خانه » همه » مذهبی » انتظار نا به جا از توسل

انتظار نا به جا از توسل


انتظار نا به جا از توسل

۱۳۹۴/۰۵/۲۶


۳۵۶ بازدید

۱ـ فرموده اید: « … دست به دامان اهل بیت وکسانی تاکنون پدرم عمرش را وقف انان کرده بود شدیم.» اهل بیت(ع) هیچ احتیاجی به بشری ندارند، که بخواهیم بر آنها منّت بگذاریم. پدر بزرگوارتان، عمرش را وقف ارتقاء معنوی خودش کرده است نه وقف اهل بیت(ع). مثلاً پدر بزرگوارتان برای اهل بیت(ع) چه کرده است؟ اصلاً چه می توانست بکند؟ هیچ مخلوقی در جهان نیست که بتواند برای اهل بیت(ع) ذرّه ای خیر برساند. چون ایشان فاقد کمالی نیستند که کسی بتواند آن کمال را به آنها برساند.

1ـ فرموده اید: « … دست به دامان اهل بیت وکسانی تاکنون پدرم عمرش را وقف انان کرده بود شدیم.» اهل بیت(ع) هیچ احتیاجی به بشری ندارند، که بخواهیم بر آنها منّت بگذاریم. پدر بزرگوارتان، عمرش را وقف ارتقاء معنوی خودش کرده است نه وقف اهل بیت(ع). مثلاً پدر بزرگوارتان برای اهل بیت(ع) چه کرده است؟ اصلاً چه می توانست بکند؟ هیچ مخلوقی در جهان نیست که بتواند برای اهل بیت(ع) ذرّه ای خیر برساند. چون ایشان فاقد کمالی نیستند که کسی بتواند آن کمال را به آنها برساند. کار کردن برای خدا و اهل بیت(ع)، هیچ سودی برای خدا و اهل بیت(ع) ندارد، بلکه کار برای خدا و اهل بیت(ع)، موجب رشد معنوی خود انجام دهنده ی کار می شود. لذا ما بر خدا و اهل بیت(ع) منّتی نمی توانیم داشته باشیم، بلکه خدا و اهل بیت(ع) هستند که سر ما منّت نهاده و بی آنکه احتیاجی به ما و کار ما داشته باشند، از ما خواسته اند که محبّتشان را در دل داشته باشیم تا به سبب این محبّت، خودمان ترقّی کنیم. خدای متعال فرمود: « … قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى ـــــ (ای پیامبر!) بگو: من هیچ مزدی از شما بر رسالتم درخواست نمى کنم جز دوست داشتن نزدیکانم .» (شوری:23) و آنگاه روشن نمود که این اجر خواستن، در حقیقت برای خودمان است؛ لذا فرمود: « قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَیْ ءٍ شَهیدٌ ـــــ (ای پیامبر!) بگو: هر اجر و مزدی از شما خواسته ام براى خود شماست؛ اجر من تنها بر عهده ی خداوند است، و او بر همه چیز گواه است.» (سباء:47) خدای متعال فرمود: « یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلامَکُمْ بَلِ اللَّهُ یَمُنُ عَلَیْکُمْ أَنْ هَداکُمْ لِلْإیمانِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ ــــــ آنها بر تو منّت مى نهند که اسلام آورده اند؛ بگو: اسلام آوردن خود را بر من منّت نگذارید، بلکه خداوند بر شما منّت مى نهد که شما را به سوى ایمان هدایت کرده است، اگر(در ادّعاى ایمان) راستگو هستید.» (الحجرات:17) اگر پدر بزرگوار شما و تمام مردم روی زمین، کافر و دشمن اهل بیت(ع) می شدند، ذرّه ای از مقام اهل بیت(ع) کم نمی شد؛ کما اینکه اگر تمام مردم روی زمین، شهید راه اهل بیت(ع) شوند، باز ذرّه ای به مقام ایشان اضافه نمی شود. هر کسی هر چه می کند، برای ابدیّت خود می کند، چه خوب چه بد؛ « وَ قالَ مُوسى إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمیدٌ ــــــ و موسى(ع) گفت: اگر شما و همه ی مردم روى زمین کافر شوید، پس همانا خداوند، بى نیاز و شایسته ستایش است.» یعنی اگر همه ی شما کافر هم بشوید، فرقی برای خدا و من که پیامبر او هستم نمی کند؛ چرا که خدای متعال، نیازی به ایمان بندگانش ندارد؛ کما اینکه انبیاء، هم از ایمان مردم سودی نمی برند. هر کسی ایمان آورد و عمل صالح کرد و تابع انبیاء و ائمه(ع) شد، به نفع خود کرده است و هر کسی که خلاف این راه را رفت، به ضرر خود کرده است. لذا فرمود: « قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَکُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنِ اهْتَدى فَإِنَّما یَهْتَدی لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِوَکیلٍ ــــــ بگو: اى مردم! حق از طرف پروردگارتان به سراغ شما آمده؛ هر کس(در پرتو آن) هدایت یابد، براى خود هدایت شده؛ و هر کس گمراه گردد، به زیان خود گمراه مى گردد؛ و من وکیل شما نیستم.» (یونس:108) و باز فرمود: « وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعالَمینَ ــــــ کسى که تلاش و مجاهده کند، براى خود تلاش و مجاهده مى کند؛ چرا که خداوند از همه ی جهانیان بى نیاز است.» (العنکبوت:6) اگر پدر بزرگوارتان در راه اهل بیت(ع) کاری کرده، برای آخرت و ابدیّت خود کرده و ذرّه ای منّت بر اهل بیت(ع) نمی تواند داشته باشد. شما هم همینطور، بنده هم همینطور، دیگران هم همینطور. 2ـ فرموده اید: « اما هیچ بز رگواری حاصر نشد ابروی خود را نزد پروردگار گرو بگذارد .» این عوام بازی ها را رها کنید. اهل بیت(ع) برای سعادت ابدی ما، از جان مایه گذاشته اند. علی(ع) آن همه زجر را برای هدایت ما متحمّل شدند؛ فاطمه زهرا(س)، آن همه زجر را برای هدایت ما متحمّل شدند تا حقّ و باطل را برای آیندگان روشن سازند. امام حسین(ع) جریان عاشورا را برای هدایت بشر برپا نمودند تا مشعل هدایت باشد برای آیندگان. اگر بحث هدایت بشر نبود، قادر بودند با قدرت اعجاز، تمام دشمنانشان را نابود کنند. اهل بیت(ع) نیامده اند که توهّمات عوامانه ما را برآورده کنند، بلکه آمده اند ما را برای زندگی ابدی، پرورش دهند. اگر بنا بود کسی را از مرگ ظاهری نجات دهند، خودشان و یارانشان را نجات می دادند. اگر هم گاهی کسی را شفا داده اند یا می دهند، برای اغراض خاصّی است مثل هدایت افراد یا حفظ اعتقاد به معجزات و امثال اینها؛ البته در مواردی هم شفا می دهند تا بی حساب شوند؛ یعنی در دنیا، به برخی افراد منّت گذار احسان می کنند تا آخرت، جهنّمی شوند. برخی ها هستند که سر اهل بیت(ع) منّت می گذارند که برایشان کاری کرده اند، اهل بیت(ع) در همین دنیا، کمکهایی به این گونه افراد می کنند، آنگاه در آخرت، از آنها شفاعت نمی کنند تا وارد جهنّم شوند. خود خدای متعال هم چنین سنّتی(قانونی) دارد؛ « مَنْ کانَ یُریدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فیها ما نَشاءُ لِمَنْ نُریدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً ــــــ آن کس که زندگى زودگذر(دنیا) را مى طلبد، آن مقدار از آن را که بخواهیم، و به هر کس اراده کنیم، مى دهیم؛ سپس دوزخ را براى او قرار خواهیم داد، که در آتش سوزانش مى سوزد در حالى که نکوهیده و رانده شده است.» (الاسراء:18) 3ـ فرموده اید: « آخر نه تنهاشفا نگرفت بلکه بقدری این بیماری پدر عزیزم را ذره ذره آب کرد که نگو چه طور توصیف کنم انشالله این روز های پر از درد ورنج را هیچ کس نبیند طاهرا پدرم به فقرا کمک می کرد طاهرا پدرم خادم اهل بیت بود ظاهرا پدرم عاشق اهل بیت بود ظاهرا پدرم عاشق حضرت ابوالفضل(ع) بود تمام عمرش را از وقتی که من به یاد دارم در این راه صرف کرد .» پدر بزرگوارتان در راه خیر قدم برداشته بوده که خدای متعال، در حقّش لطف کرده و با رنج دنیایی ناچیز، گناهانش را در همین دنیا ریخته است؛ و الّا با مرگی ناگهانی از دنیا می رفت تا نه فرصت توبه و استغفار داشته باشد نه اجر صابران را ببرد؛ آنگاه در برزخ، اوضاعش خطرناک می شد. شما هم مثل عوام، آرزوهای باطل نکنید! مرگ، عاقبتی گریزناپذیر است که حتّی انبیاء و ائمه(ع) هم گریزی از آن ندارند؛ لذا اینکه آرزو کنیم کسی نمیرد، آرزوی باطلی است. این هم که آرزو کنیم کسی به صورت ناگهانی و بدون هیچ دردی بمیرد، در واقع، آرزوی شرّ است؛ چون رنج و بیماری، نعمت است و موجب آمرزش گناهان می شود و اگر کسی بر این رنجها صبر کند، افزون بر ریزش گناهان، اجر صابران را هم می برد که اجری عظیم است. لذا خود اهل بیت(ع) و اکثر انبیاء(ع) نیز در طول زندگی، رنجهای فراوان داشته اند. تنها افراد ظاهر بین و غیر معتقد به حکمت الهی و غیر متعقد به حیات ابدی، بلایا را به صورت مطلق، بد و شرّ محسوب می کنند. امام صادق (ع) خطاب به سدیر صیرفی فرمودند: « إِذَا أَحَبَّ عَبْداً غَتَّهُ بِالْبَلَاءِ غَتّاً وَ إِنَّا وَ إِیَّاکُمْ یَا سَدِیرُ لَنُصْبِحُ بِهِ وَ نُمْسِی ـــــــ وقتی خدا بنده اى را دوست بدارد او را به یکباره در بلا فرو برد. و اى سدیر! ما و شماها با بلا صبح و شب می کنیم.» (بحار الأنوار ، ج 64 ،ص208 ) یعنی ما اهل بیت(ع) و شما شیعیان خاصّ، از صبح تا شب، گرفتار انواع بلاها هستیم. و فرمودند: « إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَاداً فِی الْأَرْضِ مِنْ خَالِصِ عِبَادِهِ مَا یُنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ تُحْفَةً إِلَى الْأَرْضِ إِلَّا صَرَفَهَا عَنْهُمْ إِلَى غَیْرِهِمْ وَ لَا بَلِیَّةً إِلَّا صَرَفَهَا إِلَیْهِم ــــــــ خدای عزّ و جلّ را در روى زمین بنده هایی پاک و خالص است که از آسمان تحفه ای به زمین فرود نیاید جز آنکه خدا آن تحفه ها را از آن بندگان بگرداند به دیگرى، و بلایی نیاید جز اینکه آن را به سوى ایشان بگرداند.» (بحار الأنوار ، ج 64 ،ص 207 ) یعنی خدای متعال، نعمتهای ظاهری را اغلب به دشمنانش می دهد و نقمتهای ظاهری را اغلب به دوستانش می دهد. چرا که انسان در حال آسایش، اغلب دچار غفلت از خدا و آخرت می شود، و در حال بلا، فراوان یاد خدا و اهل بیت(ع) می کند؛ و همین یاد خدا و اولیای خدا، فایده ی ابدی در پی دارد. رسول خدا(ص) فرمودند: « لَا تَکُونُ مُؤْمِناً حَتَّى تَعُدَّ الْبَلَاءَ نِعْمَةً وَ الرَّخَاءَ مِحْنَةً لِأَنَّ بَلَاءَ الدُّنْیَا نِعْمَةٌ فِی الْآخِرَةِ وَ رَخَاءَ الدُّنْیَا مِحْنَةٌ فِی الْآخِرَة ــــــــ مؤمن باید بلاء را نعمت بداند، و نعمت را بلاء، زیرا گرفتارى دنیا نعمت آخرت مى آورد و نعمت دنیا، مصائب و گرفتارى ها را در آخرت مى آورد.» (بحار الأنوار ، ج 64 ،ص237 ) رسول خدا (ص) فرمودند: « إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ خَیْراً ابْتَلَاهُم ــــ وقتی خدا بر قومی خیری خواهد آنان را در بلا افکند. » (بحار الأنوار ، ج 64 ،ص236) رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمودند:« لَا یَزَالُ الْبَلَاءُ فِی الْمُؤْمِنِ وَ الْمُؤْمِنَةِ فِی جَسَدِهِ وَ مَالِهِ وَ وُلْدِهِ حَتَّى یَلْقَى اللَّهَ وَ مَا عَلَیْهِ مِنْ خَطِیئَة ـــــــ مصیبت و گرفتارى همواره گریبان مرد و زن مؤمن را مى گیرد و آنها در مال و یا بدن خود نقصان مشاهده مى کنند و یا فرزندان خود را از دست مى دهند و اینها براى این است که هر گاه در محضر پروردگار حاضر شدند گناهى نداشته باشند.» (بحارالأنوار ، ج 64 ،ص236 ) امام صادق علیه السّلام فرمودند: « إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَیَتَعَاهَدُ الْمُؤْمِنَ بِالْبَلَاءِ إِمَّا بِمَرَضٍ فِی جَسَدِهِ أَوْ بِمُصِیبَةٍ فِی أَهْلٍ أَوْ مَالٍ أَوْ مُصِیبَةٍ مِنْ مَصَائِبِ الدُّنْیَا لِیَأْجُرَهُ عَلَیْهَا ـــــــــ خداوند متعال مؤمن را به مصیبت و بلاء گرفتار مى کند و او را به بیمارى در بدن مبتلا مى سازد و یا در مصیبت اهل و فرزند قرار مى دهد و یا یکى از مصیبت هاى دنیا را متوجّه او مى کند تا او را پاداش دهد.» ( بحار الأنوار ، ج 64، ص 237) یعنی او را گرفتار می کند تا صبر کند، و به سبب صبر، اجر صابران را ببرد؛ بلکه بالاتر، راضی به قضای الهی شود تا به مقام رضا، ترقّی کند که فوق مقام صبر است. و فرمودند: « إِنَّ فِی الْجَنَّةِ لَمَنْزِلَةً لَا یَبْلُغُهَا الْعَبْدُ إِلَّا بِبَلَاءٍ فِی جَسَدِه ــــــــ در بهشت مقامى هست که هیچ کس به آن جایگاه نمى رسد مگر اینکه در بدن خود ناراحتى و گرفتارى داشته باشد.» ( بحار الأنوار ، ج 64، ص 237) البته هر بلایی هم موجب پاکی از گناهان یا ترقّی نیست، بلکه بستگی به حال شخص دارد. حضرت على علیه السّلام فرمودند: « إِنَّ الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ وَ لِلْأَنْبِیَاءِ دَرَجَةٌ وَ لِلْأَوْلِیَاءِ کَرَامَة ـــــــــ بلا و گرفتارى براى ستمگر، ادب است، و براى مؤمن، امتحان می باشد، و براى پیامبران درجه و براى اولیاء کرامت است.» (بحار الأنوار ، ج 64 ،ص235) حاصل کلام آنکه: گاه بلایا و مصائب برای مجازات می باشند ؛ گاه کفّاره ی گناهان هستند که موجب ریزش گناهان می شوند؛ گاه امتحانند به معنی خاصّ آن ؛ گاه شرط حصول برخی کمالات می باشند ؛ گاه برای ارتقاء درجه می باشند و گاه نیز برای آن هستند که کمالات اولیاء برای مردم ظاهر گردند. پس اگر بلا یا سختی یا بیماری برای کسی دیگر حاصل شد باید به وضع دینداری او نظر کنیم؛ اگر حقیقتاً اهل تقوا و عدالت بود، آن دشواریها برای این هستند که گناهان گذشته ی او پاک شوند و قابلیّت هدایتها و پاداشهای خاصّ خدا در او ایجاد گردد و استعدادهای الهی او شکوفا گردند. امّا اگر در دینداری سست بود و تقوا پیشه نبود، باید بدانیم که آن سختیها برای تنبیه (بیدار نمودن ) و ادب کردن او هستند تا در آن شرائط، خدا و آخرت را یاد نموده به سوی حقیقت و تقوا و عدالت باز گردد؛ که اگر باز گشت ، آن دشواریها برای او نعمت خواهند بود ، در غیر این صورت صرفاً مجازات و عذابند و کمالی در پی نخواهند داشت. آیا اهل بیتی که این حرفها را مورد بلا و بیماری مؤمن زده اند، با توسّلات جاهلانه ی ما، حکمت خدا را نقض می کنند و مانع از پاک شدن یک فرد مؤمن می شوند؟!! 4ـ فرموده اید: « نمی دانم کجای کارش خدا را ناراحتکرد ودل اهل بیت را رنجاند که هیچ بزرگواری حاصر نشد اورا نجات دهد .» مشکل نه از پدر بزرگوارتان است نه از خدا نه از اهل بیت(ع)، بلکه مشکل از نگرش نادرست شما بزرگوار است که خیال می کنید، مرگ، بدبختی است؛ در حالی که مرگ، عاقبت حتمی تمام موجودات دنیایی است. مشکل از نگرش نادرست شماست که خیال می کنید، رنج کشیدن در دنیا، به معنی از چشم خدا و اهل بیت(ع) افتادن است؛ در حالی که طبق روایاتی که نقل نمودیم، وقتی کسی در چشم خدا و اهل بیت(ع) عزیز شد، بلایش بیشتر می شود؛ لذا اگر کسی در زندگی اش بلا نمی بیند باید هراسان باشد. چون بلا ندیدن، نشان از چشم خدا افتادن است؛ « وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ ــــــ آنها که کافر شدند، (و راه طغیان پیش گرفتند،) تصوّر نکنند اگر به آنان مهلت مى دهیم، به سودشان است! ما به آنان مهلت مى دهیم فقط براى اینکه بر گناهان خود بیفزایند؛ و براى آنها، عذاب خوارکننده اى است.» (آل عمران:178) در روایت است که مؤمن در ظرف چهل روز، قطعاً بلایی را تجربه می کند اگر چه بلایی کوچک باشد مثل فرو رفتن خاری در بدنش یا تجربه نمودن سر دردی. همچنین در روایت است که روزی کسی پیامبر(ص) را به خانه اش دعوت نمود. وقتی حضرت خواستند وارد خانه ی آن فرد شوند مشاهده نمودند که مرغ خانه ی آن شخص، بالای دیوار تخم گذاشت؛ تخم از بالای دیوار حرکت کرد و از دیوار به پایین سقوط کرد و روی میخی که به دیوار فرو کرده بودند افتاد ولی نشکست بلکه روی میخ، ایستاد. وقتی پیامبر(ص) این صحنه را مشاهده نمودند، شگفت زده شدند. آن فرد، که شگفتی پیامبر(ص) را دید، گفت: یا رسول الله! در خانه ی ما هیچ بلایی نازل نمی شود تا آنجا که در این خانه، حتّی تخم مرغی هم نمی شکند. وقتی پیامبر(ص) این سخن را شنیدند، سریع پای خود را از خانه بیرون کشیده و فرمودند: من داخل خانه ای نمی شوم که در آن خانه بلا نازل نمی شود. اهل چنین خانه ای از چشم خدا افتاده اند تا آنجا که آنها را حتّی لایق امتحان هم نمی داند. پس آنچه باید از آن ترسید، بلا ندیدن است نه بلا دیدن. فقر و بیماری و زلزله و سیل و … چندان ترسناک نیستند؛ بلکه ثروت و سلامتی و نبود زلزله و نبود سیل و امثال آن، هزاران بار ترسناکترند. اگر ثروت و رفاه ظاهری و امنیّت جانی و … حقیقتاً خوشبختی بود، خداوند متعال آن را نصیب انبیاء و ائمه(ع) می کرد و ذرّه ای از آن را به کفّار و منافقین و مشرکین نمی داد؛ امّا زیادش را به کفّار داد و برای مومنان جز اندکی نداد؛ و فرمود: « وَ لَوْ لا أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَیْها یَظْهَرُون ــــ اگر(تمکّن کفّار از مواهب مادّى) سبب نمى شد که همه ی مردم، امّت واحد(در گمراهى) شوند، ما براى کسانى که به(خداوند) رحمان کافر مى شدند خانه هایى قرار مى دادیم با سقفهایى از نقره و نردبانها و پلّه هایی که از آن بالا روند.» (الزخرف:33). یعنی اگر مومنان در ایمان خود دچار شکّ نمی گشتند، خداوند متعال کفّار را چنان غرق در مال دنیا می نمود که سقف خانه هایشان از نقره باشد. چرا که نعمات دنیا، پست ترین چیز در نظر خدا است؛ که در بهترین حالت، حساب آخرت را در پی دارد؛ و در حالت عادی موجب غفلت می شود؛ و در بدترین حالت، منجر به طغیان می گردد. در مقابل، خداوند متعال بزرگترین مصائب را نصیب انبیاء و ائمه(ع) کرده است. عبد الرَّحمن بن الحجاج گوید: « ذُکِرَ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع الْبَلَاءُ وَ مَا یَخُصُّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْمُؤْمِنَ فَقَالَ سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَشَدُّ النَّاسِ بَلَاءً فِی الدُّنْیَا فَقَالَ النَّبِیُّونَ ثُمَّ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ وَ یُبْتَلَى الْمُؤْمِنُ بَعْدُ عَلَى قَدْرِ إِیمَانِهِ وَ حُسْنِ أَعْمَالِهِ فَمَنْ صَحَّ إِیمَانُهُ وَ حَسُنَ عَمَلُهُ اشْتَدَّ بَلَاؤُهُ وَ مَنْ سَخُفَ إِیمَانُهُ وَ ضَعُفَ عَمَلُهُ قَلَّ بَلَاؤُه ــــــ نزد امام صادق (ع) از بلا یاد شد ، و از آنچه خدا آن را تنها برای مؤمنان قرار داده است. پس امام فرمودند: از رسول خدا پرسیده شد که در این دنیا چه کسی از مردم بیشتر در بلاست؟ رسول خدا فرمودند: نخست انبیاء و سپس هر که به ترتیب شبیه تر است به آنان ؛ و مؤمن به اندازه ی ایمان و عمل صالحش بلا داده می شود. پس هر که ایمانش صحیح و عملش نیک باشد بلایش شدیدتر می شود و هر که ایمانش سست و عملش ضعیف باشد ، بلایش کم می گردد.» (الکافی ، ج2 ، ص252) البته دقّت شود که کمی و زیادی بلایا، به هیکل بزرگ آن نیست؛ مثلاً مردم، مردن عزیزان را بلایی بزرگ می شمارند؛ حال آنکه مردن عزیزان، نزد اولیای الهی، چیز مهمّی نیست؛ چرا که هر کسی دیر یا زود بالاخره خواهد مرد. از طرف دیگر، مردم عادی، نشست و برخاست با جهّال را مصیبت بزرگی تلقّی نمی کنند؛ حال آنکه برای انبیاء(ع) مصیبتی بزرگتر از این نیست که با افراد نادان مواجه شوند. لذا حضرت عیسی(ع) گاه چنان از دست جهّال دلش به تنگ می آمد که سر به کوه می گذاشت و از جامعه فاصله می گرفت تا دلش آرام گیرد. گویند: سلطان محمّد غزنوی از حکیم فردوسی خواست که کتاب خویش را به نام او نامگذاری کند؛ امّا او قبول نکرد. پس دستور داد او را به انحاء گوناگون آزار دهند؛ امّا حکیم فردوسی تسلیم خواسته ی وی نگشت، تا اینکه دستور داد چوپانی نادان را در کنار او زندانی کنند. حکیم با کاسه آب می خورد که مقداری از آب بر ریش او ریخت و از سر ریشش جاری شد. تا چوپان این صحنه را دید غمگین گشت و گریست. حکیم فردوسی علّت گریه را پرسید. چوپان گفت: وقتی دیدم آب از ریش تو سرازیر شده یاد بزهایم افتادم. چرا که آنها نیز هنگام آب خوردن، آب از ریششان می چکید. حکیم چون آن چوپان را این اندازه جاهل و سفیه یافت، مشت بر در زندان کوبید که تسلیمم مرا از دست این نادان رها سازید. پس نام کتاب خویش را شاهنامه گذاشت؛ و البته از نادانی سلطان محمود نیز حسن استفاده را نمود. چرا که منظور او از شاهنامه، کتاب بزرگ بود؛ ولی سلطان محمود خیال نمود که منظورش از شاه، خود اوست. 5ـ فرموده اید: « دایم می می گفت اربابم شفایم را می دهد در اخر انقدر درد ورنجش زیاد شده بود که نگو ….وای رورهای دردناکی ……پدرم پوست واستخوان شده بود حتی یک قطره اب هم نمی توانست بخورد تمام رگ هایش روز های اخر خشک شده بودند .(دکترها می گفتند) به خدا خیلی سخت بود ……..» خوش به پدرتان که خدای متعال، بیماری اش را کفّاره ی گناهانش قرار داد و پاکیزه از این دنیا به برزخش برد. خدای متعال، عاقبت ما را هم ختم به خیر کند. ولیّ خدایی را دیدم که نوزادی را آوردند پیشش تا برایش دعا کند. آن ولیّ خدا چنین دعایش کرد: « ان شاء الله در راه خدا تکّه تکّه شود!» 6ـ فرموده اید: « چه اهل بیت توانستند به نوکرشان اینگونه بگدرد ……. چه طور اربابان به نوکرشان نگاه هم نکردند … وخیلی چیز های دیگر .خلاصه سخت بود از سخت هم سخت تر نمی توانم همه انچه گدشته را برای شما بنویسم . اما بلاخره امیدمان ناامید شد .» اهل بیت(ع) وقتی بخواهند به کسی لطف مضاعف کنند، شفایش نمی دهند بلکه بلایش را بیشتر می کنند. اشکال از نوع نگرش شماست که مادّی گرایانه نگاه می کنید. اگر شفا دادن، علامت لطف بود، علی(ع) می توانست، فاطمه زهرا(س) را با معجزه شفا دهد. یا امام حسن(ع) می توانست علی(ع) اثر سمّ را از سر مبارک علی(ع) برطرف کند. یا امام حسین(ع) تک تک خاندان و اصحابش را در عاشورا از مرگ نجات می داد، امّا نه تنها چنین نمی کردند، بلکه خود در بلا فرو می رفتند و اصحاب و یاران خود را هم در دل بلا فرو می بردند. 7ـ فرموده اید: « حالا دیگر باورهایم شکست .دیگر امیدی ندارم که خدا را صدا بزنم یا اهل بیت را انها هیچ کدام به ما نگاه هم نمی کنند .من الان مثل یک گدایی هستم که هیچ کس حاصر نیست کمکش کند .شما مرا راهنمایی کنید .این درد این خاطرات تلخ مادر عزیزمان وهمه ی ما را خیلی می ازارد .پس خدا هر کاری را بخواهد انجام می دهد ودعا های ماهم به جایی راه ندارد بگویید چه کار کنم در خانه چه کسی را بزنم ….. .» اگر دنبال دنیا و آسایش دنیا هستید، بروید در جبهه ی کفّار. چون خدا اراده نموده که دنیا طلبان را در دنیا، اجر دهد و در آخرت، عذابشان کند. فرمود: « وَ لَوْ لا أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَیْها یَظْهَرُون ــــ اگر(تمکّن کفّار از مواهب مادّى) سبب نمى شد که همه ی مردم، امّت واحد(در گمراهى) شوند، ما براى کسانى که به(خداوند) رحمان کافر مى شدند خانه هایى قرار مى دادیم با سقفهایى از نقره و نردبانها و پلّه هایی که از آن بالا روند.» (الزخرف:33) و فرمود: « مَنْ کانَ یُریدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فیها ما نَشاءُ لِمَنْ نُریدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً ــــــ آن کس که زندگى زودگذر(دنیا) را مى طلبد، آن مقدار از آن را که بخواهیم، و به هر کس اراده کنیم، مى دهیم؛ سپس دوزخ را براى او قرار خواهیم داد، که در آتش سوزانش مى سوزد در حالى که نکوهیده و رانده شده است.» (الاسراء:18) در جبهه ی انبیاء(ع) و اهل بیت(ع)، بلا هست و امتحانات پی در پی. اگر دنبال متاع دنیا هستید، در خانه ی شیطان را بزنید؛ که خدای متعال، دنیا را به او داده تا مردم را با آن بفریبد. امّا اگر دنبال سعادت ابدی هستید، در خانه ی خدا و اهل بیت(ع) را بزنید، که مأمورند تا مردم را از دنیا بر حذر داشته و به سعادت ابدی سوق دهند. « عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ بَیْنَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع) یَوْماً جَالِسٌ فِی الْمَسْجِدِ وَ أَصْحَابُهُ حَوْلَهُ فَأَتَاهُ رَجُلٌ مِنْ شِیعَتِهِ فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ أَنِّی أَدِینُهُ بِحُبِّکَ فِی السِّرِّ کَمَا أَدِینُهُ بِحُبِّکَ فِی الْعَلَانِیَةِ وَ أَتَوَلَّاکَ فِی السِّرِّ کَمَا أَتَوَلَّاکَ فِی الْعَلَانِیَةِ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ صَدَقْتَ أَمَا فَاتَّخِذْ لِلْفَقْرِ جِلْبَاباً فَإِنَّ الْفَقْرَ أَسْرَعُ إِلَى شِیعَتِنَا مِنَ السَّیْلِ إِلَى قَرَارِ الْوَادِی ــــــ امام باقر(ع) فرمودند: یکى از روزها امیر المؤمنین علیه السّلام در مسجد نشسته بود و یاران آن حضرت هم گرد او اجتماع کرده بودند، در این هنگام یکى از شیعیان آمد و عرض کرد یا امیر المؤمنین خداوند مى داند که من به خاطر تقرّب به او، شما را در نهان دوست مى دارم همان گونه که در آشکارا به شما دل بسته ام؛ من همواره در نهان و آشکارا شما را دوست مى دارم . على علیه السّلام فرمودند: تو راست مى گوی؛ حالا که چنین است براى فقر لباسی تهیه کن! زیرا فقر به شیعیان ما بسیار سریع مى رسد سیل به گودی زمین.» (بحار الأنوار، ج 69، ص: 44) و در نهج البلاغه فرمودند: « مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَلْیَسْتَعِدَّ لِلْفَقْرِ جِلْبَابا ـــــ هر که ما أهل بیت را دوست دارد، پس باید لباسی برای فقر آمده کند.» توسّل هم برای این نیست که اهل بیت(ع) ما را غرق در دنیا و امور دنیایی کنند، بلکه هدف از توسّل، ترقّی معنوی و رسیدن به سعادت ابدی است. توسّل به اهل بیت(ع) باید همسو با هدف خلقت انسان باشد. شما از اساس باورهایتان مشکل دارد. لذا فرو ریختن چنان باوری، خودش نعمت است. باور غلط همان بهتر که فرو بریزد. خانه ی کلنگی تا فرو نریزد جایش نمی توان خانه ی مهندسی ساخت.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد