اکراه در دین – عدم اکراه در دین – لا اکراه فی الدین -اجبار دردین
۱۳۹۶/۰۵/۱۰
–
۱۸۱ بازدید
لا اکراه فی الدین به چه معناست؟
پرسشگر گرامی !
شناخت معنای دقیق « لا اکراه فی الدین » ، منوط به نگرشی جامع به آیات قرآن و مجموعه معارف آن است . مسلم است که در اسلام ، احکام اجباری فراوانی وجود دارد؛ مانند « حدود » و قوانین اجتماعی . این محدوده نیز، مشتمل بر احکام اکراهی فراوانی است. مسلماً کسانی که حد بر آنان جاری می شود، راضی به آن نیستند و… . از این رو باید در فهم ابتدایی از جمله « لا اکراه فی الدین » تجدید نظر کرد.
معنای ظاهری این آیه آن است که اصل پذیرش دین ، قابل اکراه و اجبار نیست ؛ یعنی ، نمی توان کسی را به زور به پذیرش آیینی وادار نمود و یا عقیده ای را از او سلب کرد . بنابر این « عقیده » قابل تحمیل نیست ؛ ولی این محدوده غیر از محدوده احکام است .
توضیح این که : کلیه نظام های فکری ، برای خود نظامی اجتماعی را نیز طراحی می کنند . در نظام های اجتماعی ، اکراه و اجبار از ابزارهای پیش بینی شده در کلیه نظام ها است ؛ یعنی ، در هرنظامی در مقوله های اجتماعی و حقوقی آن ، جبر قانونی وجود دارد و بدون آن، جامعه قابل اداره و کنترل نیست . نظام های قضایی و نیروهای انتظامی درهمه نظام ها، امری مقبول و معقول هستند . بنابر این بایستی محدوده عقیده را از محدوده عمل و حقوق جدا کرد .
در حیطه « عقیده » اجبار راهی ندارد؛ ولی در حیطه عمل ، جبر و اکراه هم لازم است و هم قابل قبول.
اسلام نیز درمحدوده تبلیغ خود، هیچ جبری را برای پذیرش عقیده ای قرار نداده است. دعوت اسلام بر اساس بینش و بصیرت است ؛ چنان که قرآن فرموده است : « ای رسول ما! به مردم بگو راه من این است که خلق را با بینایی و بصیرت به خدا بخوانم » ، ( یوسف ، آیه 108 ) ؛ آن گاه که فرد پذیرای اسلام شد، در این صورت یک سری از احکام اجتماعی آن ، از جمله حکم مرتد را نیز باید پذیرا شود.
( به نقل از سایت تبیان )
شناخت معنای دقیق « لا اکراه فی الدین » ، منوط به نگرشی جامع به آیات قرآن و مجموعه معارف آن است . مسلم است که در اسلام ، احکام اجباری فراوانی وجود دارد؛ مانند « حدود » و قوانین اجتماعی . این محدوده نیز، مشتمل بر احکام اکراهی فراوانی است. مسلماً کسانی که حد بر آنان جاری می شود، راضی به آن نیستند و… . از این رو باید در فهم ابتدایی از جمله « لا اکراه فی الدین » تجدید نظر کرد.
معنای ظاهری این آیه آن است که اصل پذیرش دین ، قابل اکراه و اجبار نیست ؛ یعنی ، نمی توان کسی را به زور به پذیرش آیینی وادار نمود و یا عقیده ای را از او سلب کرد . بنابر این « عقیده » قابل تحمیل نیست ؛ ولی این محدوده غیر از محدوده احکام است .
توضیح این که : کلیه نظام های فکری ، برای خود نظامی اجتماعی را نیز طراحی می کنند . در نظام های اجتماعی ، اکراه و اجبار از ابزارهای پیش بینی شده در کلیه نظام ها است ؛ یعنی ، در هرنظامی در مقوله های اجتماعی و حقوقی آن ، جبر قانونی وجود دارد و بدون آن، جامعه قابل اداره و کنترل نیست . نظام های قضایی و نیروهای انتظامی درهمه نظام ها، امری مقبول و معقول هستند . بنابر این بایستی محدوده عقیده را از محدوده عمل و حقوق جدا کرد .
در حیطه « عقیده » اجبار راهی ندارد؛ ولی در حیطه عمل ، جبر و اکراه هم لازم است و هم قابل قبول.
اسلام نیز درمحدوده تبلیغ خود، هیچ جبری را برای پذیرش عقیده ای قرار نداده است. دعوت اسلام بر اساس بینش و بصیرت است ؛ چنان که قرآن فرموده است : « ای رسول ما! به مردم بگو راه من این است که خلق را با بینایی و بصیرت به خدا بخوانم » ، ( یوسف ، آیه 108 ) ؛ آن گاه که فرد پذیرای اسلام شد، در این صورت یک سری از احکام اجتماعی آن ، از جمله حکم مرتد را نیز باید پذیرا شود.
( به نقل از سایت تبیان )