طلسمات

خانه » همه » مذهبی »  امامت و خاتمیت

 امامت و خاتمیت


 امامت و خاتمیت

۱۳۹۵/۰۹/۲۳


۱۱۱۵ بازدید

 امامت و خاتمیت

امامت

چه نسبتى با خاتمیت دارد، آیا با آن در تعارض نیست؟

امامت نه تنها تعارضى با خاتمیت ندارد بلکه از لوازم شریعت خاتم مى باشد، براى روشن

شدن مسأله باید ابتدا معناى خاتمیت، امامت و سپس شئون پیامبر و امام را مورد بررسى

قرار داد:

خاتمیت

ختم نبوت و شریعت در اسلام به این معناست که پس از پیامبر اسلام، دیگرى به رسالت

مبعوث نخواهد شد و شریعت دیگرى جایگزین شریعت اسلام نمى شود.

قرآن مجید به صراحت پیامبر اسلام را آخرین پیامبر خوانده و فرموده است:

«ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ

رَسُولَ اللّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ»
[1]؛

«محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست، او فرستاده خدا و آخرین پیامبر است».

احادیث نبوى نیز بر همین معنا تأکید نموده و ختم نبوت را با آن حضرت به صراحت اعلام

نموده است. از جمله پیامبر صلى الله علیه و آله در حدیث منزلت خطاب به امیرمؤمنان

علیه السلام فرمودند: «تو نسبت به من همانند هارون نسبت به موسى هستى، جز آنکه پس

از من پیامبر دیگرى نخواهد آمد».[2]

بنابراین خاتمیت مساوى با جاودانگى، نسخ ناشوندگى و بدیل ناپذیرى آیین اسلام تا

پایان حیات بشر بر روى کره زمین است. در نتیجه هیچ شریعت دیگرى جز اسلام نزد

پروردگار مورد قبول و پسندیده نیست.

امامت

امامت در اصطلاح علم کلام عبارت است از: «جانشینى پیامبر اسلام در زمامدارى و رهبرى

فراگیر امت در امور دینى و دنیوى و حفظ و حراست از دین آنسان که پیروى از امام بر

همه امت واجب باشد». [3]

شئون پیامبر

به اجماع همه مسلمانان، پیامبر صلى الله علیه و آله داراى شئون مختلفى بوده اند، از

جمله:

1. دریافت و ابلاغ وحى؛ این همان شأن اساسى نبوت و به تعبیر دیگر گوهر پیامبرى است.

قرآن مجید بر چنین رسالتى نسبت به همه پیامبران و به ویژه پیامبر اسلام تأکید کرده

است. [4]

2. تبیین و تفسیر وحى؛ بیان معصومانه و توضیح آموزه هاى وحیانى براى امت و رفع هر

گونه اختلاف در فهم و کشف و تفسیر دین از جمله وظایف پیامبر است.

قرآن در این باره مى فرماید: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ

الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ»
؛ «و کتاب (قرآن)

را بر تو فرو فرستادیم تا براى مردم آنچه را که به سوى ایشان نازل شده است بیان و

تفسیر نمایى». [5]

قرآن مجید تفسیر معصومانه پیامبر از دین را رافع هر گونه اختلاف و مرجع نهایى

قلمداد کرده است.[6]

3. ولایت و زمامدارى امت؛ از شئون پیامبر اسلام تأسیس دولت اسلامى و رهبرى و مدیریت

کلان اجتماع در چارچوب قوانین الهى بوده است. قرآن در موارد مختلف به ابعاد گوناگون

این مسأله پرداخته و بر ولایت و رهبرى آن حضرت و اطاعت و فرمانبردارى امت از آن

حضرت در مسائل سیاسى، اجتماعى و اقتصادى تأکید کرده است.[7]

اکنون باید دید خاتمیت در کدام یک از شئون پیامبر جارى است و در کدام یک جارى نمى

باشد. آن گاه مى توان رابطه امامت و ختم نبوت را مورد سنجش قرار داد. مسلما مراد از

«ختم نبوت» ختم همه شئون پیامبر اسلام نیست، بلکه شأن نبوت ایشان است و گوهر نبوت

همان دریافت و ابلاغ وحى است. بنابراین ختم نبوت منحصر به شأن نخست است و ربطى به

دیگر شئون ندارد و از طرف دیگر امامت استمرار نقش پیامبر در دو حوزه دیگر یعنى

تبیین و تفسیر دین و حوزه مدیریت و رهبرى امت اسلام است. بنابراین:

اولاً، هیچ تعارضى بین ختم نبوت و امامت وجود ندارد.

ثانیا، امامت لازمه ختم نبوت است. زیرا اگر چه با ارسال کامل ترین وحى تشریعى نیاز

به تجدید بعثت و نبوت تشریعى برطرف شد و با قرار گرفتن مسئولیت دعوت و ارشاد و

تبلیغ دینى بر دوش عالمان نیاز به نبوت تبلیغى نیز برطرف گردید.[8]

اما درست از همین رو نیاز به امام در امت ختمیه رخ مى نماید.

استاد مطهرى در این باره مى نویسد: «امام مرجعى است براى حل اختلافات، شاخصى است

براى حل اختلافاتى که منشأ آن هم خود علما هستند». به عبارت دیگر قرار گرفتن عالمان

در مسند تبلیغ، استنباط و تفسیر دین لاجرم در پى دارنده فهم ها، گرایش ها و

تفسیرهاى مختلف و متعارض از دین خواهد شد و بدون وجود مرجعى که از عصمت و حجیت در

فهم و تبیین دین برخوردار باشد و رأى او فصل الخطاب همه آراى متعارض باشد اختلاف از

میان امت ها دامن برنمى چیند. بنابراین تصحیح و باز پیرایى فهم دین و حفظ و انسجام

جامعه دینى در گرو وجود امام معصوم و رهبرى ها و هدایت هاى اوست.[9]

بنابراین دوام و پایندگى اسلام با امامت قرین است و از همین رو در نگاه قرآن امامت

یکى از ارکان مهم دین و شرط کمال آن است.

افزون بر مطالب بالا، آنچه در پاسخ دومین پرسش این دفتر پیرامون ضرورت امامت آمد،

بر تلازم خاتمیت و امامت گواهى مى دهد.

پی نوشت ها



________________



[1]
.

احزاب33، آیه 40.

[2]. المتقى الهندى،

کنزالعمال، ج 11، ص 607.

[3]. بنگرید: پرسش 1.

[4]. بنگرید: آل عمران3،

آیه 20؛ مائده(5)، آیه 92 و 99؛ نحل(16)، آیه 35 و 82؛ رعد(13)، آیه 40؛ نور(24)،

آیه 54؛ عنکبوت29، آیه 18 و…

[5]. نحل16، آیه 44.

[6]. نحل16، آیه 94.

[7]. بنگرید: مائده5، آیه

49 و 55؛ حشر(59)، آیه 7؛ نساء(4)، آیه 65؛ توبه (9)، آیه 6 و…

[8]. جهت آگاهى بیشتر

بنگرید: شهید مطهرى، وحى و نبوت، ص 44-40؛ همو، ختم نبوت؛ همو، خاتمیت، ص 60-27، قم

و تهران: صدرا.

[9]. جهت آگاهى بیشتر

بنگرید:

الف. کتاب نقد، شماره 38، بهار 1385؛

ب. محمد الحق عارفى، خاتمیت و پرسش هاى نو، مشهد، دانشگاه علوم اسلامى رضوى، اول،

1386.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد