این موضوع در کنار قدرت برتر نظامی میتوانست شوروی را به یک حکومت شکست ناپذیر تبدیل کند. اما شوروی فروپاشید و از قضا مدیران همان دستگاههای نظامی و امنیتی در این فروپاشی نقش داشتند. آنها نه تنها زمینهساز بسیاری از مشکلات بودند بلکه خود عامل این فروپاشی شدند. آنها گمان میکردند که با کودتای آگوست ۱۹۹۱ حزب کمونیست را نجات میدهند غافل از آنکه با دست خود کار را تمام میکنند.
امنیت موضوعی سهل و ممتنع است. میتوان به سادگی با افزایش محدودیتها به سطح بالایی از امنیت رسید اما این محدودیتها، هزینهها و تبعاتی دارند. آنچه مشکل است برقراری تعادلی بین امنیت و هزینههای آنست. کافیست فرزندانتان را در خانه نگه دارید تا از خطرات بیرون در امان باشند اما این امنیت در قبال هزینه گزافی است که بعدها در بزرگسالی باید بپردازند.
با این همه تصمیمات پرهزینه هم ممکن است در شرایط خاص ضرورت داشته باشند. اتفاق خطرناک زمانی است که این شرایط حساس -به رسم کشورهای عربی- سال به سال و دهه به دهه تمدید شود. نتیجه چنین وضعی نه امنیت، که «امنیتزدگی» خواهد بود.
جامعه امنیتزده مملو از عقدهها و ساختارهای اشتباهی ست که اصلاح آنها بنا بر «شرایط حساس کنونی» مدام به تأخیر افتاده است. این نقصها در طول زمان گرههای کور و گسلهای پنهانی میسازند که سرانجام روزی فرصت بروز مییابند. در این صورت هر اتفاق کوچکی میتواند جرقه یک بحران باشد. هر بحران میتواند گسلهای دیگری را فعال کند و دومینویی از بحران بسازد.
امنیتزدگی همچون مخدری حکومتها را در فهم دردها منگ میکند. اصلاح هزینه دارد اما حکومت تخدیر شده جسارت و شهامت لازم برای پذیرش این هزینه را ندارد. وقتی به راحتی میتوان منتقدان را به نام مصلحت یا تبلیغ علیه حکومت ساکت کرد اصولاً ضرورتی هم برای اصلاح احساس نمیشود.
به این ترتیب حکومت سرمایههای اجتماعی خود را از دست میدهد. اهل اندیشه که خطرهای پیش رو را هشدار میدهند منزوی و طرد میشوند و نظامیان به جایشان می نشینند. زخمها هر از گاهی سر باز میکنند و هر بار با اقدامات امنیتی کنترل میشوند… تا آنجا که عفونت تمام بدن را فرا گیرد. چنین حکومتهایی اگر از پس بحرانهای گاه و بیگاه خود برآیند، دچار نوعی رکود و افسردگی جمعی میشوند. رکودی که به تدریج همه سرمایههای مادی و معنوی جامعه را نابود میکند و در نهایت یک سرزمین سوخته -اما امن (!)- بر جای میگذارد.
توطئه یک توهم نیست. توطئه یک واقعیت است اما افتادن در تله امنیت زدگی نیز فرجامی سیاه خواهد داشت. امنیت پایدار تنها از طریق رشد متوازن بخشهای مختلف یک کشور محقق میشود. بدون وجود سطحی از اعتماد بین مردم و حاکمیت، بدون وجود عدالت، امنیتی در کار نخواهد بود.
نویسنده: حسن جهان