۱۳۹۴/۱۱/۱۹
–
۶۵ بازدید
میگن خدا هیچوقت برای بندهاش بد نمیخواد پس بالاخره اتفاق بدی که برای یه نفر میافته از خداست یا تقصیر خودش؟ (با توجه به اینکه میگن خدا سختیها را برای کسانی قرار میده که دوستشون داره)
خداوند متعال میفرماید:
(((ما أَصابَ مِنْ مُصیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فی أَنْفُسِکُمْ إِلاَّ فی کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسیرٌ . لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ اللَّهُ لایُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ)))[ حدید (57)، آیات 22 و 23 .]؛
«هیچ مصیبتی در زمین و نه در خود شما روی نمی دهد مگر اینکه همهی آنها قبل از آنکه زمین را بیافرینیم در لوح محفوظ ثبت است؛ و این امر برای خدا آسان است. این به خاطر آن است که برای آنچه از دست داده اید تأسف نخورید، و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشید؛ و خداوند هیچ متکبّر فخرفروشی را دوست ندارد».
و این یعنی امتحان الهی. این یعنی اینکه در دنیا هیچ حادثهای خوب یا بد نیست؛ بلکه هر حادثهای فقط و فقط سوال امتحانی است؛ و خوب و بد، وصف حوادث نیستند بلکه وصف عکسالعملهای ما هستند در مقابل آن حوادث. به عبارت دیگر، حوادث سؤال امتحانیاند و خوب و بد ندارند؛ بلی این سوالات، برخی آسانند و برخی دشوار؛ برخی سادهاند و برخی پیچیده؛ امّا خوب و بد ندارند. این جواب ماست که یا خوب (درست و مطابق شریعت) است یا بد (نادرست و خلاف شریعت). لذا چه بسا یک حادثه برای دو نفر واقع شود و برای یکی خوب باشد ولی برای دیگری بد. چرا که اوّلی طبق شریعت با آن حادثه برخورد میکند ولی دومیخلاف شریعت با آن مواجه میشود.
2ـ اقسام سختیها
در یک تقسیمبندی، سختیها متناسب با افراد، چهارگونهاند:
برای ظالم، تنبیه هستند؛ برای مؤمن امتحان خاصّ میباشند؛ برای انبیاء درجهاند؛ و برای اولیاء کرامت.
حضرت علی (علیه السلام) فرمودند:
«إِنَّ الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ وَ لِلْأَنْبِیَاءِ دَرَجَةٌ وَ لِلْأَوْلِیَاءِ کَرَامَة»[ بحار الأنوار، ج 64، ص235.]؛ «بلا و گرفتاری برای ستمگر ادب است، و برای مؤمن امتحان، و برای پیامبران درجه و برای اولیاء کرامت میباشد».
یعنی خداوند متعال با مصائب و بلایا ستمگران را مجازات میکند تا شاید ادب شوند و از ظلم خود باز گردند. مؤمنان را گرفتار بلایا میکند تا امتحانشان نماید؛ و امتحان نیز برای شکوفا ساختن استعدادهای الهی است. امّا انبیاء که ظلمیندارند و استعدادات الهی آنها نیز شکوفاست، به سبب بلایا، اوصاف کمال موجودشان قویتر و شدیدتر میگردد؛ لذا بلا برای آن بزرگواران موجب ارتقاء درجه است. بر همین اساس بود که خداوند متعال حضرت ابراهیم را در انواع سختیها قرار داد تا به مقام امامت نائل گردد.
(((وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ)))[ بقره (2)، آیه 124.]؛
«و (به خاطر آورید) هنگامیرا که خداوند، ابراهیم را با امور گوناگونی آزمود. و او به خوبی از عهدهی این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم» ابراهیم عرض کرد: «از دودمان من نیز» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمی رسد».
امّا برای اولیاء الهی، بلا و گرفتاری نشان بزرگواری آنهاست؛ یعنی موجب میشود که بزرگواری آنها ظهور خارجی یابد و مردم، بزرگواری و عظمت روحی آنها را در بلایا مشاهده نمایند؛ یا گرفتاری در بلایای عظیم نشان میدهد که آنها مورد توجّه خاصّ خدا هستند؛ چرا که در پیشگاه خداوند متعال هر که مقرّبتر است، جام بلا بیشترش میدهند.
امام صادق (علیه السلام) خطاب به سدیر صیرفی فرمودند:
«إِذَا أَحَبَّ عَبْداً غَتَّهُ بِالْبَلَاءِ غَتّاً وَ إِنَّا وَ إِیَّاکُمْ یَا سَدِیرُ لَنُصْبِحُ بِهِ وَ نُمْسِی»[ بحار الأنوار، ج 64، ص208.]؛ «چون خدا بنده ای را دوست بدارد او را به یکباره در بلا فرو برد. و ای سدیر! ما و شماها با بلا صبح و شب میکنیم».
البته دقّت شود که اینگونه مصائب از سنخ نتایج عملکرد بد شخص نیستند.
پس باید توجه داشت که هر مشکل و نارحتی که در دنیا عارض انسان میشود، چه خود باعث آن باشد و چه خود نقشی در آن نداشته باشد، در هر حال امتحان الهی است، و عکسالعمل صحیح انسان را میطلبد و عکسالعمل صحیح را دین (عقل و نقل) مشخص میکند. لذا در مواجهه با هر مشکل و درد و رنج و ناراحتی بلافاصله باید دید وظیفهی دینی ما در مقابل آن چیست؟ اگر کسی توانست وظیفهی خود را به درستی بداند و به آن عمل کند یقیناً از اجر الهی و رشد روحی برخوردار خواهد شد و خود را برای ابدیّت خواهد ساخت؛ در غیر این صورت، دنیای خود را خراب و آخرتش را خرابتر خواهد نمود. زمانی که اشعث ابن قیس در مرگ فرزندش عزادار بود، علی(علیه السلام) جهت تسلیت او به وی فرمودند:
«یَا أَشْعَثُ إِنْ تَحْزَنْ عَلَی ابْنِکَ فَقَدِ اسْتَحَقَّتْ مِنْکَ ذَلِکَ الرَّحِمُ وَ إِنْ تَصْبِرْ فَفِی اللَّهِ مِنْ کُلِّ مُصِیبَةٍ خَلَفٌ یَا أَشْعَثُ إِنْ صَبَرْتَ جَرَی عَلَیْکَ الْقَدَرُ وَ أَنْتَ مَأْجُورٌ وَ إِنْ جَزِعْتَ جَرَی عَلَیْکَ الْقَدَرُ وَ أَنْتَ مَأْزُورٌ یَا أَشْعَثُ ابْنُکَ سَرَّکَ وَ هُوَ بَلَاءٌ وَ فِتْنَةٌ وَ حَزَنَکَ وَ هُوَ ثَوَابٌ وَ رَحْمَةٌ»[ نهج البلاغه، حکمت 291.]؛ «ای اشعث! اگر برای پسرت اندوهناکی، به خاطر پیوند خویشاوندی سزاواری که اندوهناک باشی، امّا اگر شکیبا باشی هر مصیبتی را نزد خدا پاداشی است. ای اشعث! اگر شکیبا باشی تقدیر الهی بر تو جاری می شود و تو پاداش داده خواهی شد و اگر بیتابی کنی باز تقدیر الهی بر تو جاری می شود و تو گناهکاری. ای اشعث! پسرت تو را شاد می ساخت و برای تو گرفتاری و آزمایش بود، و مرگ او تو را اندوهگین کرد در حالی که برای تو پاداش و رحمت است».