خانه » همه » مذهبی » امام هادی (ع) و احترام به علما و دانشمندان

امام هادی (ع) و احترام به علما و دانشمندان


امام هادی (ع) و احترام به علما و دانشمندان

۱۳۹۲/۰۷/۲۹


۲۰۸ بازدید

امام هادی – علیه السلام – در بزرگداشت دانشمندان و اندیشمندان می کوشید و به آنها توجهی خاص داشت و آنان را بر دیگر مردم برتر می شمرد زیرا آنان سرچشمه نور و آگاهی در زمین هستند. از کسانی که مورد تجلیل امام قرار گرفت فقیهی بود که با یکی از نواصب و مبغضین اهل بیت به مناظره پرداخته و او را مغلوب ساخته بود، آن فقیه پس از چندی به زیارت امام آمد حضرت که از مناظره ی او با ناصبی خبردار بود از دیدن وی شادمان شده او را در صدر مجلس نشاند و به گرمی با وی به گفتگو پرداخت. مجلس مملو از علویان و عباسیان بود. بنی هاشم حاضر در آنجا از این توجه خاص امام رنجیده شدند و امام را مخاطب ساخته گفتند:

امام هادی – علیه السلام – در بزرگداشت دانشمندان و اندیشمندان می کوشید و به آنها توجهی خاص داشت و آنان را بر دیگر مردم برتر می شمرد زیرا آنان سرچشمه نور و آگاهی در زمین هستند. از کسانی که مورد تجلیل امام قرار گرفت فقیهی بود که با یکی از نواصب و مبغضین اهل بیت به مناظره پرداخته و او را مغلوب ساخته بود، آن فقیه پس از چندی به زیارت امام آمد حضرت که از مناظره ی او با ناصبی خبردار بود از دیدن وی شادمان شده او را در صدر مجلس نشاند و به گرمی با وی به گفتگو پرداخت. مجلس مملو از علویان و عباسیان بود. بنی هاشم حاضر در آنجا از این توجه خاص امام رنجیده شدند و امام را مخاطب ساخته گفتند: «چگونه او را بر سادات و بزرگان بنی هاشم مقدم می داری؟…»
حضرت در پاسخ فرمود: از کسانی نباشید که خداوند متعال درباره شان فرمود: «الم تر الی الذین اوتوا نصیبا من الکتاب یدعون الی کتاب الله لیحکم بینهم ثم یتولی فریق منهم و هم معرضون» [1] . «آیا ندیدی کسانی را که بهره ای از کتاب آسمانی به آنها داده شده بود، فراخوانده شدند تا کتاب خدا داور آنان باشد لیکن گروهی اعراض کرده روی گرداندند».
آیا کتاب خداوند متعال را به عنوان داور و حکم قبول دارید؟… همگی گفتند: «آری، یابن رسول الله». و امام روش خود را – به استناد آیات قرآن – چنین مدلل ساخت: آیا خداوند نمی گوید: «یا ایها الذین آمنوا اذا قیل لکم تفسحوا فی المجالس فافسحوا یفسح الله لکم – الی قوله – و الذین اوتوا العلم درجات» [2] .
«ای کسانی که ایمان آورده اید هنگامی که در مجالسی به شما گفته می شود جای باز کنید شما نیز جای باز کنید تا خداوند برای شما گشایش دهد… تا آنجا که می گوید: و دانشمندان را درجاتی بالاتر می دهد». خداوند متعال همان طور که مؤمن را بر غیرمؤمن مقدم می دارد، مؤمن عالم را بر مؤمن غیرعالم برتری داده است. باز خداوند است که می فرماید: «خداوند مؤمنان اهل علم را درجاتی، برتری می دهد» آیا خداوند گفته است: خداوند نجیب زادگان و شریفان نسب دار را رفعت می دهد! لیکن حضرت باریتعالی با تأکید می گوید: «هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون [3] ؛ آیا آنان که می دانند و آنان که نمی دانند با هم برابرند؟». پس چرا از احترام و تجلیل من نسبت به این عالم که مورد بزرگداشت خدا نیز هست رنجیده شده اید، شکستی که این مرد به آن ناصبی با دلایل و براهین خدا آموخته داد از هر شرافت مبنی بر نسب و تبار، بالاتر و برتر است. دلایل و حجت های امام، حاضرین را خاموش کرد لیکن یکی از بنی عباس حاضر در جلسه همچنان بر موضع نادرست خویش پافشاری کرد و گفت: «یابن رسول الله! شما این مرد را بر ما مقدم داشتی و ما را پایین تر از او به حساب آوردی در صورتی که او مانند ما نسبی چنین روشن و درخشان ندارد و از صدر اسلام تاکنون آن را که نسبی شریف تر داشته باشد بر دیگران مقدم می دارند…» منطق این عباسی، منطقی است سست و بی بنیاد که اسلام بدان کمترین بهایی نمی دهد، اسلام متوجه ارزش های والایی است که هرگز چنین افرادی تصور آن را هم ندارند و به گوششان نخورده است. لذا حضرت طبق اصل قرآنی: «و جادلهم بالتی هی احسن» [4] و دستور: «کلموا الناس علی قدر عقولهم» برای قانع کردن وی راه دیگری در پیش گرفت و گفت:
«سبحان الله! آیا عباس که از بنی هاشم بود با ابوبکر تیمی بیعت نکرد؟ آیا عبدالله بن عباس پدر خلفای عباسی و از خاندان بنی هاشم، کارگزار عمر بن خطاب از بنی عدی نبود؟ پس چرا عمر افراد خارج از خاندان قریش را وارد شورای شش نفره کرد ولی عباس را که هاشمی و قرشی بود وارد شورا ننمود؟! پس اگر برتر شمردن غیرهاشمی بر هاشمیان نادرست است باید بیعت کردن عباس با ابوبکر و کارگزاری عبدالله بن عباس برای عمر را محکوم کنی و اگر آن کار اشکالی نداشت این مورد هم مانند آن روا خواهد بود…». معترض، تاب این استدلالات را نیاورد خاموش گشت و دیگر دم نزد [5] حضرت که دیده بود دلایل قرآنی او را قانع نکرد از بیعت جدش عباس با ابوبکر و کارگزاری عبدالله بن عباس برای عمر در حالی که این دو خلیفه از نظر نسب به پای عباس و فرزندش نمی رسیدند استفاده کرد و این نمونه ی کامل «الزموهم بما التزموا به» است.

پی نوشت ها:
[1] سوره آل عمران، آیه 22.
[2] سوره مجادله، آیه 10.
[3] سوره زمر، آیه 8.
[4] سوره ی نحل، آیه ی 125.
[5] الاحتجاج طبرسی، ج 1 و 2، ص 454.

منبع: زندگانی امام علی الهادی؛ باقر شریف قریشی مترجم: سید حسن اسلامی؛ دفتر انتشارات اسلامی.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد