مادر امام سجاد(ع)
با رجوع به منابع مختلف شیعه و سنى درمى یابیم که از میان ائمه شیعى بیشترین اختلاف درباره نام مادر امام سجاد(ع) وجود دارد تا جایى که برخى از محققان با استفاده از منابع مختلف چهارده نام زندگانى على بن الحسین(ع)، ص 10 و 11. و برخى دیگر تا شانزده
مقاله «حول السیدة شهربانو» نوشته شیخ محمد هادى یوسفى، مندرج در مجله رسالة الحسین(ع)، سال اوّل، شماره دوّم، ربیع الاول 1412. نام براى مادر آن حضرت(ع) ذکر کرده اند.بحارالانوار، ج 46، ص 8-13. مجموع این نام ها چنین است:1. شهربانو، 2. شهربانویه، 3. شاه زنان، 4. جهان شاه، 5. شه زنان، 6. شهرناز، 7. جهان بانویه، 8. خولة، 9. برّة، 10. سلافة، 11. غزالة، 12. سلامة، 13. حرار، 14. مریم، 15. فاطمة، 16. شهربان.با آنکه در منابع تاریخى اهل سنّت بر روى نام هایى چون سلافة، سلامة، غزاله بیشتر مانور داده شده است،ر.ک: افتخارزاده، محمودرضا، شعوبیه ناسیونالیسم ایران، ص 305 که از منابعى چون انساب الاشراف بلاذرى، طبقات ابن سعد، المعارف ابن قتیبه دینورى و الکامل مبرّد اسامى فوق را نقل مى کند. اما در منابع شیعى و به خصوص منابع روایى آنها، نام شهربانو بیشتر مشهور شده است. بنا به نوشته برخى از محققان شهیدى، زندگانى على بن الحسین(ع)، ص 12.: اولین بار این نام در کتاب «هبائر الدرجات» محمد بن حسن صفار قمى (متوفى 290 ق) دیده شده است.نگا: بحارالانوار، ج 46، ص 9، ح 20. بعدها محدّث معروف شیعى یعنى کلینى (م 329 ق) روایت همین کتاب را در کتاب کافى آورد.اصول کافى، ج 2، ص 369. بقیه منابع یا از این دو منبع بهره گرفته و یا آنکه روایاتى ضعیف و بدون سند معتبر را در نوشته هاى خود آورده اند.براى آگاهى از سیر تاریخى شهربانو در منابع ر.ک: شعوبیه ناسیونالیسم ایرانى، ص 289-337.در این روایت چنین آمده است:
«چون دختر یزدگرد را نزد عمر آوردند، دوشیزگان مدینه براى تماشاى او سر مى کشیدند و چون وارد مسجد شد، مسجد از پرتوش درخشان گشت. عمر به او نگریست، دختر رخسار خود را پوشید و گفت: اف بیروج بادا هرمز (واى، روزگار هرمز سیاه شد)! عمر گفت: این دختر مرا ناسزا مى گوید و بدو متوجه شد! امیرالمؤمنین(ع) به عمر فرمود: تو این حق را ندارى، به او اختیار ده که خودش مردى از مسلمانان را انتخاب کند و در سهم غنیمتش حساب کن. عمر به او اختیار داد. دختر بیامد و دست خود را روى سر حسین(ع) گذاشت. امیرالمؤمنین على(ع) به او فرمود: نام تو چیست؟ گفت: جهان شاه. حضرت فرمود: بلکه شهربانویه باشد.
سپس به حسین(ع) فرمود: اى اباعبدالله! از این دختر بهترین شخص روى زمین براى تو متولد مى شود و على بن الحسین(ع) از او متولد گشت. آن حضرت را ابن الخیرتین (پسر دو برگزیده) مى گفتند؛ زیرا برگزیده خدا از عرب «هاشم» بود و از عجم «فارسى».با استفاده از ترجمه حاج سید جواد مصطفوى (اصول کافى، ج 2، ص 369).
این روایت از دو جهت سند و متن محل بحث واقع شده است. از جهت سند در آن افرادى مانند ابراهیم بن اسحاق احمرآیت الله خویى، معجم رجال الحدیث، ج 1، ص 202 و ج 13، ص 106. و عمرو بن شمر وجود دارند که متهم به غلو شده و از سوى رجالیون شیعه مورد تأیید واقع نشده اند.همان.
اما از جهت متن اشکالات زیر بیان شده است:
1. اسارت دخترى از یزدگرد، به شدّت محل تردید است.
2. اسارت چنین دخترى در زمان عمر و به ازدواج امام حسین(ع) درآمدن در این زمان نیز غیرقابل قبول است.
3. در هیچ یک از منابع معتبر شیعى به جز این روایت، لقبى با عنوان «ابن الخیرتین» براى امام سجاد(ع) نقل نشده است.
آیا در اینجا نمى توان نوعى ایرانى گرى افراطى را دید که به خیال خود به جهت پیوند خوردن نسل ساسانیان با نسل پیامبر(ص) در امام سجاد(ع)، خواسته اند آن حضرت(ع) را به عنوان «خیر اهل الارض» معرفى کنند؟
این گونه نقدها بر گزارش هاى حاوى نام شهربانو باعث مى شود تا این گزارش ها را از ساحت ائمه(ع) به دور و آن را ساخته دست حدیث پردازان بدانیم و نام شهربانو را براى مادر آن حضرت(ع) نفى کنیم.
درباره نَسَب مادر امام سجاد(ع) نیز منابع متقدم تاریخى و روایى دچار اختلاف گشته اند. برخى مانند یعقوبى (متوفى 281 ق)تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 303.، محمد بن حسن قمى تاریخ قم، ص 195.، کلینى (متوفى 329 ق)اصول کافى، ج 2، ص 369.، محمد بن حسن صفار قمى (متوفى 290 ق)بحارالانوار، ج 46، ص 9.، شیخ صدوق (متوفى 381 ق)عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 128. و شیخ مفید (متوفى 413 ق)الارشاد، ص 492. او را دختر یزدگرد دانسته اند، هر چند در نام او اتفاق نظر ندارند.
این نَسَب تقریباً در میان منابع متأخر به عنوان یک شهرت فراگیر جاى خود را باز کرده است؛ به گونه اى که میدان اظهار وجود براى دیدگاه هاى مخالف نگذاشته است.زندگانى على ابن الحسین(ع)، ص 12.
در مقابل این قول، برخى از منابع متقدم و متأخر دیدگاه هاى دیگرى مانند سیستانى بودن، سِندى بودن، کابلى بودن او را متذکر شده و بسیارى از منابع بدون ذکر محل اسارت او، تنها با عنوان «امّ ولد» (کنیز صاحب فرزند) از او یاد کرده اند.شعوبیه، ص 305. برخى نام هاى بزرگان ایرانى همچون سبحان، سنجان، نوشجان و شیرویه را به عنوان پدر او ذکر کرده اند.حول السیدة شهربانو، ص 28.
براى نقد و بررسى این نَسَب نمى توانیم به بحث هاى سندى این گزارش ها تکیه کنیم؛ زیرا هیچ یک از اقوال داراى سند مستحکمى نیست. علاوه بر آنکه بیشتر کتاب هاى تاریخى همانند تاریخ یعقوبى، مطالب خود را بدون ذکر اسناد نقل مى کنند.
بنابراین باید فقط از راه محتوا به بررسى آنها پرداخت که در این راستا اشکالات زیر خود را نشان مى دهد:
1. مهم ترین اشکال اختلاف این گزارش ها در ذکر نام او است که منابع مختلف پیش گفته اسامى گوناگونى همانند حرار، شهربانو، سلاخه، غزاله براى او نقل کرده اند. و این نشان مى دهد که این مطالب، سازندگان مختلف با انگیزه هاى یکسانى داشته است که همان تعصب ایرانى گرى وارتباط دادن میان ایرانیان و امامان(ع) از راه نَسَب بوده است تا به خیال خود فره ایزدى و تخمه شاهى را از ساسانیان به امامان شیعه منتقل سازند.
2. اختلاف این گزارش ها در زمان اسارت او نیز یکى دیگر از اشکالات است که برخى آن را در زمان عمر، برخى دیگر در زمان عثمان و برخى مانند شیخ مفید آن را در زمان خلافت حضرت على(ع) دانسته اند.شعوبیه، ص 324.
3. اصولاً کتبى مانند تاریخ طبرى و الکامل ابن اثیر که به صورت سال شمار جنگ هاى مسلمانان با ایرانیان را تعقیب کرده و مسیر فرار یزدگرد را به شهرهاى مختلف ایران نشان داده اند، در هیچ موردى به ذکر اسارت فرزندان او نمى پردازند؛ با آنکه این مسأله، بسیار مهم تر از حوادث جزئى است که به آنها اشاره شده است. این نکته جعلى بودن گزارش اسارت دختران یزدگرد را تقویت مى کند.
4. برخى از نویسندگان متقدم همانند مسعودى، هنگام ذکر فرزندان یزدگرد سوم، دخترانى با نام هاى ادرک، شاهین و مردآوند براى او ذکر مى کنند که اولاً با هیچ یک از نام هایى که براى مادر امام سجاد(ع) گفته شده، هماهنگى ندارد و ثانیاً خبرى از اسارت آنها در تمام نوشته هاى خود به میان نمى آورد.همان، ص 304.
5. از مهم ترین اسناد تاریخى که مى توان درباره مادر امام سجاد(ع) به آن استناد کرد، نامه هاى منصور به محمد بن عبدالله معروف به «نفس زکیه» است که رهبرى مخالفان علوى و طالبى (اولاد ابوطالب) را در مدینه بر عهده داشت و همیشه میان او و منصور نزاع و درگیرى بود.
در یکى از این نامه ها که منصور قصد ردّ ادعاهاى محمد مبنى بر افتخاریه نَسَب خود را داده چنین مى نگارد: «ما وُلِدَ فیکم بعد وفاة رسول الله(ص) افضل من على بن الحسین و هو لِاُم ولد».الکامل فى التاریخ، ج 2، ص 570. یعنى، بعد از رحلت پیامبر خدا(ص)در میان شما شخصیتى برتر از على بن حسین (امام سجاد(ع)) ظهور نکرده، در حالى که او فرزند ام ولد (کنیز داراى فرزند) بود.
جالب آن است که هیچ اعتراضى – نه از سوى محمد و نه از سوى دیگران – به این فقره شنیده نمى شود که على بن حسین(ع) فرزند کنیز نبود؛ بلکه فرزند شاهزاده اى ایرانى بود! در حالى که اگر این داستان واقعیت داشت، حتماً محمد بن عبدالله براى پاسخ دادن، به آن استناد مى کرد.
مجموعه این قرینه ها ما را به این نتیجه مى رساند که دست جعل در ساختن مادرى ایرانى با این اوصاف براى امام سجاد(ع) دخالت داشته و عمداً دیدگاه هاى دیگر درباره مادر آن حضرت(ع) – بویژه دیدگاه هایى که او را از کنیزکان بلاد دیگر همانند سند مى داند – نادیده گرفته است. در حالى که تا قبل از اواخر قرن سوم بیشتر ناقلان، او را از کنیزان سِند یا کابل مى دانستند.حول السیدة شهر بانو، ص 28.