خانه » همه » مذهبی » اعلامیه استقلال ایالات متحده آمریکا

اعلامیه استقلال ایالات متحده آمریکا

بنابراین می‌توان ریشه اصلی ایالات متحده آمریکا را در همین ۱۳ ایالت دانست. این مستعمرات که بیشتر متکی به کشاورزی بودند، تحت حکومت بریتانیا قرار داشتند که بهره کشت و زرع آنها، به ویژه تنباکو، را به خود اختصاص می‌داد.
روابطی که زمانی دوستانه بود، رفته رفته به خاطر تشدید قوانین مالیات گیری توسط دولت بریتانیا، از جمله قانون شکر، و افزایش احساسات ملی گرایانه آمریکایی‌ها دچار تنش شد. از ۱۷۶۵ برخی ساکنان ایالات متحده درخواست‌هایی در رابطه با داشتن نمایندگانی در پارلمان بریتانیا را آغاز کردند. شعار این افراد، یعنی «بدون نماینده مالیاتی نخواهد بود»، بعدها به شعار اصلی انقلابی‌های آمریکایی و جمله‌ای ماندگار در تاریخ سیاست تبدیل شد.
این خواسته گهگاه به تنش‌های جدی و درگیری نیز منجر می‌شد که «تی پارتی» (حزب چای) بوستون در ۱۷۷۳ یکی از این موارد است. این حزب در واقع اعتراضی بود به «قانون چای» که به شرکت هند شرقی بریتانیا حق فروش انحصاری چای در ۱۳ مستعمره شرقی را اعطا می‌کرد.
اختلافات با تصویب و اجرای «قانون اجبار» که از سوی ملی گرایان آمریکایی به عنوان «قانون غیرقابل تحمل» خوانده می‌شد، بدتر هم شد. به موجب این قانون که برای مبارزه با تی پارتی بوستون تصویب شده بود، قدرت محدود مستعمره نیمه خودمختار ماساچوست گرفته شد.
در واکنش به این اتفاقات، «کنگره قاره ای» متشکل از نمایندگان ۱۳ مستعمره، نشستی را ترتیب داد. در دومین جلسه این نشست در ۱۷۷۵ جنگ استقلال علیه امپراتوری بریتانیا اعلام شد.
سال بعد، اعلامیه استقلال که توماس جفرسون نقشی اساسی در نگارش آن داشت، توسط ۵۶ نماینده سیزده ایالتی که اکنون دولت واحدی را تشکیل می‌دادند امضا شد. نبرد بین استقلال طلبان و بریتانیا بالاخره با عهدنامه پاریس در ۱۷۸۳ به نفع آمریکایی‌ها به پایان رسید.
آتش بازی، سخنرانی، مهمانی و جشن های عمومی بخشی از مراسمی است که از قرن هجدهم در بزرگداشت این روز برگزار می شود. نخستین بار در سال ۱۷۷۷ رود آیلند بریستول با شلیک ۱۳ گلوله توپ در صبح و بعد از ظهر این روز را جشن گرفت.

جالب این جاست که جان آدامز و توماس جفرسون، تنها امضا کنندگان اعلامیه استقلال که بعدها به ریاست جمهوری رسیدند، در یک روز درگذشتند: چهارم جولای ۱۸۲۶، مصادف با پنجاهمین سال امضای اعلامیه. جیمز مونرو، دیگر رئیس جمهوری است که به عنوان یکی از «پدران بنیانگذار» آمریکا شناخته می شود و در روز استقلال سال ۱۸۷۲ زندگی را وداع گفت.
البته آمریکایی‌ها تنها مردمی نیستند که چهارم جولای را جشن می گیرند. مردم فیلیپین در همین روز در ۱۹۴۶ موفق به کسب استقلال شدند و این بار آمریکا بود که به عنوان کشور استعمارگر باید خاک آنها را ترک می کرد. این تاریخ عمدا از سوی آمریکا انتخاب شد تا روز استقلال فیلیپین با آنها همزمان باشد، اما از سال ۱۹۶۴ فیلیپینی‌ها این روز را با نام «روز جمهوری» نام‌گذاری کردند.
در رواندا نیز چهارم جولای به عنوان «روز آزادی» شناخته می شود. علت این نامگذاری پایان نسل‌کشی رواندا در ۱۹۹۴ بود که بار دیگر دولت ایالات متحده در آن نقشی هرچند غیرمستقیم داشت.
اعلامیۀ نمایندگان ایالات متحده آمریکا، گرد آمده در گنگرۀ عمومی
هنگامیکه، در سیر وقایع تاریخی، انحلال رابطه سیاسی بین دو ملت پیوسته ضروری می‌گردد، چنانکه یک ملت مجال کسب مقام خود را در میان قدرت‌های دنیا پیدا کند، جایگاه برابر و جداگانه که بر مبنای قوانین طبیعی و الهی مستحق دانسته شده است و احترام نجیبانه به عقاید بشریت مستلزم می‌کند که انگیزه انفصال اعلام گردد.

اعتقاد ما بر این است که این واقعیات بخودی خود بدیهی و آشکار می‌باشند که انسان‌ها برابر آفریده شده‌اند؛ که آفریننده انسان‌ها حقوق جدا نشدنی به آنان داده است، و در میان چنان حقوق اساسی، حق زندگی، حق آزادی و حق پیگیری خوشبختی خویش نهفته است؛ که برای دست یابی به این حقوق، دولت‌ها از سوی مردم بنیاد نهاده شده‌اند و دولت ها قدرت خود را از توافق شهروندان می‌ گیرد؛ اینکه هرگاه هر فرمی از حکومت، نابودی مردم را پیشه سازد، حق مسلم شهروندان است که آن حکومت را دگرگون و یا براندازد، و مردم حق این را دارند که حکومتی نوین بر پایه این پرنسیب بر پا سازند و قدرت‌ها را چنان سازمان دهند که آن حکومت بالاترین امنیت و رفاه و شادمانی مردم را فراهم سازد.

احتیاط در عمل، حقیقتاً، امر بر این دارد که حکومتهای کهن، بدون پروا و به دلایل سطحی نبایستی تغییر داده شوند. بر این اساس، تجربیات تاریخی نشان داده‌اند که تحولاتی از این قبیل، امکان رنج و عذاب توده‌های مردم را بیش از دفع ستم از آنان فراهم خواهد کرد و بهره‌ای از نابودی شکل و ترکیب حکومتی که به آن انس گرفته‌اند نصیب مردم نخواهد گشت. اما زمانیکه زنجیر طولانی غصب و تجاوز به حقوق شهروندان به قصد برقراری استبداد و حکومت مطلقه بدون شرم و درنگ گسترده گشته است، وظیفه و حق مسلم شهروندان نابودی دولت و پاسداری از امنیت آینده خود می‌باشد.

چنان بوده است محنت صبورانۀ مستعمره نشینان و چنان است اینک ضرورتی که آنان را وادار به دگرگونی سیستم دولتهای پیشین می‌سازد. پیشینۀ پادشاه کنونی بریتانیا روایت تاریخچه‌ای ست سرشار از صدمات و تصرفات مکرر به قصد برقراری استبداد مطلقه در میان مستعمرات. برای اثبات این ادعا، اجازه دهید حقایق زیر به عالم بی تزویر منصفان ارائه گردد:

ایشان از پذیرش قانون مضایقه نموده‌اند، پذیرشی که مهمترین و ضروری‌ترین ارزش آن، منفعت عمومی همگان می‌باشد.

ایشان فرمانداران خود را از تصویب قوانینی که نیاز به آنان فوری و مبرم است منع نموده‌اند مگر آنکه حاکمان مستعمره نشینان در بلاتکلیفی معوق مانده‌اند که در آن صورت، بایستی پیشاپیش رضایت ایشان را جهت تصویب قوانین جدید جویا شوند. حتی در چنان موارد وفقه و سرگردانی، ایشان کاملا نیازهای فرمانداران را نادیده گرفته‌اند. ایشان از تصویب قوانین دیگری که به نفع بسیاری از حوزه‌های مستعمره نشینان است خودداری نموده مگر آنکه توده‌های مردم از حق انتخاب نمایندگان خود در مجلس قانونگذاران بگذرند، حق گرانبهای شهروندانی که در دست ظالمان مستبد و نیرومند گذاشته شده است.

ایشان مراجع مقننه را در مکانهای غیر معمول، ناخوشایند و دور از دسترسی مخازن عمومی فراخوانده و برپا نموده‌اند منحصراً به قصد فرسودگی عامه و تسلیم و تن سپردن آنان به خواسته‌ها و اقدامات ایشان.

ایشان بارها و بارها مجلس نمایندگان را منحل نموده است به دلیل اینکه اعضای مجلس قانونگذاران علیه تاخت و تاز و تعرضات ایشان بر حقوق توده‌های مردم، جوانمردانه استقامت و ایستادگی نموده‌اند.

ایشان، برای مدت طولانی، پس از انحلال مجلس قانونگذاران، از برقراری انتخابات جهت گزینش دگر نمایندگان امتناع ورزیده است. در نتیجه، قدرت و مسئولیتهای قوۀ مقننه از آنجایی که نابود شدنی نیست، به توده‌های مردم بازگشته و بر دوش آنان سنگینی می‌کند. در خلال چنین شرایطی، مستعمره نشینان در معرض تهاجم دشمنان خارجی و ناآرامی و تشنج داخلی قرار گرفته‌اند.

ایشان کوشیده‌اند با مسدود کردن روند اجرای قوانینی که به بیگانگان تابعیت شهروندی اعطا می‌کند، با امتناع از تصویب قوانینی که مهاجرت به این مکان را تشویق خواهد کرد و با دشوار نمودن تخصیص جدید اراضی، از افزایش جمعیت ایالات جلوگیری نمایند.

ایشان با امتناع از برقراری قوه قضائیه و قوانین دادرسی، مانع اجرای عدل و عدالت بوده‌اند.

ایشان قضات را صرفا وابسته به پذیرش اراده و میل خویش نموده چنانکه انتصاب آنان به مقام قضاوت و میزان حقوق آنان موکول به چنان پذیرشی گشته است.

ایشان دفاتر جدید و کثیری را بنا کرده و ماموران بی شمار خود را برای آزار و اذیت شهروندان و چپاول مال آنان بسیج نموده است.

ایشان در زمان صلح و آرامش، بدون موافقت مجلس قانونگذاران، ارتش آمادۀ خود را در میان مستعمره نشینان مستقر نموده است.

ایشان موجب گشته‌اند که ارتش و نیروهای انتظامی بر قدرت مدنی جامعه ارشدیت پیدا کرده و به قدرت غیر نظامی جوابگو نباشند.

ایشان، از طریق همدستی و همکاری با دیگران و پذیرشِ تظاهر به قانونگذاری آنان، مستعمره نشینان را تحت تسلط قلمرو قانون بیگانه قرار داده‌اند در حالیکه قوانین مستعمره نشینان، صلاحیت چنان تسلطی را تصدیق نکرده است:

به دلیل استقرار بیشمار نیروهای مسلح در میان مستعمره نشینان:

به دلیل حفاظت از نیروهای مسلح از طریق برپا نمودن دادگاه‌های نمایشی و جلوگیری از مجازات آنان که مرتکب هر قتل و کشتاری علیه ساکنان ایالات می‌شوند:

به دلیل قطع بازرگانی و تجارت میان مستعمره نشینان و تمامی نقاط دنیا:

به دلیل تحمیل مالیات بر مستعمره نشینان بدون رضایت آنان:

به دلیل محرومیت مستعمره نشینان به مزایای حضور هیئت منصفه در بسیاری از دعاوی:

به دلیل انتقال مستعمره نشینان به دادگاه‌های اروپا به قصد محاکمه نمودن آنان به اتهام جرائم وانمودی:

به دلیل نسخ قوانین آزاد و مشترک بریتانیا در کشور همسایه، کانادا، بنا نهادن دولت مستبد و اختیاری، توسعه مرزهای ایالت کوبک و برنامه ریزی جهت استقرار حکومت خودکامه‌ای همانند آن در میان مستعمرات آمریکا:

به دلیل سلب مناشیر مستعمره نشینان، منسوخ کردنِ با ارزش‌ترین قوانین آنان و دگرگونی بنیادی ترکیب حکومت آنان:

به دلیل تعلیق قوۀ مقننۀ مستعمره نشینان و اعلام قدرت نمودن به قصد قانونگذاری در تمامی موارد مربوط به آنان.

ایشان با تکذیب حمایت خود از مستعمره نشینان و برپایی جنگ علیه آنان، از حکومت کناره گیری کرده است.

ایشان دریاهای مستعمره نشینان را غارت نموده، سواحل آنان را ویران کرده، شهرهای آنان را به آتش کشیده و مال و جان آنان را تباه کرده است.

ایشان در حال حاضر مشغول حمل و نقل جمع کثیری از ارتش‌های مزدور و اجیر شدۀ بیگانه می‌باشند تا به قصد ارتکاب جنایت و قتل، ویرانی و استبداد، اعمال بیرحمانه و خیانتکارانه خود را که پیش از این آغاز گشته به اتمام رسانند؛ اعمالی که ندرتاً همتای آن در متوحش‌ترین عهد بربریت دیده شده است، اعمالی که شایسته مقام پیشوا و سرپرست ملتی متمدن نمی‌باشد.

ایشان شهروندان مستعمرات را در دریا اسیر کرده و آنان را به زور وادار به مبارزۀ مسلحانه علیه میهن شان نموده است چنانکه دست آنان به خون برادران و یاران شان آلوده گشته یا بدست هموطنان خویش کشته شده‌اند.

ایشان به شورش و ناآرامی‌های داخلی در میان مستعمره نشینان دامن زده و کوشش نموده‌اند تا سرخ پوستان بیرحم و وحشی را به جان ساکنان مرزهای ما بیاندازند در حالیکه به همگان آشکار است که قوانین مرسوم در میان سرخ پوستان در زمان جنگ، قانونی ست برای نابودی بلااستثناء تمامی مردم اعم از پیر و جوان و زن و مرد علیرغم وضعیت و شرایط آنان.

در تمامی مراحل بیدادگری، مستعمره نشینان با فروتنی و شکسته نفسی، طلب دادخواهی کرده و خواهان جبران خسارات وارده بوده‌اند اگرچه تقاضاهای مکرر آنان با ظلم متداول پاسخ داده شده است. شاهزاده‌ای که منش مستبدان در یکایک کردارش نمایان گشته است، شایان فرمانروای بر ملتی آزاده نیست.

هیچگاه مستعمره نشینان قصد رویارویی با برادران بریتانیایی خود را نداشته‌اند و گاه و بیگاه به آنان هشدار داده‌اند که قوۀ مقننه بریتانیا تلاش بر گسترش قلمرو قدرت توجیه ناپذیر و بیجای خود را دارد. ما چگونگی شرایط مهاجرت و سکونت خود را در خاک آمریکا به آنان یادآوری نموده‌ایم. ما استدعای دادخواهی مرسوم در بریتانیا و رادمردی و بزرگواری از آنان کرده‌ایم. ما با یادآوری به رابطۀ خویشاوندی مابین بریتانیا و مهاجران، از آنان تقاضای تکذیب و تقبیح قاطعانۀ سیاست دست اندازی و تجاوز به مستعمرات را نموده‌ایم، سیاستی که نهایتاً منجر به قطع ارتباطات و مکاتبات ما خواهد شد. آنان هم چنان به صدای حق طلبانۀ قوم و خویش خود ناشنوا باقی مانده‌اند. ما بایستی، در نتیجه، تسلیم ضرورتی که جدایی از بریتانیا را تقبیح می‌کند شویم و آنان را همانند بقیه بشریت، دوست در زمان صلح و دشمن در زمان جنگ تلقی کنیم.

بدین جهت، ما، نمایندگان ایالات متحده آمریکا، گرد آمده در گنگرۀ عمومی، با توسل به خداوند برای صحت نیت خود، به نام و اقتدار مستعمره نشینانِ نیکو و ارجمند، قاطعانه اعلام می‌کنیم که مستعمرات متحد، آزاد و مستقل بوده و چنان است حق مسلم آنان، که مستعمره نشینان از هرگونه وفاداری به تاج و تخت بریتانیا مبری می‌باشند، که تمامی ارتباطات سیاسی میان مستعمره نشینان و دولت بریتانیا زایل بوده و بایستی باطل گردند، که به عنوان ایالات آزاد و مستقل، مستعمره نشینان حق وصول مالیات در زمان جنگ، قبول پیمان صلح، اتحاد و پیوستگی با دُول بیگانه، برقراری تجارت و بازرگانی و تمامی حقوق دیگر که متعلق به کشورهای مستقل می‌باشند را دارا هستند. برای پشتیبانی و حمایت از این بیانیه، با اتکا راسخ به مشیت الهی، ما، نمایندگان ایالات متحده آمریکا، متقابلاً به یکدیگر با زندگی، مال و شرف خود تعهد می‌بندیم.

جان هنکاک – رئیس کنگره عمومی
چارلز تامسون – دبیر کنگره عمومی

نمایندگان ایالات متحده آمریکا در کنگرۀ عمومی

ایالت نیوهمپشر:

Josiah Bartlett, William Whipple, Matthew Thornton

ایالت ماساچوست:

John Hancock, Samual Adams, John Adams, Robert Treat Paine, Elbridge Gerry

ایالت رود آیلند:

Stephen Hopkins, William Ellery

ایالت کانتیکت:

Roger Sherman, Samuel Huntington, William Williams, Oliver Wolcott

ایالت نیویورک:

William Floyd, Philip Livingston, Francis Lewis, Lewis Morris

ایالت نیوجرسی:

Richard Stockton, John Witherspoon, Francis Hopkinson, John Hart, Abraham Clark

ایالت پنسیلونیا:

Robert Morris, Benjamin Rush, Benjamin Franklin, John Morton, George Clymer, James Smith, George Taylor, James Wilson, George Ross

ایالت دلاویر:

Caesar Rodney, George Read, Thomas McKean

ایالت مریلند:

Samuel Chase, William Paca, Thomas Stone, Charles Carroll of Carrollton

ایالت ویرجینیا:

George Wythe, Richard Henry Lee, Thomas Jefferson, Benjamin Harrison, Thomas Nelson, Jr., Francis Lightfoot Lee, Carter Braxton

ایالت کارولینای شمالی:

William Hooper, Joseph Hewes, John Penn

ایالت کارولینای جنوبی:

Edward Rutledge, Thomas Heyward, Jr., Thomas Lynch, Jr., Arthur Middleton

ایالت جورجیا:

Button Gwinnett, Lyman Hall, George Walton

منبع: The Pennsylvania Packet, July 8, 1776


پارسینه

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد