۱۳۹۴/۰۸/۰۸
–
۲۴۲۴ بازدید
دیدگاه اهل سنت درباره بیعت رضوان چیست؟
در پاسخ به این مسأله به مطلب ذیل توجه نمایید: اگرخداوند از عملى اعلان رضایت و خشنودى کرد , به این معنا نیست که صاحب آن عمل پس از رضایت الهى هر گناهى – نعوذ باللّه ـ مرتکب گردد , آن گناه به عفو الهى است ودیگر دچار غضب و سخط الهى نخواهد گردید , بلکه اعلان رضایت الهى در صورتى است که آنان بر ایمان خویش ثابت و ماندگار باشند و تا پایان عمر بر صـراط مـسـتـقـیم باقى بمانند . خداوند در مورد اصحاب پیامبر –ص- می فرماید : َ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیماً (فنح – 29) خداوند کسانى از آنها را که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند وعده آمرزش و اجر عظیمى داده است. معروف در میان علما و دانشمندان اهل سنت این است که صحابه رسول اللَّه ص داراى این امتیاز خاص بر افراد دیگر از امت هستند که همگى پاک و پاکیزه اند، و از آلودگیها بدورند، و ما حق انتقاد از هیچیک از آنها نداریم، و بد گویى از آنها مطلقا ممنوع است، حتى به گفته بعضى موجب کفر مى شود! و براى اثبات این مقصود به آیاتى از قرآن مجید استناد کرده اند، از جمله آیه مورد بحث که مى گوید: خداوند به کسانى از آنها که ایمان آوردند و عمل صالح انجام داده اند وعده مغفرت و اجر عظیم داده است. و همچنین به آیه 100 سوره توبه که بعد از ذکر عنوان مهاجرین و انصار مى گوید: رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ: خداوند از آنها خشنود، و آنها نیز از خدا خشنود شدند. ولى هر گاه خود را از پیش داوریها تهى کنیم، قرائن روشنى در برابر ما وجود دارد که این عقیده مشهور را متزلزل مى سازد: 1- جمله رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ در سوره توبه تنها مخصوص مهاجران و انصار نیست، زیرا در همان آیه در کنار مهاجران و انصار الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ قرار گرفته که مفهومش شامل تمام کسانى است که تا دامنه قیامت به نیکى از آنها پیروى مى کنند. همانگونه که تابعان اگر یک روز در خط ایمان و احسان باشند و روز دیگر در خط کفر و اسائه(بدى کردن) قرار گیرند، از زیر چتر رضایت الهى خارج مى شوند عین همین مطلب در باره صحابه نیز مى آید، زیرا آنها را نیز در آخرین آیه سوره فتح مقید به ایمان و عمل صالح کرده که اگر یک روز این عنوان از آنها سلب شود از دائره رضایت الهى بیرون خواهند رفت. و به تعبیر دیگر تعبیر به احسان هم در مورد تابعان است، و هم در مورد متبوعان بنا بر این هر کدام از این دو، خط احسان را رها کنند مشمول رضایت خدا نخواهند بود. 2- از روایات اسلامى چنین استفاده مى شود که اصحاب پیامبر ص هر چند امتیاز مصاحبت آن بزرگوار را داشتند، ولى کسانى که در دورانهاى بعد مى آیند و از ایمان راسخ و عمل صالح برخوردارند از یک نظر از صحابه افضلند، چرا که آنها شاهد انواع معجزات بوده اند ولى دیگران بدون مشاهده آنها، و با استفاده از دلائل دیگر، در همان راه گام نهاده اند. چنان که در حدیثى از پیامبر ص مى خوانیم که یارانش عرض کردند: نحن اخوانک یا رسول اللَّه؟! قال: لا انتم اصحابى، و اخوانى الذین یاتون بعدى، آمنوا بى و لم یرونى، و قال: للعامل منهم اجر خمسین منکم، قالوا بل منهم یا رسول اللَّه؟ قال: بل منکم! ردوها ثلاثا، ثم قال: لانکم تجدون على الخیر اعوانا آیا ما برادران توایم اى رسول خدا؟ فرمود: نه! شما اصحاب من هستید، ولى برادران من کسانى هستند که بعد از من مى آیند و به من ایمان مى آورند در حالى که مرا ندیده اند. سپس افزود: افرادى از آنها که اهل عمل صالحند اجر پنجاه نفر از شما را دارند! عرض کردند پنجاه نفر از خودشان اى رسول خدا؟! فرمود: نه! پنجاه نفر از شما!! و سه بار آنها این سخن را تکرار کردند (و پیامبر ص نفى کرد) سپس فرمود: این به خاطر آن است که شرایطى در اختیار دارید که شما را در کارهاى خیر یارى مى کند «1». در صحیح مسلم نیز از رسول خدا ص چنین نقل شده که روزى فرمود: وددت انا قد رأینا اخواننا : دوست مى داشتم برادرانمان را مى دیدیم!. قالوا: ا و لسنا اخوانک یا رسول اللَّه؟!: گفتند: آیا ما برادران تو نیستیم اى رسول خدا؟! فرمود: انتم اصحابى و اخواننا الذین لم یاتوا بعد : شما اصحاب من هستید، اما برادران ما هنوز نیامده اند! «2»! عقل و منطق نیز همین را مى گوید که دیگران که تحت پوشش تعلیمات مستمر پیامبر ص در شب و روز نبوده اند و در عین حال همانند یاران پیامبر ص یا بیش از آنها ایمان و عمل صالح داشته اند برترند. 3- این سخن از نظر تاریخى نیز بسیار آسیب پذیر است چرا که بعضى از صحابه را مى بینیم که بعد از پیغمبر اکرم ص و یا حتى در عصر خود او راه خطا پیمودند. ما چگونه مى توانیم کسانى را که آتش جنگ جمل را افروختند و آن همه مسلمانان را به کشتن دادند و بر روى خلیفه به حق پیامبر ص شمشیر کشیدند از گناه تبرئه کنیم؟! یا کسانى که در صفین و نهروان اجتماع کردند و سر به شورش در برابر وصى و جانشین پیامبر ص و برگزیده مسلمین برداشتند، و خونهاى بى حساب ریختند، مشمول رضاى خدا بدانیم، و بگوئیم گرد و غبار عصیان نیز بر دامان آنها ننشسته است؟! و از این عجیب تر عذر کسانى است که تمام این مخالفتها را به عنوان اینکه آنها مجتهد بودند و مجتهد معذور است توجیه مى کنند! اگر بشود چنین گناهان عظیمى را به وسیله اجتهاد توجیه کرد دیگر هیچ قاتلى را نمى توان ملامت نمود، و یا حدود الهى را در باره او اجرا کرد، چرا که ممکن است اجتهاد کرده باشد. و به تعبیر دیگر در میدان جمل یا صفین و یا نهروان دو گروه در مقابل هم ایستادند که قطعا هر دو بر حق نبودند، چرا که جمع بین ضدین محال است، با این حال چگونه مى توان هر دو را مشمول رضاى خدا دانست، در حالى که مساله از مسائل پیچیده و مشکلى نبود که تشخیص آن ممکن نباشد؟ زیرا همه مى دانستند على ع یا بر طبق نص پیامبر ص و یا با انتخاب مسلمین خلیفه بر حق او است، در عین حال بر روى او شمشیر کشیدند، این کار را چگونه مى توان از طریق اجتهاد توجیه کرد؟! چرا شورش اصحاب رده را در زمان ابو بکر از طریق اجتهاد توجیه نمى کنند و رسما آنها را مرتد مى شمرند، اما شورشیان جمل و صفین و نهروان را مبراى از هر گونه گناه مى دانند؟! به هر حال به نظر مى رسد که مساله تنزیه صحابه به طور مطلق یک حکم سیاسى بوده که گروهى بعد از پیامبر ص براى حفظ موقعیت خود روى آن تکیه کردند، تا خود را از هر گونه انتقادى مصون و محفوظ دارند و این مطلبى است که نه با حکم عقل مى سازد، و نه با تواریخ مسلم اسلامى، و شعرى است که ما را در قافیه خود گرفتار خواهد کرد. چه بهتر که ما در عین احترام به صحابه رسول اللَّه ص و کسانى که همواره در خط او بودند معیار قضاوت در باره آنها را اعمال و عقائدشان در طول زندگانیشان از آغاز تا انجام در نظر بگیریم، همان معیارى که از قرآن استفاده کرده ایم و همان معیارى که خود پیامبر ص یارانش را با آن مى سنجید. تفسیر نمونه، ج 22، ص:120