طلسمات

خانه » همه » مذهبی » اهل سنت و سیادت

اهل سنت و سیادت


اهل سنت و سیادت

۱۳۹۲/۰۷/۲۴


۷۴۰ بازدید

آیا اهل سنت هم مثل شیعه سید دارند؟ اصلا سید برای آنها به چه معناست؟

قرآن تنها کتاب آسمانی که از گزند حوادث از تحریف مصون مانده است و تمام مسلمین اعم از شیعه و سنی بر آن اتفاق نظر دارند، در مورد اهل بیت پیغمبر(ص) خداوند متعال می فرماید:«قُلْ لاأسْئَلکُم علیه اجْراً إلاّ المودة فی القربی»؛ ترجمه: بگو (ای پیغمبر(ص)) من هیچ پاداش از شما بر رسالتم درخواست نمی کنم، جز دوست داشتن نزدیکانم(اهل بیتم).
اما اینکه اهل بیت پیغمبر(ص)کیست؟ مسلم و نسائی از زید بن ارقم روایت می کند، که رسول خدا در حالیکه ایستاده بود و سخنرانی می کرد فرمود:«أُذَکّرِکُمُ اللَّه فِی اَهْلِ بَیْتِی – ثَلاثاً – فقیل لزید بن ارقم؛ من اهل البیت(علیهم السلام)؟ قال: اهل ابیت من حرم الصّدقة بعده. قیل: و من هم؟ قال: آل علی و آل عقیل و آل جعفر و آل عباس. لذا مسلمانان اهل بیت پیغمبر(ص) را به جهت انتساب آنها به حضرت رسول خدا(ص) تعظیم و اکرام می نمایند. لفظ «سیّد» در کتاب و سنّ آمده است: قال اللَّه تبارک و تعالی:«و مصدّقاً بکلمة من اللَّه و سیدا و حصوراً»؛ و قول پیغمبر(ص): اَنَا سید ولد ادم و علی سید العرب»(4) فیروز آبادی در کتاب قاموس گفته است:«السید الذی لیس فوقه شی»(5)} لفظ «سیّد» در نزد علماء انساب بر تمامی کسانی اطلاق می شود که از ذریه علی بن ابی طالب(ع) باشند. به نظر می رسد این لفظ از گفتار پیغمبر(ص) مشتق شده است آنجای که فرمود:«الحسن و الحسین سیّدا اهل الجنّة»(6) و قول آن حضرت(ص) که فرمود:ان ابنی هذا سید و سیصلح اللَّه به بین فئتین عظیمتین من المسلمین.»(7)
در ایام خلافت و حکومت عباسی و عثمانیها به «سیّد» (شریف) می گفتند؛ و منصب (نقابة الأشراف) به جهت دقت در صحت انتساب علویان و سادات کرام ساخته بودند که آنها از خدمت سربازی معاف شوند و بعضی حقوق و مزایای که مخصوص آنان است مراعات گردد و احترام شایسته شأن و منزلت آنها به جهت نزدیکی شان به رسول خدا(ص) انجام شود. هر شهر و دیاراصطلاحات مخصوص خود دارد، در عراق کلمه «سید» بر تمام کسانی که علوی باشند اطلاق می شود، در حجاز «سید» را (شریف) می گویند. در مغرب عربی کلمه «شریف» بر کسانی که حسنی نسب باشند یعنی نسب شان به امام حسن(ع) برسد اطلاق می شود، و کلمه «سیّد» را بر کسانی که حسینی نسب یعنی اولاد امام حسین(ع) باشند، استعمال می نمایند. یکی از ظرائف اینست که امام جلال الدین سیوطی در رسال «زینبیه» خود ذکر نموده اند: در صدر اسلام اسم «شریف» بر هر یک از اهل بیت پیغمبر(ص) اطلاق می شد، چه آن شخص حسینی بود یا حسنی یا علوی و از اولاد محمد حنفیه یا غیر آن از بقیه اولاد علی ابن ابیطالب(ع) یا اولاد جعفر یا اولاد عقیل یا اولاد عباس. لذا کتاب تاریخ حافظ الذّهبی در زندگی نامه بزرگان پر از این اسم که می نویسد: شریف عباس، و شریف عقیلی،(8) و شریف جعفری(9) و شریف زینبی، چونکه نوبت خلافت به فاطمیان مصر رسید، اسم «شریف» را تنها بر ذریّه حسن و حسین(علیهما السلام) منحصر ساختند و در آن دیار تا حالا چنین است و فقط اولاد حسن و حسین(علیهما السلام) «شریف» می گویند.» (10)
حافظ ابن حجر در کتاب «الالقاب» گوید: شریف در بغداد لقب هر کسی است که از اولاد عباس عموی پیغمبر(ص) باشد. و در مصر لقب کسی است که از اولاد علی ابن ابیطالب(رضی) باشد. شکی نیست که اصطلاح قدیمی بهتر است، که آن عبارت از اطلاق کلمه ای «سید» بر تمام کسانی که علوی یا جعفری یا عقیلی یا عباسی باشد چنانچه آقای ذهبی نقل نموده است. و آقای قاضی ماوردی و قاضی أو یعلی فراء از برگان حنابله در کتاب احکام السلطانیه گفته است. و مانند آن قول ابن مالک در «الفیة» است: «واله المستکملین الشرفاء». روایات در فضیلت سادات از طریق اهل سنت و مذهب اهل بیت(علیهم السلام) زیاد آمده است که لازم است از باب نمونه به چند تای آنها اشاره کنم: در کتاب معجم الطبرانی از ابن عباس، و اربعین مؤذن و تاریخ خطیب به اسناد ایشان که به جابربن عبداللَّه انصاری رسانیده اند از رسول خدا(ص) نقل نموده اند: قال النبّی(ص) انّ اللَّه تعالی عز وجل جعل ذریة کل نبی من صلبه خاصة و جعل ذریتی من صلبی و صلب علی بن ابیطالب(ع)، ان کل نبی بنت ینسبون الی ابیهم الا اولاد فاطمة فانی انان ابوهم. خداوند ذریّة هر پیغمبری را از صلب همان پیغمبر قرار داده است. ذریه ای مرا از صلب خودم و صلب علی ابن ابیطالب قرار داده است. بدرستیکه دخترزادگان مردم به پدران شان منسوب می شوند مگر فرزندان فاطمه که من پدر آنها هستم. عن عمر بن الخطاب قال سمعت رسول اللَّه(ص) یقول کل سبب و نسب ینقطع یوم القیامة ما خلا سببی و نسبی و کل بنی انثی عصبتهم لابیهم ما خلا ولد فاطمه فانّی ابوهم و عصبتهم»(14)
خلیفه دوم عمر خطاب گوید: شنیدم رسول خدا می فرمود: هر خویشی و نسبت دامادی در روز قیامت گسیخته می شود(سود نبخشد) جز خویشی با من خواه نسبی باشد یا سببی (که در آنجا نیز برقرار است.) و در زمان حاضر اهل سنت خانواده های سادات معروف دارند مثلاً آل گیلانی خانواده بزرگ در عراق و در تمام عالم اسلامی موجود است که از نسل عبدالقادر گیلانی می باشد و نسب ایشان به حسن مثنّی بن حسن بن علی بن ابیطالب(ع) می رسد. و خانواده های عباسیان نیز در موصل 40 خانوار و بغداد 12 خانوار، سامرّا و در خارج عراق مناطق مختلفه 5 خانوار عائله های بزرگ را تشکیل می دهند. و در اندونزی و مالزی سادات زیاد اهل سنّت از نسل امام موسی کاظم(ع) وجود دارد ک شناسنامه های مخصوص دارند. عجیب است که شیعه و سنی به حساب حق شناسی و بر اتکاء آیات و اخبار سعی داشته اند که سادات را محترم بدارند تا جای که نورالدین سمهودی شافعی گوید: هر ذریه از پیامبر، پاره جگر پیامبر است یعنی از فاطمه است که بضعه رسول اللَّه می باشد و لو اینکه فاصله زیادی با پیامبر داشته و نسل های زیادی تا به او رسیده باشد. هر کس در این باره تأمل کند در دلش انگیزه احترام و بزرگداشت نسبت به سادات پیدا می شود و از دشمنی با آنها دوری خواهد کرد. (15)
و ابن حجر معروف گوید: هر کس کاری در حق فاطمه کرده باشد باتکاء سخن رسول خدا(ص):اگر او را آزار رسانده باشد پیامبر را آزار رساند و بدتر از این نیست که کسی فاطمه را یا آزار رساندن به فرزندان و دریه اش آزار دهد.(16) بدون شک آنهایی که زحمات محمد و علی را و فاطمه را نادیده نمی گیرند چون دسترسی به آنها ندارند که ناچیز حجقشناس بجای آورند، به فرزندانشان احترام می گذارد، شما اگر معلّمی داشته باشید که واقعاً برایتان دلسوزی کرده و اینک در حال حاضر:و سید علوی المالکی حسنی در مکه مکرمه در ایام حج برنامه شبانه در مدح اهل بیت(علیهم السلام) دارند و با؟؟؟که علائم سبز و سیاه دارند یا وقار و عظمت مجلس بسیار با شکوه را بر 1پا می نمایند با غذاها و میوه ها از مهمانان پذیرائی می نمایندکه بسیاری از حجاج از سراسر بلاد اسلامی در آن مجلس شرکت می نمایند، اشعار بسیار مهم و جانسوز در مدح حضرت زهرا(س) و اولاد هاشم می خوانند. و علماء و بزرگان اهل سنت کتابهای زیادی درباره شرف نسب پیغمبر(ص) و اهل بیت آن حضرت نوشته اند که اسامی نمونه از این کتابها را در اینجا می آورم: در افغانستان، پاکستان، عراق، هندوستان در شرق ایران، اندونزی، مالزی عربستان… و سرای جهان اسلام سادات زیاد از نسل فاطمه زهرا(س) وجود دارد که سنّی می باشد و یکی از مذاهب چهارگانه اهل سنّت عمل می نمایند لکن اصالت و نسب و شجره خود را فراموش نکرده اند و عرق سیادت در وجودشان زنده است و این نسب افتخار می نمایند. در حال حاضر رهبران و برخی رؤسای دنیا که از سادات هستند می توان از آیت اله العظمی خامنه ای مقام معظم رهبری ایران و زین العابدین بن علی و آقاخان امام فرقه ای اسماعیله نامبرد که همه از سادات هستند. زین العابدین بن علی از سادات ادریسیّه که نسب آن به امام حسن مجتبی می رسد. و آقاخان که اصالةً از محلات ایران بوده و در کرمان از طرف قاجار حاکم بوده است از سادات الموتی که به سادات فاطمیین مصر می رسد که آنها از اولاد امام صادق(ع) می باشد. در آفریقا، اندونزی و مالزی نیز سادات زیاد از اهل سنت وجود دارد که از اولاد امام موسی کاظم(ع) است که یک پسر امام موسی کاظم(ع) به اسم علی عریض (عویصی) به آنجا رفته است که فعلاً سادات زیاد از نسل ایشان موجود می باشد و دارای شناسنامه های مخصوصی و شجره های ثبت شده هستند. که فتوکپی آن را مشاهده می کنید.
منابع:
1- العلم الظاهر فی نفع النسب الطاهر ابن عابدین؛
2- الصواعق المحرقه ابن حجر هیثمی؛
3- شرف الأسباط القاسمی؛
4- تذکرة الخواص سبط جوزی؛
5- الفصول رشیدالدین ابوالفضل میبدی حنفی؛
6- مطالب السؤال فی مناقب آل الرسول(ص) محمدبن طلحه شافعی 652؛
7- کفایة الطالب در فضائل امیرالمؤمنین و اهل البیت(علیهم السلام) محمدبن یوسف محمدگنجی شافعی 658 ؛
8- الفصول المهمّة فی معرفة الأئمة ابن صبّاغ مالکی؛
9- الاتحاف بحبّ الاشراف شیراوی 1172؛
10- نورالابصار شبلنجی؛
11- ینابیع المودّة قندوزی حنفی 1294؛
12- وسیله الخادم الی المخدوم ابن روز بهان.
پی نوشت ها:
[1]. سوره شوری؛ آیه 23.
[2]. صحیح مسلم.
[3]. آل عمران / 39.
[4]. کنز العمال ج 1 ص 400.
[5]. قاموس اللغة مادة (سود)
[6]. حدود الشریعه، المحرمات، ج 2 ص 208.
[7]. صحیح بخاری کتاب الصلح باب قول النبی(ص) للحسن بن علی(رض)
[8]. عقیل ابن ابیطالب(رضی)
[9]. جعفر ابن ابیطالب(رضی)
[10]. به نقل از کتاب:القبائل و البیوتات الهاشمیّه فی العراق؛ یونس الیخ ابراهیم السامرائی مطبعة الشرق الجدید – بغداد. ص 9.
[11]. همان مدرک. ص 9.
[12]. القبائل و البیوتات الهاشمیه فی العراق، یونس الشیخ ابراهیم السامرائی ص 10.
[13]. مناقب آل ابیطالب ج 2 ص 133، ابن شهر آشوب مازندرانی.
[14]. همان مدرک.
[15]. الغدیر ج 7 ص 232 و ص 233.
[16]. الغدیر ج 7 ص 232 و ص 233.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد