انسان شناسی معنای تقیه- شرایط تقیه- تقیه
۱۳۹۴/۰۷/۱۸
–
۱۴۷۹ بازدید
منظور از تقیه چیست؟و چه شرایطی دارد؟
تقیه از معتقدات کلامى- فقهى شیعه است که ریشه قرآنى دارد. در قرآن مجید در چند آیه به طور صریح (نحل، آیه 106) یا ضمنى به تقیه اشاره شده است. تقیه در لغت به معناى سپرگیرى است و در اصطلاح دینی تقیه به معناى کتمان واقع و پوشیده داشتن اعتقاد از مخالفان و ترک مبارزه با آن به خاطر ضرر دینى یا جانى یا دنیوى است و در حقیقت نوعى دستور حفاظتى و به عبارت دیگر رعایت اصل استتار حرکت در برابر دشمنان است. تقیه از جهات گوناگون قابل تقسیم است که معروف ترین این اقسام عبارتند از: 1. اکراهیه: انجام اعمال بر وفق دستورات حاکمى جائر. 2. خوفیه: انجام اعمال و احکام براساس فتاواى رهبران دینى مخالف مذهب. 3. کتمانیه: پنهان داشتن ایمان خویش براى به انجام رساندن فعالیت پنهانى در جهت پیشبرد هدف هاى دین. 4. مداراتى: رعایت قوانین همزیستى با اکثریت. البته تقسیم خلاصه تری نیز گفته شده که در اینجا ذکر می کنیم: 1. تقیه مداراتى: این قسم از تقیه در واقع نوعى حرکت اجتماعى و براى حفظ وحدت و مصالح امت اسلامى است. 2. تقیه در برابر خطرات فردى: مانند از دست رفتن جان و آبرو. لیکن نکته مهم آن است که موارد تقیه تحت قاعده اهم و مهم مى باشد؛ یعنى آن جا که حفظ جان اهم است باید تقیه نمود و آن جا که رعایت مصلحت اهم دیگرى مانند حفظ کیان اسلام در بین باشد تقیه حرام است. مى توان گفت در رابطه با تقیه مداراتی و وارد آن نیز همین گونه است و در هر حال باید در موارد مختلف و با در نظر گرفتن شرایط زمان ومکانى، نوع تقیه و جواز یا عدم جواز آن را تشخیص دارد و بر اساس ان عمل نمود. با توجه به موارد فوق، در هر زمان و مکانی نوعى تقیه جایز است و شرایط خاصى از جمله علم قطعى یا ظن قوى به وجود ضرر دارد. حضرت امام خمینى (ره) در زمانى که خفقان همه کشور را فرا گرفته بود و عده اى به خاطر ترس از جانشان به خیال خود تقیه را در پیش گرفته بودند، متذکر مى شوند که الان جاى تقیه نیست: «حضرات آقایان توجه دارید، اصول اسلام در معرض خطر است، قرآن و مذهب در مخاطره است، با این احتمال، تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب ولو بلغ ما بلغ» (صحیفه نور، ج 1، ص 178) توضیح این عبارت را در متن دیگرى از ایشان مى توان دید «گاهى وقت ها تقیه حرام است. آن وقتى که انسان دید که دین خدا در خطر است، نمى تواند تقیه کند، آن وقت باید هر چه بشود برود. تقیه در فروع است، در اصول نیست، تقیه براى حفظ دین است، جایى که دین در خطر بود، جاى تقیه نیست، جاى سکوت نیست» (همان، ج 8، ص 11) خلاصه سخن آن که تقیه به خاطر مصلحت یک امر دینى یا دنیوى مهم است به همین دلیل هرگاه به خاطر تقیه و کتمان واقع مصلحت هاى مهمتر از دست برود یا مفسده هاى بزرگتر به وجود آید به حکم عقل و شرع جاى تقیه نیست. اما معناى سخن امام که فرمودند «ولو بلغ ما بلغ» به معناى همیشگى بودن نیست، بلکه بدین معناست که سکوت یا تقیه حدى دارد ولى هرگاه به خاطر سکوت یا تقیه اسلام در خطر افتد دیگر جاى تقیه نیست؛ حتى اگر به خاطر اظهار واقعیت و یارى نمودن اسلام، افشاگرى و بسیج مردم براى حمایت از دین، خطرات جانى یا مالى مواجه شویم چون این اصل که «اسلام اگر افتد خطر، جان را نثارش مى کنیم» درسى است که امام حسین (ع) با زبان و عمل خود به ما آموخت. البته شناخت موارد اهم و مهم بدون تشخیص ملاک هاى احکام ممکن نیست از این رو در مواردى که فرضا چنین مسأله اى پیش آید باید به طور موردى و جزئى از مرجع تقلید استفتاء کرد.