امّ ابیها به معنای «مادرِ پدرش»، لقبی است که حضرت رسول اکرم صلوات الله علیه و آله، خود به دخترشان حضرت فاطمة الزهراء علیهاالسلام اطلاق نمودند و البته که در منابع شیعه و سنّی، سند روایی دارد.
امام صادق(ع) از قول پدرشان امام باقر علیهالسلام فرمودند: «إنَّ فاطِمَةَ (س) کانَتْ تُکَنَّی اِمّ ابیها» همانا فاطمه (سلامالله علیها) به ام ابیها کنیهگذاری شده است. (بحار الانوار، ج 43، ص 16)
از اکابر اهل سنّت نیز طبرانی در معجم الکبیر مینویسد: «کُنیَة فاطِمةُ أمّ أبیها – کنیه فاطمه امّ ابیها است» – ابن عساکر در کتاب تاریخش مینویسد: «کانَت کُنیَة فاطِمَة علیها السّلام أمّ أبیها» – ابن اثیر در «اسد الغابه»، و ابن عبد البر در «استیعاب»، ذیل عنوان «فاطمة بنت رسول الله» مینویسند: کنیه فاطمه «ام ابیها» بوده است.
الف – شناخت مقامات، شئون و فضایل اهل عصمت علیهم السلام، آن طور که باید برای بزرگان علم، فهم و تقوا نیز میسر نمیباشد، چنان که پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله، به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: خدا را نشناخت، جز من و تو – من را نشناخت جز خدا و تو – و تو را نشناخت جز خدا و من.
از این رو، حتی هنگامی که از لسان معصومین علیهمالسلام بیان میشود که لیلة القدر یا الکوثر و …، حقیقت وجودی حضرت فاطمه سلام الله علیهاالسلام میباشد، همین معانی را نیز هر کسی به تناسب ظرفیت وجودی، دانش و فهم خود درک میکند. درک حقیقت «فاطِمةُ أمّ أبیها» نیز بر همین قاعده میباشد.
ب – هر کلامی، ظاهری دارد و باطنی و باطنش نیز به تناسب علم، حکمت و عظمت گوینده، بواطنی دارد. خواه متنی از نویسندهی دانشمندی باشد، یا غزلی از یک شاعر حکیم و عارف یا …؛ چه رسد به کلام وحی یا احادیث معصومین علیهم السلام. و از جمله همین معانی «فاطِمةُ أمّ أبیها» و علل اطلاق چنین لقبی میباشد.
ج – ظاهر کلام، حمل بر روالهای محاورهای میباشد. چنان که مؤمن، مؤمن دیگر را برادر اطلاق میکند – انسان محترم، بزرگتر را پدر یا عمو (و اگر زن باشید) مادر و همشیره اطلاق میکند و یا مادر به فرزندش دلبندش میگوید: «بگو مادرم»، یا عمّه به برادرزادهاش [حتی اگر پسر باشد] میگوید: «بگو عمّه جان» و … .
البته این القاب محاورهای، صرفاً کلامی و لفظی نمیباشد، بلکه از شدت علاقه و محبت نشأت میگیرد، به ویژه در کلام اهل عصمت علیهم السلام.
حضرت سیدة النساء العالمین، فاطمة الزهراء علیهاالسلام، در سنین کودکی بودند که مادر بزرگوارشان، حضرت خدیجهی کبری، رحلت نمودند و حضرت پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، همسر، حامی و مأمن تسکین خود را از دست دادند. از آن پس، فاطمه علیهاالسلام بودند که به عنوان یادگار آن همسر، برای پدر بزرگوارشان، مثل یک مادر دلسوز، مهربانی کردند و «أمّ أبیها» لقب گرفتند.
د – اما در خصوص باطن کلام، سخن بسیار است و ثقیل، لذا به حد بضاعت و فرصت، فقط به نکتهای اشاره میشود:
عالَمِ خلقت، همه تجلی خداوند متعال است. منتهی مراتب تجلی سلسله مراتب دارد. خلق اول، که طبعاً اعظم، اشرف و احبّ مخلوقات میباشد، نور مقدس وجود مبارک حضرت محمد صلوات الله علیه و آله میباشد، چنان چه خود فرمودند: «اوّل مَا خَلَق اللهُ نُوری – نخستین چیزی که خداوند متعال خلق کرد، نور من بود. / اصول کافی ج1، فصل عقل و جهل و …».
پس بسیاری از آیات قرآن کریم که در آن از واژهی «نور خدا» استفاده شده، اشاره به وجود مبارک ایشان میباشد.
«اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّی یوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیتُونِةٍ لَّا شَرْقِیةٍ وَلَا غَرْبِیةٍ یکَادُ زَیتُهَا یضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ یهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یشَاء وَیضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ» (النّور، 35)
ترجمه: خدا نور (وجود به وجود آورندهی) آسمانها و زمین است. مَثَلِ نور او چون چراغدانى است که در آن چراغى، و آن چراغ در شیشه اى است. آن شیشه گویى اخترى درخشان است که از درخت خجسته زیتونى که نه شرقى است و نه غربى، افروخته مى شود. نزدیک است که روغنش- هر چند بدان آتشى نرسیده باشد- روشنى بخشد. روشنى بر روى روشنى است. خدا هر که را بخواهد با نور خویش هدایت مى کند، و این مثلها را خدا براى مردم مى زند و خدا به هر چیزى داناست.
«… وَ مَن لَمْ یجْعَلِ اللَهُ لَهُ و نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُورٍ» (التّوبة، 40)
ترجمه: و آن کس که خداوند برای او نوری قرار نداده باشد، او دارای نوری نمیباشد.
«یرِیدُونَ أَن یطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن یتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ» (التوبة، 32)
ترجمه: مى خواهند نور خدا را با سخنان خویش خاموش کنند، ولى خداوند نمى گذارد، تا نور خود را کامل کند، هر چند کافران را خوش نیاید.
عقل کل:
خلق اول، عقل اول یا عقل نخست نیز هست، همانگونه که ضمن تصریح به نخست بودن نور وجود ایشان، تصریح شده که خداوند متعال ابتدا عقل را خلق کرد:
امام صادق علیه السلام: «إنَّ اللَهَ جَلَّ ثَنَآؤُهُ خَلَقَ الْعَقْلَ وَ هُوَ أَوَّلُ خَلْقٍ خَلَقَهُ مِنَ الرُّوحَانِیینَ عَنْ یمِینِ الْعَرْشِ مِنْ نُورِهِ – به درستی که خداوند جلّ ثنآوه عقل را خلق کرد؛ و آن اوّلین مخلوقی میباشد که خداوند از یمین عرش خود، از طائفۀ روحانیون از نور خودش خلقت نموده است. / اصول کافی، کتاب العقل و الجهل»
پس تمامی مجردات عالم (روح، عقل، ملائک)، همه از مجرای تجلی نور آن حضرت میباشند که خود مظهر اتمّ تجلی اسمای الهی هستند.
نفس کل:
اما، موجودات عالم، نفس و ماهیت نیز دارند، و منشأ آن نیز مرتبه به مرتبه بالا میرود تا میرسد به وجود مبارک سیدة النساء العالمین علیهاالسلام، که کوثر و ام الائمة الطاهرین علیهم السلام میباشند.
وجود نورانی شخص رسول اکرم صلوات الله علیه و آله، به لحاظ پدر بودن، که نسبتی در خویشاوندی بدنهاست، نفس و ماهیت دارند و همینطور است وجود اهل بیت علیهم السلام به لحاظ سلاله و فرزند بودن. و این تجلیات، به واسطه نور آن بانوی گرامی میباشد، لذا از این جهت، «امّ ابیها و ام الائمه» میباشند.
آیت الله حسن زاده آملی:
در بیان ام ابیها گوییم : آمده است که: رَوىَ فِى مَقابل الطالَبین باسناده الى جعفر بن محمد عن ابیه «إنَّ فاطِمَةَ (س) کانَتْ تُکَنَّی اِمّ ابیها – همانا فاطمه برای پدرش، امّ ابیها بود».
در عرف محاورات عامه پدر، دخترش را مادرمى خواند، و در فارسى به مادر جان و مادر عزیز و مادر گرامى و نظائر آنها صدا مى زند، و لکن در بیان حدیث بدین حد عرف عام نباید اکتفاء کرد؛ چنان که باز در عرف محاورات عامه ، اگر دخترى پدرش را خدمت کرده است و پذیرایى و پرستارى نموده است گویند: این دختر، درباره پدرش مادرى کرده است ، و حضرت صدیقه طاهره فاطمه علیه السلام بدین معنى نیز به رسول خدا صلى الله علیه وآله خدمت و زحمت مادرى اعمال نموده است .
این کمترین گوید: این وجوه معانى ام ابیها را انکار نداریم ، ولکن سخن ما انیست که همانگونه در پیش اشارتى شده است عقل کل و نفس کل، اَب و اُم اند و همه موجودات باذن الله سبحانه از این أبوین به وجود آمده اند؛ در غزلى گفته ام (دیوان – ص 208 )
کیست مانند تو فرزند کریم الابوین
نفس کل مادری و عقل کل او را پدری
و حضرت صدیقه طاهره ، مظهر اتم نفس کل است و بدین تفسیر انفسى اقوم ، آن جناب ام ابیها است؛ تدبّر، ترشِد (تدبر کن، رشد کن)، ان شاء الله تعالى.
منبع: «شرح فص حکمه، ص 144»
به نقل ازپایگاه پاسخگویی به سوالات وشبهات قرانی
امام صادق(ع) از قول پدرشان امام باقر علیهالسلام فرمودند: «إنَّ فاطِمَةَ (س) کانَتْ تُکَنَّی اِمّ ابیها» همانا فاطمه (سلامالله علیها) به ام ابیها کنیهگذاری شده است. (بحار الانوار، ج 43، ص 16)
از اکابر اهل سنّت نیز طبرانی در معجم الکبیر مینویسد: «کُنیَة فاطِمةُ أمّ أبیها – کنیه فاطمه امّ ابیها است» – ابن عساکر در کتاب تاریخش مینویسد: «کانَت کُنیَة فاطِمَة علیها السّلام أمّ أبیها» – ابن اثیر در «اسد الغابه»، و ابن عبد البر در «استیعاب»، ذیل عنوان «فاطمة بنت رسول الله» مینویسند: کنیه فاطمه «ام ابیها» بوده است.
الف – شناخت مقامات، شئون و فضایل اهل عصمت علیهم السلام، آن طور که باید برای بزرگان علم، فهم و تقوا نیز میسر نمیباشد، چنان که پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله، به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: خدا را نشناخت، جز من و تو – من را نشناخت جز خدا و تو – و تو را نشناخت جز خدا و من.
از این رو، حتی هنگامی که از لسان معصومین علیهمالسلام بیان میشود که لیلة القدر یا الکوثر و …، حقیقت وجودی حضرت فاطمه سلام الله علیهاالسلام میباشد، همین معانی را نیز هر کسی به تناسب ظرفیت وجودی، دانش و فهم خود درک میکند. درک حقیقت «فاطِمةُ أمّ أبیها» نیز بر همین قاعده میباشد.
ب – هر کلامی، ظاهری دارد و باطنی و باطنش نیز به تناسب علم، حکمت و عظمت گوینده، بواطنی دارد. خواه متنی از نویسندهی دانشمندی باشد، یا غزلی از یک شاعر حکیم و عارف یا …؛ چه رسد به کلام وحی یا احادیث معصومین علیهم السلام. و از جمله همین معانی «فاطِمةُ أمّ أبیها» و علل اطلاق چنین لقبی میباشد.
ج – ظاهر کلام، حمل بر روالهای محاورهای میباشد. چنان که مؤمن، مؤمن دیگر را برادر اطلاق میکند – انسان محترم، بزرگتر را پدر یا عمو (و اگر زن باشید) مادر و همشیره اطلاق میکند و یا مادر به فرزندش دلبندش میگوید: «بگو مادرم»، یا عمّه به برادرزادهاش [حتی اگر پسر باشد] میگوید: «بگو عمّه جان» و … .
البته این القاب محاورهای، صرفاً کلامی و لفظی نمیباشد، بلکه از شدت علاقه و محبت نشأت میگیرد، به ویژه در کلام اهل عصمت علیهم السلام.
حضرت سیدة النساء العالمین، فاطمة الزهراء علیهاالسلام، در سنین کودکی بودند که مادر بزرگوارشان، حضرت خدیجهی کبری، رحلت نمودند و حضرت پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، همسر، حامی و مأمن تسکین خود را از دست دادند. از آن پس، فاطمه علیهاالسلام بودند که به عنوان یادگار آن همسر، برای پدر بزرگوارشان، مثل یک مادر دلسوز، مهربانی کردند و «أمّ أبیها» لقب گرفتند.
د – اما در خصوص باطن کلام، سخن بسیار است و ثقیل، لذا به حد بضاعت و فرصت، فقط به نکتهای اشاره میشود:
عالَمِ خلقت، همه تجلی خداوند متعال است. منتهی مراتب تجلی سلسله مراتب دارد. خلق اول، که طبعاً اعظم، اشرف و احبّ مخلوقات میباشد، نور مقدس وجود مبارک حضرت محمد صلوات الله علیه و آله میباشد، چنان چه خود فرمودند: «اوّل مَا خَلَق اللهُ نُوری – نخستین چیزی که خداوند متعال خلق کرد، نور من بود. / اصول کافی ج1، فصل عقل و جهل و …».
پس بسیاری از آیات قرآن کریم که در آن از واژهی «نور خدا» استفاده شده، اشاره به وجود مبارک ایشان میباشد.
«اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّی یوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیتُونِةٍ لَّا شَرْقِیةٍ وَلَا غَرْبِیةٍ یکَادُ زَیتُهَا یضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ یهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یشَاء وَیضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ» (النّور، 35)
ترجمه: خدا نور (وجود به وجود آورندهی) آسمانها و زمین است. مَثَلِ نور او چون چراغدانى است که در آن چراغى، و آن چراغ در شیشه اى است. آن شیشه گویى اخترى درخشان است که از درخت خجسته زیتونى که نه شرقى است و نه غربى، افروخته مى شود. نزدیک است که روغنش- هر چند بدان آتشى نرسیده باشد- روشنى بخشد. روشنى بر روى روشنى است. خدا هر که را بخواهد با نور خویش هدایت مى کند، و این مثلها را خدا براى مردم مى زند و خدا به هر چیزى داناست.
«… وَ مَن لَمْ یجْعَلِ اللَهُ لَهُ و نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُورٍ» (التّوبة، 40)
ترجمه: و آن کس که خداوند برای او نوری قرار نداده باشد، او دارای نوری نمیباشد.
«یرِیدُونَ أَن یطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن یتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ» (التوبة، 32)
ترجمه: مى خواهند نور خدا را با سخنان خویش خاموش کنند، ولى خداوند نمى گذارد، تا نور خود را کامل کند، هر چند کافران را خوش نیاید.
عقل کل:
خلق اول، عقل اول یا عقل نخست نیز هست، همانگونه که ضمن تصریح به نخست بودن نور وجود ایشان، تصریح شده که خداوند متعال ابتدا عقل را خلق کرد:
امام صادق علیه السلام: «إنَّ اللَهَ جَلَّ ثَنَآؤُهُ خَلَقَ الْعَقْلَ وَ هُوَ أَوَّلُ خَلْقٍ خَلَقَهُ مِنَ الرُّوحَانِیینَ عَنْ یمِینِ الْعَرْشِ مِنْ نُورِهِ – به درستی که خداوند جلّ ثنآوه عقل را خلق کرد؛ و آن اوّلین مخلوقی میباشد که خداوند از یمین عرش خود، از طائفۀ روحانیون از نور خودش خلقت نموده است. / اصول کافی، کتاب العقل و الجهل»
پس تمامی مجردات عالم (روح، عقل، ملائک)، همه از مجرای تجلی نور آن حضرت میباشند که خود مظهر اتمّ تجلی اسمای الهی هستند.
نفس کل:
اما، موجودات عالم، نفس و ماهیت نیز دارند، و منشأ آن نیز مرتبه به مرتبه بالا میرود تا میرسد به وجود مبارک سیدة النساء العالمین علیهاالسلام، که کوثر و ام الائمة الطاهرین علیهم السلام میباشند.
وجود نورانی شخص رسول اکرم صلوات الله علیه و آله، به لحاظ پدر بودن، که نسبتی در خویشاوندی بدنهاست، نفس و ماهیت دارند و همینطور است وجود اهل بیت علیهم السلام به لحاظ سلاله و فرزند بودن. و این تجلیات، به واسطه نور آن بانوی گرامی میباشد، لذا از این جهت، «امّ ابیها و ام الائمه» میباشند.
آیت الله حسن زاده آملی:
در بیان ام ابیها گوییم : آمده است که: رَوىَ فِى مَقابل الطالَبین باسناده الى جعفر بن محمد عن ابیه «إنَّ فاطِمَةَ (س) کانَتْ تُکَنَّی اِمّ ابیها – همانا فاطمه برای پدرش، امّ ابیها بود».
در عرف محاورات عامه پدر، دخترش را مادرمى خواند، و در فارسى به مادر جان و مادر عزیز و مادر گرامى و نظائر آنها صدا مى زند، و لکن در بیان حدیث بدین حد عرف عام نباید اکتفاء کرد؛ چنان که باز در عرف محاورات عامه ، اگر دخترى پدرش را خدمت کرده است و پذیرایى و پرستارى نموده است گویند: این دختر، درباره پدرش مادرى کرده است ، و حضرت صدیقه طاهره فاطمه علیه السلام بدین معنى نیز به رسول خدا صلى الله علیه وآله خدمت و زحمت مادرى اعمال نموده است .
این کمترین گوید: این وجوه معانى ام ابیها را انکار نداریم ، ولکن سخن ما انیست که همانگونه در پیش اشارتى شده است عقل کل و نفس کل، اَب و اُم اند و همه موجودات باذن الله سبحانه از این أبوین به وجود آمده اند؛ در غزلى گفته ام (دیوان – ص 208 )
کیست مانند تو فرزند کریم الابوین
نفس کل مادری و عقل کل او را پدری
و حضرت صدیقه طاهره ، مظهر اتم نفس کل است و بدین تفسیر انفسى اقوم ، آن جناب ام ابیها است؛ تدبّر، ترشِد (تدبر کن، رشد کن)، ان شاء الله تعالى.
منبع: «شرح فص حکمه، ص 144»
به نقل ازپایگاه پاسخگویی به سوالات وشبهات قرانی