افسردگی دروغ نمیگوید
افسردگی میتواند دلایل مختلفی داشته باشد. شناخت اینکه شخص دچار افسردگی است یا خیر بسیار در درمان آن کمک میکند. زمانی که شخص متوجه شود دچار افسردگی است خود نیز بیشتر میتواند دررسیدن به درمان به خود و پزشک معالج خود کمک کند.
با اطلاع از افسردگی میتوان به درمان آن بیشتر کمک کرد
چکیده
افسردگی میتواند دلایل مختلفی داشته باشد. شناخت اینکه شخص دچار افسردگی است یا خیر بسیار در درمان آن کمک میکند. زمانی که شخص متوجه شود دچار افسردگی است خود نیز بیشتر میتواند دررسیدن به درمان به خود و پزشک معالج خود کمک کند.
افسردگی میتواند دلایل مختلفی داشته باشد. شناخت اینکه شخص دچار افسردگی است یا خیر بسیار در درمان آن کمک میکند. زمانی که شخص متوجه شود دچار افسردگی است خود نیز بیشتر میتواند دررسیدن به درمان به خود و پزشک معالج خود کمک کند.
تعداد کلمات 1130/ تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه
مترجم: میثم نریمانی
باوجود 30 سال فعالیت، یکی از مواردی که من همچنان تحت تأثیر آن قرار میگیرم این است که وقتیکه برای رسیدن به چیزی، ازلحاظ عاطفی و احساسی تلاش و کوشش میکنیم، مواجهشدن ما با خودمان چقدر سخت و ناخوشایند است. این واقعاً قابلتوجه است که شما توقف میکنید تا درباره آن فکر کنید.
پاسخ ما به تلاش و کوشش خودمان وقتیکه ما با مشکلات فیزیکی مواجه میشویم، خیلی مهربانانهتر و عاقلانهتر است. هنگامیکه دنداندرد داریم، بهسرعت خودمان را به یک دندانپزشک میرسانیم تا ما را معاینه کند. اگر یک سرماخوردگی پیدا کنیم چطور؟ ما سعی میکنیم مقداری آنتیبیوتیک دریافت کنیم، مایعات نوشیدنی مصرف کنیم و سعی میکنیم برای خودمان کم نگذاریم.
پاسخ ما به تلاش و کوشش خودمان وقتیکه ما با مشکلات فیزیکی مواجه میشویم، خیلی مهربانانهتر و عاقلانهتر است. هنگامیکه دنداندرد داریم، بهسرعت خودمان را به یک دندانپزشک میرسانیم تا ما را معاینه کند. اگر یک سرماخوردگی پیدا کنیم چطور؟ ما سعی میکنیم مقداری آنتیبیوتیک دریافت کنیم، مایعات نوشیدنی مصرف کنیم و سعی میکنیم برای خودمان کم نگذاریم.
اما در مورد افسردگی چطور؟
من بهخوبی میدانم که هیچکس نمیخواهد یک روانشناس را ببیند؛ بااینکه ماهها برای غلبه بر هر چیزی که او را ناراحت و اذیت میکند تلاش کرده است. این منطقی است. همه ما وقتیکه رفتن سخت میشود، سعی و تلاش میکنیم تا جلوتر برویم؛ اما متأسفانه، زمانی که همهچیز رشد نمیکند و بهبود نمییابد، ما اغلب در این موارد دوست خوبی برای خودمان نیستیم. در اینجا چند نمونه از چیزهایی که بارها و بارها شنیدهام، آمده است:
• من واقعاً هیچ دلیلی برای افسردگی ندارم.
• دلایل ناراحتی من تغییر نمیکند، پس چگونه میتوانم احساس خوبی داشته باشم؟
• دیگران مشکلاتی دارند که بدتر از مشکلات من است.
• چگونه رواندرمانی میتواند به هر دلیلی کمک کند؟
• درمان و معالجه برای آنکسانی است که شکستخوردهاند و ضعیف هستند.
• من واقعاً هیچ دلیلی برای افسردگی ندارم.
• دلایل ناراحتی من تغییر نمیکند، پس چگونه میتوانم احساس خوبی داشته باشم؟
• دیگران مشکلاتی دارند که بدتر از مشکلات من است.
• چگونه رواندرمانی میتواند به هر دلیلی کمک کند؟
• درمان و معالجه برای آنکسانی است که شکستخوردهاند و ضعیف هستند.
بیشتر بخوانید: افسردگی مردان معمولاً تشخیص داده نمی شود
لطفاً درک کنید؛ من انتقاد نمیکنم… من میخواهم احساسات و علاقهام را با شما به اشتراک بگذارم در مورد اینکه بیرحمانه خودمان را خراب و داغان میکنیم؛ درست زمانی که بیشتر به مهربانی و همدلی نیاز داریم! این بهاندازه کافی بد است. جنگیدن و دستوپنجه نرم کردن با افسردگی یا اضطراب و دلنگرانی، بدون داشتن برنامهای برای مقابله و درافتادن با هجمهها و حملاتی که ما اغلب در خودمان ایجاد میکنیم و نیز درباره حقیقت این علامتها در وجودمان. حقیقت این است که افسردگی بدون علت وجود ندارد.
من میدانم رسانهها پر است از تبلیغات و پیامهایی مبنی بر اینکه افسردگی یک مشکل بیولوژیکی و زیستشناختی است که به درمان بیولوژیکی بهوسیله دارو احتیاج دارد. درحالیکه داروها قطعاً هدف خاص خود را در زمان مشخص دارند، در طول 30 سال من هرگز یک مورد افسردگی را ندیدهام که بدون هیچ دلیل نهفته و عمیق روانی باشد. این عقیده که شما افسرده شدهاید اما نباید باشید تقریباً همانقدر غیرقابلقبول است که تب کردن بدون علت و دلیل ممکن باشد. از این گذشته علل و علائم بیماری ما معمولاً متعدد و پیچیده است. مثلاً سطوح مختلف آگاهی ما، تجربه بسیار از سالهای زندگی و بهطور بالقوه بسیاری از سختیهای دیگری که در سالهای گذشته با آنها روبرو شدهایم…خوب، احتمالاً شما میتوانید این ایده و فکر را به دست آورید که ریشه پیچیده و سخت اینها چیست و وظیفه دشوار ما برای مواجهه با آنها چگونه باید باشد.
بعضیاوقات مردم احساس افسردگی میکنند اما به زندگی خود نگاه میکنند و میگویند: «من هیچ دلیلی برای افسرده بودن ندارم، من زندگی خوبی دارم».
من مایل هستم توجه این شخص را به این نکته جلب کنم که علل افسردگی اغلب ارتباطی بازندگی فعلی یا عوامل خارجی در مورد آن موضوع ندارد. درحالیکه مشکلات عاطفی که برای مردم در انواع گونههای مختلف بروز پیدا میکند، هرکدام دارای تکامل منطقی و قابلفهم خودشان هستند. بهمنظور داشتن بهترین حالت وجودی خود، همه ما مسئولیت توجه و مراقبت از احساسات خودمان راداریم.
من میدانم رسانهها پر است از تبلیغات و پیامهایی مبنی بر اینکه افسردگی یک مشکل بیولوژیکی و زیستشناختی است که به درمان بیولوژیکی بهوسیله دارو احتیاج دارد. درحالیکه داروها قطعاً هدف خاص خود را در زمان مشخص دارند، در طول 30 سال من هرگز یک مورد افسردگی را ندیدهام که بدون هیچ دلیل نهفته و عمیق روانی باشد. این عقیده که شما افسرده شدهاید اما نباید باشید تقریباً همانقدر غیرقابلقبول است که تب کردن بدون علت و دلیل ممکن باشد. از این گذشته علل و علائم بیماری ما معمولاً متعدد و پیچیده است. مثلاً سطوح مختلف آگاهی ما، تجربه بسیار از سالهای زندگی و بهطور بالقوه بسیاری از سختیهای دیگری که در سالهای گذشته با آنها روبرو شدهایم…خوب، احتمالاً شما میتوانید این ایده و فکر را به دست آورید که ریشه پیچیده و سخت اینها چیست و وظیفه دشوار ما برای مواجهه با آنها چگونه باید باشد.
بعضیاوقات مردم احساس افسردگی میکنند اما به زندگی خود نگاه میکنند و میگویند: «من هیچ دلیلی برای افسرده بودن ندارم، من زندگی خوبی دارم».
من مایل هستم توجه این شخص را به این نکته جلب کنم که علل افسردگی اغلب ارتباطی بازندگی فعلی یا عوامل خارجی در مورد آن موضوع ندارد. درحالیکه مشکلات عاطفی که برای مردم در انواع گونههای مختلف بروز پیدا میکند، هرکدام دارای تکامل منطقی و قابلفهم خودشان هستند. بهمنظور داشتن بهترین حالت وجودی خود، همه ما مسئولیت توجه و مراقبت از احساسات خودمان راداریم.
چگونه میتوانیم به بهترین صورت این کار را انجام دهیم؟
به عقیده من، بهترین راه برای انجام این کار، این است که دلایل مخفی و پنهان را برای مبارزه خود تشخیص بدهیم و از آن آگاه باشیم…و این هدف رواندرمانی است.
«چرا مهم است که بدانیم چرا ما افسرده هستیم؟»
اول اینکه تحقیقات نشان میدهد که وقتی افرادی که بهطور موفقیتآمیز رواندرمانی را به اتمام رساندند مورد مصاحبه قرار گرفتند و از آنها پرسیده شد: “چگونه درمان به شما کمک کرد که احساس درونی متفاوتی داشته باشید؟” آنها بیشک در گفتن چیزی که پیامد و تأثیرش بهعنوان نتیجه درمان بود، پاسخهای مشابهی میدادند.
آنها اکنون احساسات خود را بهتر میفهمند و درک میکنند. این بهوضوح یک روش بیشازحد سادهای برای توصیف چیزی است که بزرگ است. تصور کنید که چقدر راحت خواهید بود وقتی درک کنید و بفهمید که احساسات تاریک که شما به مدت طولانی در درون خود حمل میکردید، صرفاً و فقط محصول احساسات حلنشدهای هستند که میتوانند حلوفصل شوند؟
من معتقد هستم که اکثر ما با یک احساس عاطفی سالم به این دنیا وارد میشویم. هرچند، در طول سالهای، ما اغلب کنترل خودمان بر آن احساس را از دست میدهیم؛ اما این بدان معنا نیست آن احساس ما را ترک کرده است. بیشتر اوقات این احساس با چیزهایی مانند آسیب، ترس، درد که اغلب سرکوب میشوند و سپس تبدیل میشوند به انواع نشانههای جسمی و فیزیکی یا عاطفی، پوشیده میشود.
دوم اینکه مهم است بفهمیم چرا احساس افسردگی میکنیم. اینکه احساسات حلنشده، اختلاف جدی، یا ناآرامی که عامل به وجود آمدن افسردگی و دیگر نشانهها هستند، بدون توجه و فهمیدن، بهطور واقعی توانایی محو و نابود شدن را ندارند و از بین نمیروند.
هنگامیکه ما با احساسات سخت و دشوار روبرو میشویم، درنهایت هیچ راهی برای فرار از آنها نداریم. ما ممکن است سعی کنیم آنها را کنار بگذاریم، آنها را به مسیر انحرافی دیگری وارد کنیم، یا با انواع مانورهای فانتزی آنها را انکار کنیم. این اغلب میتواند برای مدتزمان محدودی “کار ” کند و “جواب ” بدهد.افرادی که درمان و معالجه را دنبال میکنند و به درمان میچسبند تا زمانی که احساس بهتری داشته باشند؛ آنها افرادی شجاع، قوی، دارای انگیزه و سالم هستند که تصمیم گرفتهاند بخواهند و لیاقت داشته باشند که شایسته بهترینها باشند. بااینحال، غیرازاینکه در برخی مواقع ما بهطور کامل با آنها مواجه میشویم، آنها برای همیشه در مغز و سر ما باقی وزنده خواهند ماند مانند یک ابر سیاه بزرگ. سپس ناگزیر و بیشک، در برخی موارد، آنها مانند باران بر ما خواهند بارید. احساسات حلنشده میتواند موجب تقریباً هر علامت قابلتصوری باشد، ازجمله انواع علائم فیزیکی، بیماریهای جسمی، علائم روانی، مشکلاتی در برقراری ارتباط و نیز مشکلاتی در عملکرد شخصی و موارد دیگر.
برای نتیجهگیری، اگر شما در حال فکر کردن به درمان هستید و با خودتان میگویید که این درمان برای افرادی است که ضعیف هستند یا برای کسانی است که در برخورد بازندگی شکستخوردهاند، امیدوارم دوباره فکر کنید. لطفاً یک رویکرد سالمتر را امتحان کنید. افرادی که درمان و معالجه را دنبال میکنند و به درمان میچسبند تا زمانی که احساس بهتری داشته باشند؛ آنها افرادی شجاع، قوی، دارای انگیزه و سالم هستند که تصمیم گرفتهاند بخواهند و لیاقت داشته باشند که شایسته بهترینها باشند.
آنها اکنون احساسات خود را بهتر میفهمند و درک میکنند. این بهوضوح یک روش بیشازحد سادهای برای توصیف چیزی است که بزرگ است. تصور کنید که چقدر راحت خواهید بود وقتی درک کنید و بفهمید که احساسات تاریک که شما به مدت طولانی در درون خود حمل میکردید، صرفاً و فقط محصول احساسات حلنشدهای هستند که میتوانند حلوفصل شوند؟
من معتقد هستم که اکثر ما با یک احساس عاطفی سالم به این دنیا وارد میشویم. هرچند، در طول سالهای، ما اغلب کنترل خودمان بر آن احساس را از دست میدهیم؛ اما این بدان معنا نیست آن احساس ما را ترک کرده است. بیشتر اوقات این احساس با چیزهایی مانند آسیب، ترس، درد که اغلب سرکوب میشوند و سپس تبدیل میشوند به انواع نشانههای جسمی و فیزیکی یا عاطفی، پوشیده میشود.
دوم اینکه مهم است بفهمیم چرا احساس افسردگی میکنیم. اینکه احساسات حلنشده، اختلاف جدی، یا ناآرامی که عامل به وجود آمدن افسردگی و دیگر نشانهها هستند، بدون توجه و فهمیدن، بهطور واقعی توانایی محو و نابود شدن را ندارند و از بین نمیروند.
هنگامیکه ما با احساسات سخت و دشوار روبرو میشویم، درنهایت هیچ راهی برای فرار از آنها نداریم. ما ممکن است سعی کنیم آنها را کنار بگذاریم، آنها را به مسیر انحرافی دیگری وارد کنیم، یا با انواع مانورهای فانتزی آنها را انکار کنیم. این اغلب میتواند برای مدتزمان محدودی “کار ” کند و “جواب ” بدهد.افرادی که درمان و معالجه را دنبال میکنند و به درمان میچسبند تا زمانی که احساس بهتری داشته باشند؛ آنها افرادی شجاع، قوی، دارای انگیزه و سالم هستند که تصمیم گرفتهاند بخواهند و لیاقت داشته باشند که شایسته بهترینها باشند. بااینحال، غیرازاینکه در برخی مواقع ما بهطور کامل با آنها مواجه میشویم، آنها برای همیشه در مغز و سر ما باقی وزنده خواهند ماند مانند یک ابر سیاه بزرگ. سپس ناگزیر و بیشک، در برخی موارد، آنها مانند باران بر ما خواهند بارید. احساسات حلنشده میتواند موجب تقریباً هر علامت قابلتصوری باشد، ازجمله انواع علائم فیزیکی، بیماریهای جسمی، علائم روانی، مشکلاتی در برقراری ارتباط و نیز مشکلاتی در عملکرد شخصی و موارد دیگر.
برای نتیجهگیری، اگر شما در حال فکر کردن به درمان هستید و با خودتان میگویید که این درمان برای افرادی است که ضعیف هستند یا برای کسانی است که در برخورد بازندگی شکستخوردهاند، امیدوارم دوباره فکر کنید. لطفاً یک رویکرد سالمتر را امتحان کنید. افرادی که درمان و معالجه را دنبال میکنند و به درمان میچسبند تا زمانی که احساس بهتری داشته باشند؛ آنها افرادی شجاع، قوی، دارای انگیزه و سالم هستند که تصمیم گرفتهاند بخواهند و لیاقت داشته باشند که شایسته بهترینها باشند.
برگرفته از سایت: psychology.com
منبع: راسخون