۱۳۹۳/۱۰/۰۵
–
۱۳۱ بازدید
چگونگى پرداختن به مسأله امامت و ولایت حضرت على در سنت و سیره پیامبر گرامى اسلام از مسائل بسیار مهم است و تحقیقاتى دراز آهنگ مى طلبد. در این جا به اختصار چند نکته اشاره مى شود:
یک. برخورد پیامبر با حضرت على علیه السلام در بسیارى موارد به گونه اى ویژه بود و با نحوه برخورد آن حضرت با دیگران تفاوت معنى دارى را نشان داده است. از جمله اینکه:
۱- ۱. به طور معمول در جنگ ها با وجود حضرت على علیه السلام فرماندهى جنگ را به او سپرده و به دیگران نمى داد.
۱- ۲. به هنگام خروج از مدینه براى جنگ تبوک حضرت على علیه السلام را به جانشینى خود در مدینه باقى گذاشت.
چگونگى پرداختن به مسأله امامت و ولایت حضرت على در سنت و سیره پیامبر گرامى اسلام از مسائل بسیار مهم است و تحقیقاتى دراز آهنگ مى طلبد. در این جا به اختصار چند نکته اشاره مى شود:
یک. برخورد پیامبر با حضرت على علیه السلام در بسیارى موارد به گونه اى ویژه بود و با نحوه برخورد آن حضرت با دیگران تفاوت معنى دارى را نشان داده است. از جمله اینکه:
1- 1. به طور معمول در جنگ ها با وجود حضرت على علیه السلام فرماندهى جنگ را به او سپرده و به دیگران نمى داد.
1- 2. به هنگام خروج از مدینه براى جنگ تبوک حضرت على علیه السلام را به جانشینى خود در مدینه باقى گذاشت.
1- 3. در ابلاغ سوره برائت به مشرکان ابوبکر را از نیمه راه برگرداند و این رسالت را بر دوش على علیه السلام نهاد.
1- 4. در آخرین روزهاى عمر خود با تأکید فراوان همه را امر نمود که در سپاه اسامه شرکت کنند و از شهر خارج شوند و سرپیچى کنندگان را مورد لعن و نفرین قرار داد. اما در میان همه على علیه السلام را از این فرمان مستثنى کرد تا زمینه انتقال قدرت به او بدون مشاجره و درگیرى فراهم آید.
1- 5. در جریان مباهله على علیه السلام را به عنوان نفس خویش برگزید و همراه خود برد.
1- 6. در میان همه مسلمانان تنها با على علیه السلام عقد اخوت بست.
1- 7. در هر جاى و هرگاه بلندترین سخنان را در ستایش و بیان فضایل منحصر به فرد امیرمؤمنان علیه السلام بر زبان مى آورد و لحظه اى در معرفى چهره برتر و درخشان او دم فرو نمى بست.
نمونه هایى از این دست فراوان است و همه نشانگر جایگاه بلند و منزلت بى بدیل على بن ابى طالب علیه السلام در نظر پیامبر و شایستگى او براى بلندترین مناصب و مسئولیت ها در راستاى حفظ دین، رهبرى دینى و سیاسى امت و مدیریت جامعه اسلامى است.
دو. پیامبر در موارد مختلف اساس خلافت و امامت را امرى الهى و وابسته به تعیین پروردگار خوانده اند از جمله:
2- 1. حدیث رد درخواست خلافت؛ در سیره ابن هشام آمده است زمانى که پیامبر در مکه بودند و وضع سخت و دشوار بود رئیس یکى از قبایل به آن حضرت گفت من و قومم حاضریم به تو ایمان آوریم به شرط اینکه قول دهى پس از خود یکى از ما را به جانشینى برگزینى.
پیامبر صلى الله علیه و آله در پاسخ فرمود: اینکه چه کسى پس از من جانشین باشد در اختیار من نیست. بلکه در اختیار خداست. «1»
2- 2. پس از واقعه غدیر خم برخى از مخالفان از پیامبر صلى الله علیه و آله سؤال مى کردند که از جانب خود على را ولى مؤمنان خوانده و بر دیگران سرورى و برترى داده است یا از جانب خدا؟ پیامبر در پاسخ به این پرسش مى فرمود: «سوگند به آنکه جز او خدایى نیست این مطلب از سوى خداست». «1»
سه. پیامبر از نخستین مراحل دعوت و اعلان رسالت خویش به جانشینى حضرت على علیه السلام تصریح کرده اند. از جمله در نخستین جلسه اى که به امر خدا خویشان را گرد آورده و رسالت خود را به آنان ابلاغ نمود رو به آنان کرد و فرمود: «این جوان (على) برادر و وصى و جانشین من در مقابل شما است.
پس به سخنان او گوش دهید و از او پیروى کنید». «2»
با توجه به مطالب پیشین روشن مى شود که اعلام خلافت امیرمؤمنان از نخستین مرحله اعلان رسالت امرى الهى و آسمانى بوده است.
چهار. احادیث معتبر رسیده از پیامبر در خصوص ولایت و جانشینى امیرمؤمنان بسیار زیاد و در کمال وضوح و صراحت، در موارد مختلف و به شیوه هاى گوناگون بر این مسأله تأکید کرده است.
اکنون چند نمونه را یادآور مى شویم:
4- 1. حدیث منزلت؛ بنابر نقل متواتر از شیعه و سنى «3» پیامبر صلى الله علیه و آله درباره حضرت على علیه السلام فرمود: «انت منّى بمنزلة هارون من موسى الا انّه لا نبىّ بعدى» «4»
؛ «تو (على) نسبت به من همانند هارون به موسى هستى جز آنکه پس از من دیگر پیامبرى نیست». یعنى غیر از نبوت هر نسبتى را که هارون به موسى داشت تو نیز نسبت به من دارى و همان گونه که هارون جانشین موسى و یار و پشتیبان او بود تو نیز چنین هستى.
4- 2. حدیث لیلةالانذار؛ این حدیث همان است که در رقم سه پیرامون خلافت امام على علیه السلام در نخستین جلسه اعلان رسالت بیان شد.
4- 3. حدیث پیشوایى (امره المؤمنین)؛ این حدیث در ذیل قضیه غدیر آمده است که پیامبر به اصحاب خود فرمود: «سلّموا على على بإمره المؤمنین» «1»
؛ «به على به عنوان پیشوا و زمامدار مسلمانان سلام بدهید».
4- 4. حدیث خلافت؛ از جمله سخنان پیامبر خطاب به حضرت على این است که: «انت الخلیفه من بعدى»؛ «خلیفه پس از من تو هستى». «2»
4- 5 و 6. حدیث ثقلین و حدیث غدیر؛ حدیث ثقلین و غدیر از شهرت و امتیازات ویژه اى برخوردارند. لاجرم آن دو را جداگانه در پرسش هاى پسین مورد بررسى قرار خواهیم داد.
4- 7. احادیث دوازده امام؛ احادیث متعددى در منابع شیعه و سنى نقل شده است که پیامبر جانشینان و اوصیاى پس از خود را دوازده نفر معرفى کرده اند.
یکى از این روایات به شرح زیر است:
امام الحرمین جوینى به سند خود از ابن عباس و او از پیامبر صلى الله علیه و آله نقل مى کند که فرمودند: «من سرور پیامبرانم و على سرور اوصیا. اوصیاى پس از من دوازده نفرند، اولشان برادرم و آخرشان فرزند من است.»
از آن حضرت پرسیدند: برادرتان کیست؟
فرمود: «على بن ابى طالب».
پرسیدند: فرزندتان کیست؟
فرمود: «مهدى، همان کسى که زمین را پر از عدل و داد کند، همانسان که از ظلم و جور پر شده است». «1»
4- 8. حدیث وصایت؛ در احادیث متعددى پیامبر صلى الله علیه و آله امیرمؤمنان علیه السلام را به عنوان وصى خود معرفى کرده اند. در یکى از این روایات آمده است:
«هر پیامبرى وصى و وارثى دارد و على وصى و وارث من است». «2»
4- 9. حدیث وزارت؛ در روایات مختلفى امام على علیه السلام وزیر پیامبر خوانده شده است. بنابر روایتى پیامبر در سفر معراج پرسید: «اى جبرئیل! وزیر من کیست؟ پاسخ داد: على ابن بى طالب». «3»
احادیث دیگرى نیز در این باب وجود دارد که به جهت اختصار به این مقدار بسنده مى شود. «4»
ازکتاب پرسمان دانشجویی – امام شناسی
یک. برخورد پیامبر با حضرت على علیه السلام در بسیارى موارد به گونه اى ویژه بود و با نحوه برخورد آن حضرت با دیگران تفاوت معنى دارى را نشان داده است. از جمله اینکه:
1- 1. به طور معمول در جنگ ها با وجود حضرت على علیه السلام فرماندهى جنگ را به او سپرده و به دیگران نمى داد.
1- 2. به هنگام خروج از مدینه براى جنگ تبوک حضرت على علیه السلام را به جانشینى خود در مدینه باقى گذاشت.
1- 3. در ابلاغ سوره برائت به مشرکان ابوبکر را از نیمه راه برگرداند و این رسالت را بر دوش على علیه السلام نهاد.
1- 4. در آخرین روزهاى عمر خود با تأکید فراوان همه را امر نمود که در سپاه اسامه شرکت کنند و از شهر خارج شوند و سرپیچى کنندگان را مورد لعن و نفرین قرار داد. اما در میان همه على علیه السلام را از این فرمان مستثنى کرد تا زمینه انتقال قدرت به او بدون مشاجره و درگیرى فراهم آید.
1- 5. در جریان مباهله على علیه السلام را به عنوان نفس خویش برگزید و همراه خود برد.
1- 6. در میان همه مسلمانان تنها با على علیه السلام عقد اخوت بست.
1- 7. در هر جاى و هرگاه بلندترین سخنان را در ستایش و بیان فضایل منحصر به فرد امیرمؤمنان علیه السلام بر زبان مى آورد و لحظه اى در معرفى چهره برتر و درخشان او دم فرو نمى بست.
نمونه هایى از این دست فراوان است و همه نشانگر جایگاه بلند و منزلت بى بدیل على بن ابى طالب علیه السلام در نظر پیامبر و شایستگى او براى بلندترین مناصب و مسئولیت ها در راستاى حفظ دین، رهبرى دینى و سیاسى امت و مدیریت جامعه اسلامى است.
دو. پیامبر در موارد مختلف اساس خلافت و امامت را امرى الهى و وابسته به تعیین پروردگار خوانده اند از جمله:
2- 1. حدیث رد درخواست خلافت؛ در سیره ابن هشام آمده است زمانى که پیامبر در مکه بودند و وضع سخت و دشوار بود رئیس یکى از قبایل به آن حضرت گفت من و قومم حاضریم به تو ایمان آوریم به شرط اینکه قول دهى پس از خود یکى از ما را به جانشینى برگزینى.
پیامبر صلى الله علیه و آله در پاسخ فرمود: اینکه چه کسى پس از من جانشین باشد در اختیار من نیست. بلکه در اختیار خداست. «1»
2- 2. پس از واقعه غدیر خم برخى از مخالفان از پیامبر صلى الله علیه و آله سؤال مى کردند که از جانب خود على را ولى مؤمنان خوانده و بر دیگران سرورى و برترى داده است یا از جانب خدا؟ پیامبر در پاسخ به این پرسش مى فرمود: «سوگند به آنکه جز او خدایى نیست این مطلب از سوى خداست». «1»
سه. پیامبر از نخستین مراحل دعوت و اعلان رسالت خویش به جانشینى حضرت على علیه السلام تصریح کرده اند. از جمله در نخستین جلسه اى که به امر خدا خویشان را گرد آورده و رسالت خود را به آنان ابلاغ نمود رو به آنان کرد و فرمود: «این جوان (على) برادر و وصى و جانشین من در مقابل شما است.
پس به سخنان او گوش دهید و از او پیروى کنید». «2»
با توجه به مطالب پیشین روشن مى شود که اعلام خلافت امیرمؤمنان از نخستین مرحله اعلان رسالت امرى الهى و آسمانى بوده است.
چهار. احادیث معتبر رسیده از پیامبر در خصوص ولایت و جانشینى امیرمؤمنان بسیار زیاد و در کمال وضوح و صراحت، در موارد مختلف و به شیوه هاى گوناگون بر این مسأله تأکید کرده است.
اکنون چند نمونه را یادآور مى شویم:
4- 1. حدیث منزلت؛ بنابر نقل متواتر از شیعه و سنى «3» پیامبر صلى الله علیه و آله درباره حضرت على علیه السلام فرمود: «انت منّى بمنزلة هارون من موسى الا انّه لا نبىّ بعدى» «4»
؛ «تو (على) نسبت به من همانند هارون به موسى هستى جز آنکه پس از من دیگر پیامبرى نیست». یعنى غیر از نبوت هر نسبتى را که هارون به موسى داشت تو نیز نسبت به من دارى و همان گونه که هارون جانشین موسى و یار و پشتیبان او بود تو نیز چنین هستى.
4- 2. حدیث لیلةالانذار؛ این حدیث همان است که در رقم سه پیرامون خلافت امام على علیه السلام در نخستین جلسه اعلان رسالت بیان شد.
4- 3. حدیث پیشوایى (امره المؤمنین)؛ این حدیث در ذیل قضیه غدیر آمده است که پیامبر به اصحاب خود فرمود: «سلّموا على على بإمره المؤمنین» «1»
؛ «به على به عنوان پیشوا و زمامدار مسلمانان سلام بدهید».
4- 4. حدیث خلافت؛ از جمله سخنان پیامبر خطاب به حضرت على این است که: «انت الخلیفه من بعدى»؛ «خلیفه پس از من تو هستى». «2»
4- 5 و 6. حدیث ثقلین و حدیث غدیر؛ حدیث ثقلین و غدیر از شهرت و امتیازات ویژه اى برخوردارند. لاجرم آن دو را جداگانه در پرسش هاى پسین مورد بررسى قرار خواهیم داد.
4- 7. احادیث دوازده امام؛ احادیث متعددى در منابع شیعه و سنى نقل شده است که پیامبر جانشینان و اوصیاى پس از خود را دوازده نفر معرفى کرده اند.
یکى از این روایات به شرح زیر است:
امام الحرمین جوینى به سند خود از ابن عباس و او از پیامبر صلى الله علیه و آله نقل مى کند که فرمودند: «من سرور پیامبرانم و على سرور اوصیا. اوصیاى پس از من دوازده نفرند، اولشان برادرم و آخرشان فرزند من است.»
از آن حضرت پرسیدند: برادرتان کیست؟
فرمود: «على بن ابى طالب».
پرسیدند: فرزندتان کیست؟
فرمود: «مهدى، همان کسى که زمین را پر از عدل و داد کند، همانسان که از ظلم و جور پر شده است». «1»
4- 8. حدیث وصایت؛ در احادیث متعددى پیامبر صلى الله علیه و آله امیرمؤمنان علیه السلام را به عنوان وصى خود معرفى کرده اند. در یکى از این روایات آمده است:
«هر پیامبرى وصى و وارثى دارد و على وصى و وارث من است». «2»
4- 9. حدیث وزارت؛ در روایات مختلفى امام على علیه السلام وزیر پیامبر خوانده شده است. بنابر روایتى پیامبر در سفر معراج پرسید: «اى جبرئیل! وزیر من کیست؟ پاسخ داد: على ابن بى طالب». «3»
احادیث دیگرى نیز در این باب وجود دارد که به جهت اختصار به این مقدار بسنده مى شود. «4»
ازکتاب پرسمان دانشجویی – امام شناسی