بله
داستان زنده شدن شیر و دریدن حاجبِ مأمون را در کتاب «عیون أخبار الرّضا» (در باب چهلم طبع سنگی، ص ۳۴۵ )آورده، و شیخ حرّ عاملی در کتاب «إثبات الهداة بالنّصوص و المعجزات» در باب بیست و پنجم، در معجزات حضرت امام رضا علیه السّلام در جلد ششم، ص ۵۵ از کتاب «عیون» روایت کرده است .
امّا اصل روایت در کتاب «عیون» چنین است که مرحوم صدوق روایت میکند از أبوالحسن بن قاسم المفسّر از یوسف بن محمّد بن زیاد وعلیّ بن محمّد بن سیّار، و این دو نفر از دو پدرشان و آن دو پدر از حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام از پدرش حضرت علیّ بن محمّد از پدرش حضرت محمّدبن علیّ علیهم السّلام، و حضرت روایت را مفصّلاً ذکر میکنند تا میرسند به آنکه :
حاجب مأمون که مأمور بود در مجلس، حضرت رضا را تحقیر کند به آن حضرت گفت: مردم برای تو معجزاتی اثبات میکنند که برای احدی از مردم غیر از تو اثبات نکردهاند؛ گوئی معجزهای مانند معجزۀ حضرت إبراهیم که مرغان کشته شده را زنده کرد آوردهای ؟! اگر راست میگوئی پس امر کن به این دو شیر و آنها را زنده کن و بر من مسلّط گردان! و مقصود حاجب دو صورت شیری بود که روبروی هم بر مسند مأمون نقش کرده بودند. حضرت به غضب درآمده و به آن دو صورت صدا زدند: بگیرید این فاجر را! و این مرد فاجر را طعمۀ خود قرار دهید و از او عین و اثری باقی نگذارید !
آن دو شیر برجستند و آن مرد را پاره کرده طعمۀ خود قرار دادند و استخوانهای او را خرد کرده و جویدند و او را خوردند و خون او را لیسیدند ـو مردم تماشا میکردند و همه در تحیّر و حیرت فرو رفته بودندـ و پس از آن خدمت حضرت ایستادند و عرض کردند: ای ولیّ خدا در روی زمین! آیا امر میکنی که با مأمون نیز این عمل را انجام دهیم ؟ مأمون از استماع این سخن غش کرد، و حضرت فرمودند: بایستید! و آنها بحال خود برگشتند.
داستان زنده شدن شیر و دریدن حاجبِ مأمون را در کتاب «عیون أخبار الرّضا» (در باب چهلم طبع سنگی، ص ۳۴۵ )آورده، و شیخ حرّ عاملی در کتاب «إثبات الهداة بالنّصوص و المعجزات» در باب بیست و پنجم، در معجزات حضرت امام رضا علیه السّلام در جلد ششم، ص ۵۵ از کتاب «عیون» روایت کرده است .
امّا اصل روایت در کتاب «عیون» چنین است که مرحوم صدوق روایت میکند از أبوالحسن بن قاسم المفسّر از یوسف بن محمّد بن زیاد وعلیّ بن محمّد بن سیّار، و این دو نفر از دو پدرشان و آن دو پدر از حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام از پدرش حضرت علیّ بن محمّد از پدرش حضرت محمّدبن علیّ علیهم السّلام، و حضرت روایت را مفصّلاً ذکر میکنند تا میرسند به آنکه :
حاجب مأمون که مأمور بود در مجلس، حضرت رضا را تحقیر کند به آن حضرت گفت: مردم برای تو معجزاتی اثبات میکنند که برای احدی از مردم غیر از تو اثبات نکردهاند؛ گوئی معجزهای مانند معجزۀ حضرت إبراهیم که مرغان کشته شده را زنده کرد آوردهای ؟! اگر راست میگوئی پس امر کن به این دو شیر و آنها را زنده کن و بر من مسلّط گردان! و مقصود حاجب دو صورت شیری بود که روبروی هم بر مسند مأمون نقش کرده بودند. حضرت به غضب درآمده و به آن دو صورت صدا زدند: بگیرید این فاجر را! و این مرد فاجر را طعمۀ خود قرار دهید و از او عین و اثری باقی نگذارید !
آن دو شیر برجستند و آن مرد را پاره کرده طعمۀ خود قرار دادند و استخوانهای او را خرد کرده و جویدند و او را خوردند و خون او را لیسیدند ـو مردم تماشا میکردند و همه در تحیّر و حیرت فرو رفته بودندـ و پس از آن خدمت حضرت ایستادند و عرض کردند: ای ولیّ خدا در روی زمین! آیا امر میکنی که با مأمون نیز این عمل را انجام دهیم ؟ مأمون از استماع این سخن غش کرد، و حضرت فرمودند: بایستید! و آنها بحال خود برگشتند.