۱۳۹۷/۰۹/۲۹
–
۱۴۲۶ بازدید
اکرجهنمی نبود شاید خدا را نپرستیده و هر گناهی می کردم ایا این ایمان به درد می خورد؟
بین خدا ترسی و آگاهی ارتباط تنگاتنگ حکم فرماست . به علت این که خداترسی نتیجه هدایت به سوی خداست ، هر چقدر معرفت انسان به خدا از عمق بیشتری برخوردار باشد به آن اندازه ترسش هم عمق پیدامی کند .اساساً باید گفت هرگز خشیت بدون معرفت حاصل نمی شود ولذا در آیه 28 سوره فاطر می خوانیم : ( ( انما یخشی الله من عباده العلما ) ) به همین جهت باید گفت خوف ناشی از معرفت شرط اول بهشتی شدن است . همان طور که انسان در عیان از خدا می ترسد، در نهان نیزبایستی از او بترسد . زیرا تا در دلی خوف خدا نباشد و در نهان و آشکاراحساس مراقبت یک نیروی معنوی برخورد نکند، انذارهای انبیاء و اولیابی اثر خواهد بود .برای همین است که خدا می فرماید : ( ( انما تنذر الذین یخشون ربهم بالغیب ؛ تو فقط کسانی را انذار می کنی که از پروردگار خوددر غیب و پنهانی می ترسند ) ) ، ( فاطر، آیه 18 ) . باز در اوصاف بهشتیان می فرماید : ( ( من خشی الرحمن بالغیب ؛ همان کسی که از خداوند رحمان در نهان بترسد ) ) ، ( ق ، آیه 33 ) . همانند داستان حضرت یوسف و زلیخا.علت ترس انسان از خدا نخست متذکر می شویم که خداوند متعال درموضوع ترس دو تعبیر مختلف دارد : گاهی می فرماید : کسی که ازپروردگارش بترسد مانند ( ( من خشی الرحمن ) ) گاهی هم می فرماید : کسی که از مقام پروردگارش بترسد مانند : ( ( و اما من خاف مقام ربه ) ) ، ( نازعات ، آیه 40 )؛
. 1- مفسرین درباره این که منظور از مقام چیست سه احتمال داده اند :
الف ) منظور مواقف قیامت است .
ب ) مراد علم خداوندو مقام مراقبت او نسبت به همه انسان ها است .
ج ) مقصود مقام عدالت اوست چرا که ذات مقدس او مایه خوف نیست.
2- در این که خوف ازمقام پروردگار چیست ، در میان مفسرین از چهار احتمال سخن گفته شده است :
الف ) خوف از مواقف قیامت و حضور در پیشگاه او برای حساب است .
ب ) خوف از مقام علمی خدا و مراقبت دایمی او نسبت به همه انسان ها است .
ج ) منظور ترس از خداست نه به خاطر آتش دوزخ وخوف از فوت لذ ت های نفسانی در بهشت ( طمع در نعیم بهشت ) ، بلکه تنها به خاطر مقام پروردگار و جلال او خایف است .
د ) منظور از مقام پروردگار مقام عدالت اوست و خوف از عدالت نیز بازگشت به خوف ازاعمال خود انسان می کند، ( ترجمه تفسیر المیزان ، ج 19، ص 216 ) ؛
3-علامه طباطبایی در تفسیر مقام می فرماید : کلمه مقام مصدر میمی و به معنای قیام است که به فاعل خودش یعنی کلمه ( رب ) اضافه شده و مراد به قیام خدای تعالی علیه وی این است که خداوند هنگامی که بنده اش عملی انجام می دهد بالای سرش ایستاده و ناظر عمل او است ، اما نه ایستادن یک کارفرما و سرکارگر بالای سر کارگر، بلکه معنای قیام خدا احاطه وعلم خدا است به آنچه بنده می کند و ضبط عمل بنده و جزا دادن به وی است . آنگاه ایشان به تفسیر چگونگی خوف از مقام پروردگار بدین صورت می پردازند .باید بگوییم خوف هم مانند عبادت مراحلی دارد وخوف در آیه فوق ظهور در هیچ یک از این دو قسم خوف ؛ یعنی ، خوف از عذاب و خوف از فوت لذت های نفسانی در بهشت ندارد .چون خوف از آگاهی خدا و نیز خوف مقام پروردگار تاثیر خاصی است که برای بنده بدان جهت که بنده است و در برابر ساحت عظمت و کبریایی مولایش حقیر و ذلیل است به دست می دهد و باعث می شود آثاری از مذلت وخواری در قبال عزت و جبروت مطلقه خدای تعالی از او ظهورکند و این معنای از خوف همان خوفی است که خدای تعالی ملایکه مکرمین را بدان ستوده است با این که ملایکه معصوم هستند، ( ترجمه المیزان ، ج 19، ص 216 ) .
نقش مؤثر تربیتی ترس و خوف و خشیت الهی بسیار پر برکت است. حقیقت این است که ترس از جهنم بازدارنده انسان از گناه است، ولی آنچه که در ما وجود دارد فقدان واقعی ترس است؛ یعنی با وجودی که می دانیم نتیجه گناه مجازات است، ولی این علم به مرحله باور و عین الیقین نرسیده است. در حالی که همین علم نسبت به سوزندگی آهن گداخته وجود دارد و موجب دوری ما از تماس با آن می گردد. ممکن است بسیاری از بیماری های در رحم مادر به انسان وارد شود، ولی در آنجا درد و عذابی احساس نمی شود، بلکه پس از تولد، رنج و درد به سراغ انسان رفته و سبب درد و اندوه شود. برای مثال، جنینی که پایش نقص دارد، یا دستگاه گوارشش با مشکل روبرو است، چون در شکم مادر به آنها نیازی ندارد، متوجه مرض و نقص و دردش نمی شود. به عبارت دیگر وقوع بیماری دریک زمان و بروز درد و رنج آن در زمانی دیگر رخ می دهد؛ یا بهتر است بگوییم: در این مورد، ریشه بیماری درد ندارد، ولی آثارش درد دارد. درباره شباهت این وضع با مساله معاد نیز باید گفت: آنچه از نقص و ضعف و کمبود؛ یعنی، گناه، فتنه، فساد، ظلم نسبت به دیگران و … در این دنیا از انسان سر می زند شبیه همان بیماری هایی است که در شکم مادر به سراغ انسان می آید، ولی نتیجه اش در قیامت صاحب گناه را می آزارد. از جمله عواملی که سبب حزن و اندوه انسان با ایمان می شود، این است که به وعده قطعی خداوند در این باره که همه انسان ها وارد جهنم می شوند، اندیشه کند:« وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلاّ وارِدُها کانَ عَلى رَبِّکَ حَتْمًا مَقْضِیًّا؛ و هیچ کس از شما نیست مگر [اینکه] در آن وارد مى گردد این [امر] همواره بر پروردگارت حکمى قطعى است)» (مریم، 71) انسان های با ایمان این فرمایش پروردگار را با چشم بصیرت نگریسته، که همگی وارد جهنم شده و کسی هم خروج از آن را ضمانت نکرده است.
آری! آنان که مورد لطف و عنایت الهی قرار گرفته و در عمل کردن به دستورهای پروردگار توفیق یافته اند، از جهنم خارج می شوند، ولی باز هم نمی دانند که از کدامین گروهند:
ز اندوه فراقش لاغر اندام هر انسان تا چه پیش آید سرانجام
در این راستا کسانی که معاد را به یقین باور کرده و به آن ایمان واقی دارند، هرگز از یاد صحنه های دلخراش و هولناک دوزخ غافل نشده و پیرامون گناه نمی گردند و در زندگی از لذت ها و منفعت های غیر مشروع دوری گزیده تا در روز رستاخیز به کیفرالهی دچار نشوند.
روزی که پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله ، پس از نماز جماعت صبح چشمش به جوانی لاغر، با چهره ای زرد و چشمی خسته و خواب آلود افتاد، ا ز او می پرسد: ای حارث! چگونه صبح کردی؟ عرض کرد: در حال یقین شب را سپری کردم. حضرت شگفت زده فرمود: هر یقینی علامت و نشانه ای دارد، حقیقت یقین تو چیست؟ عرض کرد: یقین، مرا محزون و خواب را از دیدگانم ربود، و مرا به تشنگی روزه در روزه های گرم واداشته و نسبت به مادیات دنیا بی علاقه! گویی عرش الهی را می بینم که برای حساب مردم بر پا شده و من نیز بین آنانم. گویا بهشتیان را در نعمت و راحتی، و دوزخیان را در رنج و عذاب می بینم! پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «این بنده ای است که خداوند قلبش را با نور ایمان روشنی بخشید! ناگفته نماند که ایشان بعد از تقاضای دعا از حضور رسول خدا برای شهادت، در یکی از غزوه های به جمع شهیدان می پیوندد.» (محدث قمی، سفینه البحار، ج 2، چاپ انتشارات فراهانی، ص 733)
تو گویی آن گروه عشق سیرت عیان بنیند با چشم بصیرت
چو ارواح نهان، غیب جهان را مکان خود بهشت جاودان را
همه در شادی و عیش و تنعم بدان گلشن چو بلبل در ترنم
برگرفته از همین پایگاه پرسمان و پایگاه تبیان
. 1- مفسرین درباره این که منظور از مقام چیست سه احتمال داده اند :
الف ) منظور مواقف قیامت است .
ب ) مراد علم خداوندو مقام مراقبت او نسبت به همه انسان ها است .
ج ) مقصود مقام عدالت اوست چرا که ذات مقدس او مایه خوف نیست.
2- در این که خوف ازمقام پروردگار چیست ، در میان مفسرین از چهار احتمال سخن گفته شده است :
الف ) خوف از مواقف قیامت و حضور در پیشگاه او برای حساب است .
ب ) خوف از مقام علمی خدا و مراقبت دایمی او نسبت به همه انسان ها است .
ج ) منظور ترس از خداست نه به خاطر آتش دوزخ وخوف از فوت لذ ت های نفسانی در بهشت ( طمع در نعیم بهشت ) ، بلکه تنها به خاطر مقام پروردگار و جلال او خایف است .
د ) منظور از مقام پروردگار مقام عدالت اوست و خوف از عدالت نیز بازگشت به خوف ازاعمال خود انسان می کند، ( ترجمه تفسیر المیزان ، ج 19، ص 216 ) ؛
3-علامه طباطبایی در تفسیر مقام می فرماید : کلمه مقام مصدر میمی و به معنای قیام است که به فاعل خودش یعنی کلمه ( رب ) اضافه شده و مراد به قیام خدای تعالی علیه وی این است که خداوند هنگامی که بنده اش عملی انجام می دهد بالای سرش ایستاده و ناظر عمل او است ، اما نه ایستادن یک کارفرما و سرکارگر بالای سر کارگر، بلکه معنای قیام خدا احاطه وعلم خدا است به آنچه بنده می کند و ضبط عمل بنده و جزا دادن به وی است . آنگاه ایشان به تفسیر چگونگی خوف از مقام پروردگار بدین صورت می پردازند .باید بگوییم خوف هم مانند عبادت مراحلی دارد وخوف در آیه فوق ظهور در هیچ یک از این دو قسم خوف ؛ یعنی ، خوف از عذاب و خوف از فوت لذت های نفسانی در بهشت ندارد .چون خوف از آگاهی خدا و نیز خوف مقام پروردگار تاثیر خاصی است که برای بنده بدان جهت که بنده است و در برابر ساحت عظمت و کبریایی مولایش حقیر و ذلیل است به دست می دهد و باعث می شود آثاری از مذلت وخواری در قبال عزت و جبروت مطلقه خدای تعالی از او ظهورکند و این معنای از خوف همان خوفی است که خدای تعالی ملایکه مکرمین را بدان ستوده است با این که ملایکه معصوم هستند، ( ترجمه المیزان ، ج 19، ص 216 ) .
نقش مؤثر تربیتی ترس و خوف و خشیت الهی بسیار پر برکت است. حقیقت این است که ترس از جهنم بازدارنده انسان از گناه است، ولی آنچه که در ما وجود دارد فقدان واقعی ترس است؛ یعنی با وجودی که می دانیم نتیجه گناه مجازات است، ولی این علم به مرحله باور و عین الیقین نرسیده است. در حالی که همین علم نسبت به سوزندگی آهن گداخته وجود دارد و موجب دوری ما از تماس با آن می گردد. ممکن است بسیاری از بیماری های در رحم مادر به انسان وارد شود، ولی در آنجا درد و عذابی احساس نمی شود، بلکه پس از تولد، رنج و درد به سراغ انسان رفته و سبب درد و اندوه شود. برای مثال، جنینی که پایش نقص دارد، یا دستگاه گوارشش با مشکل روبرو است، چون در شکم مادر به آنها نیازی ندارد، متوجه مرض و نقص و دردش نمی شود. به عبارت دیگر وقوع بیماری دریک زمان و بروز درد و رنج آن در زمانی دیگر رخ می دهد؛ یا بهتر است بگوییم: در این مورد، ریشه بیماری درد ندارد، ولی آثارش درد دارد. درباره شباهت این وضع با مساله معاد نیز باید گفت: آنچه از نقص و ضعف و کمبود؛ یعنی، گناه، فتنه، فساد، ظلم نسبت به دیگران و … در این دنیا از انسان سر می زند شبیه همان بیماری هایی است که در شکم مادر به سراغ انسان می آید، ولی نتیجه اش در قیامت صاحب گناه را می آزارد. از جمله عواملی که سبب حزن و اندوه انسان با ایمان می شود، این است که به وعده قطعی خداوند در این باره که همه انسان ها وارد جهنم می شوند، اندیشه کند:« وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلاّ وارِدُها کانَ عَلى رَبِّکَ حَتْمًا مَقْضِیًّا؛ و هیچ کس از شما نیست مگر [اینکه] در آن وارد مى گردد این [امر] همواره بر پروردگارت حکمى قطعى است)» (مریم، 71) انسان های با ایمان این فرمایش پروردگار را با چشم بصیرت نگریسته، که همگی وارد جهنم شده و کسی هم خروج از آن را ضمانت نکرده است.
آری! آنان که مورد لطف و عنایت الهی قرار گرفته و در عمل کردن به دستورهای پروردگار توفیق یافته اند، از جهنم خارج می شوند، ولی باز هم نمی دانند که از کدامین گروهند:
ز اندوه فراقش لاغر اندام هر انسان تا چه پیش آید سرانجام
در این راستا کسانی که معاد را به یقین باور کرده و به آن ایمان واقی دارند، هرگز از یاد صحنه های دلخراش و هولناک دوزخ غافل نشده و پیرامون گناه نمی گردند و در زندگی از لذت ها و منفعت های غیر مشروع دوری گزیده تا در روز رستاخیز به کیفرالهی دچار نشوند.
روزی که پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله ، پس از نماز جماعت صبح چشمش به جوانی لاغر، با چهره ای زرد و چشمی خسته و خواب آلود افتاد، ا ز او می پرسد: ای حارث! چگونه صبح کردی؟ عرض کرد: در حال یقین شب را سپری کردم. حضرت شگفت زده فرمود: هر یقینی علامت و نشانه ای دارد، حقیقت یقین تو چیست؟ عرض کرد: یقین، مرا محزون و خواب را از دیدگانم ربود، و مرا به تشنگی روزه در روزه های گرم واداشته و نسبت به مادیات دنیا بی علاقه! گویی عرش الهی را می بینم که برای حساب مردم بر پا شده و من نیز بین آنانم. گویا بهشتیان را در نعمت و راحتی، و دوزخیان را در رنج و عذاب می بینم! پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «این بنده ای است که خداوند قلبش را با نور ایمان روشنی بخشید! ناگفته نماند که ایشان بعد از تقاضای دعا از حضور رسول خدا برای شهادت، در یکی از غزوه های به جمع شهیدان می پیوندد.» (محدث قمی، سفینه البحار، ج 2، چاپ انتشارات فراهانی، ص 733)
تو گویی آن گروه عشق سیرت عیان بنیند با چشم بصیرت
چو ارواح نهان، غیب جهان را مکان خود بهشت جاودان را
همه در شادی و عیش و تنعم بدان گلشن چو بلبل در ترنم
برگرفته از همین پایگاه پرسمان و پایگاه تبیان