۱۳۹۲/۰۵/۲۹
–
۴۶۲ بازدید
الفاظ قرآن از سوى خدا است، یا از زبان پیامبرصلى الله علیه و آله؟
یکم.
قرآن کریم اگر چه براى تنزل در این عالم، نیاز به زبان خاص دارد و آن عربى فصیح و مبین است؛ ولى زبان و فرهنگ آن، همان «زبان فطرت» است که قابل فهم براى همگان است و تنها در این صورت مى تواند جهانى باشد. اگر فرهنگ قرآن، مربوط به یک نژاد و گروه خاصى بود، هیچ گاه نمى توانست جهانى باشد.جوادى آملى، عبداللَّه، تفسیر موضوعى قرآن کریم، (قم: اسراء)، ج 1، صص 353-355. از دیگر سو قرآن کریم کتابى ساده و معمولى نیست تا انسان بتواند، بر اثر آشنایى با قواعد عربى و مانند آن، به همه معارفش دست یابد؛ بلکه کتابى است که در اوج آسمان و مقام «لَدُن» ریشه داشته و از علم الهى سرچشمه گرفته است و درک معارف بى انتهاى آن، بدون نردبان پرهیزگارى و ارتباط با او، امکان پذیر نیست.
دوّم.
همان طور که ایجاد حقیقت وحى، اختصاص به ذات خداوند متعال دارد؛ تنزل آن حقیقت به لباس عربى مبین و الفاظ اعتبارى نیز کار او است. نه آنکه فقط معناى کلام و وحى الهى در قلب پیامبرصلى الله علیه وآله تنزل یافته و آن حضرت با انتخاب خود، الفاظى را به عنوان ابزار انتقال آن معارف قرار داده باشد! پس الفاظ قرآن کریم، از سوى خداوند تعیین شده و از همین رو آرایش هاى لفظى قرآن، یکى از وجوه اعجاز آن است. آیات فراوانى دلالت دارد که علاوه بر محتوا، الفاظ و عبارت عربى قرآن نیز از ناحیه خداوند به پیامبرصلى الله علیه وآله وحى شده است.ابراهیم(14)، آیه 4؛ مریم(19)، آیه 97؛ دخان(44)، آیه 58؛ اعلى(87)، آیات 17، 18، 22 و 32؛ قمر(54)، آیه 40؛ احقاف(46)، آیه 12؛ فصلت(41)، آیه 2 و 3؛ رعد(13)، آیه 37 و … . نگا: طباطبایى، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج 17، ص 359. بهترین گواه این مطلب، تفاوت سبک بیان و عبارت هاى روایات نبوى، با آیات قرآن کریم است.
سوّم.
ارتباط الفاظ با معانى، ارتباطى تکوینى و حقیقى نیست؛ بلکه در اثر قرارداد؛ که لفظ معینى، نشانه معناى خاصى مى گردد. به همین دلیل براى یک معناى خاص در اقوام مختلف، الفاظ گوناگونى وجود دارد و نیز یک حقیقت تکوینى همچون وحى، گاهى به صورت عربى مبین، گاهى به صورت عبرى، زمانى به زبان سریانى و … ظهور مى کند. با توجه به این نکته، شاید این پرسش پدیدار شود که چگونه وحى الهى از مقام قدسى خداوند – که جز تکوین صرف چیزى نیست – به کسوت الفاظ و کلمات اعتبارى – که قرارداد محض است – درمى آید؟ در پاسخ گفتنى است: تنزل حقیقت تکوینى قرآن، باید مسیرى داشته باشد تا در آن مسیر، حقیقت قرآن فرود آید و با اعتبار پیوند بخورد. این مسیر همان نفس مبارک رسول خداصلى الله علیه وآله است که مى تواند بهترین واسطه، براى پیوند امر تکوینى و قراردادى باشد. مانند انسان هاى دیگر که همواره حقیقت هاى معقول را از بلنداى عقل، به مرحله تصور تنزل مى دهند و از آنجا به صورت فعل یا قول در گستره طبیعت پیاده مى کنند.جوادى آملى، عبداللَّه، تفسیر موضوعى قرآن کریم، ص 45-46. بنابراین آنچه قرآن را جهان شمول ساخته است، «زبان فطرى» آن است که در گویش «زبان عربى» رسا و گویا جلوه گر شده است؛ زبانى که الفاظ آن ظرفیت نمایش معانى گسترده و پردامنه اى را دارا است. ازاین رو آشنایى با زبان عربى و تلاوت قرآن به این زبان، همچون مدخل ورودى براى نیل به مراتب و مراحل بالاتر این کتاب بى نظیر است.