خانه » همه » مذهبی » بارها شنيده و خوانده‌ايم كه با زنان كمتر مجالست كنيد و اصولاً‌ با كساني مجالست كنيد كه دل‌هاي شما را زنده مي‌كنند آيا اين برمي‌گردد به همة زنان يا زن‌هايي كه كمتر حبّ دنيا را در دل مي‌پرورانند؟

بارها شنيده و خوانده‌ايم كه با زنان كمتر مجالست كنيد و اصولاً‌ با كساني مجالست كنيد كه دل‌هاي شما را زنده مي‌كنند آيا اين برمي‌گردد به همة زنان يا زن‌هايي كه كمتر حبّ دنيا را در دل مي‌پرورانند؟

از آنجا كه زن براي مرد جاذبة بسيار دارد و سخن گفتن زن و مرد نامحرم چه بسا منجر به مفاسدي براي آنها يا يكي از آن‌ها شود حضرت پيامبر (ص) نهي نموده است از اين‌كه زن نزد غير همسرش و غير محرمش، بيش از پنج كلمه از آنچه كه چاره‌اي از آن نيست سخن بگويد[1] و از طرفي به دليل همان جذّابيتي كه سخن زن براي مرد دارد سخن گفتن فراوان با زنان باعث مي‌شود كه غفلت، سراپاي وجود انسان را بگيرد و به تعبير حضرت پيامبر(ص) «چهارچيز قلب انسان را مي‌ميراند كه يكي از آن‌ها بسيار سخن گفتن با زنان مي‌باشد.»[2]

دوستي و انتقال ويژگي‌ها
علي (ع) مي‌فرمايند: صفاتي هستند كه براي زن كمال است ولي همان صفات براي مرد نقص محسوب مي‌شود. و كثرت همنشيني و مجالست با زنان باعث به وجود آمدن يك ارتباط عاطفي بين اين دو شده كه محبّت و دوستي را در پي دارد و به وجود آمدن دوستي بين دو نفر باعث انتقال ويژگي‌هاي هر يك به ديگري مي‌شود، از صفات روان شناختي كه در زنان هست ميل به تجمّلات و زيور‌آلات و تغيير چهره و لباس و آرايش و… است، حضرت علي (ع) مي‌فرمايد: «همت زنان بر آرايش و تجملات دنيا است.»[3] در نتيجه مجالست بسيار با آنان مي‌تواند ميل به دنياگرايي و تجمل‌گرايي را در انسان افزوده و او را از خدا و آخرت غافل ‌سازد؛ از طرفي علي (ع) مي‌فرمايد: «نيكوترين خوي زنان زشت‌ترين خوي مردان است: به خود نازيدن ترس و بخل ورزيدن، پس چون زن به خويش نازد، رخصت ندهد كه كسي بدو دست يازد و چون بخل آرد، مال خود و شويش را نگاه دارد و چون ترسان بود از هر چه به او روي آرد هراسان بود.»[4] مرد به دليل اختلاط بسيار با زنان، زن صفت گردد. زشت‌ترين صفات براي مردان در او به وجود مي‌آيد و ديگر نمي‌تواند با وظايف خود در زندگي كه مستلزم شجاعت، بخشش و تواضع است، عمل كند.
ميل به تجملات در زنان مورد پذيرش علماي روانشناس هم واقع شده است. شهيد مطهري به نقل از پرفسور ريك مي‌نويسد: «زن هميشه مي‌خواهد موجود تازه‌اي باشد و هر صبح با قيافة تازه‌تري از بستر برخيزد به خلاف مرد كه دلش مي‌خواهد هر روز به همان حالت هميشگي باقي بماند.[5] اگر اين صفات براي زنان يك نعمت است، براي مردان ناپسند مي نمايند چرا كه:
جهان چون چشم و خط‌ و خال و ابروست
كه هر چيزي به‌جاي خويش نيكوست
و «از شير حمله خوش بود و از غزال رم» صفات زن باعث جذابيت، دلبرايي و كمال براي او است و همچون كجي، براي ابروست كه نبود آن نقصان است؛ «ابروي كج ار راست بدي كج بودي»؛ ولي همان صفات براي مرد چون كجي براي بيني است كه قبيح و زشت مي‌باشد.

نگاه كردن در مجالست با زنان نامحرم
مجالست معمولاً نگاه معمولي را به دنبال دارد و نگاه طبيعي به سبب دلفريبي زن كم‌كم تبديل به نگاه‌هاي شهواني مي‌شود كه به تعبير امام صادق (ع) «نگاه به نامحرم از روي شهوت تيري زهرآگين از شيطان است و چه بسا نگاه هايي كه باعث حسرت طولاني در دل مي‌شوند.»[6] و در جاي ديگر فرمود: «فتنه‌اي در دل برمي‌انگيزد كه او را وادار به گناه كند.»
از حضرت يحي بن زكريا سؤال شد كه آغاز زنا از كجاست، فرمودند: «نگاه و آرزو.»[7]  و صريح قرآن كريم آن است كه «اي رسول به مؤمنين بگو كه چشم از نامحرم فرو پوشند و دامن‌هاي خود را حفظ نمايند» و متقابلاً‌به زنان هم دستور مي‌دهد كه «چشم از مردان نامحرم فرو پوشند و دامن‌هاي خود را حفظ كنند.»[8]؛ پس براي تأمين امنيت جامعه در برابر مفاسد اجتماعي حريم، نگه داشتن و فاصله گرفتن زن و مرد نامحرم از يكديگر است.

خلوت كردن با زن نامحرم
از نظر اسلام قرار گرفتن زن و مرد نامحرم در يك اتاق كه درِ آن بسته بوده و عبور و مروري بر آن نيست حرام است؛ هر چند آنها مشغول خواندن نماز، دعا، قرآن و… باشند؛ چرا كه خالق و آفرينندة بشر مي‌داند كه در چنين حالتي افتادن به دام گناه قطعي است، مگر آن‌كه معجزه‌اي رخ دهد و از چند هزار نفر يك نفر پاك از اين مهلكه بدر آيد. داستان برصيصاي عابد كه فردي عابد و مستجاب الدعوه بود نمونه اي است كه باعث عبرت اهل خرد است: شبي با دختر مريض پادشاه كه جهت دعا كردن به نزد او آورده بودند و او خواست كه دختر را نزد او بگذارند و بروند، به سبب وسوسة شيطان آلوده شد و براي حفظ آبرو، دختر را كشت و در مكاني دفن كرد و در نهايت مفتضح شد و بي‌دين از دنيا رفت.

مشورت با زنان
در زن جنبة عواطف و احساسات و هيجانات بر عقل غلبه دارد به همين دليل نبايد انتظار داشت كه زن بتواند در مسائل و مشكلات غامض و پيچيده نظر صائب و منطقي ارائه دهد. به سبب همين غلبة احساسات و ضعف قوّة عاقله در زن است كه مرد وظيفه دارد با او مدارا كند و از خطاهاي او درگذرد و كارهايي كه در توان زن نيست بر او تحميل نكند. حضرت علي (ع) مي‌فرمايد: «كاري را كه در توان زن نيست به او مسپار چرا كه اين به حالِ زن بهتر است و باعث مي‌شود كه فكرش آسوده‌تر گردد و زيبائيش پايدارتر بماند؛ چرا كه زن چون گل بهاري لطيف است و قهرمان و خشن و قوي نيست، پس در تمام احوال با او مدارا كن و با او به نيكويي رفتار نما تا زندگيت صفا يابد.»[9]؛ البته گاهي زناني يافت مي‌شوند كه دورانديش و درايت او بر انسان آشكار است كه اگر مفاسدي در كار نباشد مشورت با چنين زني به تصريح مولي علي (ع) هيچ اشكالي ندارد كه خود فرمود: «مگر زني كه كمال عقل او به تجربه رسيده است.»[10]

رابطة زن و مرد
قرآن كريم دستور مي‌دهد كه با زنان به گونه‌اي كه از نظر عقل و نقل شناخته شده و مورد قبول است رفتار و معاشرت داشته باشيد «و عاشروهن بالمعروف»[11]. از نظر عقل و نقل زن و مرد مكمل يكديگرند و وجود هر يك براي تحقق جامعة انساني و بقاء نسل ضروري است و هيچيك بر ديگري امتيازي ندارند مگر به واسطة تقوي، لكن از آنجا كه «زيّن للناس حب الشهوات من النساء و…»[12]؛ يعني محبت امور مادي در رأس آن‌ها محبت به زنان در نظر مردم جلوه داده شده است. براي اين‌كه زن و مرد به حرام گرفتار نشوند، بايد حدّ و مرزهايي را كه خداوند براي زن و مرد نامحرم از جمله نگاه كردن، خلوت كردن ، سخن گفتن، تماس بدني پيدا كردن و… را رعايت كنند، تا به حرام نيفتند

پي نوشت ها:
[1] – وسايل‌الشيعه، كتاب نكاح، ابواب مقدماته و آدابه، باب 106، روايت 2.
[2] – همان، باب 106، روايت 3.
[3] – خطبة 153.
[4] – كلمات قصار، ترجمة شهيدي، قم، صدرا، شمارة 234.
[5] – مطهري، نظام حقوق زن در اسلام، خدرا، 1357، ص 177.
[6] – وسايل‌الشيعه، كتاب نكاح، ابواب مقدماته و آدابه، باب 104، روايت 1.
[7] – همان، روايت 2.
[8] – لحجته البيضاء، ج 5، ص 180.
[9] – نهج‌البلاغه، نامة 31.
[10] – بحارالانوار، ج 103، ص 253، روايت 56، باب 4.
[11] – نساء/19. رجوع شود به تفسير الميزان عربي، ج 4، ص 270 به بعد.
[12] – آل عمران/14.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد