۱۳۹۲/۰۸/۱۵
–
۱۵۳۴ بازدید
بنده جوانی هستم ۲۸ ساله ،شاعل،دانشجو،متاهل هستم بنده احساس می کنم که تقوایم خیلی کم شد از آنجایی که خیلی از رذائل اخلاقی اعم از حسد، کبر، شرک، غرور، تکبر، خودخواهی، و غیره که بیشتر در فکر و قلبم ایجاد می شود تا در عمل؛ کم یا زیاد ایجاد شده و باعث آزار بنده می شود می خواستم بدانم راه های درمان و تقویت ایمان و تقوا چیست و چگونه می توان ان را تا آخر عمر حفظ وحتی جز متقین از دنیا برویم لطفا به طور کامل شرح بدهید؟
ما اگر بخواهیم حقیقت ایمان را به درستی و مصداقی درک کنیم باید مومن حقیقی و ویژگی های آن را بررسی کنیم. چرا؟ چون ایمان یک نیروی معنوی بسیار قوی و در عین حال پیچیده است که بدون مطالعه در مظاهر آن شناختنی نیست. ایمان نیرویی است که در مومن ظهور می کند و ما تا مومن که ظرف ظهور ایمان است را به درستی نشناسیم، نمی توانیم به این نیروی معنوی شناخت عمیق پیدا کنیم. البته برخی ویژگی های ایمان در قرآن کریم و روایات اسلامی آمده که برای این منظور قابل استفاده است ولی حقیقت ایمان را باید در فرد مومن واقعی مشاهده کنیم و نوع منش و تفکر و اخلاق انسان مومن است که این نیرو را معرفی می کند .
به طور مثال از قرآن کریم می توان استنباط کرد که ایمان امرى اختیارى است به دلیل آن که در آیات بسیار به آن، امر شده است و روشن است که امر به چیزى از سوى حکیم مطلق، دلالت بر مقدور بودن و اختیارى بودن آن چیز دارد نگا: بقره / 41، 91، 186 – نساء / 136 – آل عمران / 179 . و در این آیه به اختیارى بودن آن تصریح شده است : « إن هذه تذکره فمن شاء اتخذ إلى ربه سبیلا » ؛ مزمل، آیه 19 . « قطعاً این اندرزى است تا هر که بخواهد به سوى پروردگار خود راهى در پیش گیرد ».
ایمان در قرآن، گونه اى از معرفت وعلم را داراست، ولى تمام هویت آن، از سنخ علم و معرفت نیست؛ بلکه افزون بر آن تسلیم و خضوع در برابر حق نیز مى باشد حجرات / 15 – بقره / 42 – توبه / 110 . ؛ « إنما المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا بأموالهم و أنفسهم فی سبیل الله أولئک هم الصادقون » ؛ حجرات / 15 .« در حقیقت، مؤمنان کسانى اند که به خدا و پیامبر او گرویده و شک نیاورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد کرده اند. اینانند که راست کردارند». پس اهل ایمان کسانى اند که در ایمان به خدا و رسول تردیدى نداشته، به آنها علم و یقین دارند « ود کثیر من أهل الکتاب لویردونکم من بعد إیمانکم کفارا حسدا من عند أنفسهم من بعد ما تبین لهم الحق فاعفوا و اصفحوا حتى یأتی الله بأمره …» ؛ بقره / 109 . « بسیارى از اهل کتاب – پس از این که حق بر ایشان آشکار شد – از روى حسدى که در وجودشان بود، آرزو مى کردند که شما را بعد از ایمانتان، کافر گردانند. پس عفو کنید و درگذرید، تا خدا فرمان خویش را بیاورد ».
این آیه، به روشنى حکایتگر این حقیقت است که بسیارى از اهل کتاب على رغم روشن شدن حق و علم آنها به آن، آرزو دارند تا مؤمنان را هم از روى حسد به گمراهى افکنند. بنابراین، ایمان تنها معرفت و علم نیست؛ بلکه باید در برابر حق خاضع و خاشع و قلباً تسلیم بود .
کافر و مؤمن خدا گویند لیک در میان هردو فرقى هست نیک
آن گدا گوید خدا را بهر نان متقى گوید خدا از عین جان
گر بدانستى گدا از گفت خویش پیش چشم او نه کم ماندى نه بیش
سال ها گوید خدا آن نان خواه همچو خر، مصحف کشد از بهر کاه
گر به دل درتافتى گفتِ لبش ذره ذره گشته بودى قالبش
نام دیوى ره برد در ساحرى تو به نام حق پشیزى مى برى
مثنوى / 2 / 502 – 497 .
از نظرگاه قرآن، عمل جزء ایمان نیست، چرا که آیات متعددى وجود دارد که دلالت دارد عمل منفک از ایمان است، نگا: عصر / 3 – نساء / 124 و 162 – اعراف / 152 – فاطر / 10 . اما عمل لازمه ایمان است و در واقع، ثمره و نتیجه آن تلقى گشته است؛ به صورتى که از دیدگاه قرآن عمل صالح تنها در کنار ایمان، پایدارى و دوام دارد و ایمان نیز تنها با وجود عمل صالح است که طراوت و نشاط مى یابد . نگا: نساء / 65 – انفال / 3 و 4 – مجادله / 22 – بقره / 177 .
از منظر قرآن، به هر اندازه که معرفت آدمى عمیقتر و خضوع و خشوع و تسلیم قلبى او ژرف تر و مستحکم تر باشد، ایمان هم افزایش مى یابد و هر چه معرفت کم تر و سطحى تر و خضوع قلبى اندک و کم استقامت باشد، ایمان هم کاهش مى یابد. به هر روى، با توجه به درجات دو عنصر اساسى ایمان، یعنى معرفت و تسلیم قلبى، ایمان هم امکان کاهش یا افزایش دارد . نگا: آل عمران / 173 – انفاق، 2 – نساء / 136 .
در ادامه گفتنی است: اگرچه ایمان امرى قلبى و باطنى است ولى آثار آن را در رفتار و اعمال فرد مى توان مشاهده کرد براى نمونه :
– مقدار اهتمام به نماز و تکالیف دینى دیگر،
– چگونگى معاشرت با دوستان و خویشان و رسیدگی به نیازمندان جامعه و مشارکت در پیشرفت و تکامل اجتماع .
– وضعیت خانوادگى و الگوهاى رفتارى فرد .
– ولایت پذیری و اهتمام به پیروی از امامان معصوم و در خط و جبهه حق بودن و مبارزه با اهل باطل. این نکته خیلی مهم است. مومن جبهه دارد و تحت ولایت معصوم و نایب معصوم حرکت می کند و این از نشانه های بزرگ اهل ایمان است .
با توجه به این سه اصل مى توان میزان پایبندى فرد به ایمان را تا حدودى به دست آورد. رسول خدا(ص) فرمود: «هر فرد بر دین دوست و همنشین خود است ».
هر چیزی نشانه ای دارد ایمان و تقوا هم نشانه هائی دارد، در خصوص ویژگى «ایمان» که یک صفت قلبى است به عرض مى رسانیم که راه شناخت و پى بردن به این ویژگى درونى، دقت در اعمال و رفتار ناشى از آن است. مثلاً شجاعت یک صفت نفسانى و درونى است و کسى نیست که ادعاى شجاعت نکند ولى راه تشخیص فرد شجاع از ترسو دقت در رفتارهاى وى و مشاهده آنها است. مثلاً کسى که شب از بیرون رفتن و یا واقع شدن در تاریکى امتناع مى ورزد و با مشاهده یک صحنه پراضطراب رنگ رخساره اش را مى بازد، نمى تواند شجاع باشد. حال براى پى بردن به ایمان افراد نیز باید از نظر رفتارى وى را مورد دقت قرار دهید. مثلاً شخص با ایمان به سهولت غیبت نمى کند، تهمت نمى زند، از انجام واجبات غفلت نمى ورزد و نمازهاى واجب را در اول وقت و باحضور قلب و کیفیت برتر به جا مى آورد، در رعایت حساب مالى (خمس و زکات) دقت دارد و وضعیت شخصى او از نظر پایبندى به امور شرعى و… بنابراین به صرف ادعا نمى توان کسى را با ایمان دانست چون مدعیان ایمان کم نیستند .
راه های تحصیل، تحکیم و تقویت ایمان :
براى این که انسان اعتقادات خود را مستحکم تر کند، دو حرکت لازم است :
الف) حرکت علمى؛ یعنى، لازم است در حد توان خود به مطالعه و تحقیق بپردازد و با رجوع به کتاب هایى که در این زمینه نوشته شده، پاسخ سؤالات خود را دریابد و یا با سؤال کردن از عالمان دینى، ابهامات و شبهاتى که در ذهنش مطرح مى شود بازگو کند تا با روشن شدن ابهامات، اعتقادات خود را راسخ کند .
علم و ایمان رابطه ى طرفینى ندارند و این طور نیست که پس از کسب علم ایمان نیز حاصل بشود، چون متعلّق علم و ایمان جداى از هم است، علم به مغز و ایمان به دل تعلّق دارد (چه بسا انسان علمى را کسب کند، ولى بر آن ملتزم نشود) علّت این امر نیز آن است علم دین اگر براى کسى حاصل شد، حال نوبت دل مى رسد که با اختیار و قدرت تصمیم گیرى آن را به صورت ایمان در خود بپذیرد، اما بسیارى قبل از این که دل را جایگاه دین و ایمان بسازند – و در عمل به آن پایبند باشند – دل خود را به دنیا، لذّت هاى نفسانى و هواهاى شیطانى بسته اند، دلبستگى و دلدادگى این مردم چیزى جداى از مقوله دین و ایمان است. لذا قرآن مى فرماید : « انَّ فى ذلک لَذکرى لمن کان له قلب » حقاً در این (هلاک پیشینیان) یادآورى است، براى آن کس که داراى دل باشد ( ق، آیه ى 37 )
بنابر این اگر مایل هستیم از علم و معرفت دینى استفاده کنیم مى بایست اول دل داشته باشیم و به فرموده خداوند «لمن کان له قلب» دل را از آلودگى ها و تعلّقات بیهوده پیراسته سازیم. تا زمانى که تمایلات حیوانى بر قلب ما تسلط دارد، جایى براى انگیزه هاى متعالى باقى نمى ماند. اگر ما بخواهیم به آن چه مى دانیم حقّ است مؤمن و ملتزم شویم، چیزهایى را که ممکن است ما را از ایمان و پذیرش قلبى باز دارد، باید از خود دور سازیم، در این صورت آماده پذیرش و التزام نسبت به حقایقى مى شویم که حقّانیّت آن ها را از راه علم و معرفت کسب کرده ایم .
قرآن شریف در سوره حجرات قضیه عدّه اى اعرابى را تعریف مى کند که خدمت پیامبر مکرم اسلام آمدند و عرض کردند ما «ایمان» آورده ایم، ولى پیامبر مکرم اسلام به فرمان خداوند به ایشان فرمود: نگوئید ایمان آورده ایم، بلکه بگوئید اسلام آورده ایم و هنوز ایمان در قلب هاى شما وارد نشده است : « قالتِ الاعراب آمنّا قل لم تؤمنوا و لکن قولوا اسلمنا و لمّا یدخُلِ الایمانُ فى قلوبِکُم » ؛ ( حجرات، آیه ى 14 ).
از قسمت بعدى آیه چنین استفاده مى شود که ایمان زمانى تحقّق پیدا مى کند که مؤمن حقیقى، از خداوند و رسولش اطاعت و پیروى نماید «… و ان تطیعُواللّه و رسوله… ان اللّه غفور رحیم» و اگر ایمان به مرحله عمل نرسد، اسلام است و هنوز به مرتبه ایمان راه نیافته، به عبارتى ایمان یک درجه از اسلام برتر است. لذا در حدیث مى خوانیم : « الایمان اقرارٌ و عمل و الاسلام اقرارٌ بلاعمل » ایمان عبارت است از باور قلبى و عملى به آن ( اصول کافى، ج 2، ص 24 ).
بنابر این بر ماست که براى فراهم آوردن ایمان در دو زمینه تلاش داشته باشیم: الف) در زمینه تقویت شناخت خویش و دوم در زمینه انگیزش میل فطرى خویش به آوردن ایمان و انجام کارهاى شایسته. و معلوم مى شود که راه هاى کسب علم از درون انسان شروع مى شود :
1. تفکر و اندیشه در کتاب تکوین (طبیعت و جهان آفرینش) . تفکر پیرامون آیات و نشانه های خداوند در گستره هستی: توجه به این نشانه ها، یاد خدا را در دل ها زنده می کند و لطف و رحمت او را به ما یادآور می شود و در نهایت بر دوستی و محبت ما به خدا می افزاید. (ر.ک: سوره یس، آیات 23 تا 40 ).
2. تفکر و تدبر در خلقت خود انسان(مبدأشناسى ).
3. تفکر و تأمل در پایان زندگى انسان (معادشناسى ).
4. مراجعه به کتاب تشریع (قرآن و سیره اهل بیت علیهم السلام )
5. مطالعه تاریخ اسلام و تحلیل آن در تقویت ایمان تاثیری بسیار عمیق خواهد داشت .
ب) حرکت عملى؛ تاکنون دریافتیم که ایمان مقتضى عمل صالح است، این واقعیت را در آیه آیه قرآن شریف مى توانیم به دست آوریم : « والّذین آمنوا و عمِلوا الصّالحاتِ سنُدخِلِهُم جنّاتٍ …» ؛ ( نساء، آیه ى 57 و 122 ).
ایمان و عمل در دیدگاه قرآن دو جزء جدانشدنى از هم هستند، در واقع ایمان، شخص را به انجام عمل شایسته وا مى دارد، امّا در همین جا یک نکته دقیقى وجود دارد و آن این که ایمان، در صورتى مى تواند منشأ عمل صالح (تقوا) بشود که زنده و فعّال باشد. به عبارتى آگاهى و تنبه همواره باید زنده باشد تا منشأ اثر شود. توصیه شده در این مرحله براى تشخیص کار «خوب» از کار «بد» تا آن چه که عقل مى فهمد از عقل، و آن چه را نمى فهمد از شرع دریافت کنیم و بدانیم چه کارى را باید انجام دهیم و چه کارى را باید ترک کنیم. لذا موضوع انجام واجبات و ترک محرّمات مطرح مى شود .
نکته ى دیگر در سیر عملى آن است که مؤمن پیوسته به عمل صالح و کردار شایسته اهتمام بورزد، هر عمل شایسته، در تقویت ایمان و تقوا نقشى اساسى دارد و متقابلاً ایمان به دست آمده خود منشأ عمل شایسته تر مى شود و این ارتباط ایمان و عمل صالح به صورت صعودى تحقق مى یابد . « والذین اهتَدوا زادهُم هُدى » کسانى که هدایت الهى را بپذیرند خداوند هدایت آن ها را زیادتر مى کند ( محمد، آیه ى 17 )
نکته بعد این که مؤمن در عمل به دین خود مى بایست ارتباطى تنگاتنگ با عالمان دینى داشته باشد تا با استفاده از سیره علمى و عملى ایشان بیش از پیش در مسیر هدایت قرار گیرد و از آسیب ها و شبهات برکنار و مصون باشد .
رفتار زیر باعث تقویت ایمان خواهد شد :
1- توجه دائم به خداوند و ذکر و یاد او: حضور خداوند در خاطر ما، در همه لحظات زندگی، ارتباط ما را با او افزایش می دهد و به تدریج به پیوندی استوار می انجامد. یکی از حکمت های نمازهای پنجگانه، زنده نگه داشتن یاد خدا در طول شبانه روز، در دل مؤمن است .
« یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را بسیار یاد کنید » ( احزاب، آیه 41 ).
انجام برخی کارها مانند قرائت قرآن، دعا و زیارت، مطالعه سیره ائمه و همنشینی با نیکان و صالحان، ما را به یاد خدا می اندازد .
برخی کارها نیز مانع توجه به خداوند است که باید این موانع را کنار زد تا غفلت بر آن حاکم نشود .
قرآن کریم می فرماید: «یاد خدا دل های مؤمنان را می لرزاند و هنگامی که آیات الهی را گوش دهند، بر ایمانشان افزوده می شود » ( انفال، آیه 2 ).
2- توجه به نعمت ها و الطاف خدا نسبت به انسان: اگر در زندگی خود توجه کنیم، خود را غرق در نعمت های الهی خواهیم یافت. فلسفه آفرینش این نعمت ها این است :
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
( سعدی )
انسان بر خوان نعمت حق نشسته تا با یادآوری لطف او، یاد خدا را در دل زنده نگه دارد و قلب خود را به او نزدیک تر کند .
3- انجام نیکی ها و دوری از بدی ها: هر عمل نیک دل را نورانی تر می کند و برعکس هر گناه صفحه دل را تیره و کدر می سازد. باید بکوشیم با عمل به نیکی ها، دل خود را نورانی تر کنیم و با دوری از گناهان رشته محبت خود را با خدا استوار سازیم .
مطالعه کنید: شهید مطهری، انسان و ایمان (ج 2 از مجموعه آثار )
4- شرکت در جلسات و فعالیت های مذهبی و فرهنگی و ذکر اهل بیت(ع ).
براى آگاهى بیشتر در این باره به منابع زیر مراجعه کنید :
1. تفسیر نمونه، تفسیر سوره حجرات
2. تفسیر سوره حجرات، محسن قرائتى
3. طهارت روح در آثار شهید مطهرى، عباس عزیزى .
4. نشریه قرآنى «بشارت» که یک نشریه دو ماهه و ویژه جوانان است .
ب. مطالعه گفتار زیر در رابطه با راههای تقویت ایمان مفید است .
میدانیم که سعادت جاودان بر پایه ایمان و عمل صالح استوار است و از این رو، ایمان اصل و عمل صالح (تقوا) فرع به شمار میرود و حتی میتوان یکی را (ایمان) علت دیگری (عمل صالح) دانست .
ایمان چونان چشمه ای است که از دل میجوشد و در جوارح جاری میگردد و به شکل اعمال نیک ظاهر میشود. از این رو میتوان گفت میوه تقوا را باید از شاخه ایمان بر گرفت .
ایمان که یک عمل اختیاری قلب است ، مراتبی دارد و شدت و ضعف میپذیرد. از این رو ، باید عوامل پیدایش ، تضعیف و تقویت آن را بشناسیم تا ایمان را در خود پدید آوریم و از آفات آن بپرهیزیم و در تقویت آن بکوشیم .
گام نخست ، غفلت زدایی
نخستین آفت ایمان، غفلت است ؛ زیرا ایمان یک فعل اختیاری است و آدمی در فعل اختیاری باید دست به انتخاب زند و از میان اطراف گوناگون یکی را برگزیند و این مشروط به توجه به همه اطراف موضوع است. غفلت همین جا سر بر میآورد و آدمی را از توجه به اطراف باز میدارد و راه انتخاب صحیح را بر وی میبندد. غرایز بر بسیاری انسانها حاکم مطلق است و توجه آنان را به راهها و اهداف متعالی گنگ میکند از این رو قرآن کریم با لحن بسیار تندی از غافلان یاد کرده است :
« بسیاری از افراد جن و انس ، دلهایی دارند که با آن حقایق را نمیفهمند ، چشمهایی دارند که با آنها نمیبینند و گوشهایی دارند که با آنها نمیشنوند. این افراد مانند چهارپایان و بلکه از ایشان پایینتر و پستترند و اینان همان غفلت زدگانند .» (1)
آری غفلت راه های شناخت و فهم حقایق را بر انسان میبندد و استعدادهای او را از کار میاندازد و به همین خاطر انسان غافل از حیوان پستتر میشود زیرا اگر حیوان بر درک و فهم قادر نیست ، معذور است. اما انسان با داشتن ابزار های معرفتی ، عذری برای توجیه غفلت خود ندارد .
ایمان دل دادن و دل سپردن است و این زمانی میسور است که تمام توجه دل به چیزی دیگر معطوف نباشد که در این صورت دلی برای آدمی باقی نمانده که به حقیقت بسپارد. به همین دلیل است که تذکر ، یادآوری و پندپذیری از حوادث درس آموز نیز ویژه کسانی است که دلی داشته باشند
برای فراهم ساختن ایمان ، نخست باید غفلت زدایی کرد ؛ یعنی توجه کنیم که غیر از ارضای غرایز مادی و کسب لذتهای ناپایدار ، حقایق دیگری نیز هست یا میتواند باشد. پیامبران الهی با یادآور شدن پاره ای حقایق روشن که مورد غفلت قرار گرفتهاند ، سعی در بیدار ساختن آدمیان داشتند و از این رو قرآن کریم کار آنان را ذکر و خود ایشان را مذکر میخواند. (2 )
البته غفلت مراتب دارد و برخی مراتب آن با برخی مراتب ایمان ـ که آن هم امری دارای مراتب است ـ جمع میشود .
1. راههای تقویت ایمان
گام دوم، علم آموزی
پس از زدودن غفلت و حصول توجه ، این شک برای آدمی رخ مینماید که آیا آنچه پیامبران میگویند حقیقت دارد. چاره این تردید در تحصیل علم است اما بسیاری در این مرحله ، به ظن و گمان بسنده میکنند «حال آن که گمان ذره ای از حق بی نیاز نمیسازد.» (3 )
آری ، بسیارند کسانی که «جز گمان را دنبال نمیکنند و جز تخمین نمیزنند.» (4 )
قرآن کریم ، تأکید دارد که پس از حصول شک ، آدمی جز علم را دنبال نکند و از آنچه بدان یقین ندارد پیروی ننماید. (5 )
پس انسان سعادت جو باید در باب امور مهمی چون توحید ، نبوت و معاد ، دامان دلیل و برهان را گیرد تا به علم و یقین دست یابد .
علم زمینه ساز ایمان و شرط لازم برای آن است ؛ از همین رو است که «از میان بندگان خدا ، تنها عالمانند که خشیت خدا دارند. » (6 )
و میدانیم که خشیت از آثار ایمان است. علم با همه اهمیتی که در گسترش ایمان دارد ، علت تامه آن نیست ، زیرا همیشه علم به ایمان نمی انجامد ، بلکه پس از علم یافتن به وجود خدا ، معاد و حقانیت پیامبر ،
انسان مختار است که ایمان بیاورد یا نیاورد. چنین نیست که پس از علم ، حصول ایمان به قهر و جبر ، حتمی باشد ، اگر ایمان را پذیرش و التزام عملی به یک حقیقت بدانیم ، از مقوله فهمیدن و دانستن نیست هر چند فهم و دانش ، زمینه گستر ایمان است .
پس از زدودن غفلت و حصول توجه ، این شک برای آدمی رخ مینماید که آیا آنچه پیامبران میگویند حقیقت دارد. چاره این تردید در تحصیل علم است اما بسیاری در این مرحله ، به ظن و گمان بسنده میکنند،حال آن که گمان ذره ای از حق بی نیاز نمیسازد
گام سوم، تعلق ستیزی
دل سپردن به غیر ، مانع تأثیر علم است. علت این که گاهی آدمی به چیزی علم دارد ، اما بدان ایمان نمیآورد آن است که پیش از آن ، دل در گرو چیز دیگری نهاده است. علم به ذهن مربوط است و ایمان کار دل است .
ایمان دل دادن و دل سپردن است و این زمانی میسور است که تمام توجه دل به چیزی دیگر معطوف نباشد که در این صورت دلی برای آدمی باقی نمانده که به حقیقت بسپارد. به همین دلیل است که تذکر ، یادآوری و پندپذیری از حوادث درس آموز نیز ویژه کسانی است که دلی داشته باشند. (7 )
نیز از همین رو است که فرعونیان وقتی با آیات روشن الهی رو به رو شدند «آنها را انکار کردند ، در حالی که به آن یقین داشتند.» (8 )
بنابراین ، ایمان و تحصیل آن، فرآورده ضرورتهای زیر است :
ـ زدودن غفلت
ـ به دست آوردن شناخت و معرفت درباره مبدأ و معاد
ـ فراهم ساختن شرایط روانی برای پذیرش حق، و به دیگر سخن، انگیزش میل فطری خویش به ایمان. (9 )
فرآوری : زهرا اجلال ، بخش قرآن تبیان
پی نوشت ها :
1. سوره اعراف، آیه .179
2. بهترین واژهای که میتوان در برابر غفلت نهاد ، واژه ذکر، به معنای یادآوری و هوشیاری است.واژه ذکر گاهی در برابر نسیان قرار میگیرد که به معنای فراموش نکردن و ادامه توجه است و گاهی به معنای یادآوری، یعنی توجهی که پس از فراموشی بر انسان عارض میشود ، به کار میرود و هر دو معنا در برابر غفلت است ؛ زیرا غفلت بر دو نوع است: غفلت بدوی و غفلت عارضی .
نکته دیگر آن که ، توجه و تذکر با علم تفاوت دارد.بسیار میشود که چیزهایی را میدانیم اما توجهی به دانسته های خود نداریم. علم ممکن است برای نفس یک حالت انفعالی باشد ، اما توجه همواره یک فعل است که از نفس سر میزند البته این فعل ممکن است تحت تأثیر عوامل بیرونی و به طور جبری سر زند ـ که در این صورت از قلمرو ارزشهای اخلاقی بیرون خواهد بود ـ و ممکن است به صورت آگاهانه و اختیاری صورت پذیرد. البته تمرکز حواس و توجه اختیاری شدت و ضعف را بر میتابد. آدمی میتواند با تمرین و تلاش ، گامهای مؤثری در به دست گرفتن زمام توجه بردارد .
3. ( سوره یونس ، آیه 36 )
4. ( سوره انعام ، آیه 116 )
5. ( سوره اسراء ، آیه 36 )
6. ( سوره فاطر، آیه 28 )
7. ( سوره ق، آیه 37 )
8. ( سوره نمل، آیه 14 )
9. این که حکیمان گفتهاند علم ، علت میل و شوق است ، مقصودشان علت تامه نیست ـ زیرا شوق از مقوله دیگری است و منشأ مستقلی در نفس دارد ـ بلکه مرادشان آن است که آدمی تا چیزی را نشناسد نمیتواند بدان مایل و مشتاق گردد. در واقع ، علم میلهایی را که به صورت فطری در نهاد آدمی است ، با تعیین متعلق آنها، شکوفا میسازد ، مانند میل فطری به جلب منفعت و رسیدن به سعادت و کمال. این نکته مبتنی بر این حقیقت است که اعمال اختیاری انسان در واقع از دو مایه سرچشمه میگیرد :یکی شناخت و بینش و دیگری میل و گرایش .