خانه » همه » خبر » انتقال آب با وحدت ملی چه می‌کند؟

انتقال آب با وحدت ملی چه می‌کند؟

در پانزده بیست سال گذشته صدها مقاله‌ی علمی یا مبتنی بر تجربه‌ و هزاران یادداشت و گزارش در نقد برنامه‌های سدسازی و انتقال آب نوشته شده است. شوربختانه بی‌اعتنایی مدیران وزارت نیرو (و دیگر مسوولان) به آن همه مطلب، و به هشدارها و اعتراض‌ها، وضعیت منابع آبی ما را به جایی رسانده که شاید پس از موردِ انتقال آب آمودریا و سیردریا در حکومت شوروی که به خشک شدن دریاچه‌ی آرال انجامید، ایران دومین موردِ مطالعاتیِ برجسته در جهان برای دریافت اثرات منفی دستکاری در سامانه‌های طبیعی رودخانه‌ها باشد.

اما، به‌جز اثرات عمیقاً منفیِ سدسازی‌های بی‌حساب و انتقال آب‌های بی‌ملاحظه بر زمین‌های کشاورزی و مراتع و جنگل‌ها و تالاب‌ها و مصب‌ها و حیات وحش، و اثر بسیار مخرب آن بر سیمای سرزمین، این فعالیت‌ها تأثیر شدیدی بر وحدت ملی کشور داشته که نمودهای حاد آن را چند سالی است که می‌بینیم. بدیهی است که اگر به این نشانه‌ها هم بی‌اعتنایی شود و گام‌های اساسی در جهت اصلاح سیاست‌های آبی برداشته نشود، بحران‌های اجتماعیِ ناشی از این سیاست‌ها به معضل‌های بس پیچیده و مزمن بدل خواهد شد. یادآوری یک نکته در این زمینه لازم است و آن این که خود سدسازی به‌علت وارد کردن چند عاملِ غیرطبیعی به مجموعه عامل‌هایی که نظام خدادادی رودخانه را اداره می‌کند، سبب پیچیده و غیرقابل پیش‌بینی شدن روش‌های مدیریت رودخانه می‌شود. چنین است که برای مثال سدها برخلاف ادعای سازندگان آن در کنترل سیل‌های بزرگ موفق نبوده‌اند یا در تولید برق همیشه دچار چالشِ انتخاب بین ذخیره کردن آب و رهاسازی برای تولید برق بوده و از این‌رو هدف‌های اعلام‌شده‌شان به‌طور کامل محقق نمی‌شود. حال اگر عامل درگیری‌های اجتماعی را هم به عوارض سدسازی بیافزاییم (که خواه‌ناخواه چنین می‌شود) با یک سامانه‌ی سرگیجه‌آور معضلات روبرو خواهیم شد که سرمایه‌های عظیم اجتماعی و اقتصادی را به هدر خواهد داد. چند مثال زیر، از میان انبوه مثال‌های دیگر که می‌توان آورد، نشان‌دهنده‌ی عمق اختلاف‌های اجتماعی است که طرح‌های سدسازی و انتقال آب دامن زده‌ یا خواهند زد:

-چندین سال است که مردم دو استان چهارمحال بختیاری و اصفهان بر سر برداشت آب از سرشاخه‌های کارون سخت با هم درگیر هستند. این در حالی است که در گذشته‌های نه‌چندان دور، این دو استان درواقع یکی بوده و مردمان منطقه کم‌ترین اختلافی با هم نداشته‌اند.

– پرآب‌ترین استان کشور، خوزستان بوده که اینک بدل به بزرگ‌ترین قربانی طرح‌های سدسازی و انتقال آب شده و گرفتار اختلاف‌هایی با استان اصفهان (که پیوسته خواهان آب بیشتر از سرشاخه‌های کارون است) و به‌تازگی با استان چهارمحال و بختیاری است. این در حالی است که خوزستانی‌ها و بختیاری‌ها از دیرباز منافع و زمین‌های مشترک بسیار داشته‌اند.

-در لرستان سدی با نام «سد بختیاری» در حال ساخت است که موجب اختلاف‌های اجتماعی هم در میان مردم و هم میان مدیران این استان و استان خوزستان شده و هر یک از این استان‌ها سد و منافع فرضی آن را برای خود می‌خواهد.

-محافلی در استان چهارمحال و بختیاری، در فضای مجازی و مطبوعات و گفتگوها، سد کارون 4 را «حق مسلم» آن استان می‌دانند، در صورتی که پیش از این برنامه‌های سدسازی، مردم این استان و خوزستانی‌ها و طبیعت متفقاَ از رود کارون بهره‌مند می‌شدند.

-محافلی در استان کهکیلویه و بویر احمد سخت پیگیر ساخت سد مارون 2 هستند و در فضای مجازی و غیر آن، تندترین مطالب را بر ضد خوزستانی‌ها که مخالف ساخت این سد هستند، می‌گویند. ساخت سد مارون 2 آب ورودی به سد مارون بهبهان را کاهش خواهد داد و می‌تواند آخرین باریکه‌های طبیعی آب را که وارد تالاب شادگان می‌شود، قطع کند.

– سد در دست ساخت فینسک موجب اختلاف شدید میان دو استان مازندران و سمنان شده و قطعاً آب ورودی به رودخانه‌ و سد تجن را کاهش خواهد داد. این پروژه، بعد از طرح‌های دیگری مانند انتقال آب چشمه روزیه و خطیرکوه و زرین‌گل و کالپوش و… از مازندران و گلستان به سمنان و شاهرود، زمینه‌ی اختلاف عمیق میان این استان‌ها را فراهم ساخته است.

-انتقال آب از رودخانه‌ی لار که یک شاخه‌ی اصلی رود هراز بوده، به تهران و اکنون طرح ساخت سد هراز که قرار است بخش دیگری از آب رودخانه ی هراز را به تهران منتقل کند، در کنار طرح‌هایی مانند ساخت سد بر روی رودخانه‌های دوهزار و سه‌هزار در غرب مازندران، اختلاف‌های اجنماعی زیادی میان مردمان دو سوی رشته‌کوه البرز که صدها سال بی اختلاف با هم مراوده و مبادله داشته‌اند، پدید آورده که حتماً با تکمیل این پروژه‌ها تشدید هم خواهد شد.

– احداث سد گرین در نهاوند با لابی‌گری شدید نمایندگان زنجان در مجلس و حتی در عین مخالفت وزارت نیرو که غرق شدن چشمه‌ی گاماسیاب و کم شدن ورود آب به سد کرخه را مطرح می‌کرد، آغاز شد. امروز حدود ده سال از آغاز عملیات این سد می‌گذرد و همچنان بودجه‌هایی صرف آن می‌شود که قطعاً در پایان، سبب بروز مشکلات بیشتر برای استان خوزستان خواهد شد.

– …

افزون بر درگیری‌های اجتماعی که بر سر سهمابه میان استان‌ها یا شهرستان‌های مختلف پیش می‌آید، انتقال آب با تغییراتی که گاه مدیران ارشد کشور در تقسیمات سیاسی پدید می‌آورند نیز تنش‌زا می‌شود. مثلاً، برای طرح‌های انتقال آب به اصفهان تغییراتی را در مرزهای این استان با چهارمحال بختیاری رقم زده‌اند یا در برنامه‌ریزی برای انتقال آب از فینسک به سمنان، بخش‌هایی را از استان مازندران جدا و به سمنان ملحق کرده‌اند. این کارها هم دلخوری‌های عمیق بین‌استانی را موجب می‌شود و هم هویت‌های تاریخی مناطق را مخدوش می‌کند.

مسوولان کشور، در مدت چند دهه که ترکیه مشغول اجرای طرح‌های عظیم سدسازی و انتقال آب در بالادست دجله و فرات بوده، و افغانستان که مشغول سدسازی بر هیرمند و هریرود بوده، تقریباً سکوت کامل داشته و هیچ کاری برای پایبند ساختن این کشورها به حداقلی از اصول حسن همجواری در موضوع آب نکرده‌اند. سکوت در این زمینه، گذشته از ضعف دیپلماسی کشور، قطعاً به‌ این علت هم بوده که «رطب‌خورده نمی توانسته منع رطب کند». اکنون دود (خاک) سدسازی‌های ترکیه و افغانستان به‌صورت ریزگرد به چشم و حلق ملت‌ ایران می‌رود.

*کنشگر محیط زیست

4747

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد