و ایمان این مردم را در کفه دیگر قرار دهند ایمان ابوطالب فزونی خواهد داشت.(14)
در محضر امام سجاد علیه السلام از ایمان ابوطالب سخن به میان آمد. آن حضرت فرمود: در شگفتم که چرا مردم در اخلاص او تردید دارند، در صورتی که هیچ زن مسلمانی نبایست بعد از اسلام آوردن در نکاح شوهر کافر خود بماند و فاطمه بنت اسد که از سابقین در اسلام است، تا هنگام مرگ ابوطالب در نکاح او بود.»
امام باقر علیه السلام فرمود: «ایمان ابوطالب بر ایمان بسیاری از مردم ترجیح دارد و امیرمؤمنان دستور می داد از طرف وی حج به جا آورند. (15)
امام صادق علیه السلام فرمود:
ان اصحاب الکهف اسروا الایمان و اظهروا الکفر فاتاهم الله اجرهم مرتین و ان اباطالب اسروا الایمان واظهر الشرک فاتاه الله اجره مرتین.
«حضرت ابوطالب بسان اصحاب کهف است که در دل ایمان داشتند و تظاهر به شرک می نمودند. از این جهت دوبار مأجور خواهند بود.»(16)
حضرت عبدالعظیم حسنی در نامه ای از محضر امام رضا علیه السلام در مورد ایمان ابوطالب سؤال نمود. امام رضا علیه السلام در جواب فرمود:
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم. اگر در ایمان ابوطالب شک کنی، سرنوشت تو آتش جهنّم است.»(16)
عن ابی عبداللّه الصادق علیه السلام قال: نزل جبرئیل علیه السلام علی النبی صلی الله علیه و آله فقال: یا محمد! انّ ربّک یقرئک السلام و یقول: انّی قد حرّمت النّار علی صلب اَنزلک و بطن حملک و حجرکفلک فالصلب صلب ابیک ابیه عبداللّه بن عبدالمطلب و البطن الذی حملک آمنة بنت وهب و اما حجر کفلک فحجر ابی طالب. (18)
امام صادق علیه السلام فرمود: جبرئیل بر پیامبر نازل شد و گفت: ای محمد! خداوند به تو سلام می رساند و می فرماید: «من حرام کردم آتش را بر صلبی که تو را حمل کرد و شکمی که تورا پروراند و دامنی که تو را متکّفل شد؛ پس صلب یعنی پدرت عبداللّه و شکم یعنی مادرت آمنه و دامن یعنی عمویت ابوطالب.» (19)
ابوطالب در واپسین لحظات – وصیت ابوطالب هنگام مرگ
ابوطالب هنگام مرگ به فرزندانش چنین گفت:
من محمد را به شما توصیه می کنم؛ زیرا او امین قریش و راستگوی عرب و حائز تمام کمالات است. آیینی آورده است که دل ها بدان ایمان دارند، اما زبان ها از ترس شماتت به انکار آن برخاسته است. من می بینم که افتادگان و ضعیفان عرب به حمایت او برخاسته، به او ایمان آورده اند و محمد به کمک آن ها برشکستن صفوف قریش قیام نموده است.
ای خویشاوندان من! از دوستان و حامیان حزب او باشید. هرکس او را پیروی کند، سعادتمند می گردد و اگر اجل مرا مهلت می داد، من حوادث و مکاره روزگار را از او دفع می نمودم.(20)
ابوطالب در واپسین لحظه های عمر خود نیز دست از یاری پیامبر اکرم برنداشت. بزرگان خانواده را مخاطب ساخته چنین گفت:
چهار تن را به یاری پیامبر سفارش می کنم: فرزندم علی ، عباس ، حمزه و فرزندم جعفر. او را یاور باشید و شما که عزیزان من به فدایتان باد همیشه برای رسول خدا در برابر دشمنان چون سپرها محافظ باشید.(21)
علامه امینی آخرین سخنان او را چنین بازگو می کند:
یا معشر بنی هاشم اطیعوا محمدا و صدّقوه تفلحوا و ترشدوا(22)
ای جماعت بنی هاشم محمد را اطاعت و تصدیق کنید رستگار و هدایت می شوید.
و نیز گفت: محمد امین قریش است، راستگوی عرب است، دارای همه کمالات است، دلها به او ایمان دارد ولی زبانها از ترس به افکار برخاسته اند. من می بینم که در آینده مستضعفان را خواهد شکست. و بزرگان آن را خوار و خانه هایشان را خراب و بی پناهان را نیرومند خواهد کرد. و در آخر گفت: به او مهر ورزید و از حمایت کنندگان حزب محمد باشید.(23) ابوطالب بعد از چهل و چند سال تلاش در بستر مرگ افتاد و با هشتاد و اندی سال درگذشت.(24)
او را در سال 10 بعثت در کنار قبر پدرش عبدالمطلب در قبرستان حجون به خاک سپردند.
نکته قابل توجه این است که بحث مربوط به ایمان ابو طالب وتشکیک در اسلام آن بزرگوار از ابتدا
جریان داشته است و بد خواهان همواره در مقام این بوده اند که او را بی ایمان ونا مسلمان معرفی نمایند و حتی این امر را منافقان در محضر امیر المو منین علی علیه السلام نیز اظهار داشته اند و حضرت بدان جواب داده اند در روایتی از امام صادق آمده است:
عن الصادق عن آبائه علیهم السلام ان امیر المؤمنین کان ذات یوم جالسا فی الرحبة، والناس حوله مجتمعون، فقام الیه رجل فقال: یاامیر المؤمنین انت بالمکان الذی أنزلک الله به وأبوک معذب فی النار؟ فقال له علی بن أبی طالب: مه فض الله فاک، والذی بعث محمدا بالحق نبیا لو شفع أبی فی کل مذنب علی وجه الارض لشفعه الله فیهم، أبی معذب فی النار وابنه قسیم الجنة والنار؟ ! والذی بعث محمدا بالحق نبیا ان نور أبی یوم القیامة لیطفئ أنوار الخلایق کلهم الا خمسة أنوار: نور محمد صلی الله علیه واله، ونوری، ونور الحسن، ونور الحسین، ونور تسعة من ولد الحسین، فان نوره من نورنا خلقه الله تعالی قبل ان یخلق آدم علیه السلام بالفی عام
امام صادق از پدر گرامیشان نقل کرد که روزی امیر المومنین در فضای مسجد نشسته بود ومردم گرد او جمع بودند که مردی برخاسته و گفت : ای امیر المو منین چگونه است که شما در مکانی هستی که خداوند شما را در آن مکان قرار داده ، در حالیکه پدرت به آتش دوزخ در غذاب است؟
حضرت فرمود: خدا زبانت را ببرد ! به خدایی که محمد را به پیامبری مبعوث فرمود، اگر پدرم تمام گناهکاران زمین را شفاعت کند خداوند آن را بپذیرد، مگر می شود پدرم در آتش عذاب باشد و پسرش تقسم کننده بهشت وجهنم باشد؟قسم به آنکه محمد را به پیامبری مبعوث فرمود بی شک نور پدرم در روز قیامت همه انوار خلائق جز نور پنج نور: نور محمد ، نور من ونور حسن ونور حسین و نور نه فرزند از اولاد حسین را خاموش وبی اثر می کند، زیرا نور او از نور ماست و خداوند آن را دوهزار سال قبل از خلق آدم آفریده است.(25)
سخن آخر اینکه:
ابن ابی الحدید در ضمن اشعاری می گوید: اگر ابوطالب و پسرش نبودند، از دین اثری نبود که اینچنین استوار شود. ابوطالب در مکه از پیامبر (ص) حمایت کرد و پسرش در مدینه بی دریغ از پیامبر (ص) حمایت و دفاع می نمود.
پاورقیها:
1- کما ل الدین ج1 ص174-175 باب 12 –ح32
2- از جمله این کتابها ، فصوص الحکم ماحی الدین ابن عربی عارف نمای منحرف اهل سنت است که ابوطالب پدر امیر المومنین را کافر می داند.
3- الغدیر، ج 7، ص 330.
4 ـ مودة القربی، (المودة الثانیه.)
5 ـ الغدیر، ج 7، ص 331.
6 و 7 ـ فروغ ابدیت، ج 1، ص 300.
8 ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ص 316
9 ـ باید گفت در این موقعیت از تاریخ اسلام معاویه وپدرش در کجا بودند .
سیره حلبی، ج 1، ص 389.
10 ـ فروغ ابدیت، ج 1، ص 303.
11-ابوطالب مظلوم تاریخ، ص 1
12- الصبوح من السیرة، ج 1، ص 134 تا 142.
13- الحجة، ص 24.
14- الغدیر، ج 7، ص 380؛ نهج البلاغه، ج 14، ص 68
15- الغدیر، ج 7، ص 390
16- شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 70؛ الحجة، ص 17 و 15؛ اصول کافی، ص 244.
17 ـ – الغدیر، ج 7، ص 395.
18 ـ – الغدیر، ج 7، ص 392.
19- دلایلی بر ایمان ابو طالب – شمس الله صفر لکی با مقداری تلخیص واضافه
20- سیره حلبی، ج 1، ص 389.
21 ـ متشابهات القرآن از ابن شهرآشوب در تفسیر سوره حج ذیل آیه ولینصرون می باشد.
22- الغدیر، ج 7، ص 367
23- ـ همان، ص 366؛ نیز در سیره حلبی، ج 1، ص 291 رجوع کنید.
24- طبری، ج 2، ص 277.
25- احتجاج شیخ طوسی ج1 ص546