خانه » همه » مذهبی » اصطلاحات تاریخی

اصطلاحات تاریخی


اصطلاحات تاریخی

۱۳۹۴/۰۸/۱۲


۹۱۶ بازدید

تعریف و فلسفه تاریخ چیست و چند نوع دارد؟

با سلام. ابتدا به تعریف تاریخ و سپس فلسفه تاریخ خواهیم پرداخت تا در مقایسه این دو با یکدیگر، ویژگی های فلسفه تاریخ روشن و متمایز گردد و در ادامه به بیان ویژگی‌های تاریخ تحلیلی و نقلی خواهیم پرداخت:تاریخ در لغت به معنی تعریف وقت است. تاریخ هر چیزی، وقت و غایت آن است. از اینرو تاریخ اصطلاحاً به معنی علم و تحقیق در وقایع و حوداث گذشته است. فلسفه تاریخ به بررسی عوامل اساسی مؤثر در وقایع تاریخی و تحقیق در قوانین عمومی حاکم بر رشد و توسعه جوامع انسانی و دگرگونیهای آن در طول زمان میپردازد.[ صلیبا، جمیل، فرهنگ فلسفی، ترجمه منوچهر صانعی دره بیدی، تهران، حکمت، چاپ سوم؛ 1385، ص 204] در حقیقت علم تاریخ به ثبت رویدادهای گذشته میپردازد و میکوشد تا علل این رویداد را بجوید. به عنوان نمونه، تاریخ رویداد سقوط حکومت صفویه را به دست افغانها ثبت میکند و علل این سقوط را معرفی مینماید. در ورای این معانی، پرسشهای فلسفی دیگری مطرح است، همچون: ماهیت تاریخ چیست؟ نیروی محرکه تاریخ کدام است؟ آیا تاریخ تکرار میشود؟ آیا میتوان از گذشته چیزی درباره آینده آموخت؟ این گونه پرسشها در فلسفه تاریخ مطرح میشود و فیلسوف تاریخ میکوشد تا به اینها پاسخ دهد.[ دادبه، اصغر، کلیات فلسفه، تهران، انتشارات دانشگاه پیام نور، فروردین، 1380، چاپ بیستم، ص 28] فلسفه تاریخ را به دو معنا میتوانیم در نظر بگیریم:الف؛ فلسفه تاریخ به معنای عام کلمه، یعنی تصوری که اقوام مختلف در مکانها و زمانهای متفاوت از سرنوشت و از گذر حوادثی که بر آنها رخ میداده، داشتهاند، به این معنا فلسفه تاریخ هم قدمت دارد و هم عمومیت، به هر ترتیب در هر نقطهای از جهان، هر قومی چه از لحاظ اعتقادات دینی خود و چه به نحو دیگر، تصوری در مورد سرنوشت خود داشتهاند و سرگذشت خود را بر آن اساس میفهمیدهاند.
ب؛ فلسفه تاریخ به معنای خاص کلمه یعنی نظریههایی که بیشتر در عصر جدید احتمالاُ از قرن هفدهم میلادی به بعد درباره تاریخ مکتوب بیان شده است. به این معنی فلسفه تاریخ نه قدمت دارد نه عمومیت و خاص فرهنگهای عصر جدید است. با این که در اواخر قرن بیستم و در مرحلهای که «پسامدرن» گفته میشود، از اهمیت آن به مراتب کاسته شده است. لفظ «فلسفه تاریخ» را اولین بار در قرن هجدهم ولتر به کار برد. مقصود وی از استعمال این لفظ «نقد تاریخ» یا «مطالعه علمی» تاریخ است. یعنی نحوه ای از تفکر تاریخی که در آن، مورخ به جای توجه به مطالب مکرر در کتب تاریخی بیشتر به ذهن خود رجوع می­کند. در پایان قرن هجدهم هگل و نویسندگان دیگری این لفظ را استعمال کردند. اما آنها معنی تازه‌ای به این لفظ دادند و آن را به معنی مطالعه تاریخ کلی یا تاریخ جهان به کار بردند.
درباره ویژگی‌های تاریخ نقلی و تحلیلی نیز باید به مطالب زیر اشاره نمود:
1. علم به وقایع و حوادث و اوضاع و احوال انسانها در گذشته، در مقابل اوضاع و احوالی که در زمان حال وجود دارد. هر وضع و حالتی و هر واقعه و حادثه ای تا به زمان حال، یعنی زمانی که درباره اش قضاوت می شود تعلق دارد، حادثه روز و جریان روز است و ثبت چنین وقایعی از قبیل روزنامه است. اما همین که زمانش منقضی شد و به گذشته تعلق یافت جزء تاریخ می گردد و به تاریخ تعلق دارد. پس علم تاریخ در این معنی، یعنی علم به وقایع و حوادث سپری شده و اوضاع و احوال گذشتگان. زندگینامه ها، فتح نامه ها، سیره ها که در میان همه ملل تألیف شده و می شود از این مقوله است.
2. علم تاریخ به این معنا اولا جزئی یعنی علم به یک سلسله امور شخصی و فردی است نه علم به کلیات و یک سلسله قواعد و ضوابط و روابط، ثانیا در آن صرفا «نقل» معتبر است و چندان با عقل کاری ندارد، در حالی که تاریخ تحلیلی، نوعی از دانش تاریخ است که به عقیده مورخان و فیلسوفانِ علم تاریخ، عامل «ذهن» نقش اصلی را در آن ایفا می نماید.
3. تاریخ نقلی علم به بودن ها است نه علم به شدن ها، همچنین به گذشته تعلق دارد نه به حاضر. ما اصطلاحا به این نوع تاریخ تاریخ نقلی می گوییم.
4. تاریخ نقلی، تنها گزارش کننده سرگذشت مردم پیشین است اما به تفاوت‌ها و تناقض‌های موجود در منابع کهن کاری نداشته و حتی مطالب متناقض هم را نیز بیان کرده یا از آن بهره می گیرد.
5. گروهی به تاریخ نقلی به شدت بدبین اند و تمام آن را مجعولات ناقلان می دانند که بر اساس اغراض و اهداف شخصی یا تعصبات ملی و مذهبی و قومی و یا وابستگی های اجتماعی، در نقل حوادث کم و زیاد، جعل، قلب و یا تحریف کرده اند و تاریخ را آنچنانکه خود خواسته اند شکل داده اند. حتی افرادی که اخلاقا از جعل و قلب عمدی امتناع داشته اند در نقل حوادث انتخاب به عمل آورده اند، یعنی همواره چیزهایی را نقل کرده اند که با اهداف و عقاید خودشان ناسازگار نبوده است و از نقل حوادثی که برخلاف عقاید و احساساتشان بوده خودداری نموده اند. اینها هر چند در نقل حوادث تاریخی چیزی از خود نیفزوده اند و ماده جعلی اضافه نکرده اند، اما با انتخاب های دلخواهانه خود، تاریخ را آنچنانکه خود خواسته اند صورت بخشیده اند.
اما در تاریخ تحلیلی، یک حادثه یا یک شخصیت آنگاه دقیقا قابل بررسی و تحلیل است که تمام آنچه مربوط به اوست در اختیار محقق قرار گیرد و اگر بعضی به او ارائه شود و بعضی کتمان گردد، چهره واقعی پنهان می ماند و چهره ای دیگر نمایان می گردد
6. غالبا در تاریخ نقلی چون در تمام قضاوتهای تاریخی پای افراد و عقاید شخصی در میان است، اعتبار یکی به اندازه دیگری است و حقیقت تاریخی عینی وجود ندارد.
7. در تاریخ تحلیلی وقایع و گزارشاتی که از مسلمات شمرده می شوند به عنوان تکیه گاه اصلی مورد استفاده قرار می گیرند سپس محقق با نوعی اجتهاد می تواند صحت و عدم صحت برخی نقلها را مورد بررسی قرار دهد و نتیجه گیری کند. امروز می بینیم که بسیاری از مسائل که در دوره هایی شهرت زائدالوصفی پیدا کرده اند، پس از گذشت چند قرن، محققان بی اعتباری آنها را مانند آفتاب روشن می سازند (داستان کتابسوزی اسکندریه که از قرن هفتم (آری، فقط از قرن هفتم هجری) بر سر زبانها افتاد آنچنان شایع شد که تدریجا در اکثر کتابهای تاریخی راه یافت، اما تحقیق محققان قرن اخیر ثابت کرد که بی اساس محض است و ساخته مسیحیان مغرض بوده است).

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد