۱۳۹۳/۰۲/۲۷
–
۴۲۲ بازدید
فلسفه اصلی این که اهل تشیع نماز ظهر و عصر را با هم ولی اهل تسنن جدا میخواند چیست؟ چرا اهل تسنن دست هایشان را می گیرند؟
در سه وقت نماز خواندن از موارد اختلافی اساسی است که میان ما و اهل سنت به چشم میخورد و آنها بر خلاف سنت رسول خدا صلی الله علیه وآله نماز روزانه خود را در پنج وعده می خوانند و حتی برای یک بار نیز حاضر نیستند نماز خود را در سه وعده بخوانند در حالی که از معتبرترین کتابهای خودشان روایت شده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله در مدینه و در غیر حال اضطرار نمازهای یومیه را در سه وقت خواندهاند و این مسلم است که خود رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بدان عمل نمودهاند. حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ یَحْیَى قَالَ قَرَأْتُ عَلَى مَالِکٍ عَنْ أَبِی الزُّبَیْرِ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ صَلَّى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ الظُّهْرَ وَالْعَصْرَ جَمِیعًا وَالْمَغْرِبَ وَالْعِشَاءَ جَمِیعًا فِی غَیْرِ خَوْفٍ وَلَا سَفَرٍ؛ رسول خدا نماز ظهر وعصر را باهم خواندند ومغرب وعشاء را باهم ونه ترسی بود (جنگی) ونه سفری صحیح مسلم، ج1، ص489، باب الجمع بین الصلاتین فی الحضر و حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ یُونُسَ وَعَوْنُ بْنُ سَلَّامٍ جَمِیعًا عَنْ زُهَیْرٍ قَالَ ابْنُ یُونُسَ حَدَّثَنَا زُهَیْرٌ حَدَّثَنَا أَبُو الزُّبَیْرِ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ صَلَّى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ الظُّهْرَ وَالْعَصْرَ جَمِیعًا بِالْمَدِینَةِ فِی غَیْرِ خَوْفٍ وَلَا سَفَرٍ قَالَ أَبُو الزُّبَیْرِ فَسَأَلْتُ سَعِیدًا لِمَ فَعَلَ ذَلِکَ فَقَالَ سَأَلْتُ ابْنَ عَبَّاسٍ کَمَا سَأَلْتَنِی فَقَالَ أَرَادَ أَنْ لَا یُحْرِجَ أَحَدًا مِنْ أُمَّتِهِ. رسول خدا نماز ظهر و عصر را در مدینه باهم خواندند که نه ترسی بود و نه سفری. ابو الزبیر میگوید پرسیدم از سعید که چرا اینطور فرمودند. او گفت از ابن عباس همین را سوال کردم او گفت: میخواست که بر کسی از امتش سخت نگیرد.و…صحیح مسلم ، ج1 ، ص489 ، باب الجمع بین الصلاتین فی الحضر تکتّف و یا تکفیر از موارد اختلافی در نماز شیعه و سنی نکته دیگر وجود ادلهای است بر این که تکتف و یا تکفیر (دست بسته نماز خواندن) از اضافات مردم بر نماز بوده و هیچ دلیلی بر وجوب و حتی استحباب آن وجود ندارد بنابر این دست بسته بودن در نماز یک نوع عمل اضافی است و هر نوع زیاده ای در نماز نیازمند دلیل است و چون دلیلی بر آن نداریم پس ترک آن افضل است: قال ابن رشد القرطبی: وثبت أیضاً أنّ الناس کانوا یؤمرون بذلک ، وورد ذلک أیضاً من صفة صلاته فی حدیث أبی حمید فرآى قوم أنّ الآثار التی أثبتت ذلک اقتضت زیادة على الآثار التی لم تنقل فیها هذه الزیادة وأنّ الزیادة تجب أن یصار إلیها ورأى قوم أنّ الأوجب المصیر إلى الآثار التی لیس فیها هذه الزیادة لأنّها أکثر ولکون هذه لیست مناسبة لأفعال الصلاة و إنّما هی من باب الاستعانة ولذلک أجازها مالک فی النفل ولم یجزها فی الفرض…. ابن رشد قرطبی میگوید: و همچنین ثابت شده است که مردم امر می کردند به تکتف ، و این مطلب همچنین وارد شده است از صفت نماز پیامبر در حدیث ابی حمید که عدهای معتقد بودند که این زیاده (تکتف) در نماز را ثابت میکند اقتضا دارد این زیاده را بر روایاتی که این زیاده در آنها نقل نشده است و واجب است که این زیاده به آنها اضافه شود و عده ای معتقد بودند که واجب است ملتزم شدن به روایاتی که در آن این زیاده وجود ندارد به خاطر اینکه آنها تعدادشان بیشتر است و به خاطر اینکه دست بسته بودن مناسبتی با افعال نماز ندارد و همانا این قضیه از باب کمک گرفتن است و به همین خاطر امام مالک آن را در نماز مستحبی اجازه داده ولی در نماز واجب اجازه نداده است. بدایة المجتهد: ج 1 ص 112 (المسالة السابعة اتفاق العلماء علی ان السجود علی سبعة اعضاء).مهمترین دلیل بر دست بسته نماز خواندن روایت بخاری است که در آن تصریح می کند به این که((الناس یؤمرون)) و نمیگوید که پیامبر امر کرد که دست راست را روی دست چپ بگذارید. بنا بر این این روایت به هیچ عنوان حاکی از سنت پیامبر نمیشود و برفرض اگر دلالت آن درست بود و حاکی از سنت بود باز هم به دلیل تعارض با روایات معتبر که حاکی عدم این زیاده هستند این روایت از حجیت و اعتبار خارج میشد. به روایت بخاری توجه فرمایید: فروى عن عَبْد اللَّهِ بْنُ مَسْلَمَةَ، عَنْ مَالِکٍ، عَنْ أَبِی حَازِمٍ، عَنْ سَهْلِ بْنِسَعْدٍ، قَالَ کَانَ النَّاسُ یُؤْمَرُونَ أَنْ یَضَعَ الرَّجُلُ الْیَدَ الْیُمْنَى عَلَى ذِرَاعِهِ الْیُسْرَى فِی الصَّلاَةِ . قَالَ أَبُو حَازِمٍ لاَ أَعْلَمُهُ إِلاَّ یَنْمِی ذَلِکَ إِلَى النَّبِیِّ صلى الله علیه وسلم. قَالَ إِسْمَاعِیلُ یُنْمَى ذَلِکَ. وَلَمْ یَقُلْ یَنْمِی. عن ابی حازم از سهل بن سعد است که گفت : مردم امر می کردند که نمازگزار در نماز دست راست را بر ساعد دست چپ بگذارد. ابو حازم می گوید: مطلبی درباره این روایت نمی دانم جز اینکه به پیامبر نسبت داده شده است. اسماعیل می گوید: این مطلب نسبت داده شده است و نمی گوید خود او نسبت داده است. صحیح البخاری: ج 1 ص 181، ح 740، کتاب الأذان، ب 87، باب وَضْعِ الُْیمْنَى عَلَى الْیُسْرَى.