خانه » همه » مذهبی » اهمیت اخلاص در پذیرش عمل

اهمیت اخلاص در پذیرش عمل


اهمیت اخلاص در پذیرش عمل

۱۳۹۲/۰۵/۳۰


۸۹۴ بازدید

درس اخلاق آیت الله مظاهری

درس اخلاق آیت الله مظاهری

برخورداری از صبر در اطاعت، بسیار سخت و دشوار است؛ امّا در عین حال برای رسیدن به مقام عبودیّت، به عنوان هدف خلقت، گریزی از آن نیست و باید با پشتکار و تلاش مداوم، به آن دست یافت.

یکی از راه‌های درک مقام صبر در عبودیت، رعایت حضور قلب و خلوص در تمامی اعمال، مخصوصاً در نماز، با تمام مراتب آن است. مثلاً انسان از وقتی نماز را شروع می‌کند، دلش نیز نماز را شروع کند و از اول تا آخر نماز، توجّه کاملی به خداوند متعال داشته باشد.

حضور قلب و خلوص در عبادات، مرهون توفیق الهی

چنان‌که در جلسۀ قبل نیز بیان شد، درک حضور قلب و دستیابی به خلوص نیّت در عبادات، تنها با تلاش فردی میسّر نیست، بلکه تا توفیق و عنایت ویژۀ خداوند همراه انسان نباشد، نمی‌تواند این درجات و مقامات را تحصیل کند. معلم اخلاق انسان باید خدای سبحان باشد. کسب حضور قلب و داشتن خلوص، توفیقی از جانب خداوند متعال است که با مقدّمه ‌چینی انسان، فراهم می‌شود.

به عبارت دیگر تا وقتی لیاقت و زمینۀ مناسبی در دل انسان برای درک عنایات خاص الهی نباشد، از درک آن عنایات محروم می‌ماند. انسان بی‌لیاقت، نظیر چراغ سوخته‌ای است که با وجود ارسال برق از نیروگاه، قادر به روشنایی نیست. روشن نشدن چراغ، تقصیر نیروگاه برق نیست؛ زیرا نیروگاه، برق را به همۀ وسایل برقی می‌رساند، پس خاموشی چراغ به علّت آماده نبودن آن برای پذیرش نیروی برق و روشن ‌شدن است. وقتی دل انسان سراسر گناه ‌آلود و تاریک باشد، نمی‌تواند عنایات نورانی و خاصّ خداوند متعال را دریافت کند. بنابراین برای پیدا کردن حضور قلب و خلوص، باید زمینه‌سازی شود تا خداوند رحمان نیز این فضائل ارزشمند را در تمامی مراتب، به انسان عنایت فرماید.

اهمیّت خلوص

خلوص نیّت، بسیار مهم است و در تعالیم اسلامی بر آن سفارش فراوانی شده است. در روایات آمده است:

«الناس کلهم هلکى إلا العالمین، و العالمون کلهم هلکى إلا العاملین و العاملون کلهم هلکى إلا المخلصین و المخلصون على خطر عظیم »[1]

بر این اساس، همۀ مردم در معرض هلاکتند جز علما. البته علم بی عمل نیز بسیار خطرناک است. علم بی عمل انسان را به سقوط می‌کشاند؛ لذا روایت می‌گوید اگر عالم هستید، باید طبق علم خود عمل کنید. علمای عامل نیز وقتی در معرض هلاکت نیستند و خداوند به آنها عنایت می‌کند که مخلص باشند. هیچ چیز و هیچ ‌کس جز خدای سبحان در نظر آنان نباشد؛ زیرا اگر نعوذبالله ذره‌ای ریا و تظاهر در عمل کسی باشد، به تعبیر قرآن کریم کفر است و موجب بطلان عمل می‌شود.[2]

در ادامۀ روایت می‌فرمایند: «و المخلصون على خطر عظیم » مخلصین هم باید به شدّت مواظب و مراقب اعمال خود باشند؛ زیرا خطر، آنها را نیز تهدید می‌کند و ممکن است به سقوط کشیده شوند. بسیاری از اوقات دیده می‌شود کسی چهل‌ یا پنجاه سال عالم و عامل بوده، امّا ناگهان از مسیر حق منحرف می‌شود. در اثر رفیق بد، نشست و برخاست با افراد ناپاک یا به دلیل اینکه مواظب زبان یا غذا یا نگاهش نبوده، خداوند متعال به او خذلان داده است. مصادیق این مسائل، در تاریخ و روایات فراوان ذکر شده است. به تجربه نیز اثبات شده که گاهی یک غذای حرام، انسان را منحرف می‌کند و به سقوط می‌‌کشاند، آن هم چه انجراف و سقوطی!

پرهیز خالصانه از غذای شبهه ناک در سیرۀ علما

شخصی مرحوم آیت الله آقا سید محمدباقر درچه‌ای را که یکى از علماى بزرگ اصفهان بودند، برای صرف غذا به منزل خود دعوت کرد. ایشان معمولاً منزل کسی نمی‌رفتند، امّا با اصرار و دعوت فراوان آن شخص، به منزل او رفتند. بعد از صرف غذا که میهمانى به پایان آمد و آیت الله دُرچه ‌اى عازم رفتن شدند، صاحب خانه که تاجر بود، سندى را پیش‌روی ایشان گذاشت تا امضا کنند.

آن عالم بزرگ احساس کردند که آن میهمانى و غذای آن، شبهۀ رشوه داشته است. نقل می‌کنند در آن هنگام، رنگ صورت ایشان تغییر کرده و شروع به لرزیدن کرده و به میزبان فرموده‌اند: من با تو چه کرده بودم که این زهرمار را به خورد من دادى؟! بعد بلافاصله از اتاق بیرون رفته، غذاهاى خورده شده را برگردانده‌اند. سپس با گریه و ناراحتی گفته‌اند: ذرّه‌های غذا که در دلم مانده را چه کنم؟

گاهی یک لقمۀ حرام یا یک تهمت و غیبت، انسان را به پرتگاه سقوط بکشاند؛ لذا مخلصین هم باید مواظب اعمال خود باشند.

آثار سوء ریا در عبادات

قرآن کریم، عمل همراه با ریا را باطل و در ردیف کفر می‌داند و می‌فرماید:

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى کَالَّذی یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ»[3]

اگر چیزی به کسی دادید، بر سر او منّت نگذارید و موجب اذیّت او نشوید؛ زیرا اگر منت گذاشتید، عمل باطل می‌شود. همچنین مواظب باشید تظاهر و ریا در کارهایتان نباشد. اگر در عملی ریا آمد، عمل باطل است. حتّی بزرگان می‌فرمایند: اگر کسی نماز را برای خداوند متعال می‌خواند، امّا برای آنکه مردم بگویند این فرد مسجدی است، به مسجد برود، عبادت او باطل می‌شود!

ورود ریا در اعمال، بسیار مخفیانه و پنهان است. یکی از مهارها و دام‌های بزرگ شیطان، ریاست که انسان را به سقوط می‌کشاند. گاهی انسان یک عمر عبادت می‌کند و ناگهان متوجّه می‌شود همۀ اعمال او بر اثر ریا باطل بوده است.

شخصی به مسجد می‌آمد و همیشه صف اول نماز می‌ایستاد و در اثر تداوم نماز جماعت، وجهه‌ای پیدا کرده بود. شبی دیر به مسجد رسید و دید جای همیشگی او را گرفته‌اند و به ناچار در صف دوّم ایستاد. مرتّب در دل خود از اینکه در صف دوّم ایستاده است، ناراحت بود. در این حین، ناگهان متوجه شد که چرا اینقدر ناراحت است؟ پس از تأمّلی فهمید همۀ این مدّت که در صف اوّل نماز جماعت می‌ایستاده، برای مردم بوده و همۀ نمازهای قبلی او باطل است!

در روایات آمده است که خداوند متعال می‌فرماید:

«أَنَا خَیْرُ شَرِیکٍ فَمَنْ عَمِلَ لِی وَ لِغَیْرِی فَهُوَ لِمَنْ عَمِلَهُ غَیْرِی»[4]

خدای سبحان می‌فرماید من شریک خوبی هستم. هرکس در عملی، دیگری را با من شریک کند، من همۀ عمل را به شریک خود واگذار می‌کنم. گاهی انسان هفتاد سال عبادت کرده، ولی چون ریا و شرک خفی همراه آن بوده است، ناگهان در قیامت می‌بیند هیچ ندارد. گردویی با ظاهر خوب و درونی پوچ و بی‌مغز نصیب او شده است.

به تعبیر بزرگان و علماء، عمل باید هم حسن فعلی داشته باشد و هم حسن فاعلی. عمل باید نیک باشد، ضمن آنکه انجام آن، تنها برای رضای الهی صورت گیرد. عمل خالص، چه عبادی مانند نماز و روزه باشد و چه اجتماعی مانند خدمت به خلق خدا، تنها در صورتی که مخلصانه انجام شود، مورد پذیرش پروردگار عالم قرار می‌گیرد.

اهمیّت اخلاص در پذیرش عمل

مرحوم شهید ثانی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در مورد اهمیّت اخلاص، روایتی را نقل می‌کنند که بسیار قابل توجّه و تأمّل است. ایشان نقل می‌کنند که در روز قیامت، بنده اى را مى آورند و از او سؤال می‌کنند در دنیا چه کارهایی انجام می‌دادی؟ او مى گوید: من براى رضاى خدا جهاد کردم. به او مى گویند: نه، این‌گونه نیست! تو جهاد کردى تا بگویند فلانى چقدر شجاع است! سپس امر می‌شود که او را با صورت در آتش جنهّم بیندازید. سپس عالمی را می‌آورند که یک عمر قال الباقر و قال الصادق می‌گفته است. از او می‌پرسند تو چه می‌کردی؟ پاسخ می‌دهد: من علم می‌آموختم و دیگران علم یاد می‌دادم. به او گفته می‌شود: دروغ می‌گویی! تو دنبال علم بودی تا به تو بگویند برای خودت کسی هستی! خطاب می‌شود او را در آتش جهنّم بیندازید. پس از آن فردی را می‌آورند که قاری قرآن بوده و قرآن می‌خوانده است. از او می‌پرسند تو چه کاره بوده‌ای؟ او پاسخ می‌دهد: برای خدا، قرآن می‌خواندم. به او نیز می‌گویند: تو قرآن می‌خواندی تا به تو لقب قاری قرآن داده شود و بگویند که صدای خوبی برای قرائت قرآن داری! پس مانند نفرات قبلی، دستور می‌دهند او را نیز به رو در آتش جهنّم بیندازند.[5]

در برخی روایات بر ضرورت رعایت اخلاص در خدمت به خلق خدا و در انفاق نیز تأکید شده و افرادی که به قصد ریا و خودنمایی و برای جلب توجه مردم، از دیگران دستگیری کرده‌اند را مستحق جهنّم دانسته‌اند.

عباداتی که در این روایات نقل شده است، بسیار ارزش‌مند هستند. مثلاً ترویج دین و هدایت دیگران، از زنده‌کردن جهان ارزش‌مندتر است. خدمت به خلق خدا از صدها حج و عمرۀ مقبول و مبرور بالاتر است. جهاد فی‌ سبیل الله انسان را به بالاترین درجات عرفانی می‌رساند. امّا این عبادات اگر بدون اخلاص و نیّت الهی باشد، ذرّ‌ه‌ای ارزش ندارد و حتّی می‌تواند انسان را جهنّمی کند!

رنگ اخلاص و رنگ الهی، بهترین رنگ‌هاست:

«صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَة»[6]

بدون خلوص نیّت، بهترین و بزرگ‌ترین اعمال، در پیشگاه خداوند متعال، ارزشی ندارد.

مراتب اخلاص

خلوص از نظر علت غایی و نتیجه، مراتبی دارد. اصل خلوص آن است که همۀ اعمال انسان، برای خدا باشد. عملی که در نیّت آن، منیّت، به رخ کشیدن، خودنمایی و غرور باشد، مسلّما خالص نیست. رسیدن به این مرتبه نیز سخت و دشوار است.

نازل‌ترین مرتبۀ خلوص

وقتی کسی عملی را برای رضای خدا و در راستای رسیدن به منافع دنیوی انجام می‌دهد، در حقیقت نازل‌ترین مراتب اخلاص را داراست. چنین عملی گرچه صحیح است و اگر صلاح باشد، خداوند متعال متاع دنیوی نیز به او عطا می‌کند، امّا چون عبادت برای اهداف مادی بوده، به تعبیر علمای اخلاق «پست‌ترین عبادات» محسوب می‌شود.

توجّه به این نکته ضروری است که قرآن کریم می‌فرماید:

«مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً»[7]

هرکس به طور جدّی کار شایسته انجام دهد، در همین دنیا، به او حیات طیب و در آخرت حیات طیّت‌تر به او عطا می‌شود.

تفاوت این مسأله با پایین‌ترین مراتب اخلاص در آن است که گاهی کسی عملی را برای رضای خدا و رسیدن به دنیا انجام می‌دهد و گاه، عمل صرفاً برای رضای الهی صورت می‌گیرد و دنیا خود به خود به سوی انسان می‌آید. به عبارت دیگر، یکی با عبادت، اهداف مادی را دنبال می‌کند و در خصوص دیگری، بر اثر عبادت خالصانه، دنیا به سوی او می‌آید.

به عنوان مثال، نماز جعفر طیّار که قبل از ظهر روز جمعه خوانده می‌شود، تأثیر فراوانی در رفع حوائج مادی، شفای مریض‌‌ها و برطرف کردن درماندگی‌ها دارد؛ در حقیقت کبریت احمر است. اگر کسی آن را برای رفع حوائج مادی بخواند، به مقصود خود می‌رسد و ثواب هم دارد، ولی گاهی کسی این نماز را تنها برای رضای الهی می‌خواند و به رفع حاجتی توجّه ندارد، مسلّماً بین این دو نوع نیّت، تفاوت زیادی وجود دارد. گرچه پس از خواندن نماز خالصانه، مشکل و حاجت هم برطرف شود.

مرحوم حاج شیخ عبّاس قمی«رحمة‌الله‌علیه» در کتاب شریف مفاتیح الجنان، صدها نماز و ذکر برای رفع حوائج دنیوی بیان می‌کند، امّا برخی آن عبادات را برای رفع حوائج دنیوی می‌خوانند و پس از آن به حوائج خود نیز می‌رسند. افرادی نیز صرفاً برای کسب رضای الهی و برای برقراری رابطه با خداوند به انجام آن عبادات می‌پردازند و ناخودآگاه به حوائج خود هم می‌رسند.

در مرتبۀ اول خلوص، گرچه در کنار رضایت الهی، منافع دنیوی و رفع حوائج و خواسته‌ها دنبال می‌شود، اصل عبادت صحیح است؛ اما حیف است که در کارهای انسان، چه در اعمال عبادی و چه در کارهای اجتماعی، غیر خدا مدّ نظر باشد. دل انسان متعلّق به خداست و نباید غیر خدا در آن حکومت کند: «قَلْب الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَن »[8]در روایتی قدسی آمده است:

«لَمْ یَسَعْنِی سَمَائِی وَ لَا أَرْضِی وَ وَسِعَنِی قَلْبُ عَبْدِی الْمُؤْمِن »[9]

خداوند متعال می‌فرماید من در آسمان ها و زمین نمی‌گنجم، امّا اگر می‌خواهید مرا بیابید، در قلب مؤمن جستجو کنید. با این وجود، بسیاری از دل‌ها به جای آنکه عرش خدا و محلّ حضور خدای سبحان باشد، به باغ وحش تبدیل شده و هر قسمتی از دل را یکی از اغیار تصاحب کرده است.

یکی از علمای بزرگ می‌گفت: قرآن کریم، پیامبر و همۀ علما و بزرگان می‌گویند مشرک نباشید، امّا من می‌گویم مشرک باشید! سپس حرف خود را معنا می‌کرد و می‌گفت: این دل جای خداست، اگر هم آن را به خدا نمی‌دهید، دست کم قسمتی از آن را برای خدا بگذارید!

متأسّفانه در زمان ما، افراد به جایی رسیده‌اند که همه چیز در قلب آنها هست، جز خدا! هرکس هر قسمت از دل خود را به کسی یا چیزی اختصاص داده و جایی برای خدای سبحان نگذاشته است. در حالی که دل باید، فقط برای خداوند متعال باشد.

بالاترین مرتبۀ خلوص

امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند:

«مَا عَبَدْتُکَ خَوْفاً مِنْ نَارِکَ وَ لَا طَمَعاً فِی جَنَّتِکَ لَکِنْ وَجَدْتُکَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُک »[10]

خدایا! اینکه من عبادت می‌کنم، نماز می‌خوانم و کارهای نیک انجام می‌دهم، برای این نیست که از جهنم ترس دارم، به طمع بهشت و نعمت‌های بهشتی هم نیست، بلکه تو مولایی و من عبد هستم. عبد باید در مقابل مولا،‌خاضع و خاشع باشد. عبادت من برای آن است که تو شایستۀ عبادتی.

این مرتبه که بالاترین مراتب خلوص است، تنها با عنایت ویژۀ الهی به انسان عطا می‌شود و رسیدن به آن، خصوصاً در زمان ما و با این نوع رفت و آمدهای آلوده و غذاهای شبهه‌ناک و …، بسیار مشکل است، امّا این بیانات به ما می‌آموزد که اگر کسی به راستی خالص و مخلص شود، به مقامی می‌رسد که هیچ چیز، حتّی بهشت و جهنّم و ثواب، برای او موضوعیّت ندارد و فقط به رضایت و خشنودی خداوند سبحان می‌اندیشد.

نگرش انسان به دنیا، تحت تأثیر میزان خلوص

میزان خلوص انسان، در نگرش او به دنیا و در برخوردی که با نعمت‌های دنیوی و زرق و برق آن دارد، تأثیر گذار است. به عبارت روشن‌تر، انسان خالص که در کردار و گفتار خود فقط رضای الهی را در نظر می‌گیرد، نمی‌تواند دنیا طلب و دنیاگرا باشد و به دنیای حلال هم توجه نمی‌کند، چه رسد به اینکه گرایش به دنیای حرام و شبهه‌ناک داشته باشد.

امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» دربارۀ دنیا می‌فرمایند:

«فَإِنَّهَا عِنْدَ ذَوِی الْعُقُولِ کَفَیْ ءِ الظِّلِّ بَیْنَا تَرَاهُ سَابِغاً حَتَّى قَلَصَ وَ زَائِداً حَتَّى نَقَص »[11]

دنیا در نظر خردمندان چونان سایه اى است که هنوز گسترش نیافته، کوتاه مى گردد، و هنوز فزونى نیافته کاهش مى یابد. در روایت دیگری از قول امام حسین«سلام‌الله‌علیه» نقل شده است: دنیا و آنچه در دنیاست، پیش اولیای خداوند، ارزشی بیش از سایۀ سایۀ انسان ندارد.

نقل شده است که از طرف هارون الرشید، ظرف غذایی برای بهلول آوردند. بهلول گفت: آن غذا را جلوی سگ بگذارید تا بخورد. حامل غذا گفت: غذا تشریفاتی و از طرف خلیفه و بسیار لذیذ است و مرتّب شروع به تعریف از غذا کرد. بهلول گفت: غذا را بگذار و برو و اگر پیش این سگ از آن تعریف کنی و سگ بفهمد از طرف هارون است، اصلاً غذا را نمی‌خورد!

امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» راجع به دنیای حلال می‌فرمایند:

«وَ اللَّهِ لَدُنْیَاکُمْ هَذِهِ أَهْوَنُ فِی عَیْنِی مِنْ عُرَاقِ خِنْزِیرٍ فِی یَدِ مَجْذُوم »[12]

این دنیای شما، در دیدۀ من، از استخوان خوکى که در دست بیمارى جذامى باشد، پست تر است!

یا در روایت دیگری می‌فرمایند:

«دُنْیَاکُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِی مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ»[13]

دنیاى شما نزد من، از آب بینى بزغاله اى بى‌ارزش تر است.

ظلم و فساد، از انسان سر نمی‌زند

همۀ این مباحث، دربارۀ دنیای حلال است وگرنه به قول بهلول، مال حرام را سگ هم نمی‌خورد. مفاسد اقتصادی کنونی، اعمّ از حیف و میل‌، دزدی‌، خوردن مال غصبی‌، غشّ در معاملات، جمع آوری مال و ثروت با ظلم و زور و خلاصه همۀ مفاسد اقتصادی و نیز مفاسد اداری، از انسان و به خصوص از شیعه سر نمی‌زند. یعنی نمی‌توان باور کرد کسانی که مرتکب این اعمال و رفتار زشت می‌شوند، انسان باشند.

روایاتی که ذکر شد و آیات و روایات فراوان دیگری که در این زمینه وجود دارد، برای تذکّر و یادآوری است که مبادا انسان دنیای حلال را بگیرد و از خدای سبحان غافل شود! مَثل این دنیا در برابر معنویّات، مانند دُرّ شیشه‌ای در برابر دُرّ حقیقی است که اگر در کنار هم قرار داده شوند، بچّه‌ها دُر شیشه‌ای را که جلوۀ بیشتری دارد، انتخاب می‌کنند، امّا درشناس، دُرّ اصلی و حقیقی را برمی‌دارد.

پی‌نوشت‌ها

=====================

1. روضة المتقین، ج 12، ص146.

2. بقره، 246.

3. بقره، 246.

4. المحاسن، ج 1، ص 252.

5. منیة المرید، ص 134.

6. بقره / 138.

7. نحل / 97

8. بحارالانوار، ج 55، ص 39

9. بحارالانوار، ج 55، ص 39

10. بحارالانوار، ج 67، ص 186

11. نهج البلاغه، خطبه 63

12. نهج البلاغه، حکمت 233

13. نهج البلاغه، خطبه

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد