۱۳۹۲/۰۳/۰۶
–
۵۹۹ بازدید
درقرآن آیة های که درباره حضرت علی آمده کدامند؟
البته همه آیاتى که درباره مؤمنان و تقوا پیشگان هست، نمونه اتم و اکمل و مصداق روشن آن حضرت على (ع) مى باشد. اما بعضى از آیات بالخصوص در شأن آن بزرگوار نازل شده است و روایاتى از طریق شیعه و سنى بر آن دلالت دارد بلکه بعضى از آنها به حد تواتر رسیده است مثل آیه شریفه إِنَّما وَلِیُّکُمُ اَللَّهُ.وآیه تبلیغ .وآیه اطاعت. وآیه مباهله .وآیه تطهیرو
وآیه مودت .پس بنا به نقل مفسرین و مورخین عامه و خاصه آیات زیادى(بیش از سیصد آیه) درباره ی ولایت على علیه السلام و فضائل و مناقب آن حضرت در قرآن کریم آمده است که نقل همه ی آنها از عهده خارج است لذا ما در اینجا فقط به نقل چند مورد از کتب معتبر اشاره مینمائیم که جاى چون و چرا براى آنان باقى نماند .
1 ـ آیه ی تبلیغ :
مفسیرین در تفسیر خود نوشته اند که آیه تبلیغ یعنى آیه ی 67 سوره مائده یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک … درباره ی على علیه السلام نازل شد و رسول خدا صلى الله علیه و آله دست على را گرفت و فرمود: من کنت مولاه فعلى مولاه اللهم و ال من والاه… . (1 )
چون درباره ی نزول این آیه و جریان غدیر خم در فصل ششم بخش یکم توضیحات کافى داده شده لذا در اینجا از تکرار آن صرفنظر میشود .
2 ـ آیه ی ولایت :
عموم مفسرین و محدثین مانند فخر رازى و نیشابورى و زمخشرى و دیگران از ابن عباس و ابوذر و سایرین نقل کرده اند که روزى سائلى در مسجد از مردم سؤال نمود و کسى چیزى به او نداد، على علیه السلام که مشغول نماز و در حال رکوع بود با انگشت دست راست اشاره به سائل نمود و سائل متوجه شد و آمد انگشتر را از دست او خارج نمود و آیه انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون.(2) نازل گشت یعنى ولى و صاحب اختیار شما فقط خدا و رسول او و مؤمنینى هستند که نماز را بر پا میدارند و در حال رکوع زکوة میدهند. (اگر چه مؤمنین را به صیغه جمع آورده که در حال رکوع صدقه میدهند ولى در خارج مصداق واقعى آن منحصر به فرد بوده و على علیه السلام میباشد، بعضى هم گفته اند چون ائمه دیگر نیز داراى مقام ولایت بوده و اولاد معصومین على علیه السلام میباشند لذا به صیغه جمع قید شده است .)
در آن حال رسول اکرم صلى الله علیه و آله از سائل پرسید آیا کسى به تو چیزى داد؟ سائل ضمن اشاره به على علیه السلام عرض کرد این انگشتر را او به من داد. (3 )
علماى اهل سنت با این که به نزول این آیه درباره ی ولایت على علیه السلام اقرار دارند اما بعضى از آنها مانند ابن حجر و غیره در اینجا طفره رفته و میگویند کلمه ولى به معنى دوست و ناصر است نه به معنى اولى به تصرف در صورتی که از ظاهر کلام کاملاً معلوم است که ولى به معنى زعیم و صاحب اختیار است زیرا آیه شریفه با انما که افاده حصر میکند شروع شده است یعنى صاحب اختیار و اولى به تصرف شما فقط خدا و رسول او و کسى است که در حال رکوع صدقه داده است اگر ولى به معنى دوست باشد انحصار آن به خدا و رسول او و شخص راکعى که صدقه داده است بى معنى و دور از منطق خواهد بود. چون در این صورت مؤمنین جز خدا و رسول و على علیه السلام دوست دیگرى نخواهند داشت در حالی که مؤمنین همه دوست و ناصر یکدیگرند و دوستى چیزى نیست که خداوند آن را در انحصار خود و اولیائش قرار دهد، در این مورد حسان بن ثابت حضرت امیر علیه السلام را مدح کرده و چنین گوید :
فانت الذى اعطیت اذ کنت راکعا فدتک نفوس القوم یا خیر راکع
فانزل فیک الله خیر ولایة و بینها فى محکمات الشرایع (4 )
یعنى تو آن کسى هستى که موقعی که در رکوع بودى بخشش نمودى پس جانهاى مردم فداى تو باد اى بهترین رکوع کننده. خداوند هم در شأن تو بهترین ولایت را نازل کرد و آن را در قرآن کریم ضمن شرایع محکم دین بیان فرمود و معلوم و واضح است که مقصود از بهترین ولایت همان زعامت و رهبرى است نه یارى و دوستى و معانى دیگر .
3 ـ آیه اطاعت :
یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم. (5 )
( اى مؤمنین، خدا و رسول او صاحبان امر از خودتان را اطاعت کنید .) شیخ سلیمان بلخى و دیگران نوشته اند که این آیه درباره ی امیرالمؤمنین نازل شده و منظور از اولى الامر ائمه علیهم السلام از اهل بیت اند. (6 )
اهل سنت هر رئیس و زعیمى را که نسبت به مسلمین ریاست داشته باشد اولوالامر گویند و اطاعت او را به موجب این آیه واجب میدانند ولى این قول به هیچ وجه صحیح نمیباشد زیرا در این صورت باید اطاعت معاویه و یزید و عبدالملک و متوکل عباسى و امثال آنها که ستمگر و فاسق بودند بر مردم واجب باشد در صورتی که آیات دیگرى هست که خداوند از اطاعت چنین اشخاصى نهى فرموده است چنانکه فرماید: ولا تطیعوا امر المسرفین، الذین یفسدون فى الارض ولا یصلحون. (7 )
( امر اسراف کنندگان را که در روى زمین فساد نموده و اصلاح نمیکنند، اطاعت نکنید) بنابراین اطاعت آن اولوا الامرى واجب است که پاک و معصوم بوده و دستورات وى همان اوامر و نواهى خدا و پیغمبر باشد و چنین کسانى جز على علیه السلام و یازده فرزندش که جانشینان پیغمبر اکرم اند کس دیگرى نمیباشد چنانکه رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: انا و على و الحسن و الحسین و تسعة من ولد الحسین مطهرون معصومون. (8 )
یعنى من و على و حسن و حسین و نُه تن از فرزندان حسین پاک و معصوم هستیم .
4 ـ آیه ی مباهله :
گروهى از نصاراى نجران در مدینه خدمت پیغمبر صلى الله علیه و آله آمده و درباره ی موضوعات متفرقه و خلقت حضرت عیسى علیه السلام از آن جناب مطالبى پرسیدند و چون در مباحثه راه مغالطه مى پیمودند آیه ی مباهله نازل شد که :
فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابنائکم و نساءنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله على الکاذبین. (9 )
یعنى اى پیغمبر هر کس با تو در امر عیسى پس از آن که ترا درباره او علم و اطلاعى حاصل شد مجادله کند بگو بیائید تا ما و شما پسران و زنان و نزدیکان خود را که به منزله ی خود ما هستند بخوانیم و سپس به درگاه خدا ناله و نفرین کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم .
بدین طریق رسول اکرم صلى الله علیه و آله آنها را به مباهله دعوت فرمود و فرداى آن روز نصارا با علماى خود بیرون آمده و اسقف نصارا بدانها گفت اگر محمد صلى الله علیه و آله با نزدیکان و اقوامش بیاید مباهله نکنید(زیرا اگر او بر حق نباشد نزدیکانش را در معرض نفرین و بلا نمیآورد) و اگر با اصحاب و مسلمین بیاید مباهله کنید در آن حال پیغمبر اکرم با على و فاطمه و حسنین علیهم السلام حاضر شد. اسقف پرسید اینها کیستند؟گفتند آن جوان پسر عم و داماد اوست و آن زن یگانه دختر مورد علاقه اوست و آن دو کودک هم نواده هاى او هستند. اسقف گفت به خدا سوگند من چهره هائى مى بینم که اگر از خدا بخواهند کوهها را از جا میکند خوبست از مباهله خوددارى کنید و با او مصالحه نمائید لذا گفتند یاابا القاسم ما مباهله نمیکنیم و حاضر به مصالحه هستیم ،حضرت نیز پذیرفت .
ابن ابى الحدید و دیگران نوشته اند که منظور از ابنائنا حسنین و مقصود از نسائنا فاطمه و منظور از انفسنا على علیه السلام میباشد . (10)
بنابراین در این آیه خداوند حضرت امیر را از شدت اتحاد نفسانى با پیغمبر (البته به طور مجاز) نفس پیغمبر خوانده است .
5 ـ آیه ی تطهیر :
در تفسیر طبرى و فخر رازى و همچنین در کتب دیگر اهل سنت نقل شده است که آیه ی تطهیر: انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا. (11) در خانه ی ام سلمه بر پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله نازل شده و آن حضرت فاطمه و حسنین و على علیهم السلام را جمع کرد سپس گفت: اللهم هؤلاء اهل بیتى فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا (خدایا اینها اهلبیت من هستند پلیدى را از اینها دور گردان و به تطهیر خاصى پاکشان فرما) ام سلمه گفت یا رسول الله من هم جزو آنها هستم؟حضرت فرمود تو جاى خود دارى و زن خوبى هستى (اما مقام اهلبیت مرا ندارى.) (12 )
برخى از علماى اهل سنت مانند زمخشرى و غیره گفته اند که این آیه در مورد زنان پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله نازل شده است زیرا صدر و ذیل آیه درباره آنها است !
پاسخ اینست که اگر این آیه در باره زوجات پیغمبر صلى الله علیه و آله بود ضمیر مخاطب به صیغه جمع مؤنث میآمد و آیه چنین میشد لیذهب عنکن الرجس و یطهرکن تطهیرا زیرا به کار بردن صیغه مذکر در جمع مؤنث بر خلاف قواعد زبان عرب و به کلى غلط است و علت این که با وجود حضرت زهرا علیها السلام در آن انجمن ضمیر مخاطب را جمع مذکر آورده است از جهت تغلیب است همچنانکه در آیه ی 73 سوره ی هود نیز با این که مخاطب زن است (ساره) ولى چون ابراهیم در رأس آن خاندان قرار گرفته از نظر تغلیب ضمیر جمع مذکر آمده است :«قالوا اتعجبین من امر الله رحمة الله و برکاته علیکم اهل البیت…» و گذشته از این همه جا منظور از اهلبیت، على و فاطمه و حسنین علیهم السلام اند نه کسان دیگر زیرا رسول خدا صلى الله علیه و آله فقط به آنها اهلبیت خطاب میکرد چنانکه در کتب معتبره از انس بن مالک نقل شده است که پیغمبر صلى الله علیه و آله براى نماز صبح که میرفت مدت شش ماه از در خانه فاطمه علیهاالسلام عبور میکرد و آنها را صدا میزد و میفرمود الصلوة یا اهل البیت و آنگاه این آیه را تلاوت میفرمود: انما یرید الله… (13 )
همچنین پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمود که این آیه در باره ی پنج نفر نازل شده است در باره ی من و على و حسن و حسین و فاطمه. (14 )
در کتاب قاموس الصحیفه از صاحب ریاض السالکین نقل شده است که جمهور علماء عامه هم گفته اند زنان پیغمبر صلى الله علیه و آله جزو اهلبیت او میباشند و من به حدیثى برخوردم که سیوطى در کتاب (الجامع الصغیر) از ابن عساکر از واثله نقل کرده که مضمونش صراحت دارد بر عقیده ی مذهب امامیه که زنهاى آن حضرت در شمار اهل بیتش نیستند و آن گفتار او است که (به دخترش) فرمود نخستین کسى که از اهلبیت من به من ملحق میشود توئى اى فاطمه و اول کسى که از زنانم به من ملحق میشود زینب است . (15)
6 ـ به نقل علماء و مورخین فریقین چون آیات سوره ی برائت در مورد عهد شکنى و مذمت مشرکین نازل گردید رسول اکرم صلى الله علیه و آله آیات اوائل سوره ی مزبور را به ابوبکر داد که به مکه برده و در موسم حج به مشرکین ابلاغ نماید، پس از آن که ابوبکر به راه افتاد و قدرى راه رفت جبرئیل نازل شد و ضمن ابلاغ سلام خداوند به پیغمبر صلى الله علیه و آله عرض کرد خداوند فرماید: لا یؤدیها عنک الا انت او رجل منک. یعنى کسى از جانب تو اداء رسالت ننماید مگر خودت یا مردى که از خودت باشد .
رسول خدا صلى الله علیه و آله فوراً على علیه السلام را طلبید و فرمود شتر مرا سوار شو و دنبال ابوبکر برو هر کجا به او رسیدى آیات را از او بگیر و به مکه ببر و برای مشرکین قرائت کن، حضرت امیر فوراً حرکت کرد و در راه به ابوبکر رسید و آیات را از او گرفته و به مکه برد و ابوبکر خدمت پیغمبر مراجعت نمود و در حالی که از این امر محزون و متأسف بود عرض کرد یا رسول الله مگر درباره من چیزى نازل شده حضرت فرمود خداى تعالى دستور داد که آیات را کسى ببرد که از خود من باشد و من هم على را براى انجام این مأموریت اعزام نمودم. (16 )
در اینجا سه مطلب مورد توجه و بررسى است :
اول این که على علیه السلام از خود پیغمبر صلى الله علیه و آله است و ابوبکر چنین خصوصیتى را ندارد .
دوم این که خداى تعالى ابوبکر را براى ابلاغ چند آیه در یک شهر شایسته ندید و به پیغمبرش دستور داد که براى این کار على علیه السلام را بفرستد در این صورت چگونه حزب سقیفه چنین کسى را براى جانشینى پیغمبر انتخاب کردند که با تمام احکام قرآن در تمام شهرهاى اسلامى خلافت نماید؟
سوم این که اعزام ابوبکر در وهله ی اول و عزل او در وهله ی ثانى و نصب على علیه السلام به جاى وى براى اثبات و نشاندادن فضیلت و شایستگى على علیه السلام بود زیرا اگر از اول آن حضرت به چنین مأموریتى منصوب میشد به نظر همه عادى میآمد و چندان اهمیتى نداشت ولى وقتى ابوبکر به راه افتاد و سپس على علیه السلام بدان سمت گمارده شد این امر دلیل بر فضیلت و شایستگى على علیه السلام براى جانشینى پیغمبر و انجام وظائف او میباشد .
7 ـ آیه ی مودت :
قل لا اسألکم علیه اجراً الا المودة فى القربى . (17)
( اى پیغمبر در برابر زحمات تبلیغ رسالت به مردم) بگو من از شما اجر و مزدى نمیخواهم مگر دوستى نزدیکانم را .
زمخشرى در تفسیر کشاف و دیگران نوشته اند که چون آیه ی مزبور نازل شد به پیغمبر صلى الله علیه و آله گفتند یا رسول الله: و من قرابتک هؤلاء الذین و جبت علینا مودتهم؟ قال على و فاطمة و ابناهما. (18 )
یعنى نزدیکان شما که دوستى آنها بر ما واجب است چه کسانى اند؟ فرمود على و فاطمه و دو پسرشان .برای آشنایی بیشتربه کتاب «شواهد التنزیل»،
ابوالقاسم حکانى که در 200 آیه یا بیشتر جمع کرده است که درباره حضرت على (ع) نازل و یا تفسیر شده است می توانیدمراجعه کنید
وآیه مودت .پس بنا به نقل مفسرین و مورخین عامه و خاصه آیات زیادى(بیش از سیصد آیه) درباره ی ولایت على علیه السلام و فضائل و مناقب آن حضرت در قرآن کریم آمده است که نقل همه ی آنها از عهده خارج است لذا ما در اینجا فقط به نقل چند مورد از کتب معتبر اشاره مینمائیم که جاى چون و چرا براى آنان باقى نماند .
1 ـ آیه ی تبلیغ :
مفسیرین در تفسیر خود نوشته اند که آیه تبلیغ یعنى آیه ی 67 سوره مائده یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک … درباره ی على علیه السلام نازل شد و رسول خدا صلى الله علیه و آله دست على را گرفت و فرمود: من کنت مولاه فعلى مولاه اللهم و ال من والاه… . (1 )
چون درباره ی نزول این آیه و جریان غدیر خم در فصل ششم بخش یکم توضیحات کافى داده شده لذا در اینجا از تکرار آن صرفنظر میشود .
2 ـ آیه ی ولایت :
عموم مفسرین و محدثین مانند فخر رازى و نیشابورى و زمخشرى و دیگران از ابن عباس و ابوذر و سایرین نقل کرده اند که روزى سائلى در مسجد از مردم سؤال نمود و کسى چیزى به او نداد، على علیه السلام که مشغول نماز و در حال رکوع بود با انگشت دست راست اشاره به سائل نمود و سائل متوجه شد و آمد انگشتر را از دست او خارج نمود و آیه انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون.(2) نازل گشت یعنى ولى و صاحب اختیار شما فقط خدا و رسول او و مؤمنینى هستند که نماز را بر پا میدارند و در حال رکوع زکوة میدهند. (اگر چه مؤمنین را به صیغه جمع آورده که در حال رکوع صدقه میدهند ولى در خارج مصداق واقعى آن منحصر به فرد بوده و على علیه السلام میباشد، بعضى هم گفته اند چون ائمه دیگر نیز داراى مقام ولایت بوده و اولاد معصومین على علیه السلام میباشند لذا به صیغه جمع قید شده است .)
در آن حال رسول اکرم صلى الله علیه و آله از سائل پرسید آیا کسى به تو چیزى داد؟ سائل ضمن اشاره به على علیه السلام عرض کرد این انگشتر را او به من داد. (3 )
علماى اهل سنت با این که به نزول این آیه درباره ی ولایت على علیه السلام اقرار دارند اما بعضى از آنها مانند ابن حجر و غیره در اینجا طفره رفته و میگویند کلمه ولى به معنى دوست و ناصر است نه به معنى اولى به تصرف در صورتی که از ظاهر کلام کاملاً معلوم است که ولى به معنى زعیم و صاحب اختیار است زیرا آیه شریفه با انما که افاده حصر میکند شروع شده است یعنى صاحب اختیار و اولى به تصرف شما فقط خدا و رسول او و کسى است که در حال رکوع صدقه داده است اگر ولى به معنى دوست باشد انحصار آن به خدا و رسول او و شخص راکعى که صدقه داده است بى معنى و دور از منطق خواهد بود. چون در این صورت مؤمنین جز خدا و رسول و على علیه السلام دوست دیگرى نخواهند داشت در حالی که مؤمنین همه دوست و ناصر یکدیگرند و دوستى چیزى نیست که خداوند آن را در انحصار خود و اولیائش قرار دهد، در این مورد حسان بن ثابت حضرت امیر علیه السلام را مدح کرده و چنین گوید :
فانت الذى اعطیت اذ کنت راکعا فدتک نفوس القوم یا خیر راکع
فانزل فیک الله خیر ولایة و بینها فى محکمات الشرایع (4 )
یعنى تو آن کسى هستى که موقعی که در رکوع بودى بخشش نمودى پس جانهاى مردم فداى تو باد اى بهترین رکوع کننده. خداوند هم در شأن تو بهترین ولایت را نازل کرد و آن را در قرآن کریم ضمن شرایع محکم دین بیان فرمود و معلوم و واضح است که مقصود از بهترین ولایت همان زعامت و رهبرى است نه یارى و دوستى و معانى دیگر .
3 ـ آیه اطاعت :
یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم. (5 )
( اى مؤمنین، خدا و رسول او صاحبان امر از خودتان را اطاعت کنید .) شیخ سلیمان بلخى و دیگران نوشته اند که این آیه درباره ی امیرالمؤمنین نازل شده و منظور از اولى الامر ائمه علیهم السلام از اهل بیت اند. (6 )
اهل سنت هر رئیس و زعیمى را که نسبت به مسلمین ریاست داشته باشد اولوالامر گویند و اطاعت او را به موجب این آیه واجب میدانند ولى این قول به هیچ وجه صحیح نمیباشد زیرا در این صورت باید اطاعت معاویه و یزید و عبدالملک و متوکل عباسى و امثال آنها که ستمگر و فاسق بودند بر مردم واجب باشد در صورتی که آیات دیگرى هست که خداوند از اطاعت چنین اشخاصى نهى فرموده است چنانکه فرماید: ولا تطیعوا امر المسرفین، الذین یفسدون فى الارض ولا یصلحون. (7 )
( امر اسراف کنندگان را که در روى زمین فساد نموده و اصلاح نمیکنند، اطاعت نکنید) بنابراین اطاعت آن اولوا الامرى واجب است که پاک و معصوم بوده و دستورات وى همان اوامر و نواهى خدا و پیغمبر باشد و چنین کسانى جز على علیه السلام و یازده فرزندش که جانشینان پیغمبر اکرم اند کس دیگرى نمیباشد چنانکه رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: انا و على و الحسن و الحسین و تسعة من ولد الحسین مطهرون معصومون. (8 )
یعنى من و على و حسن و حسین و نُه تن از فرزندان حسین پاک و معصوم هستیم .
4 ـ آیه ی مباهله :
گروهى از نصاراى نجران در مدینه خدمت پیغمبر صلى الله علیه و آله آمده و درباره ی موضوعات متفرقه و خلقت حضرت عیسى علیه السلام از آن جناب مطالبى پرسیدند و چون در مباحثه راه مغالطه مى پیمودند آیه ی مباهله نازل شد که :
فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابنائکم و نساءنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله على الکاذبین. (9 )
یعنى اى پیغمبر هر کس با تو در امر عیسى پس از آن که ترا درباره او علم و اطلاعى حاصل شد مجادله کند بگو بیائید تا ما و شما پسران و زنان و نزدیکان خود را که به منزله ی خود ما هستند بخوانیم و سپس به درگاه خدا ناله و نفرین کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم .
بدین طریق رسول اکرم صلى الله علیه و آله آنها را به مباهله دعوت فرمود و فرداى آن روز نصارا با علماى خود بیرون آمده و اسقف نصارا بدانها گفت اگر محمد صلى الله علیه و آله با نزدیکان و اقوامش بیاید مباهله نکنید(زیرا اگر او بر حق نباشد نزدیکانش را در معرض نفرین و بلا نمیآورد) و اگر با اصحاب و مسلمین بیاید مباهله کنید در آن حال پیغمبر اکرم با على و فاطمه و حسنین علیهم السلام حاضر شد. اسقف پرسید اینها کیستند؟گفتند آن جوان پسر عم و داماد اوست و آن زن یگانه دختر مورد علاقه اوست و آن دو کودک هم نواده هاى او هستند. اسقف گفت به خدا سوگند من چهره هائى مى بینم که اگر از خدا بخواهند کوهها را از جا میکند خوبست از مباهله خوددارى کنید و با او مصالحه نمائید لذا گفتند یاابا القاسم ما مباهله نمیکنیم و حاضر به مصالحه هستیم ،حضرت نیز پذیرفت .
ابن ابى الحدید و دیگران نوشته اند که منظور از ابنائنا حسنین و مقصود از نسائنا فاطمه و منظور از انفسنا على علیه السلام میباشد . (10)
بنابراین در این آیه خداوند حضرت امیر را از شدت اتحاد نفسانى با پیغمبر (البته به طور مجاز) نفس پیغمبر خوانده است .
5 ـ آیه ی تطهیر :
در تفسیر طبرى و فخر رازى و همچنین در کتب دیگر اهل سنت نقل شده است که آیه ی تطهیر: انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا. (11) در خانه ی ام سلمه بر پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله نازل شده و آن حضرت فاطمه و حسنین و على علیهم السلام را جمع کرد سپس گفت: اللهم هؤلاء اهل بیتى فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا (خدایا اینها اهلبیت من هستند پلیدى را از اینها دور گردان و به تطهیر خاصى پاکشان فرما) ام سلمه گفت یا رسول الله من هم جزو آنها هستم؟حضرت فرمود تو جاى خود دارى و زن خوبى هستى (اما مقام اهلبیت مرا ندارى.) (12 )
برخى از علماى اهل سنت مانند زمخشرى و غیره گفته اند که این آیه در مورد زنان پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله نازل شده است زیرا صدر و ذیل آیه درباره آنها است !
پاسخ اینست که اگر این آیه در باره زوجات پیغمبر صلى الله علیه و آله بود ضمیر مخاطب به صیغه جمع مؤنث میآمد و آیه چنین میشد لیذهب عنکن الرجس و یطهرکن تطهیرا زیرا به کار بردن صیغه مذکر در جمع مؤنث بر خلاف قواعد زبان عرب و به کلى غلط است و علت این که با وجود حضرت زهرا علیها السلام در آن انجمن ضمیر مخاطب را جمع مذکر آورده است از جهت تغلیب است همچنانکه در آیه ی 73 سوره ی هود نیز با این که مخاطب زن است (ساره) ولى چون ابراهیم در رأس آن خاندان قرار گرفته از نظر تغلیب ضمیر جمع مذکر آمده است :«قالوا اتعجبین من امر الله رحمة الله و برکاته علیکم اهل البیت…» و گذشته از این همه جا منظور از اهلبیت، على و فاطمه و حسنین علیهم السلام اند نه کسان دیگر زیرا رسول خدا صلى الله علیه و آله فقط به آنها اهلبیت خطاب میکرد چنانکه در کتب معتبره از انس بن مالک نقل شده است که پیغمبر صلى الله علیه و آله براى نماز صبح که میرفت مدت شش ماه از در خانه فاطمه علیهاالسلام عبور میکرد و آنها را صدا میزد و میفرمود الصلوة یا اهل البیت و آنگاه این آیه را تلاوت میفرمود: انما یرید الله… (13 )
همچنین پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمود که این آیه در باره ی پنج نفر نازل شده است در باره ی من و على و حسن و حسین و فاطمه. (14 )
در کتاب قاموس الصحیفه از صاحب ریاض السالکین نقل شده است که جمهور علماء عامه هم گفته اند زنان پیغمبر صلى الله علیه و آله جزو اهلبیت او میباشند و من به حدیثى برخوردم که سیوطى در کتاب (الجامع الصغیر) از ابن عساکر از واثله نقل کرده که مضمونش صراحت دارد بر عقیده ی مذهب امامیه که زنهاى آن حضرت در شمار اهل بیتش نیستند و آن گفتار او است که (به دخترش) فرمود نخستین کسى که از اهلبیت من به من ملحق میشود توئى اى فاطمه و اول کسى که از زنانم به من ملحق میشود زینب است . (15)
6 ـ به نقل علماء و مورخین فریقین چون آیات سوره ی برائت در مورد عهد شکنى و مذمت مشرکین نازل گردید رسول اکرم صلى الله علیه و آله آیات اوائل سوره ی مزبور را به ابوبکر داد که به مکه برده و در موسم حج به مشرکین ابلاغ نماید، پس از آن که ابوبکر به راه افتاد و قدرى راه رفت جبرئیل نازل شد و ضمن ابلاغ سلام خداوند به پیغمبر صلى الله علیه و آله عرض کرد خداوند فرماید: لا یؤدیها عنک الا انت او رجل منک. یعنى کسى از جانب تو اداء رسالت ننماید مگر خودت یا مردى که از خودت باشد .
رسول خدا صلى الله علیه و آله فوراً على علیه السلام را طلبید و فرمود شتر مرا سوار شو و دنبال ابوبکر برو هر کجا به او رسیدى آیات را از او بگیر و به مکه ببر و برای مشرکین قرائت کن، حضرت امیر فوراً حرکت کرد و در راه به ابوبکر رسید و آیات را از او گرفته و به مکه برد و ابوبکر خدمت پیغمبر مراجعت نمود و در حالی که از این امر محزون و متأسف بود عرض کرد یا رسول الله مگر درباره من چیزى نازل شده حضرت فرمود خداى تعالى دستور داد که آیات را کسى ببرد که از خود من باشد و من هم على را براى انجام این مأموریت اعزام نمودم. (16 )
در اینجا سه مطلب مورد توجه و بررسى است :
اول این که على علیه السلام از خود پیغمبر صلى الله علیه و آله است و ابوبکر چنین خصوصیتى را ندارد .
دوم این که خداى تعالى ابوبکر را براى ابلاغ چند آیه در یک شهر شایسته ندید و به پیغمبرش دستور داد که براى این کار على علیه السلام را بفرستد در این صورت چگونه حزب سقیفه چنین کسى را براى جانشینى پیغمبر انتخاب کردند که با تمام احکام قرآن در تمام شهرهاى اسلامى خلافت نماید؟
سوم این که اعزام ابوبکر در وهله ی اول و عزل او در وهله ی ثانى و نصب على علیه السلام به جاى وى براى اثبات و نشاندادن فضیلت و شایستگى على علیه السلام بود زیرا اگر از اول آن حضرت به چنین مأموریتى منصوب میشد به نظر همه عادى میآمد و چندان اهمیتى نداشت ولى وقتى ابوبکر به راه افتاد و سپس على علیه السلام بدان سمت گمارده شد این امر دلیل بر فضیلت و شایستگى على علیه السلام براى جانشینى پیغمبر و انجام وظائف او میباشد .
7 ـ آیه ی مودت :
قل لا اسألکم علیه اجراً الا المودة فى القربى . (17)
( اى پیغمبر در برابر زحمات تبلیغ رسالت به مردم) بگو من از شما اجر و مزدى نمیخواهم مگر دوستى نزدیکانم را .
زمخشرى در تفسیر کشاف و دیگران نوشته اند که چون آیه ی مزبور نازل شد به پیغمبر صلى الله علیه و آله گفتند یا رسول الله: و من قرابتک هؤلاء الذین و جبت علینا مودتهم؟ قال على و فاطمة و ابناهما. (18 )
یعنى نزدیکان شما که دوستى آنها بر ما واجب است چه کسانى اند؟ فرمود على و فاطمه و دو پسرشان .برای آشنایی بیشتربه کتاب «شواهد التنزیل»،
ابوالقاسم حکانى که در 200 آیه یا بیشتر جمع کرده است که درباره حضرت على (ع) نازل و یا تفسیر شده است می توانیدمراجعه کنید