۱۳۹۴/۰۵/۰۵
–
۴۵۶ بازدید
غیر مسلمانان مطابق دیدگاه اسلامی بر دو دسته هستند: ۱. اهل کتاب ۲. غیر اهل کتاب و به موجب اصل سیزدهم قانون اساسی: «ایرانیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی تنها اقلیت های دینی شناخته می شوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی بر طبق آئین خود عمل می کنند» این اصل پس از مشخص شدن دین رسمی کشور به سایر ادیان و پیروان آنها که در ایران زندگی می کنند، توجه کرده است. و فقط اهل کتاب را به رسمیت می شناسد. زیرا از نظر اسلام و جمهوری اسلامی که یک نظام سیاسی مبتنی بر حاکمیت مذهب است، فقط ۳ دین به عنوان اقلیت دینی شناخته می شوند.
غیر مسلمانان مطابق دیدگاه اسلامی بر دو دسته هستند: 1. اهل کتاب 2. غیر اهل کتاب و به موجب اصل سیزدهم قانون اساسی: «ایرانیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی تنها اقلیت های دینی شناخته می شوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی بر طبق آئین خود عمل می کنند» این اصل پس از مشخص شدن دین رسمی کشور به سایر ادیان و پیروان آنها که در ایران زندگی می کنند، توجه کرده است. و فقط اهل کتاب را به رسمیت می شناسد. زیرا از نظر اسلام و جمهوری اسلامی که یک نظام سیاسی مبتنی بر حاکمیت مذهب است، فقط 3 دین به عنوان اقلیت دینی شناخته می شوند. چون حضرت موسی و عیسی از پیغمبران اولوالعزم هستند که صاحب کتاب و شریعت می باشند و در قرآن کریم از تورات و انجیل به عنوان کتاب آسمانی یاد شده است و روش و سنّت عملی این دو پیغمبر بزرگ مشخص است. زرتشت هم اگر چه پیامبر نبوده و یا حداقل مشخص نیست، ولی با این وجود، پیروان آن در فقه جعفری اثنی عشری، ملحق به اهل کتاب هستند و احکام اهل کتاب بر آنان بار می شود. ممکن است این سؤال نیز مطرح شود که نام صابئین نیز در آیه شریفه 62 از سورة بقره آمده است چرا از آنان ذکری به میان نیامده است؟ در پاسخ گفته می شود که با توجه به بررسی های به عمل آمده توسط گروه تخصّصی مأمور از طرف مجلس بررسی نهایی قانون اساسی، معلوم گردید که این فرقه، شعبه ای از یهود یا شعبه ای از مسیحیت و یا مخلوطی از عقاید دو گروه می باشد و بنابراین به عنوان یک دین مستقل نیستند که جداگانه از آنها نامی برده شود و طبعاً اقلیت آنان به طور ضمنی مقبول است.( صورت مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی، ج 1، ص 494 و 495(امّا در مورد سایر غیر مسلمانان غیر اهل کتاب، حتی بودائیسم که پیروان زیادی نیز در دنیا دارند چون ریشه آسمانی نداشته و ندارند، به عنوان دین پذیرفته نیست تا چه رسد به مکتب های فلسفی یا مسلک های سیاسی و دسته های ساختگی چون بهائیّت که نام دین بر خود نهاده اند.( یزدی، محمد، قانون اساسی برای همه،184-185) بنابراین، می توان گفت: اولاً نظام سیاسی ایران مبتنی بر حاکمیت مذهب و دین است و از آنجا که دین اکثر ساکنین و تابعین ایران، اسلام است دین اسلام به عنوان دین رسمی و مذهب جعفری اثنی عشری نیز باز به خاطر بر خورداری از اکثریت مذهب رسمی ایران در قانون اساسی معرفی شده است و ثانیاً بر اساس دین و آموزه های اسلامی تنها حقوق اهل کتاب پذیرفته شده است و به همین جهت سه دین یهودیت، مسیحیت و زرتشت به عنوان اقلیت دینی شناخته شده در قانون اساسی پذیرفته شده است و در مورد سایر ادیان چون ریشه آسمانی ندارند و از نظر اسلام نیز مورد قبول نیستند در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز به رسمیت شناخته نشده اند هر چند که پیروان زیادی هم داشته باشند. «حقوق اقلیت ها در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله » حقوق اقلیتها یکی از موضوعات مهم در تاریخ اسلام است که از زوایای مختلف مورد توجه متفکران مسلمان قرار گرفته است. پیامبر اسلام در سیره و رفتار خویش به خوبی احترام به حقوق اقلیتها را به نمایش گذاشته است و بدون شک الگوی رفتاری همه مسلمانان در این موضوع و موضوعات دیگر است و تاریخ، رفتار پیامبر(ص) با اقلیتهایی که در پناه حکومت ایشان در مدینه و اطراف آن میزیستند، را ثبت کرده است. قرآن کریم همه انسانها را از نظر اجتماعی برابر اعلام کرد و رسول خدا(ص) و اولیای گرامیاش با راه و رسم و رفتار خود این برابری را عینیت بخشیدند و جاودانه ساختند. (ابن سعد، محمد؛ الطبقات الکبری، بیروت، دارصدرا 1968، ج2، ص 40 و 47) پیامبر(ص) پس از هجرت به مدینه نیز با انعقاد پیمان نامهها عمومی مدینه برابری حقوق مسلمانان و یهودیان را به رسمیت شناخت و به آنان اجازه داد بر اعتقادات خود باقی بمانند، علیرغم همه حسادتها و دشمنیهای یهودیان با پیامبر(ص) با آنها صبور بود و از انفاقشان چشم میپوشید و آنان را با مسلمانان برابر میدانست و دینشان را محترم میشمرد.( ابن هشام، عبدالملک؛ سیره ابن هشام، ترجمه هاشم محلاتی، ص 241) احترام به شریعت و آداب و رسوم اقلیتها از حقوق اقلیتهای ساکن در حکومت نبوی، احترام به دین آنان است. براین اساس آنان حق دارند به طور علنی و رسمی بر دین خود باقی بوده و اعمال عبادی خویش را انجام دهند، این حق را پیامبر(ص) برای اقلیتهای دینی که در مدینه یا اطراف آن زندگی میکردند، قائل بودند و به حق آنان احترام میگذاشتند. پیامبر(ص) از همان آغاز که به مدینه مهاجرت کردند، یهود مدینه را به پیمان همزیستی مسالمت آمیز دعوت کردند و آنان و مسلمانان و کلیه هم پیمانان آنان را از یک امت خواندند .(ابن هشام، عبدالملک؛ سیره النبوی، بیروت، دارالمعرفه، ج2، ص 149) ایشان محدودیت خاصی برای دین یهودیان در مدینه قائل نشدند؛ همچنان که مسلمانان در مسجد مدینه نماز میخوانند، آنان هم در معابر خویش آزادانه به عبادت میپرداختند و هیچ مسلمانی حق تعرض به معابر آنان را و اعتراض به حضور علنی آنان به عنوان غیرمسلمان نداشت، تا زمانی که این اقلیتها بر پیمان خود با پیامبر(ص) استوار بودند و حتی زمانی که گروهی از مسیحیان نجران برای بررسی تحقیق درباره اسلام به مدینه آمدند، پیامبر(ص) آنان را در مسجد به حضور پذیرفت و به آنان اجاره داد تا در همان عبادت کنند و مسیحیان به سوی مشرق ایستادند و عبادت خویش را به جا آوردند. (سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، انتشارات دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، ج2، ص 433 به نقل از سیره حلبی، ج3، ص 239 ) که این به معنای پذیرش حقوق اقلیتها در عرصه مذهبی و دینی است. آزادی داشتن معابد نیز در اسلام پذیرفته شد و بر همین اساس معابد اهل کتاب در جنگهای صدر اسلام هیچ گونه مورد تعرض واقع نشده است.( ابن سعد، پیشین، ج1، ص 50) پیامبر(ص) در عرصه جامعه هم به اقلیتها احترام میگذاشت و برای آنان هم از حقوق و آزادی های یکسان قائل بودند. پیامبر(ص) به شخصیت انسانی آنان هم احترام میگذاشت. ایشان حتی به مأموران مالیاتی خود سفارش میکرد که در رفتار با اقلیتها ملاطفت بیشتری به خرج دهند، همچنان که با عبدالله ارقم که مأمور جمع آوری جزیه از اهل کتاب بود، فرمودند: «الا من ظلم معاهداً او کلفه فوق طاقته او انتقصه او اخذ منه شیئاً بغیر طیب نفسه فأنا حجیجه یوم القیامه». «آگاه باش هرکس که به کافر معاهدی ظلم کند یا او را به امری فوق توان و طاقتش وادار نماید یا نقصانی به او وارد کند یا بدون رضایت خاطر از وی چیزی بگیرد من در روز قیامت طرف او هستم.[علیه او به پا میخیزم]».( ابویوسف قاضی، الخراج، قاهره للمطبعه السلطیه، 1396، ص 135) اقلیتها و حقوق قضایی در حکومت اسلامی یکی از حقوق شهروندان یک کشور که لازم است برای او به رسمیت شناخته شود حوق نشأت گرفته از عدالت قضایی است که غیرمسلمانان ساکن در مدینه النبی بارها برای حل اختلافات خویش به پیامبر(ص) مراجعه میکنند؛ البته برخی از این مراجعات جنبه حق طلبی نداشت و چه بسا که بسیاری از افراد با ظلم به دیگران و به دنبال منافع شخصی به پیامبر(ص) مراجعه میکردند، تا به نفع آنان حکم کند و بر اساس همین رفتارها خداوند به پیامبر(ص) می فرماید که مجبور به رسیدگی به چنین دعاویی نیست و ایشان را مخیر به رسیدگی کرد. «فان جاوءک فاحکم بینهم او اعرض عنهم و ان تعرض عنهم فلن یضروک شیئا»«پس اگر نزد تو آمدند بین آنان حکم کن و یا از آنان اعراض نما و اگر اعراض نمودی هرگز زیانی به تو نخواهد رسید. »(سوره مائده ، آیه 33) رسول خدا در دادن حقی که بر مردمان تعلق میگرفت، هیچ تبعیضی روا نمیداشت و میان فرزندان اسماعیل(عربها) و فرزندان اسحاق(غیرعرب) تفاوتی نمیگذاشت و همه مردم در برابر قانون مساویند. اجرای عدالت مستلزم برخورد یکسان با همه افراد یک جامعه در دادگاهها است تا اقلیت ساکن در کشور اسلامی نیز با اطمینان خاطر بتواند زندگی کنند و بدانند در صورت نیاز به احقاق حق به دادگاه رجوع کرده و دادگاه نیز به عدالت و مساوات با آنان برخورد خواهد کرد. «فأن حَکَمت فاحکم بینهم بالقسط» «اگر بین آنها حکم می کنی ، به عدالت حکم کن». (سوره مائده ، آیه 32) بعضی از مفسران نقل کردهاند که یهود مدینه برای عدم اجرای حکم فرد زناکاری که از اشراف بود، نزد پیامبر(ص) آوردند، تا ایشان حکمی دیگر دهد، رای ایشان نیز همان حکم را تأیید کرد. در حالی که عالمان یهود میخواستند به دلیل اشراف زادگی فرد حکم الهی را تغییر دهند. پیامبر(ص) آنان را نزد عالم ترین فرد یهود بود و وی را قسم داد تا حکم الهی که در تورات آمده را بیان کند و او نیز همان حکم پیامبر(ص) را بیان کرد و چنین فرمود: «این را ما در مورد اشراف اجرا نمیکنیم و به همین خاطر زنا در بین اشراف ما زیاد است.» (طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، الطبعه الثانی، 1391، ج5، ص 379) حق آرامش و امنیت خاطر در جامعه مهمترین حقی که لازم است، اقلیتها از آن برخوردار باشند. این حق در سطوح مختلف لازمه زندگی است و نبود آن چیزی جز دلهره، اضطراب، جنگ و خونریزی و عدم آرامش نیست پیامبر(ص) در پیمان هایی که با یهود و دیگر ساکنان مدینه بست، تأکید داشتند که داخل شهر مدینه هم در امنیت و آرامش کامل هستند و هیچ کس حق تعرض به کسی را ندارد. یعنی میتوان گفت که از دیدگاه پیامبر(ص) اقلیتهای دینی نسبت به دیگران از حق ویژهای برخوردارند؛ زیرا حتی جنگ با آنان در صورتی که تمایل به همزیستی با مسلمانان را داشته باشند، ممنوع است. (ابن هشام، السیره النبویه، پیشین، ج2، ص 148) اگر اقلیتها دعوت اسلام را نپذیرفتند؛ ولی حاضر به انعقاد پیمان همزیستی باشند، جنگ با آنان ممنوع است. در صورتی که فرمانده لشکر قراردادی منعقد نکرد و به جنگ دست زد باید دیه کشتهها پرداخت شود. چنانکه پیامبر(ص) خالدبن ولید را با لشکری به مقابله با دشمنان فرستاد، خالد به گروهی از اهل کتاب برخورد کرد و پس از عدم پذیرش اسلام با آنان جنگید و عدهای را کشت پیامبر(ص) از این امر ناراحت شد و دستور داد که دیه کشتهها از بیت¬المال به خانوادههایشان پرداخت شود. ( حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم، موسسه آل البیت، الثانیه، ج19، ص 161) نکاتی دیگر اینکه هیچ کس حق تعرض به مال و جان و ناموس اقلیتها را ندارد و در صورت تعرضی مجازات میشود؛ زیرا امنیت آنان بر عهده حکومت اسلامی است، حتی پیامبر(ص) به کسانی که به طور موقت به کشور اسلامی پناه میآوردند، هم امنیت کامل میداد. مردم قرباء و أذرح در علقه شام که همگی به آیین مسیحیت بودند چون پیامبر(ص) آنان را به اسلام دعوت کرد و آنان پذیرفتند و معاهده صلح بسته شد که بر اساس آن پیامبر(ص) آنان را در پناه خود کرد و همواره در آسایش و آرایش زندگی کنند و خداوند سرپرست ایشان خواهد بود.( ابن سعد، همان، ج1، ص 37) همچنین پیمانی که با مردم ایله (سرزمینی در کنار دریای مدیترانه که مسیحی بودند) منعقد شد که طی آن مردم ایله در امنیت و آرامش کامل باشند و همچنین امنیت کشتیها کاروانهای آنان و کسانی هم که با آنان مراوده دارند امنیت آنها را هم تضمین میکند.( ابن سعد، پیشین، ج1 ص 37)