۱۳۹۳/۰۷/۲۲
–
۷۴ بازدید
گاهی انسان میداند فلان عمل بد وزشت میباشد اما انجام میدهد,وگاهی هم میداند فلان کار خوب است ولی انجام نمیدهد,دلیل چیست وچرا اینگونه است؟
اگر کسی زشتی وقبح کار بد را ببیند ، هرگز به آن کار نزدیک نمی شود وهمچنین است اگر زیبایی و پاداش کار خوب را ببیند ، هرگز از آن کار دل نمی کند وجدا نمی شود ؛ پس اگر کسی با اینکه عملی بد است ، آن را انجام می دهد و یا با اینکه کاری خوب است آن را ترک کرده وانجامش نمی دهد این است که زشتی وقبح ویا آنکه زیبایی آن را نمی بیند واز واقعیت ودرون اعمال با خبر نیست ، ولی انسان بصیر وبینا وآگاه هرگز چنین نیست ، بنابراین برای به دست آوردن بصیرت وآگاهی در دو مطلب سخن می گوییم 1- علت اصلی آلوده شدن به گناه !2- راه ازدیاد وتقویت ایمان !
الف ) علت اصلی آلوده شدن به گناه این است که :
انسان اولا خود را نمیشناسد و به ارزش روح خود واقف نیست و ثانیا تاثیر گناهان بر روح خویش را نمی داند و ثالثا نیاز خود را به داشتن روحی سالم و پاک در آخرت درک نمی کند. بنابراین می توان گفت: علت کلی میل به گناه ناآگاهی و عدم باور عمیق به راهی است که دین برای سعادت انسان ترسیم می کند. دراین راستا گفتنی است: فرایندی که باعث می شود انسان گناه را ترک کند و به انجام عبادات و اعمال نیک دینی و اخلاقی رو بیاورد و آن را با انگیزه فراوان انجام دهد چند چیز است که عبارت اند از:
1- خود را بشناسد و بداند که او روح خدا است که در کالبد بدن دمیده شده است و قدر و ارزش خود را بداند و توانایی های خود را در وصول به خداوند و کسب کمال و علم و قدرت از خداوند بشناسد. یکی از ریشه های گناه این است که انسان ارزش وجود خود را نمی داند.
2- بداند که تمامی عوامل و عناصر دیدنی و شنیدنی و گفتارها و رفتارهایی که انجام می دهد مانند نهرهایی که به حوض واحدی می ریزند، به قلب انسان وارد می شوند و در آن تاثیر مثبت یا منفی ایجاد می کنند، شخصیت انسان حاصل تاثیر تمامی عوامل تربیتی و محیطی است.
3- تاثیر منفی گناه و همچنین آثار مثبت عمل صالح را در روح و قلب خود مورد مطالعه قرار بدهد و بداند که گناه و معصیت چه مقدار در روح او تاریکی و کدورت ایجاد می کند و به عکس عبادات و اعمال صالح چقدر به او توانایی معنوی و نورانیت می بخشد.
4- نیاز خود در دنیا و آخرت به عمل صالح برخواسته از ایمان را خوب بداند و درک کند که بعد از مرگ همین اعمال نیک یا بد او هستند که تجسم پیدا می کنند و سعادت و شقاوت و لذت و یا رنج او را رقم خواهند زد. اگر این گونه خودشناسی برای انسان پیدا بشود، آنگاه انگیزه بسیار قوی ای برای ترک گناهان و عمل و عبادت خواهد داشت و البته در این صورت خداوند نیز به انسان توفیق عمل خواهد داد.
– ریشه یابی گناه:
در این زمینه گفتنی است: خدای متعال در فطرت همگان شناخت نیک و بد را قرار داده و توسط انبیای الهی انسان را از شیطان برحذر داشته است و بسیاری از مومنان نیز به تاثیر منفی شیطان و هوای نفس ایمان دارند، ولی در اثر وجود عواملی نمی توانند آنچنان که باید مقاومت نمایند و دچار لغزش و گناه می شوند.
در مورد ریشه های گناه به صورت خلاصه می توان گفت: گناه و تبعیت از شیطان ریشه در عوامل فراوانی دارد که برخی از این عوامل عبارتند از:
1. ضعف در خداشناسی و سستی در ایمان به خدا وپیامبر و عدم رعایت دستورات دینی: به یقین کسی که خدای بزرگ را همواره حاضر و ناظر رفتارهای خودش ببیند، هرگز به خود اجازه نمیدهد، که در محضر او، دست به سوی گناه دراز کند. کسی که قیامت و حسابرسی اخروی را باور دارد،هیچگاه خود را گرفتار شهوترانی و شهوت پرستی نخواهد کرد.
2. ضعف در خودشناسی و نداشتن درک درست از خویشتن و فروکاستن ارزش انسانی خود تا سرحد حیوانات، کسی که به گوهر عظیم و گرانقدر خود واقف باشد و عظمت وجود انسانی را درک کند، هرگز حاضر نیست که وجود خود را با دنباله روی از شهوات و خواهشهای نفسانی تا سرحد حیواناتی چون خوک و خروس پایین اورد.بدون تردید، هیچ یک از کسانی که دنبال شهوترانی و ارضای خواهشهای پست حیوانی خود هستند، تصور درستی از وجود انسانی و فلسفه ی افرینش خویشتن ندارند. به راستی اگر یک دختر جوان، ارزش وجودی خود و هدف از افرینش خویشتن را بداند، ایا هرگز به ذهنش خطور می کند که خود را به شکل یک عروسک در اورده و همچون نمایشگاه سیاری از رنگ و لعاب خود را در معرض نگاههای الوده و مسموم دیگران قرار دهد؟و ایا یک پسر جوان قدر و قیمت انسانی خود را بداند ایا هرگز اجازه چشم چرانی و امثال ان را به خود می دهد؟
3. ضعف در شناخت حقایق امور و عدم شناخت پیامدهای ناگوار دنیوی و اخروی تبعیت از هوای نفس: پیروی از خواهشهای نفسانی، اثار زیانبار روحی و جسمی و اجتماعی فراوانی را در پی دارد که اگر انسان اندکی به انها توجه کند هرگز به دنبال شهوترانی نخواهد رفت. عامل اصلی مشکلات عصبی و بهداشتی و ناامنیهای اجتماعی و جنسی فراوانی که دامن گیر بشریت شده است، همین شهوترانی و عنان گسیختگی عده ای از انسان نمایان است، که البته نخستین قربانی این افزون طلبیها خود انان و خانواده شان هستند. کتاب ایین زندگی(اخلاق کاربردی) نوشته ی احمد حسین شریفی
4. جهل، غفلت و شهوت: کسى که به خدا و فرامین او آگاه نیست یا از روز جزا و کیفر گناه بى خبر است گناه مى کند همین طور کسى که به این امور آگاه است ولى دچار غفلت مى شود. انسان جاهل و غافل، عوامل بازدارنده از گناه را از دست مى دهد و مرتکب گناه مى شود. شهوت عاملى است که گناه را در دل و ذهن انسان زینت مى دهد و موجب فراموشى و غفلت مى گردد. کسى که در اثر شهوت، انگیزه اى قوى براى ارتکاب گناه یافته باشد، معرفت خود به خدا و قیامت و احکام الهى را مزاحم اطفاء شهوت خویش مى یابد و به طور ناخودآگاه آن معرفت را از ذهن خویش دور مى کند و ترجیح مى دهد به آن اندیشه نکند. رفته رفته حالت غفلت بر او عارض مى شود و به کمک توجیهات شیطانى، گناه بودن معاصى را انکار یا فراموش مى کند و رو به گناه مى آورد.
امیرمؤمنان على(ع) فرمودند: لا تکن ممن… ان عرضت له شهوة اسلف المعصیه و سوف التوبه، ان عرفه محنة انفرج عن شرایط الملة؛ از آنان مباش… که چون شهوتى پیش آید گناه را مقدم مى دارد و توبه را به آینده وا مى گذارد و چون رنجى بدو رسد از راه شرع بیرون مى شود. این سخن امام على نشان مى دهد که حداقل برخى از گناهکاران به سبب ناشکیبایى در برابر خواسته هاى نفسانى به گناه مبتلا مى شوند و کسى که تاب مقاومت در برابر شهوات راندارد، تاب رنج هاى دیندارى و تبعت از شرع را نیز ندارد.
5. وجود رزایل اخلاقی: رذایل اخلاقى هر یک منشأ گناه یا گناهانى هستند. امام امیرالمؤمنین(ع) فرموده اند: الحرص و الکبر و الحسد دواع الى التقحم فى الذنوب؛ حرص و خودبینى و حسد، انگیزه هایى براى در افتادن به گناهان است. رذائلى از این دست خود ریشه در دنیا پرستى و سوءظن به خدا دارند. کسى که مى خواهد به گناه مبتلا نشود باید با ریشه هاى آن مبارزه کند، یعنى ملکات ناپسند را از نفس خود بزداید، و مبارزه با ملکات نفسانى در سایه عقاید صحیح و ایمان حقیقى به خداوند و صفات نیکوى او امکان پذیر است. از سویى نادرستى رابطه معرفتى انسان با خدا منشأ رذایل مى شود و از سوى دیگر رذایل نفسانى موجب گناه مى شود و به رابطه انسان و خدا آسیب مى رساند. این رذایل بزرگ ترین اثر سوء را بر رابطه انسان با خدا مى گذارند. این تأثیر سوء ناشى از همین رابطه دو سویه است. رذایل نفسانى روابط دیگر انسان را نیز تضعیف مى کنند که درباره آنها سخن خواهیم گفت.
6. کوچک شمردن گناه: یکى از عوامل بسیار مهم روى آوردن به گناه کوچک شمردن آن است. کسى که گناهى را کوچک مى شمارد بر انجام آن گناه جرأت مى یابد و به هنگام ارتکاب آن گناه دچار احساس گناه نمى شود. در نتیجه به انجام آن گناه عادت مى کند و هر بار که آن را مرتکب شو، آخرت خویش را تباه تر مى سازد از این روست که سخت ترین گناه آن است که گناهکار آن را کوچک شمارد: اشد الذنوب ما استهان به صاحبه و بر گناه خرد خود ایمن مباش شاید که تو را بر آن عذاب کنند. کسى که گناهى را کوچک مى شمارد علاوه بر آن که احتمال تکرار آن را افزایش مى دهد، بى دلیل خود را از کیفر آن گناه در امان دانسته است و این با خوف مثبت و سازنده در تنافى است.
7. حب دنیا: رسول اکرم ( ص ) فرموه اند . حُبُّ الدُّنیا رَأس کَلِّ خَطِیئَه دنیا ریشه هر گناه است . شریعت مطلقا کسی را از حصول ثروت منع نکرده است بلکه فقط در فکر ترقی دنیا بودن ودنیا را مقصود با الذات قرار دادن ممنوع است .
برای فرق حب دنیا وکسب دنیا معیاری هست وآن این است که وقتی که مقابله دین و دنیا می آید انسان کدامیک را ترجیح می دهد ؟ اگر دین را پس پشت انداخته دنیا را ترجیح داد معلوم است که این حب دنیا است . مثلا وقت نماز رسید ه ولی دکان باز است و در این موقع مشتری هم زیاد است پس خیال این به طرف نماز نمی رود .
و وقتی که از کارهای دنیا فارغ شد آنوقتیاد نماز می افتد و می گوید بروم نماز بخوانم . ولی اگر بعد از آمدن حکم شریعت تمام کارهای دنیا را رها کرده حکم الله تعالی را بجا آورد پس این حبّ دنیا نیست .
امروزه ما طوری در دنیا و در حصول دنیا مصروف هستیم که گویا برای همیشه در دنیا ماندگاریم و قناعت پسندی ، زهد وتوکل بدای ما بی معنی شده اند حال انکه رسول اکرم ( ص ) می فرماید . مَالِی وَ لِلدُّنیا ؟ مرا با دنیا چه تعلقی است وفرمود : إِنَّما أَنا کَرَاکِبٌ إَستَظِلَّ تَحتَالشَّجَرَهِ ثُمَّ رَاحَ وَتَرَکَهَا مثال من مانند مسافری است که برای مدت کوتاهی زیر سایه درختی آرام کرده وبعد آن را رها کرده به راه خود ادامه می دهد .همین طور می فرماید : کُن فِی الدُّنیا کَأَنَّکَ غَرِیبٌ أَو عَابِرِ سَبِیل، در دنیا مانند مسافر ورهگذر زندگی کن .
8. عادت های مذموم: گاهی برخی عادت ها کار انسان را سخت می کنند و زمینه ساز گناه هستند. چشم چرانی از این عادت ها است. چشم چران کسی است که کنترل چشم خود را ندارد و به هر طرفی خیره می شود و چه بسا نگهداری چشم از اختیار او خارج شده و به صورت عادت در آمده است که ترک آن مشکل به نظر می آید.
چشم چرانی قبل از این که برای دیگران مزاحمت و ناراحتی ایجاد کند، برای خود شخص مضرّ است و موجب آشفتگی، اضطراب، عدم اعتماد به نفس، بی حالی و رخوت نسبت به معنویات، مخصوصاً نماز می گردد. خداوند سبحان زن و مرد را از چشم چرانی نهی نموده است. آن جا که فرموده است:
«قُل للمؤمنینَ یغُضّوا مِن ابصارِهِم… و قُل لِلمُؤمِناتِ یغضُضنَ مِن اَبصارِهنَّ…؛ به مردان بگو دیدگان خود را فرو خوابانند و.. . به زنان مؤمنه بگو دیدگان خویش را فرو خوابانند». کسی که معتاد به چشم چرانی شد، فکر و خیال و قلبش مشغول دیده می شود و روحش آشفته و ذهنش مشوّش میگردد و هنگام عبادت، قوه خیالش با این آشفتگی به پرواز در می آید و به شاخه هایی پرواز می کند که با چشم خود مشاهده کرده است.
– می توان گفت: سرچشمه همه گناهان ، طبق حدیثی از رسول الله صلی الله علیه وآله یکی از این صفات چهارگانه است :
یا تشبه به خدا ؛
یا تشبه به شیطان؛
یا تشبه به حیوانات
و یا تشبه به درندگان است !
بنابراین علل گناهان یکی ازاین صفات چهارگانه است: یا صفت ربوبیت ،یا صفت شیطانیت ،یا صفت بهیمیت ویا صفت سبعیت.
1- گناهانی که مربوط به صفت ربوبیت وآقایی است مثل تکبروتفاخر وتجبر و بزرگی و حب مدح وثناء وحب عزت و بقاء
2- گناهانی که مربوط به صفت شیطانی است مثل ظلم و حسد و حیله گری و خدعه گری و غش و نزاع و جدال و أمر به فساد و منکرات و بدعتها و گمراهی ها .
3- گناهانیکه مربوط به صفت بهیمیت و حیوانیت است مثل زنا و لواط و سرقت و حرامخواری و حرص و مانند اینها .
4- گناهانی که مربوط به صفت سبعیت و درندگی است مثل قتل و غضب و مانند اینها .
اینها ریشه گناهان و منبع آنها است که بعضی از آنها مربوط به قلب میشود و برخی مربوط به اعضاء و جوارح و عمده گناهان مربوط به زبان و گوش و چشم و دست و پاها است .بویژه زبان که در روایات اهلبیت (ع) بسیار نکوهش شده است .
پیغمبر اکرم فرمود :کسی که دوری بجوید از شر، قبقبش و ذبذبش و لقلقش ، از آتش جهنم به دور است !
قبقب یعنی شکم ، ذبذب یعنی فرج، لقلق یعنی زبان . امام سجاد میفرماید : زبان بنی آدم هر روز صبح به بقیه أعضاء و جوارح میگوید چگونه صبح کردید ؟ در جواب میگویند ما خوب هستیم اگر تو ما را رها کنی و میگویند بترس از خدا درباره ما ، و او را قسم میدهند و میگویند ثواب . عقاب ما بستگی به تو دارد .
– دستور العمل کلی ترک گناه:
1- ترک زمینه گناه؛ این خود زیرمجموعه اى دارد که مهمترین آن عبارت از است:
کنترل چشم: دقیقا باید مواظب چشم خود بود که مبادا به نامحرم و کلاً هر آنچه که شهوت انگیز است، نگاه شود. امام صادق(ع) فرمود: نظر دوختن تیرى مسموم از تیرهاى ابلیس است و چه بسا نگاهى که حسرت درازمدتى را در دل به ارث بگذارد» تا حد امکان انسان از حضور در مجالس مختلط یا برخورد با نامحرم پرهیز نماید.
کنترل گوش؛ باید از شنیدنى هایى که ممکن است به حرام منجر شوند و زمینه ساز حرام هستند پرهیز شود. مانند موسیقى حرام، صداى شهوت انگیز نامحرم و ترک مصاحبت با دوستان ناباب.
2- ترک فکر گناه؛ ترک زمینه گناه سهم به سزایى در ترک فکر گناه دارد ازاین رو هر چه بیشتر و دقیقتر زمینه گناه ترک شود فکر گناه کمتر به سراغ انسان مى آید. این فکر گناه است که شوق در انسان ایجاد مى نماید و بعد از شوق اراده ى عمل سپس خود گناه محقق مى شود، مسلما تا اراده و شوق و میل نسبت به کارى نباشد انسان مرتکب آن کار نمى گردد.
سعی نمایید فکر گناه را به یاد خدای تبدیل نمایید، زیرا یاد خدا عامل گناه زدایی از ذهن، ضمیر و عمل انسان خواهد شد و جدیت و موفقیت در این امر پیروزی بزرگی برای انسان است. یاد خدا در واقع دفع دشمن شیطان و نفس از همان خاکریز اول است . قرآن مجید در وصف پارسایان می فرماید: پرهیزگاران چون گرفتار وسوسه شیطان شوند هماندم متذکر (یاد خدا) شده و بصیرت یابند.
3- اشتغال به برنامه شبانه روزى؛ حتما باید شبانه روز خود را با برنامه ریزى صحیح و متناسب وضع روحى و جسمى خود پر کنید و هیچ ساعت بیکارى نداشته باشید تا نفس شما را مشغول کند. در اوقات بیکارى وسوسه هاى نفس و شیطان به سراغ انسان مى آید و او را به فکر گناه و سپس به خود گناه مى کشاند امیرالمؤمنین على(ع) فرمود: براستى و حقیقت که این نفس (انسانى) پیوسته و مرتب به بدى امر مى کند در نتیجه هر کس آن را به خود واگذارد (و به کارى نگمارد) نفس او را به سمت گناهان مى کشاند».
4- روزه گرفتن؛ روزه گرفتن قواى حیوانى و شهوانى انسان را تضعیف مى کند اگر قواى شهوانى ضعیف گشت قهرا فکر گناه هم کم رنگ مى شود. امام جعفر صادق (ع) فرمودند: هرگاه شکم پر شود طغیان مى کند. 10 مفهومش این است اگر شکم بر نشود طغیان نمى کند و بهترین قسم جوع و گرسنگى همان روزه گرفتن است.
تذکر این نکته بسیار ضرورى است که اولاً: روزه نباید براى بدن ضررى داشته باشد وگرنه شرعا حرام است. ثانیا: براى کارهاى روزمره مخل نباشد. ثالثا: اگر نه مضر بود ونه مخل فقط روزهاى دوشنبه و پنج شنبه باشد نه بیشتر، ولى در هر صورت اگر براى روزه گرفتن عذرى است مورد بعدى یعنى ورزش دو برابر شود.
5- ورزش؛ هر روز ورزش لازم است البته آن ورزش هایى باشد که براى بدن ضررى ندارد مثل نرم دویدن و نرم طناب زدن و انجام حرکت هاى کششى و اگر براى روزه گرفتن عذرى هست زمان ورزشى دوبرابر شود مثلاً از بیست دقیقه به چهل دقیقه افزایش یابد.
6- یاد مرگ و قیامت؛ یاد مرگ دل را از تعلق به شهوات جدا مى سازد و انسان را از گناه و فکر گناه باز مى دارد آنچه که بسیار مهم است این است که اولاً این فکر هر روز و مستدام باشد اگر شبانه روزى نیم ساعت باشد کافى است ثانیا در مکان خلوتى باشد مخصوصا اگر آن مکان خلوت خود محیط قبرستان باشد به هر گونه که این فکر در مرگ با جان عجین شود و باور دل گردد بسیار مطلوب است مثلاً یکى از کیفیت هاى فکر در مرگ را یکى از بزرگان چنین مى فرمود: تمام خاطرات تلخ و شیرین گذشته را در حد امکان مثل یک فیلم از ذهن بگذراند و به خود بباوراند که همه اینها گذشت و چند روز باقى مانده عمر هم مى گذرد لحظات جان دادن، وقتى که خویشان و نزدیکان را رها مى سازد و از تمام تلخ و شیرینى ها وداع مى کند و… همه و همه را به خوبى تأمل کند تا دل بلرزند و چشم بگرید.
امیرالمؤمنین على(ع) فرمود: یاد کنید (مرگ را) درهم کوبنده لذات را و تیره و تلخ کننده شهوات را و دعوت کننده جدایى ها را». سخن آخر این است که این دستورات وقتى نتیجه مى بخشد که هر چه دقیق تر به آن عمل شود زمان نتیجه آن بستگى به شرایط و خصوصیات افراد دارد. در زمینه یاد مرگ مطالعه کتاب سیاحت غرب و فیلم آن بسیار تاثیر گذار است.
7- استفاده درست و مطلوب از اوقات فراغت.
8- بر خورداری از روابط سالم انسانی.
9- پرورش تقوا و معنویت در وجود خویش، به واسطه «انجام واجب وترک حرام»
10- ترک فکر گناه :
فکر گناه تا به مرحله عمل نرسیده، اگر چه ممکن است زمینه گناه را فراهم آورد و از این نظر باید به شدت از آن احتراز شود، ولی در عین حال خود آن گناه نیست؛برخلاف نیت و فکر کار نیک که اگر به وسیله مانعی به مرحله عمل هم نرسد، در نزد خدا به منزله همان عمل خوب شمرده می شود.
فرقی که میان کار خیر و کار شر هست، این جهت است که اگر انسان تصمیم به کار خیر بگیرد؛ ولی بعد موفق به انجام ان نشود، برایش ثواب می نویسند؛ ولی در کار بد، اگر شما در مرحله تصمیم باشید و خودِ کار صورت نگیرد، به پای شما گناه نوشته نمی شود، و از این جهت نوعی عفو و اغماض وجود دارد.
یکی از وظایف مهم فرد مسلمان و هرکسی به دنبال حیات معقو ل است عفت در فکر و اندیشه ، از ثمرات شرم و حیاء ؛ و حیا از نتایج ایمان و از پایه های اصلی دین است.دور داشت فکر از عرصه های ناهنجار و آلوده را (عفت در اندیشه ) گویند. حضرت علی(ع) «من کثر فکره فی المعاصی دعته الیها» ؛ کسی که بسیار درباره گناهان بیندیشد ، بزهکاری او را به خویش فرا می خواند (غررالحکم ، ج 5 ، ص 321)
آنکه به گناه می اندیشد در واقع همچون کسی است که بر لبه پرتگاه «ارتکاب گناه» قدم می زند، چنین کسی از سقوط ایمن نیست. اندیشیدن در گناه، اگر چه آتش شعله ور نیست تا خرمن وجود آدمی را بسوزاند، ولی دود و دمی دارد که درون و برون او را سیاه و کدر می سازد. از دیدگاه ، شرع مقدس ، فکر گناه، تا به عمل حرامی منجر نشود، حرام نیست . در عین حال نباید این مطلب از نظر دور داشته شود که شیطان از همین انحرافات کوچک _ در اندیشه _ بهره جویی سوء می کند و انسان را به تباهی ها می کشاند.
یکی از اصول مهم اخلاقی و روانی این است که اگر آدمی نیت خوب و عفیف داشته باشد، اعمال خوب نیز خواهد داشت و اگر به نیت آلوده گرفتار گردد، به بیرون از آن، رفتارش نیز فاسد و تباه خواهد شد. اگر می خواهید خوب باشید، خوب بیندیشید اگر می خواهید سخن زشتی بر زبانتان جاری نشود، در ذهنتان را بر زشتی ها و ناشایست ها ببندید و اگر می خواهید درستکار باشد ، درست بیندیشید.
جان کلام این که آدمی آن گونه زندگی می کند که می اندیشد. گفتار و رفتار انسان ، خوب یا بد، میوه های شیرین و تلخ باغ اندیشه او هستند پس اگر طالب میوه های شاداب و پر آب و زیبا است لازم است اندیشه خود را اصلاح کند. مولوی چه نیکو فرموده است :
ای برادر! توهمه اندیشه ای مابقی،خود،استخوان وریشه ای// گربود اندیشه ات گل، گلشنی ،وربود خاری، تو هیمه گلخنی!
– درمان فکر گناه:
تفاوتى که میان گناه در قانون هاى اجتماعى و مذهبى وجود دارد، این است که در جامعه تمام کیفرها به عمل مربوط مى شود و تا شخصى به گناهى دست نزند، تحت پیگیرد کیفرى و قانونى قرار نمى گیرد، اما در فرهنگ اسلامى، امامان معصوم علیهم السلام ما را از اندیشه و فکر گناه نیز برحذر داشته اند.
به دیگر سخن، اسلام در پى آن است تا گناه را از سرچشمه بخشکاند و آلودگى را در نطفه خفه کند و در حقیقت پایه اعمال را از نظر کیفر و پاداش روى اندیشه و نیت افراد بنا نهاده اند! در این راستا حضرت عیسى علیه السلام ضمن گفتارى به حواریون فرمود:
«موسى بن عمران علیه السلام به شما دستور داد تا زنا نکنید، ولى من به شما امر مى کنم که روح خود را به زنا خبر ندهید (فکر زنا نکنید) تا چه رسد به انجام آن! زیرا کسى که روح و فکرش را به زنا خبر دهد، مانند کسى است که در اطاق رنگینى آتش روشن کند، دود آتش نقشه هاى رنگین آن اطاق را کثیف مى کند، گرچه خانه را نسوزاند!». (مجلسى، بحارالانوار، ج 14، ص 331.) یعنى، فکر گناه، کانون تصمیم گیرى وجود انسان را آلوده کرده و چنین کانونى به تاریکى گناه نزدیک تر است تا به سفیدى اطاعت الهى!
فرد مسلمانى در یکى از جنگ ها به دست کفّار به قتل رسید و بعد به قتیل الحمار «کشته راه خر» معروف شد. علت این نامگذارى به این بود که هدف او از نبرد، غنیمت بردن الاغ شخص کافر بود اما متأسفانه خودش کشته شد. (ملا محمد مهدى نراقى، جامع السعادت، ج 3، س 113.)
شمارى از راه کارهاى مبارزه با این افکار عبارتند از:
1. شرکت نکردن در مجالسى که حریم مرد و زن نامحرم رعایت نمى شود، به خصوص پرهیز جدى از مکان هاى خلوت که مانع از ورود دیگران است.
2. در صورت حضور در چنین جمعى، از دقت و ریزبینى نسبت به افراد نامحرم دورى جستن.
3. یاد پروردگار متعال در همه احوال، چه در برخورد با حلال و چه هنگام نزدیکى به حرام.
4. برنامه ریزى بهینه در استفاده از سرمایه گرانمایه عمر، در بخش هاى گوناگون اجتماعى، مذهبى، فرهنگى، ورزشى، تفریح هاى سالم و…، که بهترین فرصت براى وسوسه ها و راه یابى شیطان زمان هاى خالى از برنامه است.
5. گزینش دوستان و افراد شایسته، که هم در امور دنیوى و هم در جنبه آخرتى یار و مددکار انسان باشند.
توجه کنید که: اگر دل از اخلاق فاضله و یاد و ذکر الهى تهى شود، مأمن و محل استقرار شیطان مى شود: «وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ» (زخرف ، 6.) «هر که از یاد خداى رحمان روى گرداند، شیطانى را برانگیزیم تا قرین وى باشد».
آن دل که به یاد تو نباشد دل نیست ———– قلبى که به عشقت نطپد جز گِل نیست
آن کس که ندارد به سرکوى تو راه ————از زندگى بى ثمرش حاصل نیست – دیوان اشعارامام خمینى(ره)ص 199.
نکته پایانی: هر گناهی راهکار خاص خود را دارد لذا لازم است که با رعایت تمام نکات ریز و دقیق و کلی ترک گناه، ابتدا با به شکل کلی زمینه های ترک گناهان و معاصی را از بین ببرید و در مرحله بعد هر گناه را به طور مجزا و جدا شناخته و با شناخت راه مبارزه و ترک آن گناه، برای رهایی و دوری از معصیت برنامه ریزی کرده و تلاش کنید.
گفتن ذکر «الله» و یا به فارسی خدا در وقت مواجهه با گناه و توجه به محتوا و معنای آن در جلو گیری از گناه موثر است گفتن ذکر «یا رقیب» و توجه به معنای آن که مراقب بودن خداوند نسبت به اعمال و نیات بندگان است برای این منظور مناسب و مفید است
ب ) راجع به تقویت اراده : در واقع رمز موفقیت انسان های بزرگ، در تمام عرصه های زندگی، اراده،بوده است. هر کس به اندازه نیروی اراده اش پیشرفت می کند و می تواند در مسیر تکامل و سعادت خود گام بردارد. انسان های با اراده هم در زندگی شخصی خود موفق عمل می کنند و هم در جامعه به عنوان یک فرد تاثیر گذار و موفق مطرح می شوند. در حالی که انسان های ضعیف الاراده، افرادی ناتوان، عقب مانده، بی تحرک، شکست خورده، ناامید و ناموفق ظاهر می شوند و عملا نمی توانند در زندگی و محیط اطراف خود تاثیر مثبت بگذارند.
مایه اصلی قوت اراده انسان، آگاهی، آزادی، ایمان و عشق است. آگاهی و آزادی (اختیار) دو ویژگی اصلی انسان است که او را از سایر جانداران متمایز می سازد و ایمان و عشق برخواسته از اختیار به او توانایی های خاص می دهد.
موفقیت انسان در زندگی مادی و معنوی، در گرو اراده قوی او است و آدم های ضعیف الاراده ، نمی توانند به اهداف خود در زندگی برسند.
ایمان و عشق موتور حرکت انسان به سوی کمال است و هیچ نیرویی به مانند ایمان و عشق اراده انسان را تقویت نمی کند. شما می خواهید تحصیل کنید، خانواده تشکیل بدهید، ثروتمند شوید، به دستورات دینی عمل کنید، عبادت کنید، به مردم خدمت کنید، خود را بسازید و به کمال برسید، تمام کارهای مثبتی که می خواهید انجام دهید، به اراده قوی و آزاد و همچنین باور عمیق و عشق و انگیزه قوی نیاز دارد.
پرسشگر محترم برای تقویت اراده ابتدا باید مبادی آن را تقویت کرد و سپس اموری که مانع عملکرد انسان می شود را برطرف نمود. یکی از مهترین مبادی اراده شناخت می باشد که هر قدر انسان نسبت به خود و هدفش و فواید رسیدن به آن هدف آگاه تر باشد نسبت به آن میل، گرایش و شوق بیشتری دارد و از طرف دیگر باید موانع اراده قوی و رسیدن به هدف را نیز برطرف نماید، موانعی مانند اسیر هوا و هوس بودن، عادت های بد، دلبستگی های دنیوی و مذموم، وابستگی های نابجا، گناه و نافرمانی، سنت های غلط، دوستان ناباب، اعتیاد به انواع مخدر، مدگرایی و تنوع طلبی افراطی، پرخوری، پرخوابی، پرگویی، راحت طلبی، رفاه خواهی زیاد و ….
بنابراین می توان از لحاظ نظری مراحل ایجاد اراده ای قوی در انسان برای انجام کاری و یا اتخاذ یک تصمیم را به طور مختصر اینگونه در نظر گرفت:
1- در اولین مرحله براى رفع حیرت و کسب روحیه قوى باید هدف و یا اهداف دقیق و مشخص خود را از زندگى یا کارى که مى خواهید انجام دهید،براى خویش ترسیم نمایید. طبیعى است این هدف، باید معقول، قابل دستیابى، بدون افراط و تفریط، مطابق توان و استعداد و واقع بینانه باشد؛ نه آن که آرمانى و بلند پروازانه و خارج از توانایى هاى شما باشد.
2- بدست آوردن شناخت کامل نسبت به آن هدف و راههای رسیدن به آن و همچنین بدست آوردن شناخت نسبت به خود و توانایى ها و استعدادهاى نهفته در وجود خویش است. هر قدر این شناخت ها کامل تر و عمیق تر باشد به طور طبیعی میل و اراده شما برای رسیدن به آن هدف بیشتر خواهد شد.
3- برنامه ریزى. باید براى تمام کارها و فعالیت هاى شبانه روزى، برنامه اى مدوّن و منظم داشته باشید. برنامه ای که براساس شناخت شما از هدف و توانایی ها و شرایط خودتان طراحی شده است. در این صورت هرگز از این برنامه تخلف نکنید.
4- توکل بر خداوند قادر. اکنون که هدفی متعالی را انتخاب نموده اید و نسبت به آن و خود و راههای رسیدن به آن شناخت پیدا کرده اید و قصد دارید وارد عمل شوید، بدانید که هر کاری برای رسیدن به سرانجام با مشکلات و موانع متعددی مواجه خواهد شد، موانعی که برخی از آنها فراتر از قدرت و تحمل انسان است و در این صورت فقط با خواستن از خداوند متعال می توان راه را ادامه داد.
5- داشتن امید و روحیه مثبت. یکی از روشهای بالا بردن روحیه ی مثبت تلقین است. تلقین به خود در تقویت اراده اثر قابل ملاحظه اى دارد. بنابراین هر روز جملاتى را به خود تلقین کنید؛ مانند: «من اراده لازم براى انجام کارهایم را دارم» هیچ چیزى نمى تواند اراده ام را متزلزل کند»، «آنچه را که به نظرم انجام دادنى است انجام مى دهم، هیچ قدرتى نمى تواند مرا از آن باز دارد»، «اراده من هر روز محکم تر مى شود»، «بر من لازم است که موفق شوم؛ زیرا موفقیت از آنِ نیرومندان است» و…
اکنون با توجه به آنچه گفته شد راهکارهای ذیل را ارائه می کنیم و امیدواریم به با یاری خداوند متعال به اراده ای قوی در امور زندگی و آخرت خود دست بیابید:
1. علل و عوامل ضعف اراده خویش را بشناسید و آن را برطرف کنید. توجّه کنید ضعف اراده غالباً در اثر نداشتن برنامه و هدف و امید و همچنین عدم اعتماد به نفس، عدم شناخت خویش، با ارزش تلقی نکردن خود، عدم امنیت روانی، عدم تدبیر عقلانی در تشخیص امور و تمیز اهم و مهم، شکست های گذشته و عوامل باز دارنده رشد و قوت نفس مانند محرومیت، سرزنش و رنج های مستمر ریشه دارد.
2. رضایت خداوند را ملاک هر رفتار و گفتار قرار دهید و از تسلیم شدن در برابر تمایلات پوچ و هواهای نفسانی بپرهیزید. این تسلیم شدن ها اراده را ضعیف و متزلزل می سازد. تقوا و رعایت حرمت دستورهای پروردگار برای آرامش روانی و تقویت نفس و اراده بسیار سودمند است.
3. پس از مشورت با افراد ذی صلاح، با توجّه به امکانات و توانمندی های واقعی خود، برای زندگی تان و رسیدن به اهدافتان برنامه ریزی کنید و بکوشید هرگز بی جهت از آن برنامه و نظم سر نپیچید. اوقات استراحت و تفریح و عبادت و همه فعّالیّت ها را در این برنامه بگنجانید تا زمانی خالی نماند و توجّه به فرصت بیکاری شما را سمت تأخیر انداختن کارها سوق ندهد.
4. بکوشید برای هر رفتاری انگیزه ای قوی داشته باشید و به ویژه از آثار مثبت تصمیم گیری ها و رفتارهای خاصّ خویش به طور کامل آگاه شوید.
5. محیط زندگی و موقعیت کاری خود را تغییر دهید و موانع بروز اراده و فعّالیّت را نابود سازید؛ برای مثال در موقعیتی که به سرزنش و متهم شدن به ناتوانی و ناپختگی می انجامد، قرار نگیرید.
6. هر کاری را آسان تلقی کنید؛ زیرا در برابر اراده پولادین انسان همه سختی ها آسان می گردد. به استقبال کارهای به ظاهر دشوار بروید و به خود تلقین کنید می توانید در این امور درست تصمیم بگیرید و افتخار موفقیت در انجام آن ها را به دست آورید.
7. با کسانی که روحیه و اراده قوی دارند، دوست شوید تا اراده شما نیز قوی گردد.
8. بکوشید تصمیم هاتان را با فردی با تجربه در میان نهید تا از قوت و درستی شان اطمینان یابید.
9. با تصمیم های آسان در کارهای ساده، به تدریج خود باوری و توانمندی را در خویش پدید آورید و راه را برای تصمیم گیری در امور مشکل و پیچیده هموار سازید
10. پس از تدبیر و مشورت از عواقب تصمیم های خود هراسناک نباشید و به خدا توکل کنید.
11. ورزش مستمر و منظم را که در تقویت اراده بسیار مؤثر است، فراموش نکنید.
12. کارهایى را که به عهده مى گیرید ناتمام رها نکنید و آنها را به نحو احسن و تا رسیدن به نتیجه مطلوب ادامه دهید.
13. در صورت امکان، چند دقیقه قبل از اذان صبح از خواب بیدار شده، نماز شب بخوانید.
14. نمازهای خود را در اول وقت و حتی المقدور به جماعت بخوانید.
15. گاهی روزه بگیرید. روزه در تقویت اراده بسیار موثر است.
ب) ایما ن چیست ونشانه های آن کدام است :
برای تقویت ایمان ابتدا باید ببینیم ایمان چیست تا در نتیجه آن پی ببریم که چگونه می شود آن را افزایش داد. ایمان عبارت است از معرفت توأم با تسلیم قلبى و خضوع و خشوع دل به خداوند متعال و رسول او و آموزه هایى که به بشریت ارائه کرده اند. ایمان یعنی باوری یا نیرویی معنوی که باعث می شود انسان با شجاعت و قدرت و صدق و اخلاص برای رضای خدا تلاش کند و در مسیر قرب الهی قرار بگیرد و با آرامش کامل بدور از هر گونه شک و شبهه ای به انجام وظایف فردی و اجتماعی خود همت گمارد و از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای هراس به خود راه ندهد، علامت ایمان این است که فرد مومن حتی از مرگ در این راه نگرانی ندارد و آن را شهادت در راه خدا می داند و از آن استقبال می کند.
حقیقت ایمان آن است که انسان خودش را در جبهه حق و تحت ولایت خداوند بداند و خلافت انسان کامل معصوم را بر خودش و جامعه بپذیرد و تحت فرماندهی ولی و خلیفه خدا در روی زمین، همیشه آماده نبرد بزرگ با دشمنان داخلی( جهاد اکبر)یعنی با نفس اماره و دشمنان خارجی (جهاد اصغر) با سلطه گران و ظالمان و کافران باشد و در عرصه این درگیری بتواند از جان و مال و آبروی خویش مایه بگذارد و از هیچ نیروی شیطانی هراس بدل راه ندهد و محکم و استوار، با صدق و اخلاص در راه خدا مبارزه و مقاومت کند و در مقابل سختی ها این راه بردبار و صبور باشد. این صفات و حالات، دورنمایی از یک انسان مومن واقعی است.
ما اگر بخواهیم حقیقت ایمان را به درستی و مصداقی درک کنیم باید مومن حقیقی و ویژگی های آن را بررسی کنیم. چرا؟ چون ایمان یک نیروی معنوی بسیار قوی و در عین حال پیچیده است که بدون مطالعه در مظاهر آن، شناختنی نیست. ایمان نیرویی است که در مومن ظهور می کند و ما تا مومن که ظرف ظهور ایمان است را به درستی نشناسیم، نمی توانیم به این نیروی معنوی، شناخت عمیق پیدا کنیم. البته برخی ویژگی های ایمان در قرآن کریم و روایات اسلامی آمده که برای این منظور قابل استفاده است ولی حقیقت ایمان را باید در فرد مومن واقعی مشاهده کنیم و نوع منش و تفکر و اخلاق انسان مومن است که این نیرو را معرفی می کند. به طور مثال از قرآن کریم می توان استنباط کرد که ایمان ،امرى اختیارى است به دلیل آن که در آیات بسیار به آن، امر شده است و روشن است که امر به چیزى از سوى حکیم مطلق، دلالت بر مقدور بودن و اختیارى بودن آن چیز دارد
نگا: بقره / 41، 91، 186 – نساء / 136 – آل عمران / 179. و در این آیه به اختیارى بودن آن تصریح شده است: «إن هذه تذکرة فمن شاء اتخذ إلى ربه سبیلا» ؛ مزمل، آیه 19. «قطعاً این اندرزى است تا هر که بخواهد به سوى پروردگار خود راهى در پیش گیرد».
ایمان در قرآن، گونه اى از معرفت وعلم را داراست، ولى تمام هویت آن، از سنخ علم و معرفت نیست؛ بلکه افزون بر آن تسلیم و خضوع در برابر حق نیز مى باشدحجرات / 15 – بقره / 42 – توبه / 110. ؛ «إنما المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا بأموالهم و أنفسهم فی سبیل الله أولئک هم الصادقون» ؛ حجرات / 15.«در حقیقت، مؤمنان کسانى اند که به خدا و پیامبر او گرویده و شک نیاورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد کرده اند. اینانند که راست کردارند». پس اهل ایمان کسانى اند که در ایمان به خدا و رسول تردیدى نداشته، به آنها علم و یقین دارند «ود کثیر من أهل الکتاب لویردونکم من بعد إیمانکم کفارا حسدا من عند أنفسهم من بعد ما تبین لهم الحق فاعفوا و اصفحوا حتى یأتی الله بأمره…» ؛ بقره / 109. «بسیارى از اهل کتاب – پس از این که حق بر ایشان آشکار شد – از روى حسدى که در وجودشان بود، آرزو مى کردند که شما را بعد از ایمانتان، کافر گردانند. پس عفو کنید و درگذرید، تا خدا فرمان خویش را بیاورد».
این آیه، به روشنى حکایتگر این حقیقت است که بسیارى از اهل کتاب على رغم روشن شدن حق و علم آنها به آن، آرزو دارند تا مؤمنان را هم از روى حسد به گمراهى افکنند. بنابراین، ایمان تنها معرفت و علم نیست؛ بلکه باید در برابر حق خاضع و خاشع و قلباً تسلیم بود.
کافر و مؤمن خدا گویند لیک ——— در میان هردو فرقى هست نیک
آن گدا گوید خدا را بهر نان ———متقى گوید خدا از عین جان
گر بدانستى گدا از گفت خویش —— پیش چشم او نه کم ماندى نه بیش
سال ها گوید خدا، آن نان خواه ——همچو خر، مصحف کشد از بهر کاه
گر به دل درتافتى گفتِ لبش——– ذره ذره گشته بودى قالبش
نام دیوى ره برد در ساحرى——- تو به نام حق پشیزى مى برى
مثنوى / 2 / 502 – 497.
از نظرگاه قرآن، عمل جزء ایمان نیست، چرا که آیات متعددى وجود دارد که دلالت دارد عمل منفک از ایمان است، نگا: عصر / 3 – نساء / 124 و 162 – اعراف / 152 – فاطر / 10. اما عمل لازمه ایمان است و در واقع، ثمره و نتیجه آن تلقى گشته است؛ به صورتى که از دیدگاه قرآن عمل صالح تنها در کنار ایمان، پایدارى و دوام دارد و ایمان نیز تنها با وجود عمل صالح است که طراوت و نشاط مى یابد. نگا: نساء / 65 – انفال / 3 و 4 – مجادله / 22 – بقره / 177.
از منظر قرآن، به هر اندازه که معرفت آدمى عمیقتر و خضوع و خشوع و تسلیم قلبى او ژرف تر و مستحکم تر باشد، ایمان هم افزایش مى یابد و هر چه معرفت کم تر و سطحى تر و خضوع قلبى اندک و کم استقامت باشد، ایمان هم کاهش مى یابد. به هر روى، با توجه به درجات دو عنصر اساسى ایمان، یعنى معرفت و تسلیم قلبى، ایمان هم امکان کاهش یا افزایش دارد. نگا: آل عمران / 173 – انفاق، 2 – نساء / 136.
در ادامه گفتنی است: اگرچه ایمان امرى قلبى و باطنى است ولى آثار آن را در رفتار و اعمال فرد مى توان مشاهده کرد براى نمونه:
– مقدار اهتمام به نماز و تکالیف دینى دیگر،
– چگونگى معاشرت با دوستان و خویشان و رسیدگی به نیازمندان جامعه و مشارکت در پیشرفت و تکامل اجتماع.
– وضعیت خانوادگى و الگوهاى رفتارى فرد.
– ولایت پذیری و اهتمام به پیروی از امامان معصوم و در خط و جبهه حق بودن و مبارزه با اهل باطل. این نکته خیلی مهم است. مومن جبهه دارد و تحت ولایت معصوم و نایب معصوم حرکت می کند و این از نشانه های بزرگ اهل ایمان است.
با توجه به این سه اصل مى توان میزان پایبندى فرد به ایمان را تا حدودى به دست آورد. رسول خدا(ص) فرمود: «هر فرد بر دین دوست و همنشین خود است».
هر چیزی نشانه ای دارد ایمان و تقوا هم نشانه هائی دارد، در خصوص ویژگى «ایمان» که یک صفت قلبى است به عرض مى رسانیم که راه شناخت و پى بردن به این ویژگى درونى، دقت در اعمال و رفتار ناشى از آن است. مثلاً شجاعت یک صفت نفسانى و درونى است و کسى نیست که ادعاى شجاعت نکند ولى راه تشخیص فرد شجاع از ترسو دقت در رفتارهاى وى و مشاهده آنها است. مثلاً کسى که شب از بیرون رفتن و یا واقع شدن در تاریکى امتناع مى ورزد و با مشاهده یک صحنه پراضطراب رنگ رخساره اش را مى بازد، نمى تواند شجاع باشد. حال براى پى بردن به ایمان افراد نیز باید از نظر رفتارى وى را مورد دقت قرار دهید. مثلاً شخص با ایمان به سهولت غیبت نمى کند، تهمت نمى زند، از انجام واجبات غفلت نمى ورزد و نمازهاى واجب را در اول وقت و باحضور قلب و کیفیت برتر به جا مى آورد، در رعایت حساب مالى (خمس و زکات) دقت دارد و وضعیت شخصى او از نظر پایبندى به امور شرعى و… بنابراین به صرف ادعا نمى توان کسى را با ایمان دانست چون مدعیان ایمان کم نیستند.
– راه های تحصیل، ازدیاد و تقویت ایمان:
براى این که انسان اعتقادات خود را مستحکم تر کند، دو حرکت لازم است:
الف) حرکت علمى؛ یعنى، لازم است در حد توان خود به مطالعه و تحقیق بپردازد و با رجوع به کتاب هایى که در این زمینه نوشته شده، پاسخ سؤالات خود را دریابد و یا با سؤال کردن از عالمان دینى، ابهامات و شبهاتى که در ذهنش مطرح مى شود بازگو کند تا با روشن شدن ابهامات، اعتقادات خود را راسخ کند.
علم و ایمان رابطه ى طرفینى ندارند و این طور نیست که پس از کسب علم ،ایمان نیز حاصل بشود، چون متعلّق علم و ایمان جداى از هم است، علم به مغز و ایمان به دل تعلّق دارد (چه بسا انسان علمى را کسب کند، ولى بر آن ملتزم نشود) علّت این امر نیز آن است علم دین اگر براى کسى حاصل شد، حال نوبت دل مى رسد که با اختیار و قدرت تصمیم گیرى آن را به صورت ایمان در خود بپذیرد، اما بسیارى قبل از این که دل را جایگاه دین و ایمان بسازند – و در عمل به آن پایبند باشند – دل خود را به دنیا، لذّت هاى نفسانى و هواهاى شیطانى بسته اند، دلبستگى و دلدادگى این مردم چیزى جداى از مقوله دین و ایمان است. لذا قرآن مى فرماید: «انَّ فى ذلک لَذکرى لمن کان له قلب» حقاً در این (هلاک پیشینیان) یادآورى است، براى آن کس که داراى دل باشد (ق، آیه ى 37)
بنابر این اگر مایل هستیم از علم و معرفت دینى استفاده کنیم مى بایست اول دل داشته باشیم و به فرموده خداوند «لمن کان له قلب» دل را از آلودگى ها و تعلّقات بیهوده پیراسته سازیم. تا زمانى که تمایلات حیوانى بر قلب ما تسلط دارد، جایى براى انگیزه هاى متعالى باقى نمى ماند. اگر ما بخواهیم به آن چه مى دانیم حقّ است مؤمن و ملتزم شویم، چیزهایى را که ممکن است ما را از ایمان و پذیرش قلبى باز دارد، باید از خود دور سازیم، در این صورت آماده پذیرش و التزام نسبت به حقایقى مى شویم که حقّانیّت آن ها را از راه علم و معرفت کسب کرده ایم.
قرآن شریف در سوره حجرات قضیه عدّه اى اعرابى را تعریف مى کند که خدمت پیامبر مکرم اسلام آمدند و عرض کردند ما «ایمان» آورده ایم، ولى پیامبر مکرم اسلام به فرمان خداوند به ایشان فرمود: نگوئید ایمان آورده ایم، بلکه بگوئید اسلام آورده ایم و هنوز ایمان در قلب هاى شما وارد نشده است: «قالتِ الاعراب آمنّا قل لم تؤمنوا و لکن قولوا اسلمنا و لمّا یدخُلِ الایمانُ فى قلوبِکُم»؛ (حجرات، آیه ى 14).
از قسمت بعدى آیه چنین استفاده مى شود که ایمان زمانى تحقّق پیدا مى کند که مؤمن حقیقى، از خداوند و رسولش اطاعت و پیروى نماید «… و ان تطیعُواللّه و رسوله… ان اللّه غفور رحیم» و اگر ایمان به مرحله عمل نرسد، اسلام است و هنوز به مرتبه ایمان راه نیافته، به عبارتى ایمان یک درجه از اسلام برتر است. لذا در حدیث مى خوانیم: «الایمان اقرارٌ و عمل و الاسلام اقرارٌ بلاعمل» ایمان عبارت است از باور قلبى و عملى به آن (اصول کافى، ج 2، ص 24).
بنابر این بر ماست که براى فراهم آوردن ایمان در دو زمینه تلاش داشته باشیم: الف) در زمینه تقویت شناخت خویش و دوم در زمینه انگیزش میل فطرى خویش به آوردن ایمان و انجام کارهاى شایسته. و معلوم مى شود که راه هاى کسب علم از درون انسان شروع مى شود:
1. تفکر و اندیشه در کتاب تکوین (طبیعت و جهان آفرینش) . تفکر پیرامون آیات و نشانه های خداوند در گستره هستی: توجه به این نشانه ها، یاد خدا را در دل ها زنده می کند و لطف و رحمت او را به ما یادآور می شود و در نهایت بر دوستی و محبت ما به خدا می افزاید. (ر.ک: سوره یس، آیات 23 تا 40).
2. تفکر و تدبر در خلقت خود انسان(مبدأشناسى).
3. تفکر و تأمل در پایان زندگى انسان (معادشناسى).
4. مراجعه به کتاب تشریع (قرآن و سیره اهل بیت علیهم السلام)
5. مطالعه تاریخ اسلام و تحلیل آن در تقویت ایمان تاثیری بسیار عمیق خواهد داشت.
ب) حرکت عملى؛ تاکنون دریافتیم که ایمان مقتضى عمل صالح است، این واقعیت را در آیه آیه قرآن شریف مى توانیم به دست آوریم: «والّذین آمنوا و عمِلوا الصّالحاتِ سنُدخِلِهُم جنّاتٍ…»؛ (نساء، آیه ى 57 و 122).
ایمان و عمل در دیدگاه قرآن دو جزء جدانشدنى از هم هستند، در واقع ایمان، شخص را به انجام عمل شایسته وا مى دارد، امّا در همین جا یک نکته دقیقى وجود دارد و آن این که ایمان، در صورتى مى تواند منشأ عمل صالح (تقوا) بشود که زنده و فعّال باشد. به عبارتى آگاهى و تنبه همواره باید زنده باشد تا منشأ اثر شود. توصیه شده در این مرحله براى تشخیص کار «خوب» از کار «بد» تا آن چه که عقل مى فهمد از عقل، و آن چه را نمى فهمد از شرع دریافت کنیم و بدانیم چه کارى را باید انجام دهیم و چه کارى را باید ترک کنیم. لذا موضوع انجام واجبات و ترک محرّمات مطرح مى شود.
نکته ى دیگر در سیر عملى آن است که مؤمن پیوسته به عمل صالح و کردار شایسته اهتمام بورزد، هر عمل شایسته، در تقویت ایمان و تقوا نقشى اساسى دارد و متقابلاً ایمان به دست آمده خود منشأ عمل شایسته تر مى شود و این ارتباط ایمان و عمل صالح به صورت صعودى تحقق مى یابد. «والذین اهتَدوا زادهُم هُدى» کسانى که هدایت الهى را بپذیرند خداوند هدایت آن ها را زیادتر مى کند (محمد، آیه ى 17)
نکته بعد این که مؤمن در عمل به دین خود مى بایست ارتباطى تنگاتنگ با عالمان دینى داشته باشد تا با استفاده از سیره علمى و عملى ایشان بیش از پیش در مسیر هدایت قرار گیرد و از آسیب ها و شبهات برکنار و مصون باشد.
– رفتار زیر باعث تقویت ایمان خواهد شد:
1-توجه دائم به خداوند و ذکر و یاد او: حضور خداوند در خاطر ما، در همه لحظات زندگی، ارتباط ما را با او افزایش می دهد و به تدریج به پیوندی استوار می انجامد. یکی از حکمت های نمازهای پنجگانه، زنده نگه داشتن یاد خدا در طول شبانه روز، در دل مؤمن است.
«یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را بسیار یاد کنید» (احزاب، آیه 41).
انجام برخی کارها مانند قرائت قرآن، دعا و زیارت، مطالعه سیره ائمه و همنشینی با نیکان و صالحان، ما را به یاد خدا می اندازد.
برخی کارها نیز مانع توجه به خداوند است که باید این موانع را کنار زد تا غفلت بر آن حاکم نشود.
قرآن کریم می فرماید: «یاد خدا دل های مؤمنان را می لرزاند و هنگامی که آیات الهی را گوش دهند، بر ایمانشان افزوده می شود» (انفال، آیه 2).
2-توجه به نعمت ها و الطاف خدا نسبت به انسان: اگر در زندگی خود توجه کنیم، خود را غرق در نعمت های الهی خواهیم یافت. فلسفه آفرینش این نعمت ها این است:
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند—– تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری (سعدی)
انسان بر خوان نعمت حق نشسته تا با یادآوری لطف او، یاد خدا را در دل زنده نگه دارد و قلب خود را به او نزدیک تر کند.
3-انجام نیکی ها و دوری از بدی ها: هر عمل نیک دل را نورانی تر می کند و برعکس هر گناه صفحه دل را تیره و کدر می سازد. باید بکوشیم با عمل به نیکی ها، دل خود را نورانی تر کنیم و با دوری از گناهان رشته محبت خود را با خدا استوار سازیم.
4- شرکت در جلسات و فعالیت های مذهبی و فرهنگی و ذکر اهل بیت(ع).
براى آگاهى بیشتر در این باره به منابع زیر مراجعه کنید:
1. تفسیر نمونه، تفسیر سوره حجرات
2. تفسیر سوره حجرات، محسن قرائتى
3. طهارت روح در آثار شهید مطهرى، عباس عزیزى.
4. نشریه قرآنى «بشارت» که یک نشریه دو ماهه و ویژه جوانان است.
5- انسان و ایمان (ج 2 از مجموعه آثار) شهید مطهری
الف ) علت اصلی آلوده شدن به گناه این است که :
انسان اولا خود را نمیشناسد و به ارزش روح خود واقف نیست و ثانیا تاثیر گناهان بر روح خویش را نمی داند و ثالثا نیاز خود را به داشتن روحی سالم و پاک در آخرت درک نمی کند. بنابراین می توان گفت: علت کلی میل به گناه ناآگاهی و عدم باور عمیق به راهی است که دین برای سعادت انسان ترسیم می کند. دراین راستا گفتنی است: فرایندی که باعث می شود انسان گناه را ترک کند و به انجام عبادات و اعمال نیک دینی و اخلاقی رو بیاورد و آن را با انگیزه فراوان انجام دهد چند چیز است که عبارت اند از:
1- خود را بشناسد و بداند که او روح خدا است که در کالبد بدن دمیده شده است و قدر و ارزش خود را بداند و توانایی های خود را در وصول به خداوند و کسب کمال و علم و قدرت از خداوند بشناسد. یکی از ریشه های گناه این است که انسان ارزش وجود خود را نمی داند.
2- بداند که تمامی عوامل و عناصر دیدنی و شنیدنی و گفتارها و رفتارهایی که انجام می دهد مانند نهرهایی که به حوض واحدی می ریزند، به قلب انسان وارد می شوند و در آن تاثیر مثبت یا منفی ایجاد می کنند، شخصیت انسان حاصل تاثیر تمامی عوامل تربیتی و محیطی است.
3- تاثیر منفی گناه و همچنین آثار مثبت عمل صالح را در روح و قلب خود مورد مطالعه قرار بدهد و بداند که گناه و معصیت چه مقدار در روح او تاریکی و کدورت ایجاد می کند و به عکس عبادات و اعمال صالح چقدر به او توانایی معنوی و نورانیت می بخشد.
4- نیاز خود در دنیا و آخرت به عمل صالح برخواسته از ایمان را خوب بداند و درک کند که بعد از مرگ همین اعمال نیک یا بد او هستند که تجسم پیدا می کنند و سعادت و شقاوت و لذت و یا رنج او را رقم خواهند زد. اگر این گونه خودشناسی برای انسان پیدا بشود، آنگاه انگیزه بسیار قوی ای برای ترک گناهان و عمل و عبادت خواهد داشت و البته در این صورت خداوند نیز به انسان توفیق عمل خواهد داد.
– ریشه یابی گناه:
در این زمینه گفتنی است: خدای متعال در فطرت همگان شناخت نیک و بد را قرار داده و توسط انبیای الهی انسان را از شیطان برحذر داشته است و بسیاری از مومنان نیز به تاثیر منفی شیطان و هوای نفس ایمان دارند، ولی در اثر وجود عواملی نمی توانند آنچنان که باید مقاومت نمایند و دچار لغزش و گناه می شوند.
در مورد ریشه های گناه به صورت خلاصه می توان گفت: گناه و تبعیت از شیطان ریشه در عوامل فراوانی دارد که برخی از این عوامل عبارتند از:
1. ضعف در خداشناسی و سستی در ایمان به خدا وپیامبر و عدم رعایت دستورات دینی: به یقین کسی که خدای بزرگ را همواره حاضر و ناظر رفتارهای خودش ببیند، هرگز به خود اجازه نمیدهد، که در محضر او، دست به سوی گناه دراز کند. کسی که قیامت و حسابرسی اخروی را باور دارد،هیچگاه خود را گرفتار شهوترانی و شهوت پرستی نخواهد کرد.
2. ضعف در خودشناسی و نداشتن درک درست از خویشتن و فروکاستن ارزش انسانی خود تا سرحد حیوانات، کسی که به گوهر عظیم و گرانقدر خود واقف باشد و عظمت وجود انسانی را درک کند، هرگز حاضر نیست که وجود خود را با دنباله روی از شهوات و خواهشهای نفسانی تا سرحد حیواناتی چون خوک و خروس پایین اورد.بدون تردید، هیچ یک از کسانی که دنبال شهوترانی و ارضای خواهشهای پست حیوانی خود هستند، تصور درستی از وجود انسانی و فلسفه ی افرینش خویشتن ندارند. به راستی اگر یک دختر جوان، ارزش وجودی خود و هدف از افرینش خویشتن را بداند، ایا هرگز به ذهنش خطور می کند که خود را به شکل یک عروسک در اورده و همچون نمایشگاه سیاری از رنگ و لعاب خود را در معرض نگاههای الوده و مسموم دیگران قرار دهد؟و ایا یک پسر جوان قدر و قیمت انسانی خود را بداند ایا هرگز اجازه چشم چرانی و امثال ان را به خود می دهد؟
3. ضعف در شناخت حقایق امور و عدم شناخت پیامدهای ناگوار دنیوی و اخروی تبعیت از هوای نفس: پیروی از خواهشهای نفسانی، اثار زیانبار روحی و جسمی و اجتماعی فراوانی را در پی دارد که اگر انسان اندکی به انها توجه کند هرگز به دنبال شهوترانی نخواهد رفت. عامل اصلی مشکلات عصبی و بهداشتی و ناامنیهای اجتماعی و جنسی فراوانی که دامن گیر بشریت شده است، همین شهوترانی و عنان گسیختگی عده ای از انسان نمایان است، که البته نخستین قربانی این افزون طلبیها خود انان و خانواده شان هستند. کتاب ایین زندگی(اخلاق کاربردی) نوشته ی احمد حسین شریفی
4. جهل، غفلت و شهوت: کسى که به خدا و فرامین او آگاه نیست یا از روز جزا و کیفر گناه بى خبر است گناه مى کند همین طور کسى که به این امور آگاه است ولى دچار غفلت مى شود. انسان جاهل و غافل، عوامل بازدارنده از گناه را از دست مى دهد و مرتکب گناه مى شود. شهوت عاملى است که گناه را در دل و ذهن انسان زینت مى دهد و موجب فراموشى و غفلت مى گردد. کسى که در اثر شهوت، انگیزه اى قوى براى ارتکاب گناه یافته باشد، معرفت خود به خدا و قیامت و احکام الهى را مزاحم اطفاء شهوت خویش مى یابد و به طور ناخودآگاه آن معرفت را از ذهن خویش دور مى کند و ترجیح مى دهد به آن اندیشه نکند. رفته رفته حالت غفلت بر او عارض مى شود و به کمک توجیهات شیطانى، گناه بودن معاصى را انکار یا فراموش مى کند و رو به گناه مى آورد.
امیرمؤمنان على(ع) فرمودند: لا تکن ممن… ان عرضت له شهوة اسلف المعصیه و سوف التوبه، ان عرفه محنة انفرج عن شرایط الملة؛ از آنان مباش… که چون شهوتى پیش آید گناه را مقدم مى دارد و توبه را به آینده وا مى گذارد و چون رنجى بدو رسد از راه شرع بیرون مى شود. این سخن امام على نشان مى دهد که حداقل برخى از گناهکاران به سبب ناشکیبایى در برابر خواسته هاى نفسانى به گناه مبتلا مى شوند و کسى که تاب مقاومت در برابر شهوات راندارد، تاب رنج هاى دیندارى و تبعت از شرع را نیز ندارد.
5. وجود رزایل اخلاقی: رذایل اخلاقى هر یک منشأ گناه یا گناهانى هستند. امام امیرالمؤمنین(ع) فرموده اند: الحرص و الکبر و الحسد دواع الى التقحم فى الذنوب؛ حرص و خودبینى و حسد، انگیزه هایى براى در افتادن به گناهان است. رذائلى از این دست خود ریشه در دنیا پرستى و سوءظن به خدا دارند. کسى که مى خواهد به گناه مبتلا نشود باید با ریشه هاى آن مبارزه کند، یعنى ملکات ناپسند را از نفس خود بزداید، و مبارزه با ملکات نفسانى در سایه عقاید صحیح و ایمان حقیقى به خداوند و صفات نیکوى او امکان پذیر است. از سویى نادرستى رابطه معرفتى انسان با خدا منشأ رذایل مى شود و از سوى دیگر رذایل نفسانى موجب گناه مى شود و به رابطه انسان و خدا آسیب مى رساند. این رذایل بزرگ ترین اثر سوء را بر رابطه انسان با خدا مى گذارند. این تأثیر سوء ناشى از همین رابطه دو سویه است. رذایل نفسانى روابط دیگر انسان را نیز تضعیف مى کنند که درباره آنها سخن خواهیم گفت.
6. کوچک شمردن گناه: یکى از عوامل بسیار مهم روى آوردن به گناه کوچک شمردن آن است. کسى که گناهى را کوچک مى شمارد بر انجام آن گناه جرأت مى یابد و به هنگام ارتکاب آن گناه دچار احساس گناه نمى شود. در نتیجه به انجام آن گناه عادت مى کند و هر بار که آن را مرتکب شو، آخرت خویش را تباه تر مى سازد از این روست که سخت ترین گناه آن است که گناهکار آن را کوچک شمارد: اشد الذنوب ما استهان به صاحبه و بر گناه خرد خود ایمن مباش شاید که تو را بر آن عذاب کنند. کسى که گناهى را کوچک مى شمارد علاوه بر آن که احتمال تکرار آن را افزایش مى دهد، بى دلیل خود را از کیفر آن گناه در امان دانسته است و این با خوف مثبت و سازنده در تنافى است.
7. حب دنیا: رسول اکرم ( ص ) فرموه اند . حُبُّ الدُّنیا رَأس کَلِّ خَطِیئَه دنیا ریشه هر گناه است . شریعت مطلقا کسی را از حصول ثروت منع نکرده است بلکه فقط در فکر ترقی دنیا بودن ودنیا را مقصود با الذات قرار دادن ممنوع است .
برای فرق حب دنیا وکسب دنیا معیاری هست وآن این است که وقتی که مقابله دین و دنیا می آید انسان کدامیک را ترجیح می دهد ؟ اگر دین را پس پشت انداخته دنیا را ترجیح داد معلوم است که این حب دنیا است . مثلا وقت نماز رسید ه ولی دکان باز است و در این موقع مشتری هم زیاد است پس خیال این به طرف نماز نمی رود .
و وقتی که از کارهای دنیا فارغ شد آنوقتیاد نماز می افتد و می گوید بروم نماز بخوانم . ولی اگر بعد از آمدن حکم شریعت تمام کارهای دنیا را رها کرده حکم الله تعالی را بجا آورد پس این حبّ دنیا نیست .
امروزه ما طوری در دنیا و در حصول دنیا مصروف هستیم که گویا برای همیشه در دنیا ماندگاریم و قناعت پسندی ، زهد وتوکل بدای ما بی معنی شده اند حال انکه رسول اکرم ( ص ) می فرماید . مَالِی وَ لِلدُّنیا ؟ مرا با دنیا چه تعلقی است وفرمود : إِنَّما أَنا کَرَاکِبٌ إَستَظِلَّ تَحتَالشَّجَرَهِ ثُمَّ رَاحَ وَتَرَکَهَا مثال من مانند مسافری است که برای مدت کوتاهی زیر سایه درختی آرام کرده وبعد آن را رها کرده به راه خود ادامه می دهد .همین طور می فرماید : کُن فِی الدُّنیا کَأَنَّکَ غَرِیبٌ أَو عَابِرِ سَبِیل، در دنیا مانند مسافر ورهگذر زندگی کن .
8. عادت های مذموم: گاهی برخی عادت ها کار انسان را سخت می کنند و زمینه ساز گناه هستند. چشم چرانی از این عادت ها است. چشم چران کسی است که کنترل چشم خود را ندارد و به هر طرفی خیره می شود و چه بسا نگهداری چشم از اختیار او خارج شده و به صورت عادت در آمده است که ترک آن مشکل به نظر می آید.
چشم چرانی قبل از این که برای دیگران مزاحمت و ناراحتی ایجاد کند، برای خود شخص مضرّ است و موجب آشفتگی، اضطراب، عدم اعتماد به نفس، بی حالی و رخوت نسبت به معنویات، مخصوصاً نماز می گردد. خداوند سبحان زن و مرد را از چشم چرانی نهی نموده است. آن جا که فرموده است:
«قُل للمؤمنینَ یغُضّوا مِن ابصارِهِم… و قُل لِلمُؤمِناتِ یغضُضنَ مِن اَبصارِهنَّ…؛ به مردان بگو دیدگان خود را فرو خوابانند و.. . به زنان مؤمنه بگو دیدگان خویش را فرو خوابانند». کسی که معتاد به چشم چرانی شد، فکر و خیال و قلبش مشغول دیده می شود و روحش آشفته و ذهنش مشوّش میگردد و هنگام عبادت، قوه خیالش با این آشفتگی به پرواز در می آید و به شاخه هایی پرواز می کند که با چشم خود مشاهده کرده است.
– می توان گفت: سرچشمه همه گناهان ، طبق حدیثی از رسول الله صلی الله علیه وآله یکی از این صفات چهارگانه است :
یا تشبه به خدا ؛
یا تشبه به شیطان؛
یا تشبه به حیوانات
و یا تشبه به درندگان است !
بنابراین علل گناهان یکی ازاین صفات چهارگانه است: یا صفت ربوبیت ،یا صفت شیطانیت ،یا صفت بهیمیت ویا صفت سبعیت.
1- گناهانی که مربوط به صفت ربوبیت وآقایی است مثل تکبروتفاخر وتجبر و بزرگی و حب مدح وثناء وحب عزت و بقاء
2- گناهانی که مربوط به صفت شیطانی است مثل ظلم و حسد و حیله گری و خدعه گری و غش و نزاع و جدال و أمر به فساد و منکرات و بدعتها و گمراهی ها .
3- گناهانیکه مربوط به صفت بهیمیت و حیوانیت است مثل زنا و لواط و سرقت و حرامخواری و حرص و مانند اینها .
4- گناهانی که مربوط به صفت سبعیت و درندگی است مثل قتل و غضب و مانند اینها .
اینها ریشه گناهان و منبع آنها است که بعضی از آنها مربوط به قلب میشود و برخی مربوط به اعضاء و جوارح و عمده گناهان مربوط به زبان و گوش و چشم و دست و پاها است .بویژه زبان که در روایات اهلبیت (ع) بسیار نکوهش شده است .
پیغمبر اکرم فرمود :کسی که دوری بجوید از شر، قبقبش و ذبذبش و لقلقش ، از آتش جهنم به دور است !
قبقب یعنی شکم ، ذبذب یعنی فرج، لقلق یعنی زبان . امام سجاد میفرماید : زبان بنی آدم هر روز صبح به بقیه أعضاء و جوارح میگوید چگونه صبح کردید ؟ در جواب میگویند ما خوب هستیم اگر تو ما را رها کنی و میگویند بترس از خدا درباره ما ، و او را قسم میدهند و میگویند ثواب . عقاب ما بستگی به تو دارد .
– دستور العمل کلی ترک گناه:
1- ترک زمینه گناه؛ این خود زیرمجموعه اى دارد که مهمترین آن عبارت از است:
کنترل چشم: دقیقا باید مواظب چشم خود بود که مبادا به نامحرم و کلاً هر آنچه که شهوت انگیز است، نگاه شود. امام صادق(ع) فرمود: نظر دوختن تیرى مسموم از تیرهاى ابلیس است و چه بسا نگاهى که حسرت درازمدتى را در دل به ارث بگذارد» تا حد امکان انسان از حضور در مجالس مختلط یا برخورد با نامحرم پرهیز نماید.
کنترل گوش؛ باید از شنیدنى هایى که ممکن است به حرام منجر شوند و زمینه ساز حرام هستند پرهیز شود. مانند موسیقى حرام، صداى شهوت انگیز نامحرم و ترک مصاحبت با دوستان ناباب.
2- ترک فکر گناه؛ ترک زمینه گناه سهم به سزایى در ترک فکر گناه دارد ازاین رو هر چه بیشتر و دقیقتر زمینه گناه ترک شود فکر گناه کمتر به سراغ انسان مى آید. این فکر گناه است که شوق در انسان ایجاد مى نماید و بعد از شوق اراده ى عمل سپس خود گناه محقق مى شود، مسلما تا اراده و شوق و میل نسبت به کارى نباشد انسان مرتکب آن کار نمى گردد.
سعی نمایید فکر گناه را به یاد خدای تبدیل نمایید، زیرا یاد خدا عامل گناه زدایی از ذهن، ضمیر و عمل انسان خواهد شد و جدیت و موفقیت در این امر پیروزی بزرگی برای انسان است. یاد خدا در واقع دفع دشمن شیطان و نفس از همان خاکریز اول است . قرآن مجید در وصف پارسایان می فرماید: پرهیزگاران چون گرفتار وسوسه شیطان شوند هماندم متذکر (یاد خدا) شده و بصیرت یابند.
3- اشتغال به برنامه شبانه روزى؛ حتما باید شبانه روز خود را با برنامه ریزى صحیح و متناسب وضع روحى و جسمى خود پر کنید و هیچ ساعت بیکارى نداشته باشید تا نفس شما را مشغول کند. در اوقات بیکارى وسوسه هاى نفس و شیطان به سراغ انسان مى آید و او را به فکر گناه و سپس به خود گناه مى کشاند امیرالمؤمنین على(ع) فرمود: براستى و حقیقت که این نفس (انسانى) پیوسته و مرتب به بدى امر مى کند در نتیجه هر کس آن را به خود واگذارد (و به کارى نگمارد) نفس او را به سمت گناهان مى کشاند».
4- روزه گرفتن؛ روزه گرفتن قواى حیوانى و شهوانى انسان را تضعیف مى کند اگر قواى شهوانى ضعیف گشت قهرا فکر گناه هم کم رنگ مى شود. امام جعفر صادق (ع) فرمودند: هرگاه شکم پر شود طغیان مى کند. 10 مفهومش این است اگر شکم بر نشود طغیان نمى کند و بهترین قسم جوع و گرسنگى همان روزه گرفتن است.
تذکر این نکته بسیار ضرورى است که اولاً: روزه نباید براى بدن ضررى داشته باشد وگرنه شرعا حرام است. ثانیا: براى کارهاى روزمره مخل نباشد. ثالثا: اگر نه مضر بود ونه مخل فقط روزهاى دوشنبه و پنج شنبه باشد نه بیشتر، ولى در هر صورت اگر براى روزه گرفتن عذرى است مورد بعدى یعنى ورزش دو برابر شود.
5- ورزش؛ هر روز ورزش لازم است البته آن ورزش هایى باشد که براى بدن ضررى ندارد مثل نرم دویدن و نرم طناب زدن و انجام حرکت هاى کششى و اگر براى روزه گرفتن عذرى هست زمان ورزشى دوبرابر شود مثلاً از بیست دقیقه به چهل دقیقه افزایش یابد.
6- یاد مرگ و قیامت؛ یاد مرگ دل را از تعلق به شهوات جدا مى سازد و انسان را از گناه و فکر گناه باز مى دارد آنچه که بسیار مهم است این است که اولاً این فکر هر روز و مستدام باشد اگر شبانه روزى نیم ساعت باشد کافى است ثانیا در مکان خلوتى باشد مخصوصا اگر آن مکان خلوت خود محیط قبرستان باشد به هر گونه که این فکر در مرگ با جان عجین شود و باور دل گردد بسیار مطلوب است مثلاً یکى از کیفیت هاى فکر در مرگ را یکى از بزرگان چنین مى فرمود: تمام خاطرات تلخ و شیرین گذشته را در حد امکان مثل یک فیلم از ذهن بگذراند و به خود بباوراند که همه اینها گذشت و چند روز باقى مانده عمر هم مى گذرد لحظات جان دادن، وقتى که خویشان و نزدیکان را رها مى سازد و از تمام تلخ و شیرینى ها وداع مى کند و… همه و همه را به خوبى تأمل کند تا دل بلرزند و چشم بگرید.
امیرالمؤمنین على(ع) فرمود: یاد کنید (مرگ را) درهم کوبنده لذات را و تیره و تلخ کننده شهوات را و دعوت کننده جدایى ها را». سخن آخر این است که این دستورات وقتى نتیجه مى بخشد که هر چه دقیق تر به آن عمل شود زمان نتیجه آن بستگى به شرایط و خصوصیات افراد دارد. در زمینه یاد مرگ مطالعه کتاب سیاحت غرب و فیلم آن بسیار تاثیر گذار است.
7- استفاده درست و مطلوب از اوقات فراغت.
8- بر خورداری از روابط سالم انسانی.
9- پرورش تقوا و معنویت در وجود خویش، به واسطه «انجام واجب وترک حرام»
10- ترک فکر گناه :
فکر گناه تا به مرحله عمل نرسیده، اگر چه ممکن است زمینه گناه را فراهم آورد و از این نظر باید به شدت از آن احتراز شود، ولی در عین حال خود آن گناه نیست؛برخلاف نیت و فکر کار نیک که اگر به وسیله مانعی به مرحله عمل هم نرسد، در نزد خدا به منزله همان عمل خوب شمرده می شود.
فرقی که میان کار خیر و کار شر هست، این جهت است که اگر انسان تصمیم به کار خیر بگیرد؛ ولی بعد موفق به انجام ان نشود، برایش ثواب می نویسند؛ ولی در کار بد، اگر شما در مرحله تصمیم باشید و خودِ کار صورت نگیرد، به پای شما گناه نوشته نمی شود، و از این جهت نوعی عفو و اغماض وجود دارد.
یکی از وظایف مهم فرد مسلمان و هرکسی به دنبال حیات معقو ل است عفت در فکر و اندیشه ، از ثمرات شرم و حیاء ؛ و حیا از نتایج ایمان و از پایه های اصلی دین است.دور داشت فکر از عرصه های ناهنجار و آلوده را (عفت در اندیشه ) گویند. حضرت علی(ع) «من کثر فکره فی المعاصی دعته الیها» ؛ کسی که بسیار درباره گناهان بیندیشد ، بزهکاری او را به خویش فرا می خواند (غررالحکم ، ج 5 ، ص 321)
آنکه به گناه می اندیشد در واقع همچون کسی است که بر لبه پرتگاه «ارتکاب گناه» قدم می زند، چنین کسی از سقوط ایمن نیست. اندیشیدن در گناه، اگر چه آتش شعله ور نیست تا خرمن وجود آدمی را بسوزاند، ولی دود و دمی دارد که درون و برون او را سیاه و کدر می سازد. از دیدگاه ، شرع مقدس ، فکر گناه، تا به عمل حرامی منجر نشود، حرام نیست . در عین حال نباید این مطلب از نظر دور داشته شود که شیطان از همین انحرافات کوچک _ در اندیشه _ بهره جویی سوء می کند و انسان را به تباهی ها می کشاند.
یکی از اصول مهم اخلاقی و روانی این است که اگر آدمی نیت خوب و عفیف داشته باشد، اعمال خوب نیز خواهد داشت و اگر به نیت آلوده گرفتار گردد، به بیرون از آن، رفتارش نیز فاسد و تباه خواهد شد. اگر می خواهید خوب باشید، خوب بیندیشید اگر می خواهید سخن زشتی بر زبانتان جاری نشود، در ذهنتان را بر زشتی ها و ناشایست ها ببندید و اگر می خواهید درستکار باشد ، درست بیندیشید.
جان کلام این که آدمی آن گونه زندگی می کند که می اندیشد. گفتار و رفتار انسان ، خوب یا بد، میوه های شیرین و تلخ باغ اندیشه او هستند پس اگر طالب میوه های شاداب و پر آب و زیبا است لازم است اندیشه خود را اصلاح کند. مولوی چه نیکو فرموده است :
ای برادر! توهمه اندیشه ای مابقی،خود،استخوان وریشه ای// گربود اندیشه ات گل، گلشنی ،وربود خاری، تو هیمه گلخنی!
– درمان فکر گناه:
تفاوتى که میان گناه در قانون هاى اجتماعى و مذهبى وجود دارد، این است که در جامعه تمام کیفرها به عمل مربوط مى شود و تا شخصى به گناهى دست نزند، تحت پیگیرد کیفرى و قانونى قرار نمى گیرد، اما در فرهنگ اسلامى، امامان معصوم علیهم السلام ما را از اندیشه و فکر گناه نیز برحذر داشته اند.
به دیگر سخن، اسلام در پى آن است تا گناه را از سرچشمه بخشکاند و آلودگى را در نطفه خفه کند و در حقیقت پایه اعمال را از نظر کیفر و پاداش روى اندیشه و نیت افراد بنا نهاده اند! در این راستا حضرت عیسى علیه السلام ضمن گفتارى به حواریون فرمود:
«موسى بن عمران علیه السلام به شما دستور داد تا زنا نکنید، ولى من به شما امر مى کنم که روح خود را به زنا خبر ندهید (فکر زنا نکنید) تا چه رسد به انجام آن! زیرا کسى که روح و فکرش را به زنا خبر دهد، مانند کسى است که در اطاق رنگینى آتش روشن کند، دود آتش نقشه هاى رنگین آن اطاق را کثیف مى کند، گرچه خانه را نسوزاند!». (مجلسى، بحارالانوار، ج 14، ص 331.) یعنى، فکر گناه، کانون تصمیم گیرى وجود انسان را آلوده کرده و چنین کانونى به تاریکى گناه نزدیک تر است تا به سفیدى اطاعت الهى!
فرد مسلمانى در یکى از جنگ ها به دست کفّار به قتل رسید و بعد به قتیل الحمار «کشته راه خر» معروف شد. علت این نامگذارى به این بود که هدف او از نبرد، غنیمت بردن الاغ شخص کافر بود اما متأسفانه خودش کشته شد. (ملا محمد مهدى نراقى، جامع السعادت، ج 3، س 113.)
شمارى از راه کارهاى مبارزه با این افکار عبارتند از:
1. شرکت نکردن در مجالسى که حریم مرد و زن نامحرم رعایت نمى شود، به خصوص پرهیز جدى از مکان هاى خلوت که مانع از ورود دیگران است.
2. در صورت حضور در چنین جمعى، از دقت و ریزبینى نسبت به افراد نامحرم دورى جستن.
3. یاد پروردگار متعال در همه احوال، چه در برخورد با حلال و چه هنگام نزدیکى به حرام.
4. برنامه ریزى بهینه در استفاده از سرمایه گرانمایه عمر، در بخش هاى گوناگون اجتماعى، مذهبى، فرهنگى، ورزشى، تفریح هاى سالم و…، که بهترین فرصت براى وسوسه ها و راه یابى شیطان زمان هاى خالى از برنامه است.
5. گزینش دوستان و افراد شایسته، که هم در امور دنیوى و هم در جنبه آخرتى یار و مددکار انسان باشند.
توجه کنید که: اگر دل از اخلاق فاضله و یاد و ذکر الهى تهى شود، مأمن و محل استقرار شیطان مى شود: «وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ» (زخرف ، 6.) «هر که از یاد خداى رحمان روى گرداند، شیطانى را برانگیزیم تا قرین وى باشد».
آن دل که به یاد تو نباشد دل نیست ———– قلبى که به عشقت نطپد جز گِل نیست
آن کس که ندارد به سرکوى تو راه ————از زندگى بى ثمرش حاصل نیست – دیوان اشعارامام خمینى(ره)ص 199.
نکته پایانی: هر گناهی راهکار خاص خود را دارد لذا لازم است که با رعایت تمام نکات ریز و دقیق و کلی ترک گناه، ابتدا با به شکل کلی زمینه های ترک گناهان و معاصی را از بین ببرید و در مرحله بعد هر گناه را به طور مجزا و جدا شناخته و با شناخت راه مبارزه و ترک آن گناه، برای رهایی و دوری از معصیت برنامه ریزی کرده و تلاش کنید.
گفتن ذکر «الله» و یا به فارسی خدا در وقت مواجهه با گناه و توجه به محتوا و معنای آن در جلو گیری از گناه موثر است گفتن ذکر «یا رقیب» و توجه به معنای آن که مراقب بودن خداوند نسبت به اعمال و نیات بندگان است برای این منظور مناسب و مفید است
ب ) راجع به تقویت اراده : در واقع رمز موفقیت انسان های بزرگ، در تمام عرصه های زندگی، اراده،بوده است. هر کس به اندازه نیروی اراده اش پیشرفت می کند و می تواند در مسیر تکامل و سعادت خود گام بردارد. انسان های با اراده هم در زندگی شخصی خود موفق عمل می کنند و هم در جامعه به عنوان یک فرد تاثیر گذار و موفق مطرح می شوند. در حالی که انسان های ضعیف الاراده، افرادی ناتوان، عقب مانده، بی تحرک، شکست خورده، ناامید و ناموفق ظاهر می شوند و عملا نمی توانند در زندگی و محیط اطراف خود تاثیر مثبت بگذارند.
مایه اصلی قوت اراده انسان، آگاهی، آزادی، ایمان و عشق است. آگاهی و آزادی (اختیار) دو ویژگی اصلی انسان است که او را از سایر جانداران متمایز می سازد و ایمان و عشق برخواسته از اختیار به او توانایی های خاص می دهد.
موفقیت انسان در زندگی مادی و معنوی، در گرو اراده قوی او است و آدم های ضعیف الاراده ، نمی توانند به اهداف خود در زندگی برسند.
ایمان و عشق موتور حرکت انسان به سوی کمال است و هیچ نیرویی به مانند ایمان و عشق اراده انسان را تقویت نمی کند. شما می خواهید تحصیل کنید، خانواده تشکیل بدهید، ثروتمند شوید، به دستورات دینی عمل کنید، عبادت کنید، به مردم خدمت کنید، خود را بسازید و به کمال برسید، تمام کارهای مثبتی که می خواهید انجام دهید، به اراده قوی و آزاد و همچنین باور عمیق و عشق و انگیزه قوی نیاز دارد.
پرسشگر محترم برای تقویت اراده ابتدا باید مبادی آن را تقویت کرد و سپس اموری که مانع عملکرد انسان می شود را برطرف نمود. یکی از مهترین مبادی اراده شناخت می باشد که هر قدر انسان نسبت به خود و هدفش و فواید رسیدن به آن هدف آگاه تر باشد نسبت به آن میل، گرایش و شوق بیشتری دارد و از طرف دیگر باید موانع اراده قوی و رسیدن به هدف را نیز برطرف نماید، موانعی مانند اسیر هوا و هوس بودن، عادت های بد، دلبستگی های دنیوی و مذموم، وابستگی های نابجا، گناه و نافرمانی، سنت های غلط، دوستان ناباب، اعتیاد به انواع مخدر، مدگرایی و تنوع طلبی افراطی، پرخوری، پرخوابی، پرگویی، راحت طلبی، رفاه خواهی زیاد و ….
بنابراین می توان از لحاظ نظری مراحل ایجاد اراده ای قوی در انسان برای انجام کاری و یا اتخاذ یک تصمیم را به طور مختصر اینگونه در نظر گرفت:
1- در اولین مرحله براى رفع حیرت و کسب روحیه قوى باید هدف و یا اهداف دقیق و مشخص خود را از زندگى یا کارى که مى خواهید انجام دهید،براى خویش ترسیم نمایید. طبیعى است این هدف، باید معقول، قابل دستیابى، بدون افراط و تفریط، مطابق توان و استعداد و واقع بینانه باشد؛ نه آن که آرمانى و بلند پروازانه و خارج از توانایى هاى شما باشد.
2- بدست آوردن شناخت کامل نسبت به آن هدف و راههای رسیدن به آن و همچنین بدست آوردن شناخت نسبت به خود و توانایى ها و استعدادهاى نهفته در وجود خویش است. هر قدر این شناخت ها کامل تر و عمیق تر باشد به طور طبیعی میل و اراده شما برای رسیدن به آن هدف بیشتر خواهد شد.
3- برنامه ریزى. باید براى تمام کارها و فعالیت هاى شبانه روزى، برنامه اى مدوّن و منظم داشته باشید. برنامه ای که براساس شناخت شما از هدف و توانایی ها و شرایط خودتان طراحی شده است. در این صورت هرگز از این برنامه تخلف نکنید.
4- توکل بر خداوند قادر. اکنون که هدفی متعالی را انتخاب نموده اید و نسبت به آن و خود و راههای رسیدن به آن شناخت پیدا کرده اید و قصد دارید وارد عمل شوید، بدانید که هر کاری برای رسیدن به سرانجام با مشکلات و موانع متعددی مواجه خواهد شد، موانعی که برخی از آنها فراتر از قدرت و تحمل انسان است و در این صورت فقط با خواستن از خداوند متعال می توان راه را ادامه داد.
5- داشتن امید و روحیه مثبت. یکی از روشهای بالا بردن روحیه ی مثبت تلقین است. تلقین به خود در تقویت اراده اثر قابل ملاحظه اى دارد. بنابراین هر روز جملاتى را به خود تلقین کنید؛ مانند: «من اراده لازم براى انجام کارهایم را دارم» هیچ چیزى نمى تواند اراده ام را متزلزل کند»، «آنچه را که به نظرم انجام دادنى است انجام مى دهم، هیچ قدرتى نمى تواند مرا از آن باز دارد»، «اراده من هر روز محکم تر مى شود»، «بر من لازم است که موفق شوم؛ زیرا موفقیت از آنِ نیرومندان است» و…
اکنون با توجه به آنچه گفته شد راهکارهای ذیل را ارائه می کنیم و امیدواریم به با یاری خداوند متعال به اراده ای قوی در امور زندگی و آخرت خود دست بیابید:
1. علل و عوامل ضعف اراده خویش را بشناسید و آن را برطرف کنید. توجّه کنید ضعف اراده غالباً در اثر نداشتن برنامه و هدف و امید و همچنین عدم اعتماد به نفس، عدم شناخت خویش، با ارزش تلقی نکردن خود، عدم امنیت روانی، عدم تدبیر عقلانی در تشخیص امور و تمیز اهم و مهم، شکست های گذشته و عوامل باز دارنده رشد و قوت نفس مانند محرومیت، سرزنش و رنج های مستمر ریشه دارد.
2. رضایت خداوند را ملاک هر رفتار و گفتار قرار دهید و از تسلیم شدن در برابر تمایلات پوچ و هواهای نفسانی بپرهیزید. این تسلیم شدن ها اراده را ضعیف و متزلزل می سازد. تقوا و رعایت حرمت دستورهای پروردگار برای آرامش روانی و تقویت نفس و اراده بسیار سودمند است.
3. پس از مشورت با افراد ذی صلاح، با توجّه به امکانات و توانمندی های واقعی خود، برای زندگی تان و رسیدن به اهدافتان برنامه ریزی کنید و بکوشید هرگز بی جهت از آن برنامه و نظم سر نپیچید. اوقات استراحت و تفریح و عبادت و همه فعّالیّت ها را در این برنامه بگنجانید تا زمانی خالی نماند و توجّه به فرصت بیکاری شما را سمت تأخیر انداختن کارها سوق ندهد.
4. بکوشید برای هر رفتاری انگیزه ای قوی داشته باشید و به ویژه از آثار مثبت تصمیم گیری ها و رفتارهای خاصّ خویش به طور کامل آگاه شوید.
5. محیط زندگی و موقعیت کاری خود را تغییر دهید و موانع بروز اراده و فعّالیّت را نابود سازید؛ برای مثال در موقعیتی که به سرزنش و متهم شدن به ناتوانی و ناپختگی می انجامد، قرار نگیرید.
6. هر کاری را آسان تلقی کنید؛ زیرا در برابر اراده پولادین انسان همه سختی ها آسان می گردد. به استقبال کارهای به ظاهر دشوار بروید و به خود تلقین کنید می توانید در این امور درست تصمیم بگیرید و افتخار موفقیت در انجام آن ها را به دست آورید.
7. با کسانی که روحیه و اراده قوی دارند، دوست شوید تا اراده شما نیز قوی گردد.
8. بکوشید تصمیم هاتان را با فردی با تجربه در میان نهید تا از قوت و درستی شان اطمینان یابید.
9. با تصمیم های آسان در کارهای ساده، به تدریج خود باوری و توانمندی را در خویش پدید آورید و راه را برای تصمیم گیری در امور مشکل و پیچیده هموار سازید
10. پس از تدبیر و مشورت از عواقب تصمیم های خود هراسناک نباشید و به خدا توکل کنید.
11. ورزش مستمر و منظم را که در تقویت اراده بسیار مؤثر است، فراموش نکنید.
12. کارهایى را که به عهده مى گیرید ناتمام رها نکنید و آنها را به نحو احسن و تا رسیدن به نتیجه مطلوب ادامه دهید.
13. در صورت امکان، چند دقیقه قبل از اذان صبح از خواب بیدار شده، نماز شب بخوانید.
14. نمازهای خود را در اول وقت و حتی المقدور به جماعت بخوانید.
15. گاهی روزه بگیرید. روزه در تقویت اراده بسیار موثر است.
ب) ایما ن چیست ونشانه های آن کدام است :
برای تقویت ایمان ابتدا باید ببینیم ایمان چیست تا در نتیجه آن پی ببریم که چگونه می شود آن را افزایش داد. ایمان عبارت است از معرفت توأم با تسلیم قلبى و خضوع و خشوع دل به خداوند متعال و رسول او و آموزه هایى که به بشریت ارائه کرده اند. ایمان یعنی باوری یا نیرویی معنوی که باعث می شود انسان با شجاعت و قدرت و صدق و اخلاص برای رضای خدا تلاش کند و در مسیر قرب الهی قرار بگیرد و با آرامش کامل بدور از هر گونه شک و شبهه ای به انجام وظایف فردی و اجتماعی خود همت گمارد و از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای هراس به خود راه ندهد، علامت ایمان این است که فرد مومن حتی از مرگ در این راه نگرانی ندارد و آن را شهادت در راه خدا می داند و از آن استقبال می کند.
حقیقت ایمان آن است که انسان خودش را در جبهه حق و تحت ولایت خداوند بداند و خلافت انسان کامل معصوم را بر خودش و جامعه بپذیرد و تحت فرماندهی ولی و خلیفه خدا در روی زمین، همیشه آماده نبرد بزرگ با دشمنان داخلی( جهاد اکبر)یعنی با نفس اماره و دشمنان خارجی (جهاد اصغر) با سلطه گران و ظالمان و کافران باشد و در عرصه این درگیری بتواند از جان و مال و آبروی خویش مایه بگذارد و از هیچ نیروی شیطانی هراس بدل راه ندهد و محکم و استوار، با صدق و اخلاص در راه خدا مبارزه و مقاومت کند و در مقابل سختی ها این راه بردبار و صبور باشد. این صفات و حالات، دورنمایی از یک انسان مومن واقعی است.
ما اگر بخواهیم حقیقت ایمان را به درستی و مصداقی درک کنیم باید مومن حقیقی و ویژگی های آن را بررسی کنیم. چرا؟ چون ایمان یک نیروی معنوی بسیار قوی و در عین حال پیچیده است که بدون مطالعه در مظاهر آن، شناختنی نیست. ایمان نیرویی است که در مومن ظهور می کند و ما تا مومن که ظرف ظهور ایمان است را به درستی نشناسیم، نمی توانیم به این نیروی معنوی، شناخت عمیق پیدا کنیم. البته برخی ویژگی های ایمان در قرآن کریم و روایات اسلامی آمده که برای این منظور قابل استفاده است ولی حقیقت ایمان را باید در فرد مومن واقعی مشاهده کنیم و نوع منش و تفکر و اخلاق انسان مومن است که این نیرو را معرفی می کند. به طور مثال از قرآن کریم می توان استنباط کرد که ایمان ،امرى اختیارى است به دلیل آن که در آیات بسیار به آن، امر شده است و روشن است که امر به چیزى از سوى حکیم مطلق، دلالت بر مقدور بودن و اختیارى بودن آن چیز دارد
نگا: بقره / 41، 91، 186 – نساء / 136 – آل عمران / 179. و در این آیه به اختیارى بودن آن تصریح شده است: «إن هذه تذکرة فمن شاء اتخذ إلى ربه سبیلا» ؛ مزمل، آیه 19. «قطعاً این اندرزى است تا هر که بخواهد به سوى پروردگار خود راهى در پیش گیرد».
ایمان در قرآن، گونه اى از معرفت وعلم را داراست، ولى تمام هویت آن، از سنخ علم و معرفت نیست؛ بلکه افزون بر آن تسلیم و خضوع در برابر حق نیز مى باشدحجرات / 15 – بقره / 42 – توبه / 110. ؛ «إنما المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا بأموالهم و أنفسهم فی سبیل الله أولئک هم الصادقون» ؛ حجرات / 15.«در حقیقت، مؤمنان کسانى اند که به خدا و پیامبر او گرویده و شک نیاورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد کرده اند. اینانند که راست کردارند». پس اهل ایمان کسانى اند که در ایمان به خدا و رسول تردیدى نداشته، به آنها علم و یقین دارند «ود کثیر من أهل الکتاب لویردونکم من بعد إیمانکم کفارا حسدا من عند أنفسهم من بعد ما تبین لهم الحق فاعفوا و اصفحوا حتى یأتی الله بأمره…» ؛ بقره / 109. «بسیارى از اهل کتاب – پس از این که حق بر ایشان آشکار شد – از روى حسدى که در وجودشان بود، آرزو مى کردند که شما را بعد از ایمانتان، کافر گردانند. پس عفو کنید و درگذرید، تا خدا فرمان خویش را بیاورد».
این آیه، به روشنى حکایتگر این حقیقت است که بسیارى از اهل کتاب على رغم روشن شدن حق و علم آنها به آن، آرزو دارند تا مؤمنان را هم از روى حسد به گمراهى افکنند. بنابراین، ایمان تنها معرفت و علم نیست؛ بلکه باید در برابر حق خاضع و خاشع و قلباً تسلیم بود.
کافر و مؤمن خدا گویند لیک ——— در میان هردو فرقى هست نیک
آن گدا گوید خدا را بهر نان ———متقى گوید خدا از عین جان
گر بدانستى گدا از گفت خویش —— پیش چشم او نه کم ماندى نه بیش
سال ها گوید خدا، آن نان خواه ——همچو خر، مصحف کشد از بهر کاه
گر به دل درتافتى گفتِ لبش——– ذره ذره گشته بودى قالبش
نام دیوى ره برد در ساحرى——- تو به نام حق پشیزى مى برى
مثنوى / 2 / 502 – 497.
از نظرگاه قرآن، عمل جزء ایمان نیست، چرا که آیات متعددى وجود دارد که دلالت دارد عمل منفک از ایمان است، نگا: عصر / 3 – نساء / 124 و 162 – اعراف / 152 – فاطر / 10. اما عمل لازمه ایمان است و در واقع، ثمره و نتیجه آن تلقى گشته است؛ به صورتى که از دیدگاه قرآن عمل صالح تنها در کنار ایمان، پایدارى و دوام دارد و ایمان نیز تنها با وجود عمل صالح است که طراوت و نشاط مى یابد. نگا: نساء / 65 – انفال / 3 و 4 – مجادله / 22 – بقره / 177.
از منظر قرآن، به هر اندازه که معرفت آدمى عمیقتر و خضوع و خشوع و تسلیم قلبى او ژرف تر و مستحکم تر باشد، ایمان هم افزایش مى یابد و هر چه معرفت کم تر و سطحى تر و خضوع قلبى اندک و کم استقامت باشد، ایمان هم کاهش مى یابد. به هر روى، با توجه به درجات دو عنصر اساسى ایمان، یعنى معرفت و تسلیم قلبى، ایمان هم امکان کاهش یا افزایش دارد. نگا: آل عمران / 173 – انفاق، 2 – نساء / 136.
در ادامه گفتنی است: اگرچه ایمان امرى قلبى و باطنى است ولى آثار آن را در رفتار و اعمال فرد مى توان مشاهده کرد براى نمونه:
– مقدار اهتمام به نماز و تکالیف دینى دیگر،
– چگونگى معاشرت با دوستان و خویشان و رسیدگی به نیازمندان جامعه و مشارکت در پیشرفت و تکامل اجتماع.
– وضعیت خانوادگى و الگوهاى رفتارى فرد.
– ولایت پذیری و اهتمام به پیروی از امامان معصوم و در خط و جبهه حق بودن و مبارزه با اهل باطل. این نکته خیلی مهم است. مومن جبهه دارد و تحت ولایت معصوم و نایب معصوم حرکت می کند و این از نشانه های بزرگ اهل ایمان است.
با توجه به این سه اصل مى توان میزان پایبندى فرد به ایمان را تا حدودى به دست آورد. رسول خدا(ص) فرمود: «هر فرد بر دین دوست و همنشین خود است».
هر چیزی نشانه ای دارد ایمان و تقوا هم نشانه هائی دارد، در خصوص ویژگى «ایمان» که یک صفت قلبى است به عرض مى رسانیم که راه شناخت و پى بردن به این ویژگى درونى، دقت در اعمال و رفتار ناشى از آن است. مثلاً شجاعت یک صفت نفسانى و درونى است و کسى نیست که ادعاى شجاعت نکند ولى راه تشخیص فرد شجاع از ترسو دقت در رفتارهاى وى و مشاهده آنها است. مثلاً کسى که شب از بیرون رفتن و یا واقع شدن در تاریکى امتناع مى ورزد و با مشاهده یک صحنه پراضطراب رنگ رخساره اش را مى بازد، نمى تواند شجاع باشد. حال براى پى بردن به ایمان افراد نیز باید از نظر رفتارى وى را مورد دقت قرار دهید. مثلاً شخص با ایمان به سهولت غیبت نمى کند، تهمت نمى زند، از انجام واجبات غفلت نمى ورزد و نمازهاى واجب را در اول وقت و باحضور قلب و کیفیت برتر به جا مى آورد، در رعایت حساب مالى (خمس و زکات) دقت دارد و وضعیت شخصى او از نظر پایبندى به امور شرعى و… بنابراین به صرف ادعا نمى توان کسى را با ایمان دانست چون مدعیان ایمان کم نیستند.
– راه های تحصیل، ازدیاد و تقویت ایمان:
براى این که انسان اعتقادات خود را مستحکم تر کند، دو حرکت لازم است:
الف) حرکت علمى؛ یعنى، لازم است در حد توان خود به مطالعه و تحقیق بپردازد و با رجوع به کتاب هایى که در این زمینه نوشته شده، پاسخ سؤالات خود را دریابد و یا با سؤال کردن از عالمان دینى، ابهامات و شبهاتى که در ذهنش مطرح مى شود بازگو کند تا با روشن شدن ابهامات، اعتقادات خود را راسخ کند.
علم و ایمان رابطه ى طرفینى ندارند و این طور نیست که پس از کسب علم ،ایمان نیز حاصل بشود، چون متعلّق علم و ایمان جداى از هم است، علم به مغز و ایمان به دل تعلّق دارد (چه بسا انسان علمى را کسب کند، ولى بر آن ملتزم نشود) علّت این امر نیز آن است علم دین اگر براى کسى حاصل شد، حال نوبت دل مى رسد که با اختیار و قدرت تصمیم گیرى آن را به صورت ایمان در خود بپذیرد، اما بسیارى قبل از این که دل را جایگاه دین و ایمان بسازند – و در عمل به آن پایبند باشند – دل خود را به دنیا، لذّت هاى نفسانى و هواهاى شیطانى بسته اند، دلبستگى و دلدادگى این مردم چیزى جداى از مقوله دین و ایمان است. لذا قرآن مى فرماید: «انَّ فى ذلک لَذکرى لمن کان له قلب» حقاً در این (هلاک پیشینیان) یادآورى است، براى آن کس که داراى دل باشد (ق، آیه ى 37)
بنابر این اگر مایل هستیم از علم و معرفت دینى استفاده کنیم مى بایست اول دل داشته باشیم و به فرموده خداوند «لمن کان له قلب» دل را از آلودگى ها و تعلّقات بیهوده پیراسته سازیم. تا زمانى که تمایلات حیوانى بر قلب ما تسلط دارد، جایى براى انگیزه هاى متعالى باقى نمى ماند. اگر ما بخواهیم به آن چه مى دانیم حقّ است مؤمن و ملتزم شویم، چیزهایى را که ممکن است ما را از ایمان و پذیرش قلبى باز دارد، باید از خود دور سازیم، در این صورت آماده پذیرش و التزام نسبت به حقایقى مى شویم که حقّانیّت آن ها را از راه علم و معرفت کسب کرده ایم.
قرآن شریف در سوره حجرات قضیه عدّه اى اعرابى را تعریف مى کند که خدمت پیامبر مکرم اسلام آمدند و عرض کردند ما «ایمان» آورده ایم، ولى پیامبر مکرم اسلام به فرمان خداوند به ایشان فرمود: نگوئید ایمان آورده ایم، بلکه بگوئید اسلام آورده ایم و هنوز ایمان در قلب هاى شما وارد نشده است: «قالتِ الاعراب آمنّا قل لم تؤمنوا و لکن قولوا اسلمنا و لمّا یدخُلِ الایمانُ فى قلوبِکُم»؛ (حجرات، آیه ى 14).
از قسمت بعدى آیه چنین استفاده مى شود که ایمان زمانى تحقّق پیدا مى کند که مؤمن حقیقى، از خداوند و رسولش اطاعت و پیروى نماید «… و ان تطیعُواللّه و رسوله… ان اللّه غفور رحیم» و اگر ایمان به مرحله عمل نرسد، اسلام است و هنوز به مرتبه ایمان راه نیافته، به عبارتى ایمان یک درجه از اسلام برتر است. لذا در حدیث مى خوانیم: «الایمان اقرارٌ و عمل و الاسلام اقرارٌ بلاعمل» ایمان عبارت است از باور قلبى و عملى به آن (اصول کافى، ج 2، ص 24).
بنابر این بر ماست که براى فراهم آوردن ایمان در دو زمینه تلاش داشته باشیم: الف) در زمینه تقویت شناخت خویش و دوم در زمینه انگیزش میل فطرى خویش به آوردن ایمان و انجام کارهاى شایسته. و معلوم مى شود که راه هاى کسب علم از درون انسان شروع مى شود:
1. تفکر و اندیشه در کتاب تکوین (طبیعت و جهان آفرینش) . تفکر پیرامون آیات و نشانه های خداوند در گستره هستی: توجه به این نشانه ها، یاد خدا را در دل ها زنده می کند و لطف و رحمت او را به ما یادآور می شود و در نهایت بر دوستی و محبت ما به خدا می افزاید. (ر.ک: سوره یس، آیات 23 تا 40).
2. تفکر و تدبر در خلقت خود انسان(مبدأشناسى).
3. تفکر و تأمل در پایان زندگى انسان (معادشناسى).
4. مراجعه به کتاب تشریع (قرآن و سیره اهل بیت علیهم السلام)
5. مطالعه تاریخ اسلام و تحلیل آن در تقویت ایمان تاثیری بسیار عمیق خواهد داشت.
ب) حرکت عملى؛ تاکنون دریافتیم که ایمان مقتضى عمل صالح است، این واقعیت را در آیه آیه قرآن شریف مى توانیم به دست آوریم: «والّذین آمنوا و عمِلوا الصّالحاتِ سنُدخِلِهُم جنّاتٍ…»؛ (نساء، آیه ى 57 و 122).
ایمان و عمل در دیدگاه قرآن دو جزء جدانشدنى از هم هستند، در واقع ایمان، شخص را به انجام عمل شایسته وا مى دارد، امّا در همین جا یک نکته دقیقى وجود دارد و آن این که ایمان، در صورتى مى تواند منشأ عمل صالح (تقوا) بشود که زنده و فعّال باشد. به عبارتى آگاهى و تنبه همواره باید زنده باشد تا منشأ اثر شود. توصیه شده در این مرحله براى تشخیص کار «خوب» از کار «بد» تا آن چه که عقل مى فهمد از عقل، و آن چه را نمى فهمد از شرع دریافت کنیم و بدانیم چه کارى را باید انجام دهیم و چه کارى را باید ترک کنیم. لذا موضوع انجام واجبات و ترک محرّمات مطرح مى شود.
نکته ى دیگر در سیر عملى آن است که مؤمن پیوسته به عمل صالح و کردار شایسته اهتمام بورزد، هر عمل شایسته، در تقویت ایمان و تقوا نقشى اساسى دارد و متقابلاً ایمان به دست آمده خود منشأ عمل شایسته تر مى شود و این ارتباط ایمان و عمل صالح به صورت صعودى تحقق مى یابد. «والذین اهتَدوا زادهُم هُدى» کسانى که هدایت الهى را بپذیرند خداوند هدایت آن ها را زیادتر مى کند (محمد، آیه ى 17)
نکته بعد این که مؤمن در عمل به دین خود مى بایست ارتباطى تنگاتنگ با عالمان دینى داشته باشد تا با استفاده از سیره علمى و عملى ایشان بیش از پیش در مسیر هدایت قرار گیرد و از آسیب ها و شبهات برکنار و مصون باشد.
– رفتار زیر باعث تقویت ایمان خواهد شد:
1-توجه دائم به خداوند و ذکر و یاد او: حضور خداوند در خاطر ما، در همه لحظات زندگی، ارتباط ما را با او افزایش می دهد و به تدریج به پیوندی استوار می انجامد. یکی از حکمت های نمازهای پنجگانه، زنده نگه داشتن یاد خدا در طول شبانه روز، در دل مؤمن است.
«یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را بسیار یاد کنید» (احزاب، آیه 41).
انجام برخی کارها مانند قرائت قرآن، دعا و زیارت، مطالعه سیره ائمه و همنشینی با نیکان و صالحان، ما را به یاد خدا می اندازد.
برخی کارها نیز مانع توجه به خداوند است که باید این موانع را کنار زد تا غفلت بر آن حاکم نشود.
قرآن کریم می فرماید: «یاد خدا دل های مؤمنان را می لرزاند و هنگامی که آیات الهی را گوش دهند، بر ایمانشان افزوده می شود» (انفال، آیه 2).
2-توجه به نعمت ها و الطاف خدا نسبت به انسان: اگر در زندگی خود توجه کنیم، خود را غرق در نعمت های الهی خواهیم یافت. فلسفه آفرینش این نعمت ها این است:
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند—– تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری (سعدی)
انسان بر خوان نعمت حق نشسته تا با یادآوری لطف او، یاد خدا را در دل زنده نگه دارد و قلب خود را به او نزدیک تر کند.
3-انجام نیکی ها و دوری از بدی ها: هر عمل نیک دل را نورانی تر می کند و برعکس هر گناه صفحه دل را تیره و کدر می سازد. باید بکوشیم با عمل به نیکی ها، دل خود را نورانی تر کنیم و با دوری از گناهان رشته محبت خود را با خدا استوار سازیم.
4- شرکت در جلسات و فعالیت های مذهبی و فرهنگی و ذکر اهل بیت(ع).
براى آگاهى بیشتر در این باره به منابع زیر مراجعه کنید:
1. تفسیر نمونه، تفسیر سوره حجرات
2. تفسیر سوره حجرات، محسن قرائتى
3. طهارت روح در آثار شهید مطهرى، عباس عزیزى.
4. نشریه قرآنى «بشارت» که یک نشریه دو ماهه و ویژه جوانان است.
5- انسان و ایمان (ج 2 از مجموعه آثار) شهید مطهری