خانه » همه » مذهبی » «اوس» و «خزرج» دو قبیله مهم تشکیل‌دهنده «انصار» بودند؛ چرا آنها قبل از ورود پیامبر(ص) به مدینه با هم درگیر بودند؟

«اوس» و «خزرج» دو قبیله مهم تشکیل‌دهنده «انصار» بودند؛ چرا آنها قبل از ورود پیامبر(ص) به مدینه با هم درگیر بودند؟

دو قبیله «اوس» و «خزرج»،‌ مهم‌ترین گروه‌های اجتماعی موجود در مدینه بودند که بعدها به «انصار» مشهور گشتند. آنان، پیامبر اسلام(ص) و مسلمانان مهاجر را از گزند آزار مکّیان رهانیدند و با تمام توان از اسلام و پیامبر خدا(ص)، دفاع کرده و نقش عمده و مهمی در گسترش اسلام ایفا کردند.
این دو قبیله منسوب به دو برادر به نام‌های اوس و خزرج  می‌باشند که پدرشان، حارثة بن ثعلبه[1] و مادرشان قیلة دختر جفنة بن عتبه[2] بوده است.
خزرج دارای پنج فرزند به نام‌های جشم، عوف، حارث، کعب و عمرو بوده است.[3] اما اوس تنها یک فرزند پسر به نام مالک داشت که همه قبیله اوس از نسل او بوده[4] و به همین دلیل تعدادشان از خزرجیان کمتر بود. نقل شده است اوس به دلیل تک‌فرزندی آماج ملامت دیگران قرار می‌گرفت![5]
به هر حال، فرزندان این دو، پس از چندین جابه‌جایی، به یثرب کوچ کردند. گروهی از قبیله «ازد» نیز به آنها پیوستند که بعضى هم‌پیمان و بعضى جزء آنها شدند. هر یک از این دو قبیله اوس و خزرج، بخشی از یثرب را در اختیار گرفته و در آن‌جا به کشاورزی پرداختند. اما قبیله‌های یهودی که قبل از آنان در یثرب ساکن بوده و قدرت اقتصادی و جمعیتشان نیز بیشتر بود، با تازه‌واردان به نزاع برخاسته و بر آنان غالب شدند. بعد از این شکست یکی از خزرجیان به نام «مالک بن عجلان» فردی یهودی را به قتل رساند، سپس پیش یکى از پادشاهان یمن رفت و از آزار یهودیان شکایت کرد. آن پادشاه با لشکرش بر یهودیان یثرب تاخت و بسیاری از آنان را کشت و آنها را شکست داد. پس از این جنگ بود که اوس و خزرج آسوده‌خاطر شده، نخلستان‌ها ایجاد کردند و خانه‌ها ساختند.[6]
اوس و خزرج، با یکدیگر همراه بودند تا این‌که نخستین اختلاف میانشان رخ داد و جنگى درگرفت که به «جنگ سُمَیر» معروف شد. سبب آن جنگ چنین بود:
مردى از بنی‌ثعلبه به نام کعب بن عجلان پیش مالک بن عجلان بزرگ خزرجیان رفت و با او هم‌پیمان شد. کعب یک روز به بازار بنی‌قینقاع رفت و در آن‌جا مردى را دید که اسبى داشت و می‌گفت: «این اسب به کسى می‌رسد که گرامی‌ترین مرد یثرب باشد». برخی افراد، تعدادی از سرشناس‌های یثرب را معرفی کردند. سرانجام آن مرد غطفانى اسب را به مالک بن عجلان (بزرگ خزرج) فروخت. کعب که چنین دید، با خوشحالی فریاد زد: «به شما نگفتم که هم‌پیمان من، مالک، از همه شما برتر است». یکى از مردان اوس، به نام سمیر، از این سخن کعب به خشم آمد و او را دشنام داد.
مدتى بعد، کعب به بازارى در قباء رفت. سمیر نیز به دنبال او رفت و بعد از خلوت‌شدن بازار او را کشت. مالک بن عجلان، همین که از کشته‌شدن کعب آگاه گردید، براى اوسیان پیام فرستاده و قاتل او را خواست.
آنان پاسخ دادند: «ما نمی‌دانیم چه کسى او را کشته است». در همین راستا، پیام‌هایى میانشان رد و بدل شد. مالک، سمیر را می‌خواست و آنان نیز وقوع قتل توسط وی را انکار می‌کردند، اما حاضر شدند که خون‌بهاى مقتول را بپردازند و مالک هم این پیشنهاد را پذیرفت.
در میان ایشان رسم بود که خون‌بهاى هم‌پیمان، نصف خون‌بهاى خویشاوند پرداخته می‌شد. ولى مالک از پذیرفتن نصف خون‌بها خوددارى کرد و خون‌بهاى کامل می‌خواست.
آنان از پرداخت چنین مبلغى سرباز زدند. در این‌باره هر دو طرف سرسختى و پافشارى کردند تا کارشان‏ به جنگ کشید و با هم درافتادند و پیکارى سخت کردند. سایر قبائل نیز دخالت کرده و آتش فتنه را دامن زدند تا یک‌بار دیگر دو گروه متخاصم با هم روبرو شدند و جنگیدند. وقتى دو طرف از هم جدا شدند، اوسیان براى مالک پیام فرستاده و او را به داورى فراخوانده و پیشنهاد کردند که منذر بن حرام نجارى خزرجى، جد حسان بن ثابت بن منذر میانشان داورى کند. مالک این پیشنهاد را پذیرفت.
بنابراین، پیش منذر رفتند و منذر حکم کرد که براى کعب، هم‌پیمان مالک، استثنائاً به اندازه خون‌بهاى خویشاوند بپردازند، بعد باز به همان روش قدیم برگردند. ناچار بدین داورى گردن نهادند و خون‌بها را پرداختند ولى دشمنى و کینه‌اى که نسبت به هم پیدا کرده بودند، همچنان در میانشان باقى ماند.[7]
این اختلاف تا قبل از هجرت پیامبر(ص) به یثرب پابرجا بود. قبیله اوس با قبایل یهودى بنی‌قریظه و بنی‌نضیر علیه خزرجی‌ها هم‌پیمان گردیدند. «جنگ بُعاث» آخرین جنگ میان اوس و خزرج پیش از ظهور اسلام بود. این نبرد با شکست خزرج و کشته شدن فرمانده آنان، عَمرو بن نُعمان، به پایان رسید.[8] بعد از ورود پیامبر(ص) به مدینه بود که کینه‌ها و اختلافات میان این دو گروه به حداقل رسیده و به برکت اسلام، انس و الفتی میان آنان برقرار شد.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد