۱۳۹۲/۰۹/۱۹
–
۱۰۱۴ بازدید
با سلام پرسشگر محترم، در طول تاریخ روش های مختلفی برای اعدام زندانیها و یا مخالفان به کار رفته است. روش مرسومی که در مورد کشتن و اعدام بزرگان به کار میرفت به نوشین جام شوکران و یا جام زهر شهرت دارد. در این نوع از اعدام، جام زهری کشنده به دست فرد اعدامی داده میشد و او با دستان خودش آن را میاشامید و بدینوسیله مراسم اعدام پایان میپذیرفت. از انجا که هر چند در ظاهر خود فرد اعدامی خود را میکشد ولی در واقع شرایط جبری است که او را به نوشیدن جام زهر مجبور میکند. نمونه های زیادی در طول تاریخ اتفاق افتاده است که از آن میان به نوشیدن جام شوکران از سوی سقراط میتوان اشاره نمود.
با سلام پرسشگر محترم، در طول تاریخ روش های مختلفی برای اعدام زندانیها و یا مخالفان به کار رفته است. روش مرسومی که در مورد کشتن و اعدام بزرگان به کار میرفت به نوشین جام شوکران و یا جام زهر شهرت دارد. در این نوع از اعدام، جام زهری کشنده به دست فرد اعدامی داده میشد و او با دستان خودش آن را میاشامید و بدینوسیله مراسم اعدام پایان میپذیرفت. از انجا که هر چند در ظاهر خود فرد اعدامی خود را میکشد ولی در واقع شرایط جبری است که او را به نوشیدن جام زهر مجبور میکند. نمونه های زیادی در طول تاریخ اتفاق افتاده است که از آن میان به نوشیدن جام شوکران از سوی سقراط میتوان اشاره نمود. با توجه به این واقعیت، هر گاه تصمیمی از سوی فردی برخلاف نظر صائب وصحیح شخص بزرگی گرفته میشود و در واقع مجبور به اعلام این تصمیم اشتباه میشود، اصطلاح نوشیدن جام زهر تداعی میشود. هر چند که اصطلاح نوشیدن جام زهر در ادبیات سیاسی معاصر رایج شده است ولی مفهوم آن به صورتهای مختلف در تاریخ انبیا و اولیای الهی خصوصاً ائمه اطهار وجود داشته است. این اصطلاح را حضرت امام خمینی (ره) در پیامی که به مناسبت قبول قطعنامه آتش بس جنگ ایران وعراق صادر کرده بودند مطرح شده و به عنوان مفهومی برای توضیح تصمیم یک رهبر الهی بر خلاف صلاحدید و اصول راهبردی خود بنا به تشخیص برخی مصالح مطرح شد. ایشان در دو جا از قبول قطعنامه با عبارت نوشیدن زهر تعبیر نمودند. « من باز مى گویم که قبول این مسئله براى من از زهر کشنده تر است؛ ولى راضى به رضاى خدایم و براى رضایت او این جرعه را نوشیدم. و نکته اى که تذکر آن لازم است این است که در قبول این قطعنامه فقط مسئولین کشور ایران به اتکاى خود تصمیم گرفته اند… خوشا به حال شما ملت! خوشا به حال شما زنان و مردان! خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین و خانواده هاى معظم شهدا! و بدا به حال من که هنوز مانده ام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر کشیده ام، و در برابر عظمت و فداکارى این ملت بزرگ احساس شرمسارى مى کنم.»[1]
توضیح اینکه در اصول و مبانی حکومت ولی خدا، حفظ کرامت انسانی با احترام به اصل اختیار مردم، جایگاه بی دبدلی دارد. تمامی رهبران الهی هر چند که بر اساس علم و عصمت الهی، همیشه تشخیص صحیح و تحلیل حقی از مسائل جامعه و حکومتی داشته اند ولی در مرحله اجرا در صورت عدم رضایت و اطاعت مردم، هیچ تحمیلی بر زیردستان نداشته و همانند سایر حاکمان از شیوه های اِعمال قدرت مانند تهدید، وعده پاداش های دنیوی (پول، مقام، شهرت و …) و کاربرد زور و … برای اجبار مردم و یا ایجاد شرایط جبری استفاده ننموده اند. از آنجا که دشمنان اولیای الهی، این اصل را میدانند و یقین دارند که در صورت اصرار اکثریت مردم بر عصیان از امر ولی خدا ، او در مقابل تحمیل مردم، به شیوه های رایج در عامل سیاست پناه نبرده و در صورت عدم تمکین مردم از فرامین وی، به خواسته های آنها تن خواهد داد. به همین دلیل در نقاط عطف تاریخ رهبران الهی، به مواردی برخورد میکنیم که حرکتهای روبه جلوی ایشان در اثر عصیان اکثریت مردم و عدم اطاعت پذیری آنها، دچار خلل و یا حتی شکست شده است. بهترین مثال تاریخی در این موضوع، ماجرای پذیرش حکمیت در جنگ صفین از سوی امیرالمومنین و بهترین مثال آن در تاریخ معاصر، پذیرش قطعنامه آتش بس شورای امنیت از سوی حضرت امام خمینی بود. ایشان با این اصطلاح در صدد هستند تا عدم رضایت خود را از این تصمیم به عموم مردم نشان دهند.
قابل تأکید است که این رفتار رهبران الهی را میتوان با توجه به عوامل ذیل تحلیل نمود:
1) در حکومت الهی اصل بر حفظ قدرت و یا حتی وصول جبری مردم به سعادت و تقرب به الله نیست، آنچه که در حکومت اسلامی مهم بوده و اصالت دارد، هدایت مردم و بالا بردن سطح آگاهی و قدرت تحلیل و درک آنها برابر مکر و کید شیاطین جنی و انسی است. حال این هدایت اگر از سوی ولی خدا انجام شد و مردم پذیرفتند که این کار با روال معمول انجام شده و الا ولی خدا اجازه میدهد تا مردم، این تجربه تاریخی را ولو با هزینه بسیار سنگین بدست آورند که در هر موضوعی بهترین و مناسبترین راهکارها نزد اولیای برگزیده خداست و لا غیر.
2) در حکومت اسلامی هدف هر چقدر بالاتر و با ارزش تر هم که باشد، وسیله را توجیه نمیکند. در این حکومت خطوط قرمزی برای رهبران الهی از سوی پروردگار به عنوان سنن لایتغیر و لایتحول الهی تعریف شده است. از جمله این سنن، اصالت داشتن اختیار و کرامت انسانهاست. خدای متعال به هیچ عنوان اجازه نمیدهد تا رهبر الهی هم مانند سایر رهبران غیر الهی، با استفاده از مکرهای رایج و مرسوم سیاسی و یا حتی با بهره گیری از علوم غیبی و یا تصرف زوری در قلوب مردم، آنها را به راه راست و صراط مستقیم هدایت کند. در قاموس خلقت، این مردم هستند که باید طالب هدایت از سوی حضرت باری تعالی باشند.
3) انجام اقداماتی مانند اِعمال نامشروع قدرت مانند زور و تهدید و … ، نه تنها با امر پروردگار در تضاد است بلکه موجب از بین رفتن عزت، عظمت روحی و جایگاه متعالی ولی خدا نیز میشود و یک انسان کامل هرگز راضی نخواهد شد تا به خاطر هدایت اجباری مردم و سعادت زوری آنها، خود را از سیر الی الله و قرب او محروم ساخته و در واقع برای رضایت مردم، خشم الهی را پذیرا باشد و در یک کلام بهشت برای دیگران را به بهای جهنم برای خودش بخرد.
[1] صحیفه امام ج 21 پیام به ملت ایران در سالگرد کشتار خونین مکه(قبول قطعنامه 598)
توضیح اینکه در اصول و مبانی حکومت ولی خدا، حفظ کرامت انسانی با احترام به اصل اختیار مردم، جایگاه بی دبدلی دارد. تمامی رهبران الهی هر چند که بر اساس علم و عصمت الهی، همیشه تشخیص صحیح و تحلیل حقی از مسائل جامعه و حکومتی داشته اند ولی در مرحله اجرا در صورت عدم رضایت و اطاعت مردم، هیچ تحمیلی بر زیردستان نداشته و همانند سایر حاکمان از شیوه های اِعمال قدرت مانند تهدید، وعده پاداش های دنیوی (پول، مقام، شهرت و …) و کاربرد زور و … برای اجبار مردم و یا ایجاد شرایط جبری استفاده ننموده اند. از آنجا که دشمنان اولیای الهی، این اصل را میدانند و یقین دارند که در صورت اصرار اکثریت مردم بر عصیان از امر ولی خدا ، او در مقابل تحمیل مردم، به شیوه های رایج در عامل سیاست پناه نبرده و در صورت عدم تمکین مردم از فرامین وی، به خواسته های آنها تن خواهد داد. به همین دلیل در نقاط عطف تاریخ رهبران الهی، به مواردی برخورد میکنیم که حرکتهای روبه جلوی ایشان در اثر عصیان اکثریت مردم و عدم اطاعت پذیری آنها، دچار خلل و یا حتی شکست شده است. بهترین مثال تاریخی در این موضوع، ماجرای پذیرش حکمیت در جنگ صفین از سوی امیرالمومنین و بهترین مثال آن در تاریخ معاصر، پذیرش قطعنامه آتش بس شورای امنیت از سوی حضرت امام خمینی بود. ایشان با این اصطلاح در صدد هستند تا عدم رضایت خود را از این تصمیم به عموم مردم نشان دهند.
قابل تأکید است که این رفتار رهبران الهی را میتوان با توجه به عوامل ذیل تحلیل نمود:
1) در حکومت الهی اصل بر حفظ قدرت و یا حتی وصول جبری مردم به سعادت و تقرب به الله نیست، آنچه که در حکومت اسلامی مهم بوده و اصالت دارد، هدایت مردم و بالا بردن سطح آگاهی و قدرت تحلیل و درک آنها برابر مکر و کید شیاطین جنی و انسی است. حال این هدایت اگر از سوی ولی خدا انجام شد و مردم پذیرفتند که این کار با روال معمول انجام شده و الا ولی خدا اجازه میدهد تا مردم، این تجربه تاریخی را ولو با هزینه بسیار سنگین بدست آورند که در هر موضوعی بهترین و مناسبترین راهکارها نزد اولیای برگزیده خداست و لا غیر.
2) در حکومت اسلامی هدف هر چقدر بالاتر و با ارزش تر هم که باشد، وسیله را توجیه نمیکند. در این حکومت خطوط قرمزی برای رهبران الهی از سوی پروردگار به عنوان سنن لایتغیر و لایتحول الهی تعریف شده است. از جمله این سنن، اصالت داشتن اختیار و کرامت انسانهاست. خدای متعال به هیچ عنوان اجازه نمیدهد تا رهبر الهی هم مانند سایر رهبران غیر الهی، با استفاده از مکرهای رایج و مرسوم سیاسی و یا حتی با بهره گیری از علوم غیبی و یا تصرف زوری در قلوب مردم، آنها را به راه راست و صراط مستقیم هدایت کند. در قاموس خلقت، این مردم هستند که باید طالب هدایت از سوی حضرت باری تعالی باشند.
3) انجام اقداماتی مانند اِعمال نامشروع قدرت مانند زور و تهدید و … ، نه تنها با امر پروردگار در تضاد است بلکه موجب از بین رفتن عزت، عظمت روحی و جایگاه متعالی ولی خدا نیز میشود و یک انسان کامل هرگز راضی نخواهد شد تا به خاطر هدایت اجباری مردم و سعادت زوری آنها، خود را از سیر الی الله و قرب او محروم ساخته و در واقع برای رضایت مردم، خشم الهی را پذیرا باشد و در یک کلام بهشت برای دیگران را به بهای جهنم برای خودش بخرد.
[1] صحیفه امام ج 21 پیام به ملت ایران در سالگرد کشتار خونین مکه(قبول قطعنامه 598)