خانه » همه » مذهبی » اسلام و خشونت

اسلام و خشونت


اسلام و خشونت

۱۳۹۳/۰۷/۲۹


۳۶۶ بازدید

ویرایش علمی – چرا اسلام با خشونت گسترش یافت؟

در پاسخ به سوال شما باید گفت: بیش ترین کوشش دشمنان اسلام در کار پیوند دادن اندیشه ی اسلامی با کارآیی تیغه ی شمشیر گذشته است. ابزار دست این دشمنان حیله گر و در موارد بیش تری دوستان سهل انگار و آسان گیر، توسل به آیه های قتال در قرآن است که عمدتا در سوره ی بقره یا انفال دیده می شود.
اینک در گمان و بیان بسیاری از غیرمسلمانان و نیز مسلمانانی که داستان های رسوخ اسلام به جهان از مسیر شمشیرکشی های سرباز مسلمان عرب را پذیرفته اند، اسلام دین خشونت، خون ریزی، مکافات دهی، دست بری، گردن زنی، رجم و تخریب جاهلانه ی فرهنگ ماقبل خویش شناخته می شود!.
حقیقت این که نه فقط در قرآن عظیم، چنان که در اندازه ی امکان بازخواهم گفت، اشاره ی مستقیمی به جنگ های فراوان نیست، بل آن آیات قتال نیز غالبا اندازه ی مهربانی و تفاهم و تحمل تاثیرگرفته از سفارشات اکید قرآن عظیم را معلوم می کند و نشان می دهد که مراعات دیگران و پرهیز از کین توزی و مقابله به مثل تا آن جا از سوی پیامبر بزرگوار توصیه و تبلیغ می شده، که حتی اقدام به دفاع شخصی نیز پیشاپیش نیازمند صدور اجازه و مجوزی از سوی قرآن بوده است.
آن که قصد فتنه گری، قتل و نفی شما را دارد، بکشید و نفی کنید، هر کجا که باشد، مشروط بر این که در راه خدا و بدون زیاده روی انجام شود، که خداوند زیاده روی را نمی پسندد. در کنار مسجدالحرام کسی را نکشید مگر این که در همان محل قصد قتل شما را داشته باشند و اگر آن ها حرمت ماه های حرام را نگه نداشته اند شما هم نگه ندارید. این مقابله تا مرحله ای است که آن ها از فتنه افروزی دست بدارند، آن گاه شما نیز دست بدارید. برای استقرار دین خدا، فقط به آن اندازه مجاز به مقابله اید که به شما ستم می شود. از خدا پروا کنید و پرهیزکاری را از یاد نبرید. تمام این مراتب باید در راه و برای دین خدا باشد، نباید خود را در معرض مهلکه قرار دهید و فراموش نکنید که خداوند نیکوکاران را دوست دارد . (بقره، آیات 190 تا195 )
چکیده و روح این فرامین فقط به شرایط مقابله به مثل و دفاع از خویش باز می گردد، که با قید احتیاط های لازم، و چند اما و اگر، در قرآن عظیم می گذرد. معلوم است عمل به این دستورات نمی تواند شامل حوادثی شود که در آشفتگی یک جنگ رسمی بزرگ و عمومی می گذرد. در جنگ رعایت انصاف میسر نیست و نمی توان ملاحظه کرد و منتظر بود تا دشمن ضربه را وارد کند تا برابر دستورات درخشان این آیه ها به همان میزان تلافی شود. در جنگ رعایت و پرهیز از زیاده روی معنا نمی گیرد و بل مرسوم و واجب است هر چه بیش تر، حتی اگر خالی هم بر صورت شما ننشانده باشند، دشمن بکشید. تمام این آموزه های عالی، با شروط لازم، فقط اجازه ی دفاع از خویش به هنگام تبلیغ دین تا مرحله ی قتل فتنه گر و متجاوز، حتی در اطراف خانه ی خدا و در ماه های حرام را می دهد و نمی توان این گونه آیات قتال را به جنگ عمومی تعبیر کرد. چنین است که در بررسی ما هیچ یک از آیه های قتال به یک میدان جنگ رسمی باز نمی گردد. این آیات فقط تکلیف فرد را دربرخورد با معاندین و فتنه گران معلوم می کند و اجماع و شمول جاری در نبردی همگانی را ندارد.
چنین دستورهایی از ظهور دوران جدیدی، که دوران مقابله با متعدیان است، خبر می دهد. آیه ی 39 سوره ی حج اجازه ی کشتن به کسانی داده است که مورد ستم قرار می گیرند و خداوند آنان را به حمایت خود دل گرم می کند. در آیه ی 12 سوره ی آل عمران یادآوری می شود که کافران قریبا به زانو درمی آیند و به درک واصل می شوند. آیه ی 111 همان سوره تاکید می کند که مخالفان قادر به عرض اندام زیاد نیستند و برای توسل به قتل از سوی مردم پشتیبانی نمی شوند، چنان که در آیه ی 22 سوره ی فتح از ذلت و ناتوانی کافران در رویارویی با مسلمین خبر می دهد و سرانجام آیه ی 195سوره ی آل عمران تذکر می دهد که خداوند زنان و مردانی را که در راه خدا تارانده شده، آزار کشیده و کشته شده اند به پاداش شایسته خواهد رساند. بدین ترتیب مرتبط کردن آیات قتال با جنگ رسمی نیازمند بازبینی و باریک اندیشی بیش تری است تا در هر دستور مقاومت فردی، پای شمشیرکشی و جنگ های وسیع به عرصه ی اسلام باز نشده باشد. در عین حال خداوند در آیات 8 و 9 سوره ی ممتحنه سفارش می کند که بی جهت همه را نباید دشمن فرض کرد و حتی رافت و ملاطفت و دوستی با غیرمومنی که عملا درمقابله با اسلام نکوشیده را سفارش می کند و حساب آن ها را از دشمنان کافر و مخالفان سیاسی و نظامی جدا نگه می دارد و این است نگاه واقعی اسلام به جوامع انسانی و سفارشات مکرر قرآن به رعایت دیگران و اجابت انصاف و بسط مهربانی و هماندیشی و پرهیز از جدال و خون ریزی، تا آن جا که ممکن باشد.
لغت جنگ در قرآن نه قتال که حرب است و نیاز به گفت و گوی دیگری دارد، که به توفیق الهی در پی خواهد آمد.
گفته شد که در قرآن عظیم، آیات قتال به جنگ و خون ریزی بی منطق و گسترده متوجه نیست و تنها اجازه ی دفاع متقابل است که با تذکراتی سخت گیرانه صادر می شود و مقدم بر همه به تکرار تاکید می شود که این اجازه، مجوز انتقام جویی بی لگام فردی و بهانه ی حساب رسی های شخصی نیست و شرط نخست آن، ضرورت ناگزیر ایجاد امکان دفاع از راه خداست. بدین ترتیب باید به چند واژه ی دیگر بپردازم که می گویند اشاره به جنگ های صدر اسلام در قرآن متین است: حرب، جهاد و یوم، که همانند یوم حنین و غیره، به معنای روز جنگ می گیرند. بررسی هر یک از این لغات در قرآن گفت و گوی مستقل و مفصلی را می طلبد که باریک بینی و باریک اندیشی، ویژگی اصلی آن است و از لغت حرب آغاز می کنیم.
در کتاب خدا این لغت به فراوانی به کار نرفته است، کم تر از هفت مورد، و هیچ یک نیز قصد بیان یک جنگ جاری را ندارد و عمده ترین آن مواردی است که قرآن در آیه های 276 تا 281 در ذم ربا می گوید اگر ربا خوردید، پس چنان است که با خدا و رسول اش جنگ می کنید .
جای دیگری نیز که قرآن عظیم به حرب اشاره دارد، در آیه ی 64 سوره ی مائده است، که باز هم سخن از توطئه های یهود و از جمله کوشش آن ها برای جنگ افروزی است که صریح آیه در ناکامی آن ها در شعله ور کردن این آتش می گوید. در آیه ی 55 و 56 سوره ی انفال سخن از پیمان شکنان است، خداوند به پیامبر می گوید که اگر ناگزیر به جنگ با آنان شدی، چنان بر آنان بتاز و تار و مارشان کن که عبرت شود و بی گفت و گو معلوم است که در این جا هم طرح احتمال جنگ است و نه خود جنگ. و سرانجام به آیه ی 4 از سوره ی محمد می رسیم که در آن دستور یک جنگ جاری است اما توجه به یک نکته ظریف در آن لازم است و آن اینکه در این آیه هم سخن از اگر است و نه یک جنگ جاری و یا اجرا شده.
در نتیجه در قرآن کریم آنگونه که تبلیغات گسترده دشمنان اسلام برآن صورت گرفته به هیچ وجه اصرار بر قتل و قتال و جنگ بی دلیل نشده است و هرآنچه که در این زمینه وجود دارد همگی علت و اسبابی دارد که برای تحقق آن پیشبینی شده است.
البته توجه به یک مطلب بسیار مهم و اساسی است و آن اینکه اقدامات خلفای غاصب بعد از رحلت پیامبر اکرم را نباید به حساب اسلام گذاشت بلکه شیوه ای بود که خلفای سه گانه پیش گرفتند، که متاسفانه چون تنها در این فتوحات به فکر کشورگشایی و گسترش سرزمینهای خود بودند این فتوحات نقشی در اسلام آوردن اکثر مناطق فتح شده نداشت.
پس ما نیز معتقدیم که فتوحات بعد از پیامبر اکرم نه تنها به نفع اسلام نبود بلکه موجب شد ضربه‌های بزرگی به پیکر اسلام وارد شود. و این را نباید به نام اسلام گذاشت از این رو لازم است با تأمل، حوادث تاریخ صدر اسلام را دقیق‌ بررسی کنید تا روشن شود فتوحات و کشورگشایی‌ها در عصر خلفای سه گانه چه پیامدهایی را بدنبال داشته است، و نیز روشن شود که امیرالمومنین علی علیه السلام که مانند خلفای قبل عمل نکرده بود این شیوه را قبول نداشته است و برعکس مجبور شد که تمام زمان خلافت خود را صرف اصلاح اموری کند که از قبل به غلط بنا شده بود.
پس اگر حرکتی که از سوی رسول خدا(ص)شروع شد، پس از فوت ایشان ادامه می یافت و زمام امامت و خلافت به دست وصی ایشان امیرمؤمنان(ع) می افتاد، بی شک دعوت اسلامی پیامبر(ص) به میدان وسیع تری گسترش می یافت و همسایگان دولت اسلامی و سایر ملل خود به پذیرش این دین الهی پیشقدم می شدند و فتوحات خونین و لشکرکشی های دوران خلفا، به گونه ای دیگر رقم می خورد.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد