۱۳۹۲/۰۵/۰۶
–
۱۵۶ بازدید
اگر در این گونه تعابیر اعتراض متوجه خدا باشد ، یعنی اگر شخص به گونه ای اعتراض کند که گویی خدا را باز خواست می کند ، یا خدا را معاذالله به بی حکمتی و جهل متهم می کند ، در این صورت خلاف ادب بندگی است ؛ مثلاً بگوید: « خدایا این هم شد هوا؟! » یا بگوید:« خدایا آخه الآن چه وقت باران فرستادن است؟! » یا بگوید: « ای بابا خدا هم وقت پیدا کرده برای باران فرستادن . » و امثال این گونه تعابیر.
اگر در این گونه تعابیر اعتراض متوجه خدا باشد ، یعنی اگر شخص به گونه ای اعتراض کند که گویی خدا را باز خواست می کند ، یا خدا را معاذالله به بی حکمتی و جهل متهم می کند ، در این صورت خلاف ادب بندگی است ؛ مثلاً بگوید: « خدایا این هم شد هوا؟! » یا بگوید:« خدایا آخه الآن چه وقت باران فرستادن است؟! » یا بگوید: « ای بابا خدا هم وقت پیدا کرده برای باران فرستادن . » و امثال این گونه تعابیر. امّا اگر چنین اعتراضی صرفاً متوجه خود پدیده است ؛ و شخص در موقع چنین اعتراضهایی توجّه به فاعل آن (خدا ) ندارد ؛ و قصد باز خواست از خدا یا اشکال گرفتن به کار خدا را ندارد ؛ اشکالی نیست ؛ در چنین حالتهایی در واقع شخص صرفاً از عدم تناسب بین خودش و یک پدیده بیرونی خبر می دهد ؛ مثلاً وقتی می گوید: « خدایا هوا چقدر گرم است ! » یا وقتی می گوید:« خدایا هوا چرا این قدر گرم است؟!» مقصودش این است که : « تحمل این هوا برای من سخت است.» حتی اگر کسی بگوید: « خدایا هوا بد جوری گرمه ها ! » باز اگر قصد اعتراض نداشته باشد خطایی نکرده است ؛ بلکه حتّی ممکن است با این تعبیر از خدا طلب خنک شدن هوا را بکند.