بادقت نظر درمورد موضوع فوق می توان پی برد که هیچ تعارضی میان آنچه گفته اید به چشم نمی خورد . چه آنکه انسان با نظر به طبیعت انسانی او از دلبستگیهای عاطفی برخوردار بوده و از دست دادن یاران و دوستان و فرزندان, برایش سخت و گران می آید و در این جهت هیچ فرقی بین اولیاء الهی و دیگران نیست جز اینکه بگویند: عواطف اولیاء نسبت به دیگر انسانها بسیار برتر و بیشتر نیز می باشد. مواردی خاصی همچون سخت گریستن پیامبر بر یاران شهیدش در اُحد و بر حمزه سید الشهدا ء و بر جعفر بن ابیطالب و گریستن علی « علیه السلام » بر پیامبر و فاطمه و یاران شهیدش در صفین و بر مالک اشتر و دیگران و گریه پیامبر و علی و زهرا (س) و دیگران بر مصیبتی که هنوز حادث نشده.کربلای حسین « علیه السلام » جملگی از این جهت ناشی می گردد. اما آنچه که اولیاء الهی و اهل معرفت را از دیگر انسانها متمایز می کند. آن است که در نظر به اهداف و مسئولیتها و تکالیف تمام اموری که بلحاظ دنیوی مصیبت آفرین می شود بر ایشان بسیار شیرین و قابل تحمل در می آید چرا که همه این محنت و مصیبت در راه معبود و محبوب برای جلب خشنودی او و سرانجام به لقاء او تحمل می شود . خلاصه: آنکه امام حسین «علیه السلام » از حیث عواطف انسانی حق است که در برابر شهادت رقت بار فرزند بسیار متاثر شده و بگیرید ولی از حیث عمل به مسئولیت بندگی و طاعت خداوند همه این امور برایش آسان گردد و از قضا ارزش کا ر اولیاء آن است که مصیبت های سخت و سنگین برایشان آسان گشته و برترین لذات معنوی و به هنگام تحمل آنها بدست آورند .البته این مسئله را به صورت دیگری نیز می توان توضیح داد و آن اینکه در باطن آدمی دو نیروی عقل و احساسات و اینها نیروهای طبعیی هستند, که خداوند حکیم بنا بر مصالحی آنها را در وجود ما به ودیعه نهاده است.
خداوند در قرآن کریم می فرمایند : « یکی از نشانه های پرودگار آن است که از جنس خود شما آدمیان برای شما جفت و جور و همسر آفریده و میان شما مودت و محبت ایجاد کرد . و در این حقیقت نشانه هایی از تدبیر و حکمت پرودگار است برای کسانیکه فکر می کنند. (1)
حال اگر محبت بد بود و در این آیه به عنوان یکی ازنشانه ها در آثار حکمت و تدابیر حکیمانه خداوند ذکر نمی شد .
اما آنچه مذموم است, علاقه به معنی بسته بودن و دلخوش بودن و قانع بودن به امور زندگی دنیایی است . فرق است بین علاقه به مال و فرزند و همسر و سایر شئون زندگی و بین قانع بودن و رضایت دادن و غایات آمال قرار دادن آنها و انبیاء آمده اند, که نگذارند دنیا و مادیات از جایگاه طبیعی خود یعنی: مورد رغبت میل و عاطفه بودن که جایگاه طبیعی است و نوعی پیوند طبیعی میان انسان و اشیاء است خارج شده نقل مکان دهد. و در آن جایگاه مقدس که قلب نامیده می شود و کانون کشش عاطفی او به لایتناهی است بنشیند و بالطبع مانع پرواز انسان به سوی کمال لایتناهی گردد .
بنابر این انبیاء الهی اهداف عالی و مقدس انسانی را برای او تشرع می کنند و دست انسان را باز می گذارند, تا با تفکر و تدبر بهترین راه را بوسیله عقل و خرد خود انتخاب کنند و در این میان تنها کسانیکه از ایمان قوی بر خوردارند می توانند عقل را حاکم کشور و وجود خود کنند در این هنگام است, که عواطف تحت اختیار عقل قرار می گیرند و عواطف و احساسات تحت نظارت با امضاء و عقل انجام وظیفه می کنند .
آری؛ وجود ما یا در زیر نفوذ عقل است و یا در زیر نفوذ عواطف. تصور نکنید هر گاه عقل یا عاطفه بر مسند حکمروایی نشست دیگری به طور کلی از کار می افتند و در کنج انزوا می نشیند. خیر هر کدام که قدرت را به کف گرفت استعداها و نیروهای دیگر را در راه تحقق بخشیدن به مقاصد و اهداف خود به کار می گیرد .
عقلی که تابع و تحت تاثیر عواطف باشد ناگزیر است, کوشش کند و عواطف را در رسیدن به اهدافی که دارد یاری کند . اینجا است که کار عقل به صورت نیرنگ و پشت هم اندازی و حتی سیاست ( به همان معنای امروزیش ) جلوه گر می شود. جنایتکاران و سیاستمدارانی که برای ادامه حیات سیاسی و نفوذ و قدرت خویش هر روز دست به نیرنگ تازه ای می زنند , عاقلانی هستند که عقلشان محکوم عواطف و خود خواهیها و شهوات است. ( 3)
و به همین جهت است که علی «علیه السلام » فرمودند : { وَ کَم مِنْ عَقِل اَسِیر تحت هوی امیر} ( 4) بسا عقلی که اسیر و تحت فرماندهی هوی و هوس می باشد .
حال امام حسین « علیه السلام » نیز به عنوان یک انسان دارای دو کانون عقل و احساسات می باشد ؛
ازیک طرف فرزند خرد سالش را بسیار دوست دارد و از طرف دیگر عزت و اقتدار دین که در سایه آن انسانها به حیات طیبه و زندگی سعادتمند انه می رسند را در خطر نابودی می بیند. بنابر این سعادت را در شهادت خود و خاندان شریف خود می بینند.
آری امام حسین «علیه السلام » در سایه ایمان نیرومند خویش عقل را حاکم کشور وجود خود می کنند و احساسات در تحت فرماندهی عقل و به میزانی که عقل تشخیص میدهد اعمال میشوند .
منابع:
1- قرآن کریم , سوره مبارکه روم , آیه 21
2- بیست گفتار , استاد مرتضی مطهری ( ره ) , ص 205 – 209
3- اسلام و حقوق کودک , دکتر احمد بهشتی , ص 45
4- نهج البلاغه , ترجمه سید جعفر شهیدی , حکمت 211
به نقل از اداره پاسخگویی آستان قدس رضوی
خداوند در قرآن کریم می فرمایند : « یکی از نشانه های پرودگار آن است که از جنس خود شما آدمیان برای شما جفت و جور و همسر آفریده و میان شما مودت و محبت ایجاد کرد . و در این حقیقت نشانه هایی از تدبیر و حکمت پرودگار است برای کسانیکه فکر می کنند. (1)
حال اگر محبت بد بود و در این آیه به عنوان یکی ازنشانه ها در آثار حکمت و تدابیر حکیمانه خداوند ذکر نمی شد .
اما آنچه مذموم است, علاقه به معنی بسته بودن و دلخوش بودن و قانع بودن به امور زندگی دنیایی است . فرق است بین علاقه به مال و فرزند و همسر و سایر شئون زندگی و بین قانع بودن و رضایت دادن و غایات آمال قرار دادن آنها و انبیاء آمده اند, که نگذارند دنیا و مادیات از جایگاه طبیعی خود یعنی: مورد رغبت میل و عاطفه بودن که جایگاه طبیعی است و نوعی پیوند طبیعی میان انسان و اشیاء است خارج شده نقل مکان دهد. و در آن جایگاه مقدس که قلب نامیده می شود و کانون کشش عاطفی او به لایتناهی است بنشیند و بالطبع مانع پرواز انسان به سوی کمال لایتناهی گردد .
بنابر این انبیاء الهی اهداف عالی و مقدس انسانی را برای او تشرع می کنند و دست انسان را باز می گذارند, تا با تفکر و تدبر بهترین راه را بوسیله عقل و خرد خود انتخاب کنند و در این میان تنها کسانیکه از ایمان قوی بر خوردارند می توانند عقل را حاکم کشور و وجود خود کنند در این هنگام است, که عواطف تحت اختیار عقل قرار می گیرند و عواطف و احساسات تحت نظارت با امضاء و عقل انجام وظیفه می کنند .
آری؛ وجود ما یا در زیر نفوذ عقل است و یا در زیر نفوذ عواطف. تصور نکنید هر گاه عقل یا عاطفه بر مسند حکمروایی نشست دیگری به طور کلی از کار می افتند و در کنج انزوا می نشیند. خیر هر کدام که قدرت را به کف گرفت استعداها و نیروهای دیگر را در راه تحقق بخشیدن به مقاصد و اهداف خود به کار می گیرد .
عقلی که تابع و تحت تاثیر عواطف باشد ناگزیر است, کوشش کند و عواطف را در رسیدن به اهدافی که دارد یاری کند . اینجا است که کار عقل به صورت نیرنگ و پشت هم اندازی و حتی سیاست ( به همان معنای امروزیش ) جلوه گر می شود. جنایتکاران و سیاستمدارانی که برای ادامه حیات سیاسی و نفوذ و قدرت خویش هر روز دست به نیرنگ تازه ای می زنند , عاقلانی هستند که عقلشان محکوم عواطف و خود خواهیها و شهوات است. ( 3)
و به همین جهت است که علی «علیه السلام » فرمودند : { وَ کَم مِنْ عَقِل اَسِیر تحت هوی امیر} ( 4) بسا عقلی که اسیر و تحت فرماندهی هوی و هوس می باشد .
حال امام حسین « علیه السلام » نیز به عنوان یک انسان دارای دو کانون عقل و احساسات می باشد ؛
ازیک طرف فرزند خرد سالش را بسیار دوست دارد و از طرف دیگر عزت و اقتدار دین که در سایه آن انسانها به حیات طیبه و زندگی سعادتمند انه می رسند را در خطر نابودی می بیند. بنابر این سعادت را در شهادت خود و خاندان شریف خود می بینند.
آری امام حسین «علیه السلام » در سایه ایمان نیرومند خویش عقل را حاکم کشور وجود خود می کنند و احساسات در تحت فرماندهی عقل و به میزانی که عقل تشخیص میدهد اعمال میشوند .
منابع:
1- قرآن کریم , سوره مبارکه روم , آیه 21
2- بیست گفتار , استاد مرتضی مطهری ( ره ) , ص 205 – 209
3- اسلام و حقوق کودک , دکتر احمد بهشتی , ص 45
4- نهج البلاغه , ترجمه سید جعفر شهیدی , حکمت 211
به نقل از اداره پاسخگویی آستان قدس رضوی