انتخاب رشته، علاقه به همه رشته ها
۱۳۹۲/۰۳/۱۹
–
۱۱۰۳ بازدید
سلام من گفتم که نمی توانم در باره آینده ام تصمیم بگیرم ودوست دارم هر کاری را تجربه کنم.و آرزو هایی داشته باشم اما من درجایی خوانده ام که آرزو ها باعث می شود که از خدا دور شویم واین گونه فرموده ها که گمانم از حضرت علی ع باشد.
من کلا در عرصه علوم انسانی یعنی :از رون شناسی ودینی بگیرید تا جامعه شناسی وادبیات علاقه دارم
و اما هنر اصلی من شعر است م وادبیات را بیشتر عشق می ورزم اما همه می گویند که ادبیات آینده ای ندارد!
یه حالتی دارم که امشب می گم رشته جغرافیا بخونم که بشوم شهردار فردا می گویم علوم سیاسی بخوانم بشوم سیاست مدار
و گاهی وقتها دوست دارم مقل دکتر حدادعادل فردی چند بعدی ومشهور باشم اما بعد این اندیشه به ذهنم می رسد که آنها پارتی وپول واشنا داشته اند واین دوره زمونه من هر چه هم که کنم نمی توان وارد دولت وسیاست شوم!
از مکاتبات متعددتان با این مرکز حق شناسی کرده و سپاسگزاریم؛ امیدواریم همچنان همراه و راهنمای خوبی برایتان باشیم.
*** پرسشگر گرامی، ما در چند مکاتبه از مکاتبات قبلی، نکاتی مفید را در زمینه موضوعی که مطرح کردید، در اختیارتان گذاشتیم؛ در این مکاتبه هم مطالب نهایی و تکمیلی را تقدیم تان می کنیم با این امید که بتوانید تصمیم خود را بگیرید و پرونده این موضوع هم در ذهن تان دیگر بسته شود.
پرسشگر محترم، برای رهایی از این وضعیتی که به آن دچار هستید شایسته است قبل از هر چیز به دو مورد مهم توجه داشته باشید :
– نگاهی واقع بینانه به توانایی ها، استعدادها و ظرفیت های خود.
– شناسایی علاقه واقعی خود برای تحصیل در رشته ای خاص.
توضیح اینکه هر فردی در زمینه تحصیل، دارای قابلیت ها و توانایی هایی است که بر اساس اصل تفاوت های فردی، منحصر به خودش می باشد. اگر فردی بدون توجه به توانایی هایش برنامه بریزد، تنها خود را فریب می دهد و باعث از دست رفتن فرصت های زندگی اش می گردد. هر کسی باید در واقعیت شرایط خود زندگی کند. با توجه به گستردگی علوم، دیگر امکان تحصیل کلاسیک در چند رشته دانشگاهی و به طور همزمان برای کسی فراهم نیست (البته برای نخبگان و استعدادهای درخشان امتیازاتی در این زمینه وجود دارد). پس هر کسی باید علاقه اصلی خود را مشخص و همت خود را در آن زمینه به کار ببندد تا به موفقیت کامل برسد. البته راه برای فتح قله های علمی در رشته های گوناگون به هیچ وجه بسته نیست و اگر کسی نتوانست به صورت آکادمیک به تحصیل در چند رشته بپردازد، می تواند به صورت مطالعه آزاد و راهنمایی گرفتن از اساتید، بر علم خود بیفزاید و روح کنجکاو و جستجوگر خود را سیراب کند. از این نمونه ها در تاریخ معاصر خود نیز فراوان داریم. ولی به هر حال با توجه به تنوع و پیچیدگی علوم مختلف، دیگر فرصت برای تجربه همه کارهای علمی نیست و این یک واقعیت است و باید آن را پذیرفت.
*** شما برای برون رفت از این وضعیت، شایسته است علاقه اصلی خود را کشف و تلاش خود را برای موفقیت در آن به کار ببندید. به هر حال شما یک سری قابلیت دارید که در چرخه «زمان» و «همت» خود باید آن را مدیریت کنید. پس اهداف اصلی خود را در زمینه تحصیل مشخص کنید و بر اساس همت خود برنامه بریزید و بقیه موارد را به حاشیه ببرید و در صورت داشتن فرصت و زمان به آن ها بپردازید.
*** پرسشگر محترم، این آشفتگی و پراکندگی فکری شما در زمینه تصمیم گیری برای انتخاب مسیر تحصیلی، به نظر ما به دلیل این است که نگاه صحیح و واقع بینانه نسبت به تحصیل علم، علایق و توانایی های خود ندارید. بر این اساس مطالبی را تقدیم تان می کنیم که توجه به آن ها می تواند باعث ایجاد شناخت صحیح در شما شود. وقتی که اندیشه صحیح باشد، جهت رفتار نیز صحیح خواهد بود، چرا که رفتارهای ما تابع اندیشه های ما هستند :
1. قبل از هر چیز بهتر است بدانید هر علم و رشته ای که به نوعی به زندگی انسان و تعالی آن کمک کند و مخالف شرع و دین نباشد و انسان را به خدا نزدیک کند، تقدیس شده، ارزشمند و مورد احترام است. اگر تلاش تان برای تحصیل علم و یافتن شغل، در این راستا باشد، بدون شک، کارتان ارزشمند و مورد رضایت خداست. همچنین گفتنی است، جامعه به تمامی علوم و تمامی تخصص ها نیازمند است؛ جامعه کارشناس و مدرس ادبیات می خواهد، جامعه شناس می خواهد، مهندس می خواهد، پزشک و داروساز می خواهد، کارشناس و مفسر قرآن و حدیث می خواهد، روانشناس می خواهد، کشاورز می خواهد، معلم می خواهد، مبلغ دینی می خواهد، تاجر می خواهد، مدیر می خواهد، کارگر می خواهد و …؛ شما به هر کسوتی (لباسی) که در بیایید و هدفتان جلب رضایت خالق باشد، و در شغلی که دارید کوتاهی نکنید و سستی به خرج ندهید، کارتان بی هیچ شکی خدمت به جامعه و خلق خداست و اجر و پاداش فراوان دارد. نباید اینگونه فکر کرد که مثلاً کار یک پزشک ارزشمند تر و بهتر از کار یک مهندس است و … ؛ این گونه صف بندی ها و این نوع مقایسه ها از پایه اشتباه و نادرست است. پس همیشه به تحصیل علم و کار کردن، نگاهی درست داشته باشید.
2. حکیم متأله، عارف و فرزانه عصر ما، آیت الله جوادی آملی (حفظه الله) نظریه جامعی در ارتباط با علوم دارند؛ ایشان می گوید : ما علوم غیر دینی و غیر اسلامی نداریم. تمام علوم اسلامی هستند، چون مطالعه هستی نوعی خلقت شناسی است و خلقت شناسی نمی تواند دینی و غیردینی باشد. ما علم طبیعت نداریم؛ علم خلقت صحیح است. در حوزه های علمیه قول (حرف) خداوند بررسی می شود و در دانشگاه ها فعل (کار) خداوند. عالمان دینی می گویند خدا چنین گفت، دانشمندان (زمین شناس، هواشناس، جامعه شناس، روانشناس و …) می گویند خدا چنین کرد. هر دوی این علوم دینی هستند. بنابراین علمی وجود ندارد که اسلامی نباشد، مگر اینکه کسی جهان بینی الحادی داشته باشد. دین ما چارچوب علوم را مشخص کرده است و خداوند عقل را به عنوان یک حجت در اختیار انسان قرار داده است تا به این علوم دست پیدا کند .انسانی که به خدا و مبدأ و معاد اعتقاد داشته باشد ، در هر علمی که مشغول به فعالیت شود و بداند که این جهان خالقی دارد، علمش دینی به حساب می آید. دانشجو باید بداند که همه چیز در ید مدیریت پروردگار است و میان باران و نماز باران ، بلایای طبیعی، معصیت و جهل انسانها و… رابطه وجود دارد. علومی که معروف به علوم سکولار شدند به این علت است که خالق بودن خدا و مبدأ و معاد را از آن ها زده اند و به جای علم خلقت، نام علم طبیعت بر آن گذاشته اند. این مطالب ذکر شد تا بگوییم شما در هر رشته تحصیلی (ادبیات، جامعه شناسی، علوم سیاسی، جغرافیا و …) مشغول باشید و بدانید سربند همه امور به دست خداست و این جهان مبدا و معادی دارد و حساب و کتابی در پیش است، در مدار دین حرکت کرده اید و ارزشمند است. هر علمی که انسان را به یاد خدا بیندازد مقدس است و علمی دینی به حساب می آید. (با توجه به تعریفی که ارائه شد).
3. شما برای انتخاب مسیر تحصیلی خود، باید توجه اصلی خود را بر روی استعدادها، توانایی ها و علایقی که منطبق با توانایی هایتان است، متمرکز کنید و دست به انتخاب بزنید، ما بدون داشتن اطلاعات لازم از شما و علایق و استعدادهایتان، نمی توانیم پیشنهادی به شما بدهیم، چون به هیچ وجه منطقی و عقلانی نیست؛ بالاخره شما در طول تحصیلات خود (ابتدایی، راهنمایی، متوسطه)، با علوم مختلفی آشنا شده اید (ریاضی، فیزیک، شیمی، تاریخ، جغرافیا، زیست، ادبیات و …) و اگر کمی تفکر کنید، تا حدی متوجه خواهید شد که به چه رشته ای علاقه مندید؛ وقتی متوجه علاقه تان شدید، توانایی ها و استعدادهایتان را بررسی کنید و ببینید آیا منطبق با آن رشته است یا خیر. اگر متناسب نبود، عقل حکم می کند که به آن رشته ورود پیدا نکنید و رشته ای دیگر را انتخاب نمایید. این را هم بدانید که هر فردی در گذر زمان، تا حدی به استعدادهای خود واقف می شود. مثلاً وقتی فردی می بینید، مسائل ریاضی را به درستی متوجه نمی شود، و با تلاش هایش هم نمی تواند کاری را پیش ببرد، معلوم است که استعداد ریاضی ندارد (حالا به هر دلیل، چون ممکن است آموزش های غلط باعث این بی علاقگی و از بین رفتن استعداد باشد). پس شما هم به خود و دیدگاه هایتان اطمینان داشته باشید و با تصورات مشوش و منفی، خود را در انتخاب رشته مستأصل نبینید و شکاکانه با این موضوع برخورد نکنید.
4. این نکته شایسته ذکر است که افراد فراوانی هستند که تنها به فکر بازار کار بوده اند و پس از انتخاب رشته، متوجه شده اند که یا علاقه ای به آن رشته ندارند و یا توانایی های لازم برای تحصیل در آن رشته ای که به نظر خودشان بازار کار خوبی داشته در وجودشان نبوده و آن ها را نیز نتوانسته اند در خود ایجاد کنند. خیلی اوقات این دانشجویان از تحصیل انصراف می دهند، یا به خاطر نمرات کم اخراج می شوند. اگر هم فارغ التحصیل شوند، فارغ التحصیلی بی علاقه یا کم دانش هستند و این بی علاقگی و کم دانشی، بازار کار مناسبی در آینده برای آن ها ایجاد نمی کند؛ اما اگر کسی به رشته ای علاقه مند باشد و توانایی های لازم را برای تحصیل در آن رشته داشته باشد و تلاش هایش هم هماهنگ با علایق و توانایی هایش باشد، فارغ التحصیلی متخصص خواهد شد و تا بالاترین مدارج تحصیلی هم پیش خواهد رفت؛ بازار کار برای فرد متخصص در هر رشته ای (ادبیات، جامعه شناسی، علوم سیاسی و …) فراهم خواهد شد.
5. درست است که علاقه به یک رشته از عوامل موفقیت تحصیلی است، اما نکته ای که در دل این علاقه مستتر است، و برخی افراد، به آن توجهی نمی کنند، توانایی ها و استعدادهای فرد است که باید منطبق با علاقه اش باشد. اگر این توانایی ها در فرد نباشد، یا با تلاش هایش نتواند آن ها را در خود ایجاد کند، این علاقه ثمری نخواهد داشت و فرد را با شکست مواجه خواهد کرد. مثلاً افراد فراوانی هستند که علاقه به خلبانی دارند ولی توانایی های لازم را ندارند و با تلاش خود هم نمی توانند آن ها را ایجاد کنند؛ این افراد اگر به رشته خلبانی ورود پیدا کنند، نباید انتظار موفقیت از خود داشته باشند. خیلی اوقات هم برخی رشته ها و مشاغل در ظاهر (شهرت، درآمد زیاد و …)، جاذبه های زیادی دارند و افراد بدون توجه به استعدادهایشان تصور می کنند به آن رشته ها علاقه دارند و در آن موفق می شوند، ولی پس از ورود به آن و اشراف کامل پیدا کردن به آن رشته ها، می فهمند که این علاقه، واقعی نبوده است و شکست می خورند. این را فراموش نکنید که برای موفقیت در هر رشته ای باید مثلث «علاقه و انگیزه» ، «استعداد و توانایی» و «تلاش و پشتکار» را تشکیل دهید تا موفق شوید، هر کدام از این ها نباشد، احتمال موفقیت هم نیست. علاقه بدون توانایی و استعداد، کاری را پیش نمی برد؛ توانایی کاری را داشتن و بی علاقه بودن به آن هم همینطور؛ اگر هم علاقه و هم استعداد و توانایی باشد ولی سستی و تنبلی جایگزین تلاش و پشتکار شود هم نتیجه ای جز شکست در بر نخواهد داشت.
6. این نکته را همیشه در نظر بگیرید که جامعه انسانی هر لحظه در حال تحول است و نمی توان به طور قطعی گفت در سالیان آتی کدام رشته آینده شغلی و بازار کار بهتری دارد؛ ممکن است در حال حاضر رشته هایی خاص، بازار کار مناسبی داشته باشند ولی در چند سال بعد به هر دلیلی (برنامه ریزی های نامناسب، اشباع شدن نیروی انسانی مورد نیاز در آن رشته و …) اینگونه نباشد. البته این را فراموش نکنید که نیافتن شغل، همیشه مخصوص افرادی است که در رشته تحصیلی شان متخصص واقعی نیستند و تنها مدرکی گرفته اند، وگرنه فردی که در رشته تحصیلی خود متبحر باشد، جذب کار خواهد شد و یا خود، کارآفرینی می کند.
7. پرسشگر محترم؛ برخی افراد، علایق شان بر اساس صحبت های این و آن و موقعیت شغلی و بازار کار و مسائلی از این قبیل تغییر می کند. اگر شما از اینگونه افراد هستید، باید بدانید هر کسی در هر رشته ای دارای تخصص شود و مهارت های کافی را داشته باشد و خداوند را در همه حال ناظر بر اعمال خویش بداند، اولاً تحصیل علم او عبادت محسوب می شود و ثانیاً از نظر کاری نیز به مشکل بر خورد نمی کند (البته برای یافتن شغل نباید عجله داشت). شما اگر کارشناسی متخصص و متبحر در رشته تحصیلی خود شوید، فرصت های شغلی برایتان فراهم خواهد بود و به بهترین وجه می توانید به جامعه اسلامی ایران خدمت کنید.
*** نکته پایانی و مهم :
– تفکری که به نظرمی رسد باعث برخی احساسات منفی در شما شده و مانعی برای تصمیم گیری تان است، در روانشناسی با نام «کمال خواهی افراطی» از آن یاد می شود که آسیب زاست و مانع موفقیت و رضایت فرد از زندگی می شود. یعنی فرد بدون توجه به واقعیت می خواهد به نهایت هر چیزی دست پیدا کند (باید در همه رشته ها وارد شوم و موفقیت کسب کنم، باید هر کاری را تجربه کنم، باید نمره ام از هم کلاسی های دیگر بیشتر شود در غیر اینصورت شکست خورده ام و …). این خوب است که بخواهیم در زمینه های مختلف بهترین باشیم چون این تفکر در ما انگیزه ای مضاعف ایجاد می کند اما به شرط اینکه در حد توانایی ها و تلاش هایمان از خود انتظار داشته باشیم، نه بیشتر. چرا که اگر اینگونه شود، وقتی به اهدافی که خارج از توانایی ماست نمی رسیم احساس شکست می کنیم و سرخورده می شویم. مهم این است که در حد توانایی ها و استعدادهایتان تلاش کنید و بیش از آن از خود توقع نداشته و واقع بین باشید و اهدافی را در نظر بگیرید که امکان رسیدن به آن ها برایتان میسر است. در غیر اینصورت رضایت از زندگی برایتان حاصل نمی شود.
موفق باشید؛ باز هم با ما مکاتبه کنید.
*** پرسشگر گرامی، ما در چند مکاتبه از مکاتبات قبلی، نکاتی مفید را در زمینه موضوعی که مطرح کردید، در اختیارتان گذاشتیم؛ در این مکاتبه هم مطالب نهایی و تکمیلی را تقدیم تان می کنیم با این امید که بتوانید تصمیم خود را بگیرید و پرونده این موضوع هم در ذهن تان دیگر بسته شود.
پرسشگر محترم، برای رهایی از این وضعیتی که به آن دچار هستید شایسته است قبل از هر چیز به دو مورد مهم توجه داشته باشید :
– نگاهی واقع بینانه به توانایی ها، استعدادها و ظرفیت های خود.
– شناسایی علاقه واقعی خود برای تحصیل در رشته ای خاص.
توضیح اینکه هر فردی در زمینه تحصیل، دارای قابلیت ها و توانایی هایی است که بر اساس اصل تفاوت های فردی، منحصر به خودش می باشد. اگر فردی بدون توجه به توانایی هایش برنامه بریزد، تنها خود را فریب می دهد و باعث از دست رفتن فرصت های زندگی اش می گردد. هر کسی باید در واقعیت شرایط خود زندگی کند. با توجه به گستردگی علوم، دیگر امکان تحصیل کلاسیک در چند رشته دانشگاهی و به طور همزمان برای کسی فراهم نیست (البته برای نخبگان و استعدادهای درخشان امتیازاتی در این زمینه وجود دارد). پس هر کسی باید علاقه اصلی خود را مشخص و همت خود را در آن زمینه به کار ببندد تا به موفقیت کامل برسد. البته راه برای فتح قله های علمی در رشته های گوناگون به هیچ وجه بسته نیست و اگر کسی نتوانست به صورت آکادمیک به تحصیل در چند رشته بپردازد، می تواند به صورت مطالعه آزاد و راهنمایی گرفتن از اساتید، بر علم خود بیفزاید و روح کنجکاو و جستجوگر خود را سیراب کند. از این نمونه ها در تاریخ معاصر خود نیز فراوان داریم. ولی به هر حال با توجه به تنوع و پیچیدگی علوم مختلف، دیگر فرصت برای تجربه همه کارهای علمی نیست و این یک واقعیت است و باید آن را پذیرفت.
*** شما برای برون رفت از این وضعیت، شایسته است علاقه اصلی خود را کشف و تلاش خود را برای موفقیت در آن به کار ببندید. به هر حال شما یک سری قابلیت دارید که در چرخه «زمان» و «همت» خود باید آن را مدیریت کنید. پس اهداف اصلی خود را در زمینه تحصیل مشخص کنید و بر اساس همت خود برنامه بریزید و بقیه موارد را به حاشیه ببرید و در صورت داشتن فرصت و زمان به آن ها بپردازید.
*** پرسشگر محترم، این آشفتگی و پراکندگی فکری شما در زمینه تصمیم گیری برای انتخاب مسیر تحصیلی، به نظر ما به دلیل این است که نگاه صحیح و واقع بینانه نسبت به تحصیل علم، علایق و توانایی های خود ندارید. بر این اساس مطالبی را تقدیم تان می کنیم که توجه به آن ها می تواند باعث ایجاد شناخت صحیح در شما شود. وقتی که اندیشه صحیح باشد، جهت رفتار نیز صحیح خواهد بود، چرا که رفتارهای ما تابع اندیشه های ما هستند :
1. قبل از هر چیز بهتر است بدانید هر علم و رشته ای که به نوعی به زندگی انسان و تعالی آن کمک کند و مخالف شرع و دین نباشد و انسان را به خدا نزدیک کند، تقدیس شده، ارزشمند و مورد احترام است. اگر تلاش تان برای تحصیل علم و یافتن شغل، در این راستا باشد، بدون شک، کارتان ارزشمند و مورد رضایت خداست. همچنین گفتنی است، جامعه به تمامی علوم و تمامی تخصص ها نیازمند است؛ جامعه کارشناس و مدرس ادبیات می خواهد، جامعه شناس می خواهد، مهندس می خواهد، پزشک و داروساز می خواهد، کارشناس و مفسر قرآن و حدیث می خواهد، روانشناس می خواهد، کشاورز می خواهد، معلم می خواهد، مبلغ دینی می خواهد، تاجر می خواهد، مدیر می خواهد، کارگر می خواهد و …؛ شما به هر کسوتی (لباسی) که در بیایید و هدفتان جلب رضایت خالق باشد، و در شغلی که دارید کوتاهی نکنید و سستی به خرج ندهید، کارتان بی هیچ شکی خدمت به جامعه و خلق خداست و اجر و پاداش فراوان دارد. نباید اینگونه فکر کرد که مثلاً کار یک پزشک ارزشمند تر و بهتر از کار یک مهندس است و … ؛ این گونه صف بندی ها و این نوع مقایسه ها از پایه اشتباه و نادرست است. پس همیشه به تحصیل علم و کار کردن، نگاهی درست داشته باشید.
2. حکیم متأله، عارف و فرزانه عصر ما، آیت الله جوادی آملی (حفظه الله) نظریه جامعی در ارتباط با علوم دارند؛ ایشان می گوید : ما علوم غیر دینی و غیر اسلامی نداریم. تمام علوم اسلامی هستند، چون مطالعه هستی نوعی خلقت شناسی است و خلقت شناسی نمی تواند دینی و غیردینی باشد. ما علم طبیعت نداریم؛ علم خلقت صحیح است. در حوزه های علمیه قول (حرف) خداوند بررسی می شود و در دانشگاه ها فعل (کار) خداوند. عالمان دینی می گویند خدا چنین گفت، دانشمندان (زمین شناس، هواشناس، جامعه شناس، روانشناس و …) می گویند خدا چنین کرد. هر دوی این علوم دینی هستند. بنابراین علمی وجود ندارد که اسلامی نباشد، مگر اینکه کسی جهان بینی الحادی داشته باشد. دین ما چارچوب علوم را مشخص کرده است و خداوند عقل را به عنوان یک حجت در اختیار انسان قرار داده است تا به این علوم دست پیدا کند .انسانی که به خدا و مبدأ و معاد اعتقاد داشته باشد ، در هر علمی که مشغول به فعالیت شود و بداند که این جهان خالقی دارد، علمش دینی به حساب می آید. دانشجو باید بداند که همه چیز در ید مدیریت پروردگار است و میان باران و نماز باران ، بلایای طبیعی، معصیت و جهل انسانها و… رابطه وجود دارد. علومی که معروف به علوم سکولار شدند به این علت است که خالق بودن خدا و مبدأ و معاد را از آن ها زده اند و به جای علم خلقت، نام علم طبیعت بر آن گذاشته اند. این مطالب ذکر شد تا بگوییم شما در هر رشته تحصیلی (ادبیات، جامعه شناسی، علوم سیاسی، جغرافیا و …) مشغول باشید و بدانید سربند همه امور به دست خداست و این جهان مبدا و معادی دارد و حساب و کتابی در پیش است، در مدار دین حرکت کرده اید و ارزشمند است. هر علمی که انسان را به یاد خدا بیندازد مقدس است و علمی دینی به حساب می آید. (با توجه به تعریفی که ارائه شد).
3. شما برای انتخاب مسیر تحصیلی خود، باید توجه اصلی خود را بر روی استعدادها، توانایی ها و علایقی که منطبق با توانایی هایتان است، متمرکز کنید و دست به انتخاب بزنید، ما بدون داشتن اطلاعات لازم از شما و علایق و استعدادهایتان، نمی توانیم پیشنهادی به شما بدهیم، چون به هیچ وجه منطقی و عقلانی نیست؛ بالاخره شما در طول تحصیلات خود (ابتدایی، راهنمایی، متوسطه)، با علوم مختلفی آشنا شده اید (ریاضی، فیزیک، شیمی، تاریخ، جغرافیا، زیست، ادبیات و …) و اگر کمی تفکر کنید، تا حدی متوجه خواهید شد که به چه رشته ای علاقه مندید؛ وقتی متوجه علاقه تان شدید، توانایی ها و استعدادهایتان را بررسی کنید و ببینید آیا منطبق با آن رشته است یا خیر. اگر متناسب نبود، عقل حکم می کند که به آن رشته ورود پیدا نکنید و رشته ای دیگر را انتخاب نمایید. این را هم بدانید که هر فردی در گذر زمان، تا حدی به استعدادهای خود واقف می شود. مثلاً وقتی فردی می بینید، مسائل ریاضی را به درستی متوجه نمی شود، و با تلاش هایش هم نمی تواند کاری را پیش ببرد، معلوم است که استعداد ریاضی ندارد (حالا به هر دلیل، چون ممکن است آموزش های غلط باعث این بی علاقگی و از بین رفتن استعداد باشد). پس شما هم به خود و دیدگاه هایتان اطمینان داشته باشید و با تصورات مشوش و منفی، خود را در انتخاب رشته مستأصل نبینید و شکاکانه با این موضوع برخورد نکنید.
4. این نکته شایسته ذکر است که افراد فراوانی هستند که تنها به فکر بازار کار بوده اند و پس از انتخاب رشته، متوجه شده اند که یا علاقه ای به آن رشته ندارند و یا توانایی های لازم برای تحصیل در آن رشته ای که به نظر خودشان بازار کار خوبی داشته در وجودشان نبوده و آن ها را نیز نتوانسته اند در خود ایجاد کنند. خیلی اوقات این دانشجویان از تحصیل انصراف می دهند، یا به خاطر نمرات کم اخراج می شوند. اگر هم فارغ التحصیل شوند، فارغ التحصیلی بی علاقه یا کم دانش هستند و این بی علاقگی و کم دانشی، بازار کار مناسبی در آینده برای آن ها ایجاد نمی کند؛ اما اگر کسی به رشته ای علاقه مند باشد و توانایی های لازم را برای تحصیل در آن رشته داشته باشد و تلاش هایش هم هماهنگ با علایق و توانایی هایش باشد، فارغ التحصیلی متخصص خواهد شد و تا بالاترین مدارج تحصیلی هم پیش خواهد رفت؛ بازار کار برای فرد متخصص در هر رشته ای (ادبیات، جامعه شناسی، علوم سیاسی و …) فراهم خواهد شد.
5. درست است که علاقه به یک رشته از عوامل موفقیت تحصیلی است، اما نکته ای که در دل این علاقه مستتر است، و برخی افراد، به آن توجهی نمی کنند، توانایی ها و استعدادهای فرد است که باید منطبق با علاقه اش باشد. اگر این توانایی ها در فرد نباشد، یا با تلاش هایش نتواند آن ها را در خود ایجاد کند، این علاقه ثمری نخواهد داشت و فرد را با شکست مواجه خواهد کرد. مثلاً افراد فراوانی هستند که علاقه به خلبانی دارند ولی توانایی های لازم را ندارند و با تلاش خود هم نمی توانند آن ها را ایجاد کنند؛ این افراد اگر به رشته خلبانی ورود پیدا کنند، نباید انتظار موفقیت از خود داشته باشند. خیلی اوقات هم برخی رشته ها و مشاغل در ظاهر (شهرت، درآمد زیاد و …)، جاذبه های زیادی دارند و افراد بدون توجه به استعدادهایشان تصور می کنند به آن رشته ها علاقه دارند و در آن موفق می شوند، ولی پس از ورود به آن و اشراف کامل پیدا کردن به آن رشته ها، می فهمند که این علاقه، واقعی نبوده است و شکست می خورند. این را فراموش نکنید که برای موفقیت در هر رشته ای باید مثلث «علاقه و انگیزه» ، «استعداد و توانایی» و «تلاش و پشتکار» را تشکیل دهید تا موفق شوید، هر کدام از این ها نباشد، احتمال موفقیت هم نیست. علاقه بدون توانایی و استعداد، کاری را پیش نمی برد؛ توانایی کاری را داشتن و بی علاقه بودن به آن هم همینطور؛ اگر هم علاقه و هم استعداد و توانایی باشد ولی سستی و تنبلی جایگزین تلاش و پشتکار شود هم نتیجه ای جز شکست در بر نخواهد داشت.
6. این نکته را همیشه در نظر بگیرید که جامعه انسانی هر لحظه در حال تحول است و نمی توان به طور قطعی گفت در سالیان آتی کدام رشته آینده شغلی و بازار کار بهتری دارد؛ ممکن است در حال حاضر رشته هایی خاص، بازار کار مناسبی داشته باشند ولی در چند سال بعد به هر دلیلی (برنامه ریزی های نامناسب، اشباع شدن نیروی انسانی مورد نیاز در آن رشته و …) اینگونه نباشد. البته این را فراموش نکنید که نیافتن شغل، همیشه مخصوص افرادی است که در رشته تحصیلی شان متخصص واقعی نیستند و تنها مدرکی گرفته اند، وگرنه فردی که در رشته تحصیلی خود متبحر باشد، جذب کار خواهد شد و یا خود، کارآفرینی می کند.
7. پرسشگر محترم؛ برخی افراد، علایق شان بر اساس صحبت های این و آن و موقعیت شغلی و بازار کار و مسائلی از این قبیل تغییر می کند. اگر شما از اینگونه افراد هستید، باید بدانید هر کسی در هر رشته ای دارای تخصص شود و مهارت های کافی را داشته باشد و خداوند را در همه حال ناظر بر اعمال خویش بداند، اولاً تحصیل علم او عبادت محسوب می شود و ثانیاً از نظر کاری نیز به مشکل بر خورد نمی کند (البته برای یافتن شغل نباید عجله داشت). شما اگر کارشناسی متخصص و متبحر در رشته تحصیلی خود شوید، فرصت های شغلی برایتان فراهم خواهد بود و به بهترین وجه می توانید به جامعه اسلامی ایران خدمت کنید.
*** نکته پایانی و مهم :
– تفکری که به نظرمی رسد باعث برخی احساسات منفی در شما شده و مانعی برای تصمیم گیری تان است، در روانشناسی با نام «کمال خواهی افراطی» از آن یاد می شود که آسیب زاست و مانع موفقیت و رضایت فرد از زندگی می شود. یعنی فرد بدون توجه به واقعیت می خواهد به نهایت هر چیزی دست پیدا کند (باید در همه رشته ها وارد شوم و موفقیت کسب کنم، باید هر کاری را تجربه کنم، باید نمره ام از هم کلاسی های دیگر بیشتر شود در غیر اینصورت شکست خورده ام و …). این خوب است که بخواهیم در زمینه های مختلف بهترین باشیم چون این تفکر در ما انگیزه ای مضاعف ایجاد می کند اما به شرط اینکه در حد توانایی ها و تلاش هایمان از خود انتظار داشته باشیم، نه بیشتر. چرا که اگر اینگونه شود، وقتی به اهدافی که خارج از توانایی ماست نمی رسیم احساس شکست می کنیم و سرخورده می شویم. مهم این است که در حد توانایی ها و استعدادهایتان تلاش کنید و بیش از آن از خود توقع نداشته و واقع بین باشید و اهدافی را در نظر بگیرید که امکان رسیدن به آن ها برایتان میسر است. در غیر اینصورت رضایت از زندگی برایتان حاصل نمی شود.
موفق باشید؛ باز هم با ما مکاتبه کنید.