۱۳۹۴/۱۱/۱۹
–
۱۴۰۸ بازدید
دین و آیین پدر حضرت علی(علیه السلام) چه بوده است؛آیا ایشان به دین اسلام ایمان آوردند؟ پس چرا ایمان خود را کتمان می کردند؟
خدمات بی وقفه ابوطالب – در سال های نخستین بعثت – به اسلام و کمک بی شایبه اش به حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) کتمان شدنی نیست و همه بر این مهم اعتراف دارند. لیکن در میان برخی از فرقه های اسلامی، نوعی بی مهری نسبت به این حامی بزرگ اسلام به چشم می خورد و این گروه تا آن حد پیش رفته اند که او را مشرک معرفی کرده و اخباری را نیز در این زمینه جعل نموده اند که می توان آن را ناشی از کینه آنان نسبت به فرزند این رادمرد، علی بن ابیطالب(علیه السلام)، دانست. درباره ایمان ابوطالب چند نکته قابل طرح است:
1. حضرت ابوطالب در دوران عمرشان هیچگاه بت نپرستیدند و همچون پدرشان عبدالمطلب(علیه السلام) خداپرست و بر دین حنیف حضرت ابراهیم(علیه السلام) بودند[ صدوق، کمال الدین، ج 1، ص 175- 74؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1057.].
2. با بعثت پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم)؛ ابوطالب(علیه السلام) به دین اسلام ایمان آورد، ولی برای این که بتواند از پیامبر حمایت کند، اسلام خود را اظهار نمی کرد چرا که در آن جامعه، تعصب خویشاوندی حاکم بود، و ابوطالب عنوان خویشاوندی را پوشش ظاهری جهت حمایت از آن حضرت قرار داده بود[ محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج 1، ص 139- 138.].
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
«ابوطالب همچون اصحاب کهف بود که ایمان خود را پنهان می داشتند و تظاهر به شرک می کردند و خداوند به آنها دو پاداش داد[ کافی، کلینی، ج 1، ص 448، ح 28.]».
3. در اشعار به جای مانده از ابوطالب(علیه السلام)، به صراحت از نبوت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) و حقانیت او یاد شده است؛ یک نمونه از اشعار وی این گونه است:
لَقَدْ أَکرَمَ اللَّهُ النبِی مُحَمدا فأَکرَمُ خَلْقِ اللَّهِ فِی النّاسِ أَحْمَدُ
وَ شَق لَهُ مِنِ اسْمِـهِ لِیجِلهُ فَذُو الْعَرْشِ مَحمُود وَ هذا مُحَمد[ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 78؛ تاریخ مدینه دمشق، ج 3، ص 32؛ البدایة و النهایة، ج2، ص 325؛ دیاربکری، تاریخ الخمیس، ج 1، ص 254؛ امینی، الغدیر، ج 7، ص 335- 331.]خدای بزرگ، پیامبر خود محمد را گرامی داشت. بر این اساس گرامی ترین آفریده خدا احمد است. خداوند نام پیامبر را از نام خود برگرفت تا از مقام وی تجلیل نماید. پس پروردگار صاحب عرش محمود (ستوده) و پیامبر او احمد (بسیار ستایش گر) است.
4. حمایت های بی دریغ ابوطالب از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و فداکاری های بی نظیر او، دلیلی روشن بر ایمان محکم اوست. ابوطالب برای حمایت از اسلام و حراست از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) سه سال زندگی سخت در شعب ابوطالب را تحمل کرد و تا پایان محاصره اقتصادی مسلمانان در کنار ایشان باقی ماند و همه مشکلات را در آن شرایط طاقت فرسا تحمل کرد.[ سیره حلبی، ج 1، ص 113؛ تاریخ الخمیس، ج 1، ص 253، ابن هشام، سیره النبی، ج 1، ص 193.]5. رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به عموی خود ابوطالب محبت سرشاری داشت و در مناسبت های گوناگون از او تجلیل می کرد[ شرح نهج البلاغه، ج14، ص 70.] و دوستی خویش را نسبت به او ابراز می داشت.
حلبی در سیره خود از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) چنین روایت می کند: «تا ابوطالب زنده بود، کفار قریش نتوانستند به من آزار سختی رسانند»[ «ما نالت قریش منّی شیئا أکرهه حتّی مات أبوطالب» مقریزی، امتاع الاسماع، ج1، ص 35؛ سبل الهدی، ج2، ص 435.].
بدیهی است که این محبت بر پایه ایمان استوار بود زیرا او تنها مؤمنان را دوست می دارد و از مشرکان و کفار بیزار است[ (((مُحمدرَسُولُ اللَّهِ وَ الذیِنَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَی الکُفارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ))) (فتح، آیه 29).]. محبت پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) به ابوطالب گواه روشنی بر ایمان محکم اوست. چون ابوطالب درگذشت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) پس از تشییع جنازه او ضمن سوگواری که در مصیبت از دست دادن عمویش می کرد، می گفت:
«عمو! به خوبی یاری ام کردی؛ همانا تو در کودکی مرا پرورش دادی، و در بزرگی دعوت مرا اجابت نمودی و پشتیبانی نمودی»[ شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 76.].
6. اهل بیت و ائمه معصوم(علیهم السلام) بر ایمان ابوطالب پای می فشردند و نسبت به بی مهری ها واکنش نشان می دادند؛ عبدالعظیم حسنی که بر ایمان ابوطالب اعتقاد داشت، روزی سخن جعل شده ای را شنید که در آن ابوطالب به عنوان فردی جهنمی معرفی شده بود! او از این گفتار متعجب شد و نامه ای برای امام رضا(علیه السلام) نوشت و ضمن نقل سخن فوق، نظر حضرت را جویا شد. امام رضا(علیه السلام) پس از دریافت نامه عبدالعظیم این جواب را برای او ارسال داشت:
«بسم اللّه الرحمن الرحیم، اما بعد، فانّک ان شککت فی ایمان ابی طالب کان مصیرک الی النار»[ مجلسی، بحارالانوار، ج 15، ص 111؛ محمدبن محسن بن مرتضی کاشانی، معادن الحکمه، ج 2، ص 176؛ محمدرضا طبسی، منیة الراغب فی ایمان ابی طالب، ص 45. ]؛ «به نام خداوند بخشنده مهربان، اگر تو درباره ایمان ابوطالب شک کنی، سرانجام راه تو دوزخ است.»
7. گروهی از صحابه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) از ایمان ابوطالب سخن راندند.
ابوذر غفاری می گوید: «سوگند به خداوندی که جز او خدایی نیست، ابوطالب از دنیا نرفت مگر این که اسلام را اختیار نمود.»[ «و اللَّه الذی لا إله الّا هو ما مات أبوطالب حتّی أسلم» (امینی، الغدیر، ج 7، ص 398، ح36).]
از ابن عباس و ابوبکر بن ابی قحافه نیز با سندهای فراوانی چنین روایت شده است: «ابوطالب از دنیا نرفت مگر این که که گفت: لاإله الّااللَّه محمداً رسول اللَّه»[ «أن أبا طالب ما مات حتی قال لا إله إلا الله محمد رسول الله». شرح نهج البلاغه، ج14، ص 70.].
8. منکران ایمان ابوطالب انگیزه حمایت او را خویشاوندی با حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) می دانند در صورتی که پیوند خویشاوندی هرگز نمی تواند محرک انسان برای اینگونه فداکاری های طاقت فرسا و استقبال از خطرهای گوناگون باشد، این گونه فداکاری ها همیشه پشتوانه ایمانی و اعتقادی والایی لازم دارد. اگر انگیزه ابوطالب تنها پیوند خویشاوندی بود، چرا عموهای دیگر پیامبر، مانند عباس و ابولهب چنین کاری نمی کردند.
9. تلاش برخی برای نفی ایمان ابوطالب ریشه در گرایش های تعصب آمیز و انگیزه های سیاسی داشت. تمام اصحاب بزرگ پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) هم خود و هم پدرانشان سابقه بت پرستی داشتند و تنها علی(علیه السلام) و پدر او بود که سابقه بت پرستی نداشت. بدیهی است تلاش آنان برای انکار ایمان ابوطالب را حرکت نامیمون برای کاستن از مقام علی(علیه السلام) باید شمرد. این گروه انتقام خویش از علی(علیه السلام) را در گرو بی اعتبار کردن شخصیت پدر او می دانستند ازاین رو بی رحمانه به او تاختند.
1. حضرت ابوطالب در دوران عمرشان هیچگاه بت نپرستیدند و همچون پدرشان عبدالمطلب(علیه السلام) خداپرست و بر دین حنیف حضرت ابراهیم(علیه السلام) بودند[ صدوق، کمال الدین، ج 1، ص 175- 74؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1057.].
2. با بعثت پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم)؛ ابوطالب(علیه السلام) به دین اسلام ایمان آورد، ولی برای این که بتواند از پیامبر حمایت کند، اسلام خود را اظهار نمی کرد چرا که در آن جامعه، تعصب خویشاوندی حاکم بود، و ابوطالب عنوان خویشاوندی را پوشش ظاهری جهت حمایت از آن حضرت قرار داده بود[ محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج 1، ص 139- 138.].
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
«ابوطالب همچون اصحاب کهف بود که ایمان خود را پنهان می داشتند و تظاهر به شرک می کردند و خداوند به آنها دو پاداش داد[ کافی، کلینی، ج 1، ص 448، ح 28.]».
3. در اشعار به جای مانده از ابوطالب(علیه السلام)، به صراحت از نبوت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) و حقانیت او یاد شده است؛ یک نمونه از اشعار وی این گونه است:
لَقَدْ أَکرَمَ اللَّهُ النبِی مُحَمدا فأَکرَمُ خَلْقِ اللَّهِ فِی النّاسِ أَحْمَدُ
وَ شَق لَهُ مِنِ اسْمِـهِ لِیجِلهُ فَذُو الْعَرْشِ مَحمُود وَ هذا مُحَمد[ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 78؛ تاریخ مدینه دمشق، ج 3، ص 32؛ البدایة و النهایة، ج2، ص 325؛ دیاربکری، تاریخ الخمیس، ج 1، ص 254؛ امینی، الغدیر، ج 7، ص 335- 331.]خدای بزرگ، پیامبر خود محمد را گرامی داشت. بر این اساس گرامی ترین آفریده خدا احمد است. خداوند نام پیامبر را از نام خود برگرفت تا از مقام وی تجلیل نماید. پس پروردگار صاحب عرش محمود (ستوده) و پیامبر او احمد (بسیار ستایش گر) است.
4. حمایت های بی دریغ ابوطالب از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و فداکاری های بی نظیر او، دلیلی روشن بر ایمان محکم اوست. ابوطالب برای حمایت از اسلام و حراست از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) سه سال زندگی سخت در شعب ابوطالب را تحمل کرد و تا پایان محاصره اقتصادی مسلمانان در کنار ایشان باقی ماند و همه مشکلات را در آن شرایط طاقت فرسا تحمل کرد.[ سیره حلبی، ج 1، ص 113؛ تاریخ الخمیس، ج 1، ص 253، ابن هشام، سیره النبی، ج 1، ص 193.]5. رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به عموی خود ابوطالب محبت سرشاری داشت و در مناسبت های گوناگون از او تجلیل می کرد[ شرح نهج البلاغه، ج14، ص 70.] و دوستی خویش را نسبت به او ابراز می داشت.
حلبی در سیره خود از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) چنین روایت می کند: «تا ابوطالب زنده بود، کفار قریش نتوانستند به من آزار سختی رسانند»[ «ما نالت قریش منّی شیئا أکرهه حتّی مات أبوطالب» مقریزی، امتاع الاسماع، ج1، ص 35؛ سبل الهدی، ج2، ص 435.].
بدیهی است که این محبت بر پایه ایمان استوار بود زیرا او تنها مؤمنان را دوست می دارد و از مشرکان و کفار بیزار است[ (((مُحمدرَسُولُ اللَّهِ وَ الذیِنَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَی الکُفارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ))) (فتح، آیه 29).]. محبت پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) به ابوطالب گواه روشنی بر ایمان محکم اوست. چون ابوطالب درگذشت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) پس از تشییع جنازه او ضمن سوگواری که در مصیبت از دست دادن عمویش می کرد، می گفت:
«عمو! به خوبی یاری ام کردی؛ همانا تو در کودکی مرا پرورش دادی، و در بزرگی دعوت مرا اجابت نمودی و پشتیبانی نمودی»[ شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 76.].
6. اهل بیت و ائمه معصوم(علیهم السلام) بر ایمان ابوطالب پای می فشردند و نسبت به بی مهری ها واکنش نشان می دادند؛ عبدالعظیم حسنی که بر ایمان ابوطالب اعتقاد داشت، روزی سخن جعل شده ای را شنید که در آن ابوطالب به عنوان فردی جهنمی معرفی شده بود! او از این گفتار متعجب شد و نامه ای برای امام رضا(علیه السلام) نوشت و ضمن نقل سخن فوق، نظر حضرت را جویا شد. امام رضا(علیه السلام) پس از دریافت نامه عبدالعظیم این جواب را برای او ارسال داشت:
«بسم اللّه الرحمن الرحیم، اما بعد، فانّک ان شککت فی ایمان ابی طالب کان مصیرک الی النار»[ مجلسی، بحارالانوار، ج 15، ص 111؛ محمدبن محسن بن مرتضی کاشانی، معادن الحکمه، ج 2، ص 176؛ محمدرضا طبسی، منیة الراغب فی ایمان ابی طالب، ص 45. ]؛ «به نام خداوند بخشنده مهربان، اگر تو درباره ایمان ابوطالب شک کنی، سرانجام راه تو دوزخ است.»
7. گروهی از صحابه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) از ایمان ابوطالب سخن راندند.
ابوذر غفاری می گوید: «سوگند به خداوندی که جز او خدایی نیست، ابوطالب از دنیا نرفت مگر این که اسلام را اختیار نمود.»[ «و اللَّه الذی لا إله الّا هو ما مات أبوطالب حتّی أسلم» (امینی، الغدیر، ج 7، ص 398، ح36).]
از ابن عباس و ابوبکر بن ابی قحافه نیز با سندهای فراوانی چنین روایت شده است: «ابوطالب از دنیا نرفت مگر این که که گفت: لاإله الّااللَّه محمداً رسول اللَّه»[ «أن أبا طالب ما مات حتی قال لا إله إلا الله محمد رسول الله». شرح نهج البلاغه، ج14، ص 70.].
8. منکران ایمان ابوطالب انگیزه حمایت او را خویشاوندی با حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) می دانند در صورتی که پیوند خویشاوندی هرگز نمی تواند محرک انسان برای اینگونه فداکاری های طاقت فرسا و استقبال از خطرهای گوناگون باشد، این گونه فداکاری ها همیشه پشتوانه ایمانی و اعتقادی والایی لازم دارد. اگر انگیزه ابوطالب تنها پیوند خویشاوندی بود، چرا عموهای دیگر پیامبر، مانند عباس و ابولهب چنین کاری نمی کردند.
9. تلاش برخی برای نفی ایمان ابوطالب ریشه در گرایش های تعصب آمیز و انگیزه های سیاسی داشت. تمام اصحاب بزرگ پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) هم خود و هم پدرانشان سابقه بت پرستی داشتند و تنها علی(علیه السلام) و پدر او بود که سابقه بت پرستی نداشت. بدیهی است تلاش آنان برای انکار ایمان ابوطالب را حرکت نامیمون برای کاستن از مقام علی(علیه السلام) باید شمرد. این گروه انتقام خویش از علی(علیه السلام) را در گرو بی اعتبار کردن شخصیت پدر او می دانستند ازاین رو بی رحمانه به او تاختند.