تهمینه قاسمی: رضا حسنخانی در دسته کارگردانی قرار میگیرد که معتقد است در این روزها که شرایط اجتماعی ملتهب است مردم نیاز به دیدن تئاتر نیاز دارند. او درباره اینکه چرا متنی از شاهنامه را برای اجرا انتخاب کرده است گفت: « نکتهای که در درجه اول من را ملزم کرد که نمایش «رستم و سهراب» را به روی صحنه ببرم، علاقه خودم به ادبیات، گونههای نمایش ایرانی است. شاهنامه فردوسی، شکلهایی که در ادبیات نمایشی و ادبیات دراماتیک برای من همیشه جذابیت داشته است.»
او نکته دوم را حضور حس عرق وطنپرستی در داستان رستم و سهراب دانست: «در شرایط امروز و اینکه شرایط جامعه و مردم بغرنج است باید نگاه وطن پرستانه نسبت به کشورمان ایران از دست ندهیم.»
به گفته این کارگردان اجرای نمایش «رستم و سهراب» با استقبال حداکثری تماشاگران مواجه شده است: «به شخصه در این شرایط به گیشه نگاه نداشتم، اما از ۲۰ آذر تا به امروز سالن ما با فروش بلیت از طریق سایت و بلیت مهمانان پر بوده است. حتی شبهایی خارج از ظرفیت سالن، تماشاگر داشتهایم.»
بیشتر بخوانید:
باید دست جوانانی را که به کمک تئاتر آمدند را بوسید / وظیفه ما این است که تئاتر اجرا کنیم
چراغها را ما روشن نگه میداریم
این کارگردان جوان معتقد است که در هر شرایطی باید چراغهای تئاتر را روشن نگه داشت: «شخصی که کارمند است را تصور کنید آیا باید بگویم که او هم کارش را تعطیل کند و سرکار نرود؟ اگر قرار است در این شرایط کسی کار نکند باید همه کار نکنند. چرا باید تیشه به ریشه تئاتر بزنیم؟ آیا اینکه من کار اجرا نکنم اوضاع بهتر میشود؟ باید بگویم که ما باید درهمه شرایط کار کنیم. من این نگاه و این تفکر را قبول ندارم. هنرمند باید در شرایطی که خوب نیست کار کند نه اینکه زمانی که شرایط مساعد است کار کند.»
او فارغالتحصیل ارشد ادبیات نمایشی است درباره منطبق بودن نمایشنامه و شرایط روز جامعه معتقد است: « «نگاه وطنپرستانهای که در کار هست، مخاطب را راضی از صحنه راهی میکند.»
حسنخانی در ادامه تصریح کرد: «عشق والدین به فرزند یکی از عمیقترین احساسات انسانی است. زمانی که فاجعه باورنکردنی در نمایش «رستم و سهراب» به وجود میآید، تحلیلها متفاوت و زیاد صورت میگیرد؛ عدهای معتقدند که رستم میدانست که سهراب فرزندش است. اما به اندازهای کشورش ایران را دوست داشت که بین کشورش ایران و فرزندش سهراب کشورش ایران را انتخاب کرد. او بین ایران و فرزندش مجبور به انتخاب ایران شد و ایران در اینجا نماد مادر و مهین است که در شعر « چـو ایـران نباشد تن من مـبـاد/در این بوم و بر زنده یک تن مباد» نشان داده است.»
این کارگردان در پاسخ به این سوال که با توجه به شعر فردوسی که «کدامین پدر چنین کار کرد» و این نشانه عدم آگاهی رستم نسبت به شناخت فرزندش است و این تفسیر در حقیقت نگاه کارگردان به متن است گفت: «بله این هم هست. من در کارهایم به تماشاگر دیکته نمیکنم و نمیگویم این چیزی که من میگویم درست است، بلکه خروجی را باز میگذارم تا خود تماشاگر فکر کند. حالا تماشاگر با رده سنی، تحصیلات و تفکرش به یک موضوع چگونه نگاه میکند و چه برداشتی میکند، برای ما باارزش و قابل احترام است.»
او معتقد است که زیباترین تراژدی در شاهنامه تراژدی «رستم و سهراب» است و یکی از نمونههای فاخر ادبیات دنیاست: «اگر کسی تاریخ کشورش را نشناسد، محکوم به فناست. احمد کسروی یک سخن عالی دارد: «بدبخت کسی که تاریخ خودش را نداند، بدبختتر از او ملتی است که علاقهای به دانستن تاریخ خودش نداشته باشد و شوربختتر از او ملتی است که تاریخ خودش را به ریشخند بگیرد.» مردم باید ادبیات و تاریخ کشورمان علاقهمند باشند. آشنا کردن و کار کردن در این حوزه از دغدغههای من است.»
او هم جز جوانانی است که این روزها تئاتر روی صحنه دارد: «حضور هنرمندان جوان خیلی ستودنی است. حضور جوانان نشان داد که این افراد در هر شرایطی حاضر به کار کردن هستند و نشانه علاقهمندی آنها به تئاتر است. حضور جوانان در تئاتر باعث شده که تنوع در شکلهای نمایشی بیشتر بشود. همچنین استقبال مخاطبان از کارهای روی صحنه بیشتر شده است. این حضور باعث تنوع دیدگاه در تئاتر شده و همین حضور ستودنی است.»
۵۵۵۵